الگوي شخصيتي مرد در فرهنگ اسلامي 

سيدحسين شرف الدين* / رفيع الدين اسماعيلي**

چکيده

يکي از بهترين شاخص ها در ارزيابي عملکرد فرهنگي يک نظام، الگوهايي است که هر نظام يا فرهنگ از طريق توليدات و محصولات فرهنگي، مثل فيلم هاي سينمايي ارائه مي دهد. از مهم ترين الگوهايي که سينماي ايران مي تواند به جامعة اسلامي ارائه دهد، الگوي شخصيتي مرد و زن مسلمان است. انتظار اين است که سينما با واقع بيني و شناخت برگرفته از فرهنگ اسلامي، به ارائة الگوي مناسب از شخصيت مرد يا زن بپردازد.

هدف از اين نوشتار، بررسي شخصيت مرد در فرهنگ اسلامي ـ ايراني و تطبيق آن با فيلم سينمايي «واکنش پنجم» مي باشد. بُعد اسلامي اين فرهنگ، از متون ديني، و بُعد ايراني آن از بررسي اشعار سعدي به دست آمده است. همچنين براي نمونه، فيلم سينمايي «واکنش پنجم» با روش تحليل روايت و تحليل رمزگان جان فيسک، تجزيه و تحليل شده است. حاصل اينکه ويژگي هاي ارائه شده در اين فيلم براي شخصيت مرد، نه تنها با فرهنگ اسلامي تطبيق ندارد، بلکه غالباً برخلاف آن است.

كليدواژه ها: شخصيت مرد، فرهنگ اسلامي ـ ايراني، شعر، سينما.

مقدمه

رسانه هاي تصويري، يکي از عوامل مؤثر در جامعه پذير کردن افراد جامعه اند و کارکرد انتقال فرهنگ را به عنوان بخشي از کارکردهاي متعدد خود بر عهده دارند. بديهي است رسانه هاي گروهي در هر جامعه، متأثر از فرهنگ همان جامعه اند؛ اما در روند بازتوليد فرهنگي، قادر به گزينش نيز هستند؛ گزينش اينکه چه عناصري از فرهنگ را به چه شيوه اي انتقال دهند. (فسايي و کريمي، 1384) سينما به عنوان يکي از مهم ترين رسانه هاي مدرن در عصر حاضر، افزون بر اينکه به بازنمايي جامعه مي پردازد، خود نيز الگوهايي را به جامعه ارائه مي دهد. به دليل تأثيرگذاري بالاي اين رسانه، اين الگوها به سرعت در جامعه رواج مي يابند. بسياري از فيلم هاي سينمايي، خواه آشکار و خواه نهان، آکنده از گفتمان هاي جنسيتي است. اينکه ما به عنوان زن يا مرد کيستيم و در فضاهاي مختلف چگونه بايد رفتار کنيم، بخشي از فرهنگ جنسيتي است که توسط رسانه هاي مهم چون سينما، بازتوليد مي شود. شخصيت مرد داراي دو بعد فردي و اجتماعي است. بعد فردي، نگاهي صرفاً روان شناسانه به بحث است؛ اما در اين پژوهش، بعد اجتماعي که نگاهي فرهنگي اجتماعي است، مدنظر مي باشد. در بعد اجتماعي، هم حيثيت مرد به معناي عام آن و هم مرد در خانواده بررسي خواهد شد. مرد در خانواده داراي موقعيت ها و نقش هاي زيادي است؛ ولي موقعيت شوهر جهت بررسي در اين پژوهش انتخاب شده است؛ زيرا با توجه به روايات و متون اسلامي، موقعيت شوهري بيشترين روايات را به خود اختصاص داده که اين نشان دهندة اهميت اين موقعيت است. همچنين روايات زيادي ويژگي هاي مرد را در موقعيت شوهري بيان کرده است. در حوزة سينما نيز بيشتر فيلم هاي خانوادگي در بررسي شخصيت مرد، موقعيت شوهري را مطرح کرده اند و اين موقعيت را با مشکلات و چالش هايي به تصوير کشيده اند. در اين پژوهش تلاش بر آن است که شخصيت مرد در فرهنگ اسلامي ـ ايراني بررسي گردد. در ادامه با نقد و تحليل فيلم سينمايي «واکنش پنجم»، به بررسي بازنمايي الگوي شخصيت مرد در سينما پرداخته مي شود. در پايان ويژگي هايي که در اين فيلم به دست مي آيد، با فرهنگ اسلامي ـ ايراني تطبيق داده خواهد شد.

شخصيت مرد در فرهنگ اسلامي ـ ايراني

جامعة اسلامي ايران داراي فرهنگي مرکب از سه بخش اسلامي، ايراني و غربي است که هيچ يک از آنها را نبايد ناديده گرفت. فرهنگ ايراني قدمتي به سابقة خود ايران دارد و اسلام بيش 1400 سال است که با فرهنگ ملي ايران چنان عجين شده است که نمي توان آنها را از يکديگر جدا کرد. چالش اصلي جامعة امروز ايران، نفوذ فرهنگ غربي به فرهنگ اسلامي ـ ايراني است؛ (باغستاني، 1379، ص66) زيرا در بسياري از مواقع، فرهنگ غربي بر فرهنگ اسلامي- ايراني غلبه يافته و متأسفانه اثرات بدي بر جاي گذاشته است؛ حتي در مواقعي چنان نفوذ پيدا کرده است که به مرور زمان، مردم در فرهنگ خودي پنداشته اند که جزئي از فرهنگ اسلامي يا ايراني است.

بعد از بعثت پيامبر اکرم(ص)، اسلام به سرعت در ايران گسترش يافت و با استقبال مردمان اين سرزمين مواجه شد. به مرور زمان، فرهنگ اسلامي بر تمام ابعاد زندگي مردم تأثير گذاشت و حتي بسياري از آداب و رسوم خرافي را که پيش از اسلام رواج داشت، از بين برد؛ اگرچه برخي از آداب و رسوم ايرانيان که با احکام اسلام تعارض نداشتند يا مورد تأييد اسلام بودند ادامه يافتند. بدين ترتيب، فرهنگي مرکب از اين دو به وجود آمد که مي توان آن را فرهنگ اسلامي ـ ايراني ناميد. البته فرهنگ اسلام، حاکم بر فرهنگ ايراني است؛ ولي به مرور زمان، اين دو چنان در هم ممزوج شده اند که در مواردي بازشناسي بُعد اسلامي از بُعد ايراني اين فرهنگ بسيار سخت به نظر مي رسد. در اين پژوهش، ما درصدد هستيم شخصيت مرد را در فرهنگ اسلامي – ايراني بررسي کنيم. براي نشان دادن بُعد اسلامي اين فرهنگ، از متون ديني استفاده مي کنيم؛ زيرا منبع اصلي اين فرهنگ است. براي بررسي بُعد ايراني اين فرهنگ نيز به بررسي اشعار سعدي مي پردازيم؛ چراکه ادبيات يک کشور، آينة تمام نماي فرهنگ آن کشور است. علت انتخاب اين شاعر، افزون بر شهرتش، واقع گرايي اوست و با او مي توان به فضاي جامعة ايران راه يافت. سعدي با نگاهي مردم شناسانه اشعارش را سروده است و به همين دليل به موضوعات فرهنگي جامعه، همچون خانواده و شخصيت مرد و زن توجه داشته است. همچنين آثار سعدي از واقعيت هاي روزمرة زندگي مردم روزگار او الهام گرفته است و نقش آفرينان آن، طبقات مختلف مردم اند. در نتيجه، اين پژوهش با بررسي متون اسلامي و اشعار سعدي، فرهنگ اسلامي ـ ايراني را بررسي خواهد کرد.

