روزنه ای به حیات طیبه
روزنه ای به حیات طیبه
0 Vote
109 View
اشاره: در متون دینی ما باب وسیعی درباره آثار اعمال گشوده شده که شناخت آن ها میزان مناسبی برای سنجش اعمال و انگیزه خوبی برای عمل خواهد بود گاهی برخی افراد مدتی را در سیر عبادت و عمل به احکام شریعت سپری کرده اند ولی درون و باطن آن ها متأثر از آن اعمال نبوده است؛ حال آن که میزان سعادت و شقاوت درون انسان است. به راستی چه کنیم که اعمال ما هر چه اندک باشد؛ بالاترین اثربخشی را داشته باشد جناب حجت الاسلام والمسلمین جعفر ناصرى، کلید اثربخشی اعمال را در نوشته حاضر برای ما ارائه خواهند کرد. حکمت عملی یکی از شاخههای علوم بلکه اصل و ریشه همه علوم است که در بعضی از کتب به خوبی از آن تعریف شده است. نظر برخی مانند شیخ داوود انطاکی حکیم شیعی مذهب درباره علم این است که «العلم، انتقاش صوره المعلوم فی قوی العقل و النّفس». کلمه انتقاش را عمداً آورده است و مقصود این است که تأثیر آن معلوم در قوای عقل و ذهن، باید به صورت انتقاش باشد. و فائده حکمت عملی را میگوید: «استکمال النفس الناطقه فی قواها والوقوف علی حقائق الاشیاء بقدر طاقه البشر» و فایدهاش این است که هر انسانی را ارتقا بدهد و قوّه و استعداد او را شکوفا کند و هر انسانی را از قوه به فعل برساند و نواقص نفسانی او را تکمیل و تتمیم کند و همه را به کمال برساند، منتها در حد استعداد بشری که در هر کسی متفاوت است. تمام برداشتها، توجیهها و تفسیرهایی که الآن در قضایای معنوی هست، نگرش کسی است که از بیرون به قضایا نگاه میکند. انسان زمانی به آثار عملی و نتایج دقیق معنوی میرسد که بر اثر عمل صالح، حیات نصیبش بشود. بدون حیات طیّبه، انسان چیزی درک نمیکند. ممکن است صفات خوبی داشته باشد، ولی این صفات خوب گاهی در بین کفّار هم هست. ما دنبال مسئله دیگری هستیم. قرآن میفرماید: «من عمل صالحاً من ذکر أو أنثی و هو مؤمن فلنحیینّه حیوهً طیّبه». بعد از عمل صالح و ایمان و حیات قلب عالم برای ما فرق خواهد کرد. یک نمونه و مصداق از مصادیق عمل صالح که حیاتآور است اقامه نماز میباشد. همه ما نماز میخوانیم، رسول خدا و اهلبیت علیهم السلام و اولیای الهی هم نماز میخواندند، ولی نماز آنها چگونه بوده؟ معراج بوده، «قربانُ کُلِّ تقیٍ» بوده، «تنهی عن الفحشاء و المنکر» بوده است. نماز روحشان را سبک میکرد و پرواز میداد. از قول حاجآقا رحیم ارباب نوشته شده که مرحوم آخوند کاشی مشغول عبادت و نماز بود و حال جذبهای به آخوند دست داده بود و من (مرحوم ارباب) که در حال پختن غذا بودم، چشمم به آخوند کاشی بود و حال او مرا هم تحت تأثیر قرار داد و حال جذبهای به من دست داد و مرا از خودم و از کاری که انجام میدادم، فارغ و غافل کرد؛ به طوری که غذا سوخت و دود تمام اتاق را گرفت و من اصلاً متوجه نشدم. به هر حال، در حال نماز به ایشان نوعی جذبه دست میداده -نوع این حالات معنوی از نماز شروع میشده- البته بیان کردن این مطالب برای عامّه مردم یا بعضی جوانهای خام صحیح نیست؛ چون گاهی برخی نفوس کپیبرداری میکنند و حالاتی مصنوعی و تقلیدی در ایشان ایجاد میشود. تنها چیزی که باید