کسب و کار در اسلام

اسلام برای اینکه روابط اقتصادی نیز همانند روابط اجتماعی با صداقت و راستی و از روی عدالت و رضایت انجام پذیرد و مصالح فردی و اجتماعی تأمین گردد و نیز از هر گونه هرج و مرج و اختلاف و درگیری جلوگیری شود و مردم در تمام عرصه های زندگی از جمله معاملات با خیال راحت و خوشی و خرّمی و آرامش زندگی کنند، در زمینه تجارت و معاملات نیز احکام و قوانینی مقرر داشته است تا با اجرای آنها بتوانند زندگی سالم و خداپسندانه ای داشته باشند.

کسب و کار و معاملات و سایر مشاغل از نظر اسلام همانند اعمال دیگر پنج قسم دارد: ۱٫ واجب: همانند کار و کسب و معامله ای که برای تأمین مخارج زندگی خود و خانواده انسان و حفظ آبرو باشد. ۲٫ مستحب: همانند اشتغالاتی که برای جامعه و خانواده مفید و سودمند باشد. ۳٫ مکروه: همانند اشتغال به کفن فروشی و امثال آن به عنوان یک شغل و تجارت در آن کالا. ۴٫ مباح: مانند معاملاتی که نه موجب زیان افراد و جامعه است و نه مورد نیاز آنان. ۵٫ حرام: مانند معاملاتی که مربوط به مواد مخدر و اجناس مضرّ و غیر پاکیزه همانند هروئین و مشروبات الکلی و اموال مسروقه انجام می گیرد. عموم حرفه ها و اشتغال های تولیدی و توزیعی و خدماتی مثل کار بنگاه داری و آژانس و امثال آن در صورتی که با شرایط صحیح و طبق دستور شرع انجام گیرد، علاوه بر تأمین زندگی خود و خانواده و حفظ آبروی شخص و خانواده یک نوع خدمت به خلق است که آن هم گاهی واجب و گاهی مستحب است و ثواب زیادی به همراه خواهد داشت و عبادت حساب می شود. این کارها در واقع یکی از مصادیق و نمونه های کارگشایی برای مردم و خوشحال کردن و زدودن غم و اندوه از همنوعان است که در روایات، به آن تشویق و ترغیب و آثار زیادی برای آن بیان شده است. فردی که ساعت ها در محل کسب و کار، بنگاه یا آژانس می نشیند و منتظر می ماند تا فردی که به خانه یا ماشین نیاز دارد، نیاز او را برطرف و مشکل او را حل کند، در واقع در حال عبادت و بندگی است و کار او در نزد خدا و مردم ارزش دارد. اینک روایاتی را در این زمینه مرور می کنیم:

مشکل گشایی

۱٫ پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «والله لقضاء حاجه المؤمن خیر من صیام شهر و اعتکافه؛ به خدا قسم، برآوردن حاجت مردم از روزه و اعتکاف یک ماه بهتر است». ۲٫ امام صادق(علیه السلام) فرمود: «قضاء حاجه المؤمن أفضل من طواف و طواف و طواف و...؛ حتی عَدّ عشراً؛ برآوردن نیاز مؤمن از طواف و طواف و طواف و ... بهتر است و آن حضرت تا ده بار طواف را شمرد؛ یعنی حتی از ده بار طواف هم بهتر است». ۳٫ پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «إنّ الله فی عون المؤمن مادام المؤمن فی عون أخیه المؤمن؛ تا زمانی که مؤمن در یاری برادر مؤمن خود باشد، خدا هم در کمک و یاری او خواهد بود». ۴٫ از پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال شد: محبوب ترین مردم پیش خدا چه کسی است؟ پیامبر فرمود: «کسی که بیشترین سود و خدمت را به مردم ارائه دهد». بنابراین در معاملات باید به فکر رساندن سود بیشتر به دیگران بود، نه اینکه انسان فقط به فکر سود خود باشد. ۵٫ امام صادق علیه السلام در حدیثی فرمود: خداوند متعال فرموده است: «مردم خانواده من هستند، پس محبوب ترین آنان پیش من کسانی اند که با مردم مهربان تر باشند و در تأمین نیاز های آنان کوشاتر باشند». ۶٫ و نیز فرمود: «وقتی برادر مسلمانی پیش انسان بیاید و نیاز خود را مطرح کند، اگر به کمک و یاری او برخیزد، همانند کسی است که در راه خدا جهاد کند».