شخصيت مرد در متون اسلامي

آيات و رواياتي که دربارة شخصيت مرد مي باشد، در کتاب مشخصي جمع آوري نشده است. به همين دليل، ابتدا با مراجعه به کتب مرجع، آيات و رواياتي که در زمينة وظايف و ويژگي هاي مرد مي باشد، گردآوري شده اند. به گونه اي که بتوان ادعا کرد مرد در متون اسلامي از اين ويژگي ها برخوردار است. به دليل اينکه نقل آيات و روايات، در گنجايش اين مقاله نيست تلاش شده است مفاهيم برداشت شده از آيات و روايات در جدول شمارة 1 منعکس شوند. حدود 214 ويژگي از اين منابع به دست آمد. با توجه به اينکه برخي از مفاهيم، توضيح يا مصداقي از مفاهيم ديگر بود، موارد تکراري ها حذف شد و همة مفاهيم تحت شش مقوله يا مفهوم کلي تر قرار گرفته است تا بتوان طبقه بندي درستي از آنها انجام داد.

جدول 1. مفاهيم استخراج شده از آيات و روايات دربارة شخصيت مرد

قواميت

برطرف کردن

نيازهاي معنوي

برطرف کردن

نيازهاي عاطفي

برطرف کردن

 نيازهاي اقتصادي

برطرف کردن نيازهاي جنسي

آزار ندادن همسر

مرد؛ رياست خانه

دعوت همسر به عبادات مستحبي

مهر و محبت بيشتر به بانو

دلبري بانو

پرداخت نفقة زن

الزام ارتباط جنسي، هر چهار ماه يک بار

 کتک نزدن

برتري قدرت جسمي

تقوا

خوش رفتاري

رساندن خير به ديگران

تأمين روزي حلال

درنگ کردن در برطرف کردن نياز جنسي

سيلي نزدن

تحت اختيار داشتن زن

تهمت نزدن

هديه دادن

شادکردن بانو

دادن خرجي از دسترنج خود

پناهگاه زنش

کمک به بانو در کار خانه

وسعت در زندگي

دين دار بودن

خوش زباني

پاک دل

ناراحت نکردن بانو

امر به معروف و نهي از منکر

دعا کردن براي خانواده

خوش خويي

همدم زن بودن

عدم تصرف در اموال زن

اخم نکردن

نگهباني و نگهداري از زن

پرهيزگاري

خوش اخلاقي

رفتار نيک با بانو

تأمين رفاه

در هم نکشيدن چهره

عدم ظلم به خانواده

داشتن عفت و حيا

مهرباني با بانو

گرامي داشتن همسر

خسيس نبودن

طلاق ندادن

رفاه

سازگاري

نرم خو بودن

بخشنده بودن

سخت گيري بي جا نکردن

اصلاح امور زندگي

 صبر و شکيبايي

اظهار علاقه به زن

ميانه روي

غيرت بي جا نداشتن

آموزش علم به خانواده

به دست آوردن قلب زن

کنار خانواده بودن (همنشيني)

پرداخت مهرية زن

داد نزدن

آموزش ادب به خانواده

شفقت با خانواده

در هم نکشيدن چهره

وسعت در زندگي

گذشت از اشتباهات بانو

طلاق ندادن زن

صميميت با همسر

روابط حسنه

دست ودل باز بودن

بددل نبودن

تدبير در امور زندگي

توجه به سليقة بانو

ضايع نکردن

آنچه روشن است همة مفاهيمي که از روايات برداشت مي شود، در يک سطح نيستند و بايد مشخص گردد کدام يک اهميت بيشتري دارند که بهتر بتوان از اين ويژگي ها در بررسي و نقد فيلم هاي سينمايي بهره برد. به همين دليل بايد مفاهيم به دست آمده از روايات ارزش گذاري شود و مشخص شوند هر يک از مفاهيم چه جايگاهي دارند؛ کدام مفهوم واجب است؛ کدام يک مستحب و...؛ در اين صورت مي توان نگاهي نظام يافته به روايات داشت. آيت الله مصباح مباحث مربوط به زندگي اجتماعي انسان را به دو دسته تقسيم مي کنند: دستة اول مربوط به هست ها و نيست هاست؛ و دستة دوم مربوط به بايدها و نبايدها (مصباح، 1377، ص17) دستة اول را مي توان نظام توصيفي ناميد و دستة دوم را نظام هنجاري. نظام هنجاري خود بر دو قسم است: اخلاقي و حقوقي. نظام اخلاقي نيز خود بر دو قسم است: بايدها و نبايدهاي الزامي (واجبات)؛ و بايدها و نبايدهاي غيرالزامي (مستحبات). در شکل شمارة 1، اين تقسم بندي نشان داده شده است. پيش از طبقه بندي مفاهيم، به توضيح نظام توصيفي و هنجاري مي پردازيم.

شکل 1. ابعاد شخصيت مرد در اسلام

نظام توصيفي مرد

اين نظام به پديده هايي که در زندگي آدميان واقع مي شوند مي پردازد و آنها را فقط از جهت تحقق و وقوعشان مطالعه و بررسي مي کند و به حسن و قبح آنها کاري ندارد (همان) اين نظام به توصيف واقعيت هاي شخصيت مرد در ابعاد گوناگون مي پردازد. گزاره ها در اين نظام به جنبه هاي «هست» و «نيست» مي پردازند. (سبحاني، 1385، ص98) براي نمونه، اين گزاره که مرد عاقل تر و زن عاطفي تر است، در اين نظام جاي مي گيرد.

نظام هنجاري مرد

نظام هنجاري مرد، مجموعه گزاره هايي است که به جنبه هاي ارزشي شخصيت مرد مي پردازد و به حوزة «بايدها» و «نبايدها» مربوط مي شود. حقوق و اخلاق، هر دو در حوزة ارزش ها قرار دارند و رفتارهاي اختياري انسان را تنظيم مي کنند؛ (جمعي از نويسندگان، 1388، ص34) که جداگانه به تعريف آنان و همچنين رابطة ميان آن دو خواهيم پرداخت.

احکام اخلاقي

اخلاق عبارت است از صفات خوب (فضايل) و بد (رذايل) يا ملکات نفسانية ناشي از آنها، که با افعال اختياري انسان ارتباط دارد. (همان) آيت الله مصباح مي فرمايند: «احکام اخلاقي يعني احکامي که عقل انسان يا فطرت آدمي يا وجدان بشري ادراک مي کند و با قطع نظر از دستور خدا يا انسان ديگر، براي آنان ارزش و اعتبار قائل است و انسان براي تحصيل آرامش وجدان، بدان ها تن مي دهد». (مصباح، 1377، ص 18) در نتيجه، در احکام اخلاقي ضمانت اجراي رسمي وجود ندارد. اين احکام نيز بر دو قسم است: 1. بايدها و نبايدهاي الزامي؛ مانند امر به معروف خانواده که امري اخلاقي و الزام آور است، اگرچه ضمانت اجراي رسمي ندارد؛ 2. بايدها و نبايدهاي غير الزامي مثل داشتن روابط حسنه با همسر که موجب مي شود زندگي بهتر باشد و الزامي نيست.

احکام حقوقي

در هر نظام حقوقي، براي تنظيم روابط مردم و حفظ نظم و تأمين سعادت اجتماعي انسان، لازم است حدود تصرفات و فعاليت هاي هر فرد و گروهي، به صورت دقيق و قابل استناد تعريف شود تا از هرگونه تعارض و تعدي جلوگيري شود. بدين ترتيب، براي افراد و گروه ها امتيازات و قدرت هاي قانوني مشخصي اعتبار مي شود که به هر يک از آنها، اصطلاحاً «حق» مي گويند و مجموع آنها را حقوق مي نامند. (خسروشاهي و دانش پژوه، 1381، ص16)

آيت الله مصباح، در تعريف احکام حقوقي مي فرمايند: «احکامي که براي تأمين مصالح دنيوي انسان ها توسط مقامي صلاحيت دار وضع مي شود و ناظر به ارتباطات افراد يک جامعه با يکديگر مي باشد. اين احکام بايد ضامن اجرايي داشته باشد که معمولاً دولت است».(مصباح،1377،ص18) از جمله اموري که مي توان در خانواده مثال زد، پرداخت نفقة زن است که بر شوهر لازم است آن را تأمين کند و در صورت عدم تأمين آن زن حق شکايت براي گرفتن حق خود را دارد.

