حقیقت روزه
حقیقت روزه
0 Vote
97 View
نوشته: استادشیخ حسین انصاریان روزه پیوندى روحى و قلبى از جانب عبد با مولاست و در این پیوند، در صورتى که به عمق آن توجه شود، جان و دل به سوى تصفیه از رذائل حرکت کرده و به حسنات و صفات الهى آراسته مىگردد. انسان وقتى با عمق روح و دل به این حکم استوار و عظیم و پر منفعت الهى نظر مىکند، عشق بىنهایت حضرت حق را به عباد و بندگان در این حکم مشاهده مىکند. انسان وقتى به مسئله روزه با دید الهى مىنگرد، مىبیند که خداوند بزرگ از باب لطف و احسان و کرم و محبتش خواسته، درهایى از رحمت بىنهایتش به روى عباد باز شود. علاقه به این حکم پر ثمر در انبیا و امامان علیهم السلام به قدرى شدید بوده که در بسیارى از ایام غیر رمضان هم به عنوان یک مستحب مؤکّد روزه مىگرفتند. اولیاى الهى اول و وسط و آخر هر ماه و بعضى از آنان تمام ایام رجب و شعبان روزهدار بودند. پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله پس از سپرى کردن عید فطر، نزدیک به شش روز از ماه شوال را روزه مىگرفتند؛ زیرا طاقت این معنى را نداشتند که یکباره از ماه رمضان قطع رابطه کنند. حقیقت ماه رمضان ماه رمضان، ماه رحمت، ماه برکت، ماه کرامت، ماه مغفرت، ماه توبه، ماه آمرزش، ماه آموزش، ماه پرورش، ماه تربیت و ماه پیراسته شدن از رذائل و آراسته شدن به فضائل است. در بین دوازده ماه قمرى، تنها ماهى که قرآن مجید از آن یاد مىکند، ماه مبارک رمضان است و این یادآورى از ماه رمضان دلالت بر عظمت آن دارد و اگر کسى بتواند با ماه رمضان به آن معنایى که قرآن فرموده پیوند برقرار کند، خود را به خیر دنیا و آخرت آراسته کرده است. [شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ] «۱». [این است] ماه رمضان که قرآن در آن نازل شده، قرآنى که سراسرش هدایتگر مردم است و داراى دلایلى روشن و آشکار از هدایت مىباشد و مایه جدایى [حق از باطل] است. ماه رمضان بنابر آیه شریفه ماه قرآن، ماه هدایت، ماه بازشناخت حق از باطل است. اگر کسى در این ماه دلش به نور قرآن منور نگردد و جانش به هدایت قرآن، آراسته نشود و عقلش قدرت تشخیص حق از باطل پیدا نکند، از این ماه بهرهاى جز گرسنگى و تشنگى نبرده. کسى که از خصوصیات و امتیازات معنوى رمضان بهرهمند شود، جداً براى خود سپرى جهت حفظ از آفات دنیا و عذاب آخرت ساخته است. ماه رمضان ماه عظیمى است که خداوند مهربان آن ماه و عمل در آن را به خود نسبت داده، پس متصل به معنویت و حقیقت این ماه، متصل به حضرت اوست. هیچ عملى از اعمال به اندازه ماه رمضان رنگ خالص خدایى ندارد، چرا که اولًا یک عمل درونى و پنهانى است و انسان مجبور نیست کسى را از این عمل درونى خبر کند و کسى هم قدرت تشخیص این را ندارد که بفهمد انسان در این عمل هست یا نه، ثانیاً روزه در تمام جهاتش بر محور ترک است، ترک خوردن، آشامیدن، فضول در کلام، ترک شهوت و... یعنى داراى صفات سلبى است و از این جهت روزهدار، مزین به رنگ و صبغه الهى است. آثار روزه آثار معنوى روزه که در قلب و عقل و جان و نفس تجلى مىکند و منافعش در دنیا و آخرت ظاهر مىگردد، قابل مقایسه با آثارى که به جسم مىبخشد نیست. روزه براى جسم آثار نیکى دارد، بسیارى از آلام و رنجها و ناراحتىها را که معلول خوردن و آشامیدن مداوم و معلول رسوبات غذایى در معده و ازدیاد چربى و عوره و ناراحتىهاى دیگر و به خصوص چاقى بیش از اندازه است مداوا مىکند، ولى این منافع عالى با منافع معنوى آن که براى انسان در دنیا ایجاد نظم و تربیت و وقار و کرامت و در آخرت ایجاد سعادت ابدى و خشنودى حضرت سرمدى مىکند قابل قیاس نیست. قرآن مجید روزه را به خاطر منافع فوق العادهاى که براى انسان دارد، حکمى براى تمام ملل و امم و آیینى از آیین انبیاى الهى مىداند! [کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ] «۲». روزه بر شما مقرّر و لازم شده، همان گونه که بر پیشینیان شما مقرّر و لازم شد، تا پرهیزکار شوید. انسان اگر چه شاخه وجودش به این درخت پیوند بخورد، از رحمت حق بهرهمند شده و به اجراى حق موفق گشته و لایق ورود به بهشت الهى شده است. گرچه تمام موجودات عالم مهمان حقند، ولى ماه رمضان ماه مهمانى خصوصى است و این خیمه مهمانى را براى خاصان و نیکان و مؤمنان سرپا مىکنند، باید سعى کرد که در این مهمانى راه پیدا کرد و از منافع ابدى آن بهرهمند شد. شب قدر از هزار ماه برتر و بالاتر است و این شب که شب نزول قرآن و ظرف با عظمت وحى است در ماه رمضان قرار داده شده، پس ماه رمضان ظرف قرآن، ظرف هدایت و جاى تربیت و فصل پرورش و دروازه ورود به فضاى رحمت بىمنتهاى حضرت اوست. براى اهل دل و اهل نظر و اهل عشق، به سوى دلبر و به سوى معشوق، راهى جانانهتر و عاشقانهتر از راه رمضان نیست، هر کس این راه را برابر با شرایطى که براى رونده در آن قرار داده شده سیر کند به لقاى معشوق مىرسد و جان از تمام آلودگىها پاک مىنماید.
ره عشاق راهى بىکنار است | از این ره دور اگر جانت به کار است | |
وگر سیرى زجان در باز جان را | یکى جان را عوض آنجا هزار است | |
وگر در یک قدم صد جان دهندت | نثارش کن که جانها بىشمار است | |
به هر وقتى که جانى بر فشانى | هزاران جان تو بر تو نثار است | |
کسى کز جان بود زنده در این راه | زجرم خود همیشه شرمسار است | |
درآمد دوش در دل عشق جانان | خطابم کرد که امشب روز بار است | |
کنون بىخود بیا تا بار یابى | که شاخ وصل بىباران به بار است | |
چو شد فانى دلت اندر ره عشق | قرار عشق جانان بىقرار است «۳» | |