خوشحال کردن دیگران

۷٫ رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «من سرّ مؤمناً فقد سرّنی و من سرّنی فقد سرّ الله؛ کسی که مؤمنی را خوشحال کند، مرا خوشحال کرده و کسی که مرا خوشحال کند، خدا را خوشحال کرده است. ۸٫ و در حدیث دیگری فرمود: «محبوب ترین اعمال در پیشگاه الهی سه چیز است: ایجاد خوشحالی در دل مؤمن، رفع گرسنگی، زدودن غم و اندوه از چهره او». چه زدودن غمی بالاتر از اینکه انسان، مشکل شخصی را که به مسکن یا وسیله نقلیه ای نیاز دارد و گرفتار تنگناهای زندگی است، حل و او را خوشحال کند و غم و اندوهش را برطرف سازد و آسایش او را تأمین کند.

حرکت برای خدمت

۹٫ امام صادق(علیه السلام) فرمود: «مشی المسلم فی حاجه المسلم خیر من سبعین طوافاً بالبیت الحرام؛ حرکت مسلمان در مسیر برآوردن حاجت مسلمان دیگر از هفتاد طواف خانه خدا بهتر است». ۱۰٫ و در حدیث دیگر فرمود: «به خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان نیاورده کسی که وقتی برادر مؤمنش نیازش را پیش او مطرح می کند، با خوشرویی برخورد نکند. پس در صورتی که قدرت دارد، نیاز او را برطرف کند و اگر خودش نتوانست با کمک دیگری اقدام می کند تا آن را برطرف نماید. اگر مؤمنی چنین عملی نکند، ولایتی بین ما اهل بیت و او نخواهد بود». ۱۱٫ امام باقر(علیه السلام) فرمود: «کسی که در مسیر برطرف کردن نیاز برادر مسلمانش حرکت کند و کوشش نماید تا آن را به اتمام برساند، خداوند قدم های او را در روزی که قدم ها می لرزد ثابت و استوار خواهد کرد». ۱۲٫ امام صادق(علیه السلام) فرمود: «من عرقت جبهته فی حاجه أخیه فی الله عزّوجل لم یعذّبه بعد ذلک؛ کسی که پیشانی اش در مسیر برآوردن نیاز برادر دینی خود عرق کند، خداوند او را بعد از آن عذاب نخواهد کرد».