رابطة حقوق و اخلاق

حق با اخلاق رابطه اي بسيار نزديک دارد؛ به اين معنا که هرچه انسان در فضايل اخلاقي بيشتر رشد کند، حق جايگاه بهتري پيدا مي کند. انسان بدون فشار قانون و عوامل خارجي، زماني به حق خويش و رعايت حقوق ديگران راضي مي شود که از سلامت نفس برخوردار بوده، خوي استکبار و خودخواهي نداشته باشد. بنابراين، حق و اخلاق دو مقولة به هم پيوسته اند که فقدان يکي موجب تزلزل ديگري مي شود. (جوادي آملي، 1385، ص47-49) همانگونه که اخلاق مي تواند يکي از منابع حقوق و همچنين پشتوانه و تکيه گاهي براي آن محسوب شود. (اميد، 1381، ص 174) اخلاق و حقوق، هرچند در مواردي تداخل دارند، تفاوت هاي اساسي نيز دارند.

احکام حقوقي تنها بر رفتارهاي اجتماعي انسان ها نظارت دارد؛ ولي اخلاق شامل همة رفتارهاي اختياري آنها مي شود؛ خواه رفتار اجتماعي، خواه فردي. (دانش پژوه و خسروشاهي، 1381، ص32)

احکام حقوقي ضامن اجراي بيروني دارند؛ يعني نيرويي اجتماعي همچون دولت، مردم را به رعايت آنان الزام مي کند و متخلفان و خاطيان را کيفر مي دهد؛ ولي احکام اخلاقي چنين ضامن اجرايي ندارند و تنها ضامن اجراي دروني دارند. (مصباح، 1377، ص22)

بايدها و نبايدهاي اخلاقي، کلي، ثابت و جاويدان اند اما بايدها و نبايدهاي حقوقي ـ کم و بيش ـ دستخوش تغييرات و دگرگوني هايي مي شوند. هدف حقوق، حفظ روابط اجتماعي است؛ ولي اخلاق وسيلة ترميم و تکامل فضايل انساني است.(گلدوزيان، 1386، ص29)

البته بايد به اين امر توجه کرد که در نظام حقوقي اسلام، اهداف حقوقي نبايد با اهداف اخلاقي، يعني نيل به کمال انساني تزاحم داشته باشند؛ زيرا اسلام در وراي زندگي اين جهان، به حيات اخروي قائل است و بر اين اساس، يک نظام حقوقي ترسيم کرده که افزون بر بهبود بخشيدن اوضاع و احوال زندگي اجتماعي مردم، حقوق را در خدمت اخلاق گماشته است. (مصباح، 1377، ص 44-45)

در نتيجه مي توان چنين گفت که در زندگي خانوادگي، اگر به جنبة حقوقي عمل شود بيش از يک زندگي خشک، خشن و محصور در چهارچوب حاصل نخواهد شد؛ و اگر فقط جنبة اخلاقي اجرا شود، حق افراد از بين مي رود، اما اگر حکم قانون و عاطفه با هم اجرا شود، زندگي روح و صفاي ديگري پيدا مي کند و بهرة کامل از آن به دست مي آيد. (جمعي از نويسندگان، 1388، ص 36)

نکته اي که در پايان اين بحث بايد به آن اشاره شود اين است که اثبات حق براي يک طرف، مستلزم اثبات تکليف براي طرف مقابل است؛ زيرا جعل حق براي يک نفر وقتي معنا دارد که ديگران ملزم و مکلف به رعايت اين حق، محترم شمردن آن و عدم مزاحمت در بهره وري از آن باشند وگرنه جعل حق بيهوده خواهد بود. پس حق و تکليف، ملازم يکديگرند و با هم جعل مي شوند. البته ممکن است جعل صريح به يکي از اين دو تعلق بگيرد؛ اما به هرحال، لازمه اش جعل آن ديگري هم هست. (همان، ص33-34) بنابراين، اين حق و تکليف در ميان زن و شوهر نيز جاري است و حق يکي از آنها منجر به تکليفي، هم براي خودش، هم براي ديگري مي شود.

بر اساس اين تقسيم بندي، مفاهيم مربوط به هر کدام از اين نظام ها در جدول شمارة 2 نشان داده شده است.

جدول2. طبقه بندي ويژگي هاي شخصيت مرد در نظام اسلام

توصيفي

حقوقي

اخلاق (بايد و نبايد الزامي)

اخلاق (بايد و نبايد غيرالزامي)

مرد، رئيس خانه است

پرداخت نفقة زن

عفت

مهر و محبت بيشتر به بانو

پاک دل (بددل نبودن)

زنان امانت الهي در دست مردان اند

الزام ارتباط جنسي، هر چهار ماه يک بار

امر به معروف

وسعت در زندگي (گشاده دستي)

دست ودل بازي

مرد موجب آرامش زن است

کتک نزند

نهي از منکر

خوش رفتاري

رفتار نيک با بانو

مرد نگهبان و نگهدار زن است.

تهمت نزند

پناهگاه زن

خوش اخلاقي

مدارا کردن

زن تحت اختيار مرد است

عدم تصرف در اموال زن

به دست آوردن روزي حلال

تقوا و پرهيزگاري

گرامي داشتن همسر

مرد همدم زن است

پرداخت مهرية زن

بدزبان نبودن (فحش ندادن)

هديه آوردن

ميانه روي

قدرت جسمي مردان بيشتر است

آزار ندادن بانو

خوش زباني

اظهار علاقه به زن

عقل مردان بيشتر است

عدم ظلم به خانواده

مهرباني با بانو

هم نشيني و مصاحبت

ايمان مردان بيشتر است

عدم تکبر با خانواده

خسيس نبودن

بخيل نبودن

مرد غيرتمند است.

برطرف کردن نياز جنسي بانو

 صبر و شکيبايي

روابط حسنه

خوار نکردن خانوادة خود

هوشياري در وظايف

گذشت از اشتباهات بانو

اصلاح امور زندگي

قناعت

دين داري

خردمند بودن

آموزش علم به خانواده

آموزش ادب به خانواده

دعوت همسر به عبادات مستحبي

دانش و تربيت به ارث گذاشتن

خيرش به ديگران برسد

بخشنده باشد

شادکردن بانو

ناراحت نکردن بانو

نرم خو بودن

دلبري بانو

سازگاري

خوش خويي

خرجي از دست رنج خودت

نشاط و سرزندگي

رفاه

ول خرجي نکردن

آراسته بودن

تميز کزدن موها و لباس ها

ضايع نکردن نان خور خود

کمک به بانو در کار خانه

شفقت با خانواده

صميميت با همسر (همدلي)