بدانیم، این است که اینها حالات اولیای خداست و فقط برای دانستن این نکته است که چنین قضایایی ممکن است باشد. نمازهای مرحوم آیتالله العظمی اراکی طولانی بود و بعضی از دوستان ایشان که با ایشان در اینزمینهها ارتباط داشتند میفرمودند: بعد از نماز حال غیر عادی در چهرهشان معلوم بود. عمل صالح، حیات طیّبه میآورد. همه مشکل ما این است که درصدد تحصیل حیات طیّبه نیستیم. به دنبال عمل صالح هستیم و آن را انجام میدهیم. اما عمل صالح شرایط دارد که وقتی شرایطش جمع شد، آن وقت حیات طیبه نصیب میشود. بعد از حیات طیّبه، دیگر نماز فراتر از خواندن میشود و میتوان آن را «اقامه» کرد. همه ارزش معنوی بشرى، پس از این حیات طیّبه است. اگر عملی مثل نماز بخواهد به برزخ (حقیقت عالم) منتقل بشود، اگر حیات قلب پشتوانهاش نباشد، فقط لفظی است که از حنجره بیرون آمده. از طرفی در تجسّم عمل تردید نیست. اگر چشم انسان باز بشود، چه بسا تبدیل شدن هر عملی را بفهمد. تعبیر من این است که بین ما و عالم غیب کانال هوشمندی قرار دارد که میداند چگونه عمل را تبدیل کند. گاهی شخص حمد و سورهای برای اموات میخواند، اما میّت با میّت، خواننده با خواننده، عمل با عمل، فرق دارد. یکی از علما در خواب، مرحوم بیدآبادی را دیده بود که از مقبرهشان بیرون آمدهاند و متحیّرند. پرسیده بود اینجا چه میکنید؟ مرحوم بیدآبادی فرموده بود: که آقا امام زمان علیه السلام آمدند از اینجا رد شوند، حمد و سورهای برای اموات تخت فولاد خواندند، آمدهام تا بهرهام را بگیرم. یک وقت، حمد و سورهای را آقا امام زمان علیه السلام میخوانند و نصیب وافری به آقا محمد بیدآبادی که خودش عارف بزرگی بوده هم میرسد چرا که این بستگی به حیات قلب دارد. تا قلب انسان حیات پیدا نکند، چیز ارزشمندی تحویل عالم غیب داده نمیشود. البته این سخنان نباید دلسردی و زدگی بیاورد، این راهی است که باید رفت و باید روشن شد. به هر حال، کیفیت عمل، مربوط است به درصد برخورداری مؤمن از حیات طیبه. هر چه بهره انسان از این حیات بیشتر باشد، درصد توجهاتش بیشتر خواهد بود. چیزی که به این تبدیل روح میدهد، توجه است. اینکه فرموده است: «الدّعا مخّ العباده»، توجه هم، اصل دعا و عبادت است؛ چون برای تبدیل و انتقال به عالم غیب، مهم توجه است و آن شرایط اولیهای دارد. حیات، توجه میآورد. کسی که قلبش حیات پیدا کرده، میتواند به گونهای دیگر عبادت کند، ذکر بگوید و عمل بدون آن، چیزی را عاید انسان نمیکند. اعمال زیادی انجام داده میشود و ثواب آن به میتی هدیه میشود، اما اینها وقتی اثر میکند که قلب حیات داشته باشد. هر چه حیات قلب بیشتر باشد، تأثیرش بیشتر است. گاهی یک نفر، یک خرما را در راه خدا میدهد، در عالم غیب هزاران هزار نخلستان به او میدهند. چرا که عالم غیب هم خیلی وسعت دارد و رخدادن این کارها در عالم غیب، خیلی آسان است. در روایتی آمده است که زنی از حضرت صدّیقه طاهره سلام الله علیها سؤالی پرسید و حضرت جواب دادند. سؤالهای دیگری پرسید و پاسخ آن را گرفت؛ تا اینکه گفت دیگر خجالت میکشم بپرسم. حضرت فرمودند: باز هم بپرس؛ چون برای هر یک سؤالی که جواب میگویم، بیشتر از جواهراتی