هدف صحیح در کارها

یکی از مهم ترین ارکان هر کار، هدف آن است؛ هر کاری با شناخت هدف شروع شود سریع تر و بهتر به نتیجه می رسد. پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «یا ایها النّاس إنّما الأعمال بالنیات؛ ارزش و اهمیت کارها به نیت و هدف بستگی دارد». از نظر اسلام تمام کارهای انسان می تواند با داشتن هدف صحیح عبادت به حساب اید، تا هم مورد توجه پروردگار قرار گیرد و هم انسان با انجام دادن آنها به هدف نهایی خود نزدیک تر گردد. اگر انسان در همین کارهای تجاری و مبادلات هم توجه به هدف و شرائط آن داشته باشد، می تواند همه آنها را به عنوان اطاعت الهی انجام دهد و خود را به هدف برساند. تا در طلب گوهر کانی، کانی ور در پی عمر جاودانی، جانی من فاش کنم حقیقت مطلب را هر چیز که در جستن آنی، آنی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «طلب الحلال فریضه علی کل مسلم و مسلمه؛ در پی مال حلال بودن، بر هر مرد و زن مسلمان لازم و واجب است». امام باقر(علیه السلام) در حدیثی از پیامبر عظیم الشأن۹ نقل کرده که فرمود: «العباده سبعون جزءاً أفضلها طلب الحلال؛ عبادت هفتاد قسمت است و برترین آن پی روزی حلال رفتن است». و از امام هفتم(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «من طلب هذا الرزق من حلّه لیعود به علی نفسه و عیاله کان کالمجاهد فی سبیل الله؛ کسی که در جستجوی رزق و روزی از راه حلال آن باشد تا خود و خانواده خود را اداره کند، همانند کسی است که در راه خدا جهاد کند». از این احادیث می توان این نتیجه را گرفت که انسان مسلمان می تواند به تمام کارهای خود را رنگ خدایی بزند و همیشه و در همه حال در حال عبادت و بندگی باشد و این در صورتی است که دنیا را وسیله قرار دهد و به عنوان وسیله به آن نگاه کند تا به وسیله آن به هدف اصلی خود که همان بندگی خداست، برسد و بنده کامل خدا و انسان واقعی شود. در قرآن هم هدف از خلقت چنین بیان شده است: «من جن و انس را آفریدم تا بندگی کنند»؛ یعنی همیشه در حال بندگی باشند و این کار، همیشگی است و در همه حال و همه جا می توان در حال بندگی خدا بود. انسان اگر در اندیشه بندگی خدا باشد و هدف اصلی او انسان کامل و بنده واقعی شدن باشد، می تواند تمام کارهای خود را برای خدا و در راه رسیدن به بندگی قرار دهد؛ حتی خوردن و خوابیدن، لباس پوشیدن، راه رفتن، کار کردن، تجارت کردن، ازدواج کردن، کمک کردن به دیگران و ... . اگر همه اینها را انسان برای خدا انجام دهد و برای این باشد که وظایف فردی و اجتماعی و سیاسی خود را انجام دهد و زندگی سالم و خداپسندانه ای داشته باشد، همه این امور عبادت به حساب می اید. به عبارت دیگر، خوردن و خوابیدن و ... را با این هدف انجام می دهد که وظایف خود را در مقابل خدا و خلق انجام دهد و اگر کار با این هدف انجام گیرد، طبیعی است همیشه خدا را در نظر می گیرد و هیچ کاری را که رضای خدا در آن نیست، انجام نمی دهد. از این روست که وقتی دیدگاه اسلام را در رابطه با دنیا مطالعه می کنیم، می بینیم این دید را به انسان القا می کند که دنیا وسیله است و سفارش می کند که از دنیا به عنوان وسیله استفاده کنید. امیر مومنان(علیه السلام) می فرماید: «شما را از دنیا برحذر می دارم؛ زیرا دنیا منزل کوچ کردن است، نه جای اقامت». یعنی هدف جای دیگری است و اینجا محل عبور و توشه برداشتن است؛ همان طور که طبق نقلی، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «الدنیا مزرعه الآخره»یعنی دنیا محل کشت و زرع برای آخرت است و هدف اصلی آخرت است که باید برای آنجا کار و تلاش کرد و کِشت. امیرمؤمنان در نهج البلاغه به صورت هشدار می فرماید: «یا ایها الناس، انّما الدنیا دار مجاز، و الاخره دار قرار، فخذوا من ممرّکم لمقرّکم؛ ای مردم! دنیا سرای گذر است و آخرت خانه قرار و همیشگی. پس، از گذرگاه خویش برای قرارگاه که هدف اصلی است، توشه تهیه کنید. بنابراین انسان مسلمان و مؤمن باید زیرک و هشیار باشد؛ همان طور که در روایت هم آمده است که مؤمن زیرک است. او باید از این دنیا و از این وسیله بیشترین بهره برداری را بکند و خود را برای زندگی جاودانه آماده سازد، و زیور و زینت و ظاهر دنیا او را از هدف اصلی بازندارد و او را کر و لال نکند تا از هدف اصلی و حیات جاودانه غافل بماند. امیر مومنان(علیه السلام) در نهج البلاغه می فرماید: «من أبصر بها بصّرته، و من أبصر الیها اعمته؛ کسی که به عنوان وسیله به دنیا بنگرد خدا به او بصیرت می دهد و آن کس که به عنوان هدف به آن بیندیشد، کورش می کند». دنیا همانند عینک است. اگر از آن به عنوان وسیله دید نگاه کنی و به عنوان عینک از آن استفاده کنی، دنیا و حقایق آن را برای تو نشان می دهد و روشن می کند؛ امّا اگر عینک را به دست خود بگیری و به خودش نگاه کنی و هدف، نگاه کردن به حقیقت و جنس خود عینک باشد فقط عینک را می بینی و نگاه به عینک به عنوان عینک و جنس آن، تو را از دنیا و آنچه از پشت آن می شود دید، غافل می کند. بنابراین انسان مسلمان از دنیا هم همانند عینک باید به عنوان وسیله و نردبان ترقی و کارخانه انسان سازی استفاده کند و از آن برای ارتقای معنوی خود و رسیدن به مقام انسانیت و قرب الهی بهره برد و خود را به دنیا نفروشد؛ چون به فرموده پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم): «فان الدُّنیا خُلقت لکم و انتم خُلقتم للاخره؛ دنیا برای شما آفریده شده است (نه شما برای دنیا) و شما برای حیات جاودانه و آخرت آفریده شده اید». پس هدف از آفرینش دنیا شما هستید؛ خدا دنیا را آفریده تا شما از آن، حیات جاودانه بسازید و هدف شما بالاتر از دنیاست. با این دید، انسان مسلمان در هر پست و مقام و هر شغلی باشد، می تواند در تمام کارها خدا را طرف حساب خود قرار دهد و همه چیز را به حساب خدا بگذارد.     بنابراین در همه شغل ها از جمله تجارت و معاملات، انسان مسلمان می تواند شغل خود و فعالیت های خود را که در واقع یک نوع کارگشایی است، به عنوان بهترین عبادت به حساب آورد و علاوه بر پاداش دنیوی، از ثواب های اخروی و الهی برخوردار گردد. البته روشن است انسان در صورتی می تواند به این کار رنگ خدایی بخشد و آن را به حساب خدا بگذارد که در همه حال، شرایط و آداب آن و دستورهایی را که خدا در مورد هر کاری مشخص کرده است، مراعات کند و از حدود و ثغور آن تجاوز نکند.