داشتن زن پارسا

توجه به سليقة بانو

درنگ کردن در بر طرف کردن نياز جنسي

دعا کردن براي خانواده

به دست آوردن قلب زن

طلاق ندادن زن

غيرت ورزي

در هم نکشيدن چهره

سخت گيري بي جا نکردن

اخم نکردن

باتقوا

بررسي شخصيت مرد در اشعار سعدي

هر جامعه به وسيلة تفاوت ها و تمايزهايش با ديگر جوامع شناخته مي شود. اين ويژگي، مقطعي نيست و در گذر تاريخ و بستر جغرافيايي تداوم دارد. باورها و ارزش هاي مشترک و ميراث علمي و ادبي و مانند آنها قادرند انسجام يک ملت را تقويت کنند و استقلال فرهنگي و فرهنگ فرزانگي آنان را پررنگ تر سازند؛ اما اين توانايي ها بايد به وسيلة خلاقيت ها و توليدات علمي و فکري نسل هاي هر عصري صيانت، شکوفا و شکوهمند گردد و احياناً اصلاح، پالايش و پيرايش شود. پس از بعثت پيامبر(ص) و نفوذ اسلام در ايران، ايراني بودن چنان در درون فرهنگ و تمدن اسلامي مطرح شد و با مسلماني درآميخت که جدا کردن آن دو از يکديگر ناممکن است؛ حتي رسم هاي کهن، همچون عيد نوروز، با توجه به باورهاي مذهبي استمرار يافت. در همين مقطعِ تاريخي، دانشمندان و انديشمندان به تدوين انواع علوم اسلامي و غير آن پرداختند و در ساخت تمدن اسلامي، نقش بارزي را بر عهده گرفتند. در همين مقطع، ادبيات ايراني نيز صبغه اي ديني و ارزشي به خود گرفت. به عبارت ديگر، ادبيات فارسي را مي توان جلوه اي از فرهنگ ايراني دانست. اديبان و سخنوران در چند قرن نخست پس از ظهور و گسترش اسلام در ايران، به فرهنگ ايراني و حتي سرگذشت ها و داستان هاي پيش از اسلام توجه داشتند و مي کوشيدند آن لطايف و نکته هاي تاريخي و گزارش زندگي قهرمانان دوران باستان را به مسيري سوق دهند که از مطالعة آنها تعاليم اخلاقي و ارزش هاي انساني ترويج شود. (گلي زواره، 1386)

از جمله شاعران معروف و بي بديل که شهرتش قلمرو وسيعي از تمدن اسلامي و جهاني را درنورديده، شيخ اجل مصلح الدين سعدي شيرازي (حدود 606ـ690ق) است. در اين بخش براي نشان دادن فرهنگ ايراني، آثار سعدي بررسي مي شود تا مشخص شود که سعدي، شيخ شيراز و معلم اخلاق، در تمام آثارش دربارة مرد چه مي گويد. رهبر فرزانة انقلاب که با فرهنگ جامعة ايران آشنايي کامل دارند دربارة سعدي و آثارش مي فرمايند: «بي شک، سعدي يکي از پايه هاي بناي استوار ادب فارسي، و محصول شعر و نثر او تشکيل دهندة يکي از برازنده ترين اندام هاي پيکرة شکوهمند فرهنگ کنوني ماست. امروز مي توان زيباترين گل هاي انديشة بشري را در گلستان مصفاي نظم و نشر او جست و يافت.» (رهبر معظم انقلاب 4/9/1363)

بعد از بررسي کليات سعدي که شامل ده باب از بوستان سعدي و 617 غزل، 146 رباعي و 20 قطعه بود، 23 ويژگي براي شخصيت مرد مشخص شد که به قرار ذيل است:

1. قواميت مرد؛ 2. غيرت؛ 3. صبر و تحمل؛ 4. شجاع بودن؛ 5. توانايي در برطرف کردن نيازهاي جنسي بانو؛ 6. آزار ندادن بانو؛ 7. رفاه (گشايش و آسايش)؛ 8. روابط حسنه (دعوا نکردن)؛ 9. نهي از منکر؛ 10. مراقبت از بانو؛ 11. دل بستگي به بانو (عدم دل بستگي به ديگري)؛ 12. خنده رو بودن؛ 13. عشق و فداکاري؛ 14. بخيل نبودن؛ 15. دوست داشتن يکديگر؛ 16. سازگار بودن با يکديگر؛ 17. همدل بودن؛ 18. همدم بودن؛ 19. داشتن زن فهيم؛ 20. داشتن زن پاک دل؛ 21. داشتن زن پارسا؛ 22. قدرت جسمي؛ 23. بيشتر بودن ايمان مردان.

بررسي شخصيت مرد در سينما

همان گونه که قبلاً توضيح داده شد، شخصيت مرد دو بعد فردي و اجتماعي دارد که اين مقاله، بعد اجتماعي شخصيت مرد مدنظر است. به همين دليل، فيلم سينمايي موردنظر از ژانر اجتماعي انتخاب شده است. براي تحليل فيلم، ابتدا به منظور مشخص شدن روايت فيلم و بهتر شدن سطح تحليل، از تحليل روايت استفاده مي شود؛ سپس از روش تحليل رمزگان جان فيسک براي واکاوي معاني فيلم استفاده مي گردد؛ زيرا از نظر او تحليل رمزگان به ما کمک مي کند تا به لايه هاي معاني آشکار و ضمني رمزگذاري شده در فيلم ها شناخت پيدا کنيم. طبق ديدگاه فيسک، رمزها داراي سه سطح هستند:

1. واقعيت

واقعه اي که قرار است از تلويزيون پخش شود، پيشاپيش با رمزهاي اجتماعي رمزگذاري شده است؛ مانند: ظاهر؛ لباس؛ چهره پردازي؛ محيط؛ رفتار؛ گفتار؛ حرکات سر و دست، صدا. (فيسک،1386)

2. بازنمايي

رمزهاي اجتماعي را رمزهاي فني به کمک دستگاه هاي الکترونيکي رمزگذاري مي کنند. برخي از رمزهاي فني، موسيقي، تدوين، گفت وگو، شيوة رفتار بازيگر است. (همان)

3. ايدئولوژي

رمزهاي ايدئولوژي، عناصر ياد شده را در مقوله هاي «انسجام» و «مقبوليت اجتماعي» قرار مي دهند. (همان)

به عبارت ديگر، واقعه اي که قرار است به فيلم سينمايي تبديل شود، قبلاً با رمزهاي اجتماعي رمزگذاري شده است (سطح واقعيت)؛ و براي اينکه به لحاظ فني قابل پخش باشد، از فيلتر رمزهاي فني مي گذرد (بازنمايي)؛ و به وسيلة رمزگان ايدئولوژيک، در مقوله هاي انسجام و مقبوليت اجتماعي قرار مي گيرد(ايدئولوژي). فيسک مي گويد: طبقه بندي اين رمزها، بر اساس مقوله هايي دل خواه و انعطاف پذير صورت گرفته است. (همان)

تحليل فيلم واکنش پنجم

معرفي فيلم

نويسنده و کارگردان: تهمينه ميلاني

تهيه کننده: محمد نيک بين

سال توليد: 1381

بازيگران اصلي: جمشيد هاشم پور، نيکي کريمي، مريلا زارعي، شهاب حسيني.

خلاصة فيلم

فرشته، دبير يکي از دبيرستان هاي تهران، شوهر خود را که به شدت به او علاقه داشت، از دست مي دهد. حاج صفدر، پدرشوهر او که مردي مقتدر است و از ابتدا با ازدواج او و پسرش مخالف بود، بعد از فوت پسرش به فرشته پيشنهاد مي دهد که با پسر دومش ازدواج کند؛ در غير اين صورت، تربيت فرزندان بهترين پسرش را خودش بر عهده خواهد گرفت و او بايد به خانة پدر خود برود. فرشته ازدواج با سعيد را قبول نمي کند و حاج صفدر برخلاف قانون، حضانت فرزندان پسرش را بر عهده مي گيرد و آنها را از مادرشان جدا مي کند. فرشته درمي يابد که پدرشوهرش قصد دارد فرزندان او را نزد عمه شان بفرستد. فرشته مي خواهد اقدام قانوني کند، اما زمان کافي براي رسيدگي به پروندة شکايت او وجود ندارد. بنابراين، هنگام تعطيلات آخر هفته، بچه ها را با همياري چهار نفر از دوستان خود، به خارج از شهر مي برد. حاج صفدر با نفوذ خود، فرشته را تعقيب مي کند. يک لشکر مرد، در برابر لشکري از زنان قرار مي گيرد و بازي تعقيب و گريز، در بوشهر تمام مي شود و حاج صفدر فرشته را در آن شهر پيدا و زنداني مي کند. زيرمدينه که زني سرشناس در بوشهر و زجرکشيده است، مقابل حاج صفدر مي ايستد. در پايان حاج صفدر قبول مي کند فرشته به خانه برگردد و پيش فرزندان خود باشد؛ ولي با شرط و شروطي.