که فاصله میان زمین و آسمان را پرکنند، به من اجر و پاداش عنایت میکنند. چنین جزایی برای پاسخ به یک سؤال نیم دقیقهاى، به خاطر اخلاص و پشتوانه عمل است. گاهی صدقه دادن یک دانه خرما تبدیل به یک نخلستان میشود چون پشتوانه دارد. و گاهی عبادت فراوان، چون بدون پشتوانه است به اندازه یک خرمای خشک است؛ خلاصه این تبدیل، اخلاص و حیات قلب و شرایط دیگری را میطلبد. اما در این بین، کانال هوشمندی هست که با عامل و عمل ربط دارد. به مجرد صدور عمل، این کانال هوشمند میداند که اگر این برای اموات بود، چگونه آن را بر حسب نیاز میّت، به برزخ او برساند. رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل فرمودهاند که در شب معراج ملائکهای را در حال ساخت دیوار دیدم، ولی گاهی متوقف میشدند. از جبرئیل پرسیدم چرا متوقف میشوند. عرض کرد: مادامی که مؤمنان روی زمین ذاکرند، اینها هم مشغول ساختن هستند، ولی وقتی آنها از ذکر متوقف میشوند، اینها از ساختن دست برمیدارند. آن کانال هوشمند است که میفهمد، این ذکر تبدیل به دیوار شود یا نخل. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: هر ذکر لا إله إلّا الله نخلی در بهشت میشود. شخصی پرسید: پس ما نخلستانها داریم؟ حضرت فرمودند: اگر آن را آتش نزنید. این نابودی اعمال هم قاعدهمند است. ممکن است انسان اعمالی را انجام دهد و در بهشت و عالم غیب و در برزخ، چیزهایی را درست کند، ولی انسان مأمون از استدراج نیست و به همین جهت، شاید کارهایش به هم بریزد. مؤمن باید صدق را همراه خودش ببرد و بداند تا دم مرگ از کید نفس ایمن نیست. باید به ایمان و عمل صالح ملتزم بود. حاصل این نشیب و فراز و قبض و بسطهای روحى، درصد ثابتی از ایمان است که مؤمن پیدا میکند و همان میشود ایمان ثابتی که در دل او است و این را با عمل صالح باید مرتب ارتقا داد. باید به طور پیوسته مؤید برای این حیات بیاوریم. هر چه درصد حیات و درجه حیات بالاتر میرود، ایمان هم بالاتر میرود. از طرف دیگر، با انجام عمل صالح، مراتبی از حیات نصیبش میشود. وقتی حیات جدید و نو بیشتر نصیبش شد، موفق به اعمال گوناگون دیگری میشود با درصد بهتر. از این به بعد، حیات طیبه و عمل صالح، بر یکدیگر تأثیر متقابل میگذارند و هر کدام پر و بال پیدا میکند و درصدش بالاتر میرود و حیات طیبه جدیدی نصیب میکند. مجموع همه اینها، شاکلهای را برای انسان تشکیل میدهد که شاکله و ساختار نهایی او است و مهر سعادت بر آن میخورد. به هر حال، بدون حیات، قلب انسان کور است. اگر میبینید که بعد از چهل سال مطالعه و درس خواندن، شخص حتی در اعتقادات خودش تزلزل دارد و در اجتماع هم در اعتقادات مردم مشکلی ایجاد میکند، به این علت است که درسش را خوانده و حتی به واجباتش هم چه بسا ملتزم بوده، ولی به حیات و حقیقت نرسیده. روح ایمان لازم است، باید پشتوانهای از حیات داشت. باید انسان به سمت خودشناسی حرکت کند. باید دید که چگونه قلبمان حیات پیدا میکند و این حیات ثابت میشود و ارتقا مییابد. محور همه ارزشها، حیات قلب است. ذکری که با پشتوانه حیات قلب است، مانند غذای جبرائیل است و آنگاه هر ذکر، اثر میکند. حیات، مراتب دارد