پاورقی ها:

. بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۸۵، ح۶٫ . ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، باب ۷۵۲، ح۲۲٫ . بحارالانوار، ج۷۴، ص۳۱۲، ح۶۹٫ . همان، ج۷۴، ص۲۸۷، ح۱۴٫ . فروغ حدیث، ص۱۸۷، ح۲٫ . همان، ص۱۹۳، ح۲۰٫ . بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۷۶، ذیل ح۱۲٫ . مستدرک الوسائل، ج۲، ص۴۰۷٫ . ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، باب ۷۵۲، ح۱۹٫ . میزان الحکمه، ج۱۳، ص۶۵۷۰، ح۲۰۹۶۱٫ . جامع الاخبار، ص۳۹۸، ح۱۰۷۹٫ . وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۱۱، ح۶٫ . همان، ح۴٫ . قرآن می فرماید: و ما خلقت الجن و الانس ألا لیعبدون. . نهج البلاغه، خطبه۱۱۳٫ . عوالی اللئالی، ج۱، ص۲۶۷، ح۶٫ . نهج البلاغه، خطبه۲۰۳٫ . همان، خطبه۸۲؛ میزان الحکمه، ج۲، ص۸۹۹، ح۵۷۹۶٫ . میزان الحکمه، ج۲، ص۸۹۱، ح۵۷۵۳٫

منبع:

فرهنگ کوثر > زمستان۱۳۸۶، شماره ۷۲ ، صفحه ۴۰