تحليل روايت

هر روايت و داستاني، بيش از هر چيز، آغاز و فرجامي دارد که اين آغاز و فرجام، هر داستاني را از جهان عيني و داستان هاي ديگر جدا مي کند. در هر روايت و داستاني، اتفاق هاي کوچک و بزرگ به وجود مي آيد. رعايت اصل زيباشناختي به نويسنده اجازه نمي دهد که همة اين رخدادها را بيان کند يا به تصوير بکشد؛ بلکه نويسنده يا کارگردان در حد بين آغاز و پايان هر روايت، رويدادهايي را برمي گزيند.(محمدي و عباسي،1380،ص179) هر روايت از پنج عنصر تشکيل شده است: 1. پارة ابتدايي؛ 2. نيروي تخريب کننده؛ 3. پارة مياني؛ 4. نيروي سامان دهند؛ 5. پارة پاياني. سير روايت داستان، در شکل شمارة 2 نشان داده شده است.

شکل 2.سير روايي فيلم واکنش پنجم

تحليل رمزگان جان فيسک

رمزگان اجتماعي

از آنجا که کاربرد رمزهاي اجتماعي، نظير وضع ظاهر، لباس، محيط، رفتار، گفتار و صدا به اين صورت است که به رمزگذاري رويداد ارتباطي کمک مي کنند تا هنگام پخش، واقعي به نظر برسد، در فيلم «واکنش پنجم» از رمزهاي لباس، محيط و زبان به منظور واقع گرايي استفاده شده است. به دليل عزادار بودن شخصيت فرشته و حاج صفدر، از لباس مشکي استفاده شده که اين رمز در فرهنگ اسلامي- ايراني، رمزگذاري شده است. همچنين استفادة مردم بوشهر از لباس مخصوص خودشان، به واقع گرايي فيلم کمک کرده است. محيط هاي مورد استفاده، از جمله داخل رستوران، گاراژ حاج صفدر و شهر بوشهر، همچنين استفادة بوشهري ها از زبان و لهجة خود، فيلم را به واقعيت نزديک کرده است. در کل، در اين فيلم به رمزگان اجتماعي توجه شده است.

رمزگان فني

گفت وگوها (ديالوگ ها)

توهين شوهر به همسرش

در اين فيلم، نحوة صحبت کردن شوهر با همسرش نيز بسيار زشت و توهين آميز است و اين شخصيت مرد، با اينکه فردي شيک پوش و کراوات زده است، افکاري همچون افکار حاج صفدر دارد. در صحنه اي که شخصيت هاي زن در رستوران نشسته اند و شوهر ترانه با منشي خود وارد رستوران مي شود و چشمش به ترانه مي افتد، ترانه در پيش دوستانش، با احترام با حسين (شوهرش) صحبت مي کند؛ ولي حسين با کمال بي احترامي، همسرش را در پيش دوستانش خجالت زده مي کند و شأن اجتماعي او را حفظ نمي کند.

«ترانه: سلام حسين جان! همکارام رو که مي شناسي. ديگه نياز به معرفي نيست.

حسين: اينجا چه کار مي کني؟

ترانه: يعني چي؟

حسين: گفتم اين وقت ظهر اينجا چه کار مي کني؟

ترانه: خب عزيزم، دارم نهار مي خورم

حسين: با اجازة کي؟

ترانه: مگه دفعة اولمه که با همکارام ميام بيرون؟

حسين: راه بيفت؟

ترانه: کجا؟

حسين: معلومه کجا؛ خونه.

ترانه: حسين! نمي فهمم اين کارها يعني چي؟

حسين: واقعاً نمي  فهمي من چي مي گم؟

ترانه: نه.

حسين: پس خنگم شدي! (با فرياد)

ترانه: اين چه طرز حرف زدنه؟

حسين: يعني من حق ندارم از شما سؤال کنم که اين وقت روز، براي چي شما علافيد؟ چرا سر خونه زندگيتون نيستيد؟ چرا سر کارتون نيستيد؟ (با داد و فرياد)

ترانه: اگر کسي قرار باشه بپرسه، من بايد بپرسم که شما اين وقت روز با منشيتون چه کار مي کني که نمي پرسم اون وقت تو جلوي دوستام...

حسين: چشمت به دوستات افتاده، شير شدي؟ راه بيفت. (با فرياد)

صاحب رستوران: مشکلي پيش اومده؟

حسين: به شما مربوط نيست. همين که اينجا رو پاتوق کرديد براي چند تا زن بي مسئوليت، به حد کافي براي خودتون دردسر درست کرديد.

صاحب رستوران: توهين نکنيد آقا! اينجا يک مکان آبرومنده.

حسين: بله، خيلي هم آبرومنده! از مشتريانتون پيداست. (با فرياد)

صاحب رستوران: توهين نکنيد آقا!»

در اين صحنة ابتدايي فيلم، چنان مخاطب از مرد و مردان متنفر مي شود که تا آخر فيلم با چشم تنفر به مردان نگاه مي کند؛ درحالي که زنان با آرامش و مظلومانه نشسته اند و اين بي احترامي ها را تحمل مي کنند که بعداً متوجه مي شويم جامعه و قوانين باعث شده است که آنان جرئت حرف زدن نداشته باشند.

خودخواهي و بي عاطفه بودن مردان

از ديگر مطالبي که در صحنه به صحنة اين فيلم بر آن تأکيد مي شود، بي مهري و بي عاطفه بودن مردان است؛ چنان که در ديالوگ بالا بين ترانه و شوهرش نيز مشخص بود. اما بي عاطفه بودن و لج بازي حاج صفدر بسيار اغراق آميز است. خشونت و بي رحمي حاجي در مواجهه با گريه ها و لابه هاي دل سوز فرشته، مي خواهد به مخاطب بفهماند که لجاجت و بي عاطفگي مردان بيش از آن است که بتوان تصور کرد. براي نمونه، در صحنه اي که حاج صفدر مي خواهد فرشته را از پيش دوستانش ببرد، گفت وگويي رد و بدل مي شود:

«حاج صفدر: يک هفته از مدتت مونده. بعدش بايد برگردي خونة پدرت.

فرشته: اونا براي ما جا ندارند.

حاج صفدر: براي ما نه براي تو. نکنه فکر کردي مي ذارم جگرگوشه هام رو ببري توي اون خراب شده؟ چيزي عوض نشده. فکر کن زن آقاسعيد نشدي! قبلش هم که توي همون خونه بودي.

فرشته: من از سعيد دو تا پسر دارم.

حاج صفدر: هميشه اون دو تا پسراي تو هستند؛ ولي ما توي در و همسايه آبرو داريم. تو شوهر نداري؛ سر کار مي ري؛ با رفقات قرار مي ذاري. دو تا پسر مجرد توي خونة من هست. نه، با اين وضع نمي شه ادامه داد.»

اگر به اين ديالوگ دقت کنيم، متوجه مي شويم که فيلم چگونه مردان را بي عاطفه نشان مي دهد که حتي مادر بودن يک زن را نيز نمي تواند درک کند و به راحتي مي گويد که فکر کن با سعيد ازدواج نکردي؛ و مرد آن قدر لج باز است که با التماس زن حتي حاضر نيست مدتي به فرشته فرصت دهد شانس خود را براي بزرگ کردن فرزندان امتحان کند. براي همين، وقتي فرشته با بچه ها فرار مي کند حاضر است تمامي مردان تحت حکومت خود را بسيج کند تا حرف خود را به کرسي بنشاند و قانون خود را که خلاف قانون کشور است، به اجرا بگذارد. همچنين در پايان فيلم مي بينيم حاج صفدر که نوه هاي خود را جگرگوشه هاي خود مي خواند همچنان بي رحم و خودخواه است و بي توجه به گريه هاي نوه هاي خود، فرشته را روانة زندان کرده است.