و آثارش روی توجهات پیدا میشود. یعنی هر چه مرتبه حیات قلب بیشتر باشد توجه انسان در نماز و غیر نماز بیشتر است. هنگامی که انسان مشغول عبادات و عمل صالح باشد، متوجه میشود که چقدر از حیات نصیبش شده است، به حسب اینکه در چه مقدار از عباداتش توجه به حق تعالی دارد. ما باید سراغ توجهات باطنی برویم. باید اشتغال به ذکر الهی داشت، مخصوصاً در سجده، بدونِ اشتغالاتِ نفسانیِ خیالى. اگر از ۲۴ ساعت، مقداری را به توجهات باطنی اختصاص دهیم، حتماً نتیجهاش حیات خواهد بود و هر یک سبحانالله یک غذای معنوی است. ذکر خدا قوّت میآورد و بعد از مشغول شدن به ذکر، تازه متوجه میشود که ضعف و قوت چیست. خیلی مسائل و ابواب معارف از اینجا شروع میشود. رسیدن به حیات، سحرخیزی و توجه میخواهد، بیداری و نماز و ذکر میخواهد. ممکن است کسی بگوید ذکر یونسیه را شش ماه گفتم، ولی به حیات قلب نرسیدم. اما باید توجه داشت که شروع و ادامه این اذکار، شرایط خاص میخواهد تا به نتیجه برسد. و این طور نیست که زود به نتیجه برسد. مرحوم ملا حسینقلی همدانی قدس سره تازه به نجف رفته بود و خیلی به این معانی علاقه داشت. با اینکه ایشان از شاگردان آسید علی شوشتری بود و سالها در مسیر سلوک قرار داشت، اما هنوز به نتیجه نرسیده بود. یک روز با حال متأثری در صحن آقا امیرالمؤمنین علیه السلام نشسته و در این فکر بود که چرا فتح بابی نمیشود؟ خوب است که رها کنم و بروم، یا چه کنم؟ در این حال دید کبوتری آمد و در مقابل ایشان نشست و مشغول نوک زدن به نان خشکی شد. نان نمیشکست. رفت، دوباره بازگشت و باز هم نوک زد و دید فایده ندارد. رفت و بار سوم آمد و آنقدر نوک زد تا نان را خرد کرد و آن را خورد. ایشان میگوید: من این مطلب را پیامی از حضرت امیر علیه السلام تلقی کردم که میخواهد بفرماید سرانجام به نتیجه میرسى. انسان نباید با عبادات یک سال و دو سال، منتظر نتایج مهم باشد. یکی از عنایات و برکات خدا به اهل این مسیر و کسی که حیات طیبه پیدا کرده است شهود این مطلب است که دو رکعت نماز، چه آثاری دارد. این کم رتبهای نیست و قابل دستیابی است. در هر بابی انسان میتواند تأثیر عمل خود را بفهمد و شهود کند. بداند که خواندن قرآن برای انسان چه آثاری دارد. اگر انسان انعکاس و تبدیل عمل را به عالم غیب ببیند، آنگاه «الذین یؤمنون بالغیب» حاصل میشود. این آیه مقدماتی دارد. همه میخواهند ایمان به غیب داشته باشند، ولی اگر ندانند که چه خبر است، چه ایمانی پیدا خواهند کرد؟! مرتبه بالای ایمان، برای آن ارتباط و شهود است. اگر استقامت، به عمل صالح ضمیمه شود، حیات را میآورد، ولی حیات بالاتری میخواهد تا بصیرت نصیب انسان بشود. اگر بصیرت آمد، نوع درک در مورد اهلبیت: و ولایت هم فرق خواهد کرد. الآن علوم مختلفی از فلسفه گرفته تا علوم دیگر خوانده میشود که با مسائل معنوی بیربط نیست، اما حیات قلب نمیآورد. حیات قلب، شبزندهداری و نماز و ذکر و قرآن میخواهد تا حالتی برای انسان ایجاد کند که توجهاتش نافذ شود. آن وقت خواندن یک «قل هو الله»، برکات زیادی نصیب او میکند. ممکن است پیرمردی که با این اصطلاحات آشنا نیست، حیات نصیبش شده باشد و