جالب آنکه فرشته، با اينکه اين همه به او بي مهري شده، وقتي مي فهمد سر حاج صفدر شکسته و بخيه خورده است، باز هم دلش مي سوزد و چند بار به ترانه مي گويد بپرسد حال حاج صفدر چطوره؟ يعني اين دعوا نيز موجب از بين رفتن مهر و محبت ذاتي زنان نمي شود؛ ولي مردان ذاتاً بي مهر و محبت آفريده شده اند.

وجود نداشتن مرد خوب

در اين فيلم، با مردان زيادي مواجه مي شويم. حاج صفدر مردي خشن و بي مهر و محبت نشان داده شده  است که در جاهاي مختلف تحليل فيلم، به آن پرداخته مي شود. برادر فرشته که وجودش در فيلم بي معنا و بي مورد است، مردي ساده و تسليم قضا و قدر است و دائم به فرشته گوشزد مى‏كند كه قدرت حاجى را ناديده نگيرد؛ حتي وقتي فرشته با او درددل مي کند و از او کمک مي خواهد، او را ديوانه خطاب مي کند و مي گويد «تو قاطي کردي فرشته!» ورود و خروج او در داستان نيز گنگ و نامفهوم است و در آخر هم نفعي براي خواهرش ندارد و نمونة مردانى خنثى در جامعه است. مجيد، پسر دوم حاج صفدر، اگرچه از پدرش ناراضي است، جرئت حرف زدن ندارد و در به دام انداختن فرشته نيز به پدرش کمک مي کند. به عبارت ديگر، برادر فرشته و پسر دوم حاج صفدر مرداني مرعوب اند. شوهر ترانه هم به ظاهر امروزي است؛ ولي در افکار و رفتار خود، مردي خشن و مستبد، مثل حاج صفدر است؛ چنان که ترانه در صحنه اي به حاج صفدر مي گويد: «شما مثل شوهر من هستيد.» نسرين نيز از شوهرش که يک آزادة جنگ است، گلايه دارد. صحبت هاي نسرين به گونه اي نشان داده مي شود که گويي فقط زنان ايثارگر و ازخودگذشته اند. او در ديالوگي مي گويد: «دوازده سال منتظر يه اسير جنگي بودم که به اندازة نوک سوزن نمي شناسمش. ناصر اون مردي نبود که من و بچة سه ساله اش رو گذاشت و رفت. نه فقط من، پسرم هم باهاش غريبه است. دوازده سال يه پسر بچه رو به دندن کشيدم. خودم رو از چشماي ناپاک دور کردم. هم پدر بودم، هم مادر. آخرش که چي؟ شده اين. وقتي رفت، عاشقش بودم؛ يه خلبان خوش تيپ، مهربون. چه جوري بگم؟ ناصر عوض شده .... درد اصلي من اينه که مي شينه يه گوشه اي و به من زُل مي زنه و هزار تا فکراي عجيب و غريب و هزار تا سؤال هاي نامربوط. آخه من که فقط خودم نيستم که تصميم بگيرم. منم و انسانيت؛ منم و اخلاق اجتماعي...». در نتيجه شوهر نسرين نيز فردي شکاک است.

مرد ديگر اين داستان، شوهر فريده است که او نيز مردي بي مسئوليت و ترياکي نشان داده مي شود. مردي که يک سال به خانه نيامده و زني گرفته که هم سن دخترش است. جالب اين است که فريده در ديالوگي مي گويد: «من گله اي از بختم ندارم. تا بوده، همين بوده.» زنان از آنجا که مى‏دانند در نهايت، مردان هميشه طورى رفتار مى‏كنند كه زنان مقصر ماجرا باشند، و چون همه چيز در زندگى، از مال و فرزند، به اسم شوهر است، به همه چيز تن مى‏دهند و اعتراضى ندارند. جالب تر وقتي است که همة آنان به دليل قانون هاي موجود در کشور، راضي به طلاق نيستند؛ زيرا همة قوانين را نيز به ضرر خودشان مي دانند و مجبورند بسازند و زندگي کنند. مريم هم که شوهر ندارد، مجبور شده است بچه هاي برادرش را بزرگ کند. در ديالوگي، فريده به مريم چنين مي گويد: «مريم جون! برو خدا رو شکر کن که شوهر نکردي. سر خودت و همسر خودت؛ آدم خودتي و نوکر خودت. ناز هيچ گداگشنه اي رو براي يک لقمة بامنت نمي کشي»؛ و آشکارا به مردان اين سرزمين توهين مي کنند. مرد ديگر فيلم، شوهر پيمانه (سياوش) است. وکيل آنها در ديالوگي به خوبي اين مرد را توصيف مي کند؛ زماني که وکيل خطاب به فرشته مي گويد: «اميدوارم که پدرشوهرت از اون مردايي نباشه که بخواد از حق قانوني خودش دفاع کنه؛ يه آدمي باشه مثل سياوش.» در اين ديالوگ نشان داده مي شود مرد خوب، مردي است که کاري به حق و حقوق قانوني خود نداشته باشد. رانندگان کاميون نيز نمايانگر لاية ديگري از مردان هستند که دو زنِ بي پناه (به قول يکي از مردان فيلم، دو قناري) را در وسط بيابان به دام مي اندازند و البته به واسطة پليدي حاصل از مرد بودن، قصد تعرض به آنها را دارند. مرد ديگر اين داستان، پدر ترانه است. ترانه، در ديالوگي که بين او و فرشته اتفاق مي افتد، مي گويد: «پدر من هم عين پدرشوهر تو بود؛ يک آدم ديکتاتور و لج باز که همش مي گفت: من صلاح تو رو مي خوام. وقتي دانشگاه تربيت معلم قبول شدم، يه روز حسين و پدرش اومدند خونمون. پدرم گفت: هر دوتاتون توي يک شهر دانشگاه مي ريد؛ زن و شوهرهاي خوبي مي شيد!».

تنها دو مرد مثبت در فيلم هست. يکي شوهر دوست زنان در مزرعة پرورش اسب است. البته اين محاسن بي دليل هم نيست؛ چون او در فرنگ تربيت شده است؛ وگرنه فرهنگ کور و متعصب اينجا، او را نيز همچون ديگر مردان، ظالم و خشن به بار مي آورد؛ چنان که حاج صفدر نيز اين امر را تأييد مي کند و به او مي گويد: ما با يکديگر تفاوت فرهنگي داريم. مرد مثبت ديگر، شوهر فرشته است که فوت کرده است و جز نشان دادن عکسي از او هيچ چيزي دربارة او گفته نمي شود. نتيجه اي که مي توان گرفت اين است که مرد خوب نداريم و اگر هم داريم، در اين فرهنگ بزرگ نشده يا زير خاک است و وجود خارجي ندارد. اين فيلم، چنان مردان را بي رحم نشان مي دهد که هر بيننده اي براي وجود چنين مرداني در جامعه تأسف مي خورد.

نداشتن غيرت درست

اين فيلم با ارائة تناقضاتي، تصوير خوبي از معناي غيرت نشان نمي دهد. براي نمونه، وقتي حاج صفدر فرشته را به دوستانش مي رساند، گفت وگويي انجام مي شود:

«حاج صفدر: غيرتم قبول نمي کنه که سوار ماشين غريبه بشي.

فرشته: من قبلاً هم سوار تاکسي شدم.

حاج صفدر: بعداً هم مي توني. وقتي برگردي خونة پدرت. مي توني هر چقدر دلت خواست با دوستات و رفقات قرار و مدار بذاريد؛ اما خونة من قانون داره. يادت باشه تو زن پسر من بودي و...

فرشته: هنوز هم هستم.

حاج صفدر: دِ نيستي. عقد تو باطله و تو توي خونة من نامحرم.»

در اين ديالوگ، اين نکته به راحتي فهميده مي شود که غيرت حاجي بيشتر براي آبروي خودش است. از سوي ديگر، حاج صفدر در گفت وگويي با ترانه (زن حسين) از غيرتش صحبت مي کند:

«حاج صفدر: يه فوتت کنم که افتادي.

ترانه: فوت کنيد ببينم.