همیشه در گوشه دلش و همه وجودش حیاتی را حس کند؛ چون قلب و نفسش حیات پیدا کرده. هیچ توجه کردهاید که ما متوجه حد و حدود قوت و ضعف یا لطافتهای روحی دیگران نمیشویم و همه مردم را با یک چشم میبینیم ولی اولیای الهی بر اثر رسیدن به حیات دل، حد و حدود دیگران را میتوانند درک کنند، البته ما در مصداق با کسی بحث نداریم، آنچه مهم است این است که اصل قضیه را بپذیریم و نمونهها را از قرآن درآوریم. در جریان حضرت خضر علیه السلام دقت کنیم و از خداوند معرفت بخواهیم و بدانیم که بعضی از مراتب، مراتب اهلبیت عصمت و طهارت است و وظیفه ما بندگی است و به تعبیر قرآن ارائه عمل صالح، تا خداوند دل ما را متصف به حیات طیبه کند. یکی از راههای رسیدن به حیات قلب، تکرار اسماء الله است گاهی مرحوم آقای کشمیری در پاسخ به کسانی که درخواست ذکر میکردند، بعضی اذکار را سفارش میفرمودند که مثلاً به تعداد مشخصی ذکر «یا حیّ، یا قیّوم» را تکرار کنند! تکرار بسیار زیاد این ذکر احیا کننده دل و جان ذاکر خواهد بود. جناب آقای کشمیری این ذکر را خیلی سفارش میکردند و میفرمودند که خوب است در ترکیب نامهای حق تعالى، از اسامی مرکبی استفاده شود که خود خدای متعال ترکیب کرده است. خداوند در آیاتی این دو اسم را با هم به کار برده؛ مثلاً میفرماید: «الله لا اله الّا هو الحیّ القیّوم». حیّ، حیات میآورد و قیّوم، دوام حیات و قوام و استحکام. بعد از مدّتی اشتغال به این اذکار، هیچ لذتی با آن برابری نمیکند، منتها حد نصاب تکرار آنها بالاست و روح و جان انسان باید برای این ذکر آماده شود، اما خوب است که آنها را زمزمه کنیم. در روایت است که هر گاه در جنگ برای رسولالله مشکلی پیش میآمد حضرت رو به قبله ۱۸ بار این ذکر را تکرار میکردند و بلافاصله مشکل برطرف میشد. من اگر خود را به سنن حضرت ختمی مرتبت و اهل بیت گرامی آن حضرت و اعمال صالح ملتزم نکنم زندگی رضایتبخشی نخواهم داشت و خیری برای خود و دیگران نمیتوانم داشته باشم. بنابراین یکی از راههای حیات قلب، ذکر الهى، مخصوصاً ذکر «یا حیُّ یا قیّوم» است. مرحوم آقای کشمیری قدس سره میفرمودند: از آقا هادی ابهری که مزارشان نزدیک مزار آقای انصاری در گلزار شهدای قم است، ذکری را خواستم که مرا به مقصد برساند، ایشان همین ذکر را توصیه کرده بودند. آقای کشمیری پرسیده بودند ذکری میخواهم که ذکر اولیاست، باز هم این ذکر را توصیه کردند. - مرحوم ابهرى، کسی بود که چشم بصیرتش باز شده بود عمده شهودش را از گریه بر حضرت سید الشهداء علیه السلام گرفته بود. چند چیز انسان را به بصیرت میرساند و یکی از آنها گریه است.- مرحوم آقای کشمیری نقل میکردند که هر سؤالی از آقای ابهری میکردم، ایشان همان جواب را میداد و سفارش به ذکر «حیّ قیّوم» میکرد. مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی به مرحوم آیت الله میرجهانی سفارش کرده بودند که اگر کسی خواست این ذکر را بگوید، آن را ۳۶۰ بار، با توجه، بین نماز شفع و وتر بگوید که برکات زیادی نصیبش میشود و آن ساعت حیات است. این اسم شریف، همان اسمی است که آصف برای جابهجا کردن تخت بلقیس از آن استفاده کرد.
منبع:www.hawzah.net