حاج صفدر: اون وقت جواب شوهرتو چي بدم؟

ترانه: بگيد فوت کردم افتاد.

حاج صفدر: نه؛ تمرين کردي صدات خوب شده. (حاجي چند قدم به جلو مي رود و مي گويد): قدِ اين حرف ها نيستي.

ترانه: جلو نيا؛ به من دست نزن.

حاج صفدر: به تو دست نزنم؟ به تو؟ من خودم افتادم توي جاده که کسي به عروسم دست نزنه. کاش غيرت حاج صفدر گيرت مي افتاد تا از زن بودنت پشيمون مي شدي.

ترانه: واقعاً که شما هم عين شوهر من مي موني.

حاج صفدر: بي خودي کلاس نذار. اگر شوهرت عين من بود، وسط جاده چه کار مي کني؟

حاج صفدر که غيرتش اجازه نمي دهد عروسش سوار تاکسي شود، براي پيدا کردن آنها عکس عروسش را بين همة کاميون دارها پخش مي کند تا او را پيدا کند و فرزندانش را از او بگيرد. او که با آمدن عروسش به محل کارش غيرتي و شرمنده مي شود، در گفت وگو با ترانه که زني نامحرم است به چشمانش خيره مي شود و حرف هاي نامربوط مي زند. در جايي هم به ترانه مي گويد: شوهرت اگر عين من بود، توي جاده چه کار مي کني؛ درحالي که عروس خودش هم در جاده ها آواره است و اين آوارگي، ثمرة همين غيرت حاج صفدر نشان داده مي شود. اين در حالي است که خودش هم اعتراف مي کند که غيرت حاج صفدر کاري مي کند که از زن بودنت پشيمان بشي. کارگردان تلاش کرده است به هر طريق ممکن، حتي با گفتن تناقضاتي، غيرت ورزي مرد را چيزي بيهوده نشان دهد که ثمره اي هم ندارد. تناقض ديگر در مورد شوهر ترانه است که از يک سو به دليل نشستن ترانه در رستوران با همکارانش که همگي زن هستند، چنان دعوايي راه مي اندازد که به شکايت و دادگاه مي کشد؛ ولي از سوي ديگر، ترانه بي حجاب است؛ سر کار مي رود و فرشته را تا شيراز مي رساند و تنها برمي گردد، بدون اينکه مرد حرفي بزند و اعتراضي داشته باشد. واقعاً غيرت ورزي که اسلام گفته، در چه چيزي است. اينکه زن بد حجاب به محيط عمومي بيايد، عيبي ندارد، ولي اگر در تاکسي عمومي بنشيند اشکال دارد؟ در اسلام دربارة غيرت دو مطلب وجود دارد: مطلب اول داشتن غيرت براي مردان است. امام علي(ع) مي فرمايد: «آيا شرم نمى كنيد و غيرت نداريد كه زنان شما به بازارها مى روند و با بى نزاكت ها درهم مى آميزند؟» (طبرسي، 1385ق، ص237) مطلب دوم سخت نگرفتن و بددل نبودن است. حضرت علي(ع) بر اين مطلب نيز تاکيد مي فرمايد: «از غيرت نشان دادن بي جا بپرهيز که زن سالم را به فساد مي کشاند و پاک دامن را به آلودگي سوق مي دهد». (دشتي، 1379، ص300) در نتيجه، مرد علاوه بر اينکه بايد غيرت داشته باشد، نبايد سخت گيري کند.

3.2. بازيگران

الف. نام بازيگران

در فيلم «واکنش پنجم»، تفاوتي که ميان نام شخصيت هاي مرد و زن، کاملاً معنادار است. شخصيت اول مرد، حاج صفدر نام دارد. که صفدر در لغت به معناي قوي و شجاع است. (معين، 1384، ص541) اين معنا با نقش او در فيلم که فردي قلدر نشان داده شده است، مطابقت دارد. حسين نيز که اسم امام سوم شيعيان مي باشد، براي شخصيتي به کار رفته که در اين فيلم فردي خشن و بداخلاق است. در اين فيلم براي شخصيت هاي اصلي مرد نام هاي مذهبي گذاشته شده است. صفدر لقب امام علي(ع)، مجيد صفت خداوند، و حسين نيز اسم امام سوم شيعيان است. متأسفانه کارگردان با پيوند اسامي مذهبي با شخصيت هاي مرد که شخصيت هاي منفي داستان نيز هستند، به گونه اي مي خواهد نشان دهد که اين افراد خشن و زورگو، افرادي مذهبي در جامعة ايران هستند و منشأ اين رفتارها و ظلم و ستم آنها، دين و مذهب آنان است. جالب اينجاست که در اين فيلم براي صاحب مزرعه که مردي خوب است، نام فرهاد انتخاب شده است که نامي کاملاً غيرمذهبي است. از سوي ديگر، نام هايي که براي شخصيت هاي زن انتخاب شده است مذهبي نيست. انتخاب فرشته، براي شخصيت اول زن فيلم کاملاً معنادار است و همان گونه که اين شخصيت در فيلم، فرشته گونه به تصوير کشيده مي شود، نامش نيز بر آن تأکيد مي کند. البته کارگردان در فيلم هاي ديگر خود نيز براي اين شخصيت (نيکي کريمي) نام فرشته را انتخاب کرده است. در همة اين فيلم هاي ميلاني، فرشته زني مظلوم به تصوير کشيده شده است. اين ويژگي بينامتني،(Inter textuality) موجب همدلي بيشتر بيننده با اين نقش مي شود؛ به گونه اي که بيننده از همان ابتداي فيلم با فرشته همراه مي شود. ترانه، فريده و نسرين، نام هاي ديگر شخصيت هاي زن در اين فيلم اند که همة آنها نام هاي ايراني و غيرمذهبي مي باشند. نام مريم نيز اگرچه جزء نام هاي مذهبي به شمار مي رود ولي گل مريم را نيز تداعي مي کند.

ب. اجرا يا شيوة رفتار

از جمله اموري که به بازيگران در ايجاد خلق معنا در فيلم کمک مي کند، اجرا و شيوة رفتار آنان است. در اين فيلم، از يک جهت تفاوتي در رفتار شخصيت هاي مردان و زنان نبود و هر يک از آنان براي رسيدن به مقصود، با يکديگر همکاري و همراهي مي کردند؛ ولي تفاوت هايي هم بين رفتار مردان و زنان وجود دارد؛ ازجمله اينکه شخصيت اول مرد، هميشه قلدرمآب رفتار مي کند؛ درحالي که شخصيت اول زن و شخصيت هاي ديگر زن، همگي رفتاري آرام دارند. شيوة رفتار شخصيت مرد به گونه اي است که هيچ احترامي براي کسي قائل نيست؛ درحالي که شخصيت هاي زن به گونه اي نمايش داده مي شوند که ابتدائاً هميشه با احترام صحبت مي کنند و بيننده احساس مي کند که شخصيت زن احترام بيشتري براي او قائل است. در نتيجه، با شخصيت زن احساس همدلي بيشتر مي کند؛ درحالي که چنين احساسي را با شخصيت مرد پيدا نمي کنند.

رمزگان ايدئولوژي

نقطة مرکزي (مفهوم اصلي)

مفهوم اصلي که کارگردان در تمامي اين فيلم، به گونه اي مي خواهد آن را به اثبات برساند، فمينيسم ليبرال است. از منظر فمينيسم ليبرال، زنان در وضعيتي تبعيض آميز و نابرابر نسبت به مردان به سر مي برند. (رودگر، 1388، ص70) به  نظر ليبرال ها، تسلط مردان  بر زنان،  در قانون  نهادينه  شده  است. (گيدنز، 1386، ص167) بنابراين ، آنها توان خود را به منظور ايجاد و حمايت از فرصت هاي برابر براي زنان، از طريق قانون گذاري و ديگر روش ها و ابزار دموکراتيک صرف مي کنند. پيشرفت هاي قانوني، مثل «قانون پرداخت برابر» و «قانون تبعيض جنسي»، به شدت مورد پشتيباني فمينيست هاي ليبرال بود که استدلال مي کردند برابري قانوني، اهميت شاياني در حذف تبعيض برضد زنان دارد. (همان) در اين فيلم نيز اشکال اصلي را به سمت قانون و آداب و رسوم مي برد؛ که در ادامه توضيح خواهيم داد.

دسته بندي مفاهيم

ظالم بودن مردان در برابر مظلوم بودن زنان

کارگردان در اين فيلم بسيار تلاش کرده است که اثبات کند در جامعة ايران، مردان به زنان ظلم مي کنند؛ چنان که در فيلم حاج صفدر را به گونه اي نمايش مي دهد که گويي از خرد شدن و به زانو درآوردن زنان لذت مي برد و آن را جزئي از مردانگي خود مي داند. خانم ميلاني آنچه را که مي خواهد به بيننده منتقل کند، به گونه اي اغراق شده نشان مي دهد و مخاطب نمي تواند طور ديگري فکر کند و به شناخت متفاوتي برسد. فرشته در فيلم يادشده به قدري مظلوم و محق نشان داده مي شود که تقريباً هيچ کس، حتي مرداني قدرت طلب چون خود حاج صفدر هم نمي توانند به خود اجازه دهند او را مقصر و سرکش بدانند. حتي در جاهايي که منطقاً حق با حاج صفدر است کارگردان به گونه اي بازنمايي کرده است که به مخاطب احساسي بر ضد مردان دست دهد؛ مثلا در صحنه اي (دقيقة 37) که حاج صفدر به فرشته مي گويد: با مجيد (پسر دوم حاج صفدر) ازدواج کن تا در اين خانه بماني، فرشته چنان واکنشي نشان مي دهد که گويا پيشنهاد بي شرمانه اي به او شده است و اين صحنه به گونه اي نمايش داده شده است که مخاطب با فرشته همدلي و همراهي مي کند؛ درحالي که پيشنهاد حاج صفدر بسيار منطقي است و با شرع و عقل و عرف هم منافاتي ندارد. اين فيلم تمام تلاش خود را به کار مي برد تا به مخاطب بفهماند منظورش از ظلمي که به زنان مي شود، فقط در حوزة زناشويي و خانوادگي نيست؛ بلکه در کل جامعه چنين ديدگاهي وجود دارد. جالب اين است، در صحنه اي از فيلم (دقيقه 49) که فرشته قصد دارد از دست پدرشوهر ظالم خود فرار کند، دوستانش به او پيشنهاد مي دهند که از ايران برود و بليط دبي را براي او مي گيرند. اين صحنه به گونه اي نشان داده شده است که اين ظلم و ستم در حق زنان در ايران، وجود دارد و رفتن از ايران، يعني رهايي از اين ظلم؛ حتي دوستانش کشورهاي سوئد و آلمان را به او پيشنهاد مي دهند؛ زيرا آنجا هواي زناني مثل او را دارند. در صحنة ابتدايي فيلم، نسرين علت اينکه پيش دوستانش مي آيد را چنين مي گويد: «اومدم رنجي رو که توي خونه، توي جامعه مي کشم با گفتن دو تا جوک فراموش کنم.» به همين دليل، همة زنان فيلم به دنبال حقوق ضايع شدة خود هستند؛ چنان که در صحنه اي (دقيقة 16) که ترانه به خانه رفت تا وسايل خود را جمع و خانه را ترک کند، دختر او نيز بر ضد پدرش است و از مادرش با لحني التماس گونه در خواست مي کند: «مامان ديگه برنگرد؛ خواهش مي کنم برنگرد. مامان اين دفعه جلوش وايستا. نگران ما هم نباش.» به عبارت ديگر، چنان ظلم مردان بر زنان در جامعة ايران کليشه شده است که دختري با اين سن و سال نيز آن را درک مي کند.

مقابله با قوانين و احکام اسلام

فيلم «واکنش پنجم» بر اساس مادة حقوقي اي پيش رفته است که اصلاً وجاهت ندارد. کارگردان و عوامل فيلم، بدون اينکه فهم درستي از قوانين کشور داشته باشند، فيلمي را تهيه مي کنند و آن را در سراسر کشور ترويج مي نمايند که در آن چنين وانمود مي شود که چون مادر توانايي مالي کمي دارد، حق حضانت فرزند با پدربزرگ اوست. به همين دليل، وکيل در فيلم به صراحت مي گويد: «اميدوارم پدرشوهرت از حق قانوني خود استفاده نکند.» همچنين مي گويد: «در حال حاضر، پدرشوهرت نمي تواند فرزندان را ازت جدا کند؛ مگر اينکه در دادگاه ادعا کنه که شما توانايي مالي رو نداريد»؛ درحالي که طبق قانون مدني، مادة 1173، حق حضانت بعد از فوت پدر با مادر است و در صورتي از او گرفته مي شود که صحت جسماني و تربيت اخلاقي طفل در خطر باشد؛ اين قوانين در سال 1360 مصوب شده است مثلاً مادر فرزند را کتک بزند يا مشکل اخلاقي داشته باشد؛ (کاتوزيان، 1372، ص168) درحالي که در فيلم، هيچ يک از اين امور مطرح نيست و پدرشوهر فرشته هم ادعايي دراين باره ندارد؛ بلکه تنها براي اينکه مي خواهد ساية خودش بالاي سر دو فرزند عزيزترين پسرش باشد، قصد دارد آنان را از مادرشان جدا کند. در نتيجه، در اين فيلم حاج صفدر حق قانوني هم نداشت که فرزندان را از مادرشان بگيرد؛ ولي چون وليّ آنان است، بايد از نظر مالي از آنان حمايت کند. متأسفانه اين فيلم با اشتباه جلوه دادن قوانين کشور ـ که اکثراً برگرفته از فقه و حقوق اسلامي اند ـ به دنبال منفي نشان دادن قوانين و احکام اسلامي است. نويسنده و کارگردان فيلم، چنان به دنبال ظالم نشان دادن مردان اين جامعه است که از هيچ تلاشي دريغ نمي کند تا قوانين کشور را به نفع زنان و به ضرر مردان تغيير دهد. در صحنه هاي ديگر از فيلم نيز اين امر را مي بينيم. در صحنه اي دقيقة (13) فريده مي گويد: «بارها از خودم پرسيدم، واقعاً اين قانوني که به مردها اجازة ازدواج مجدد مي دهد هيچ وقت توان و ظرفيت و احساسات من را به عنوان يک زن در نظر گرفته يا نه.» نسرين نيز در جواب او مي گويد: «خب معلومه که نه؛ چون اون کسي که اين قانون رو نوشته، خودش هم يک مرد بوده.» در اينجا نيز قانون را ناقص بيان مي کنند؛ چراکه ازدواج مجدد از نظر اسلام و قانون، شرايطي دارد. کارگردان در اين فيلم به صورت کاملاً احساسي و غيرعلمي به مقابله با قوانين و احکام اسلامي برمي خيزد و وانمود مي کند که احکام اسلامي ظرفيت زنان را در نظر نگرفته و ديني مردسالار است. در صحنه هاي آخر فيلم، زيرمدينه که تلاش مي کند نگذارد فرشته از فرزندانش جدا شود، به مأمور زندان مي گويد: «وقتي اين قانون رو نوشتند، از نه نه ها هم چيزي پرسيدند؟». اين جمله زماني است که فرشته مظلومانه در زندان گرفتار است و بينندگان در غم ظلمي که فرشته در آن گرفتار شده است، مي سوزند؛ در نتيجه موجب مي شود که ظالم بودن قوانين، در ذهن مخاطب نهادينه شود.

قانون گريزي مردان

خانم ميلاني فقط به تغيير قوانين کشور به ضرر مردان بسنده نمي کند؛ بلکه در صحنه هاي مختلف فيلم نيز نشان مي دهد که مردان به قانون کشور هم پايبند نيستند. حاج صفدر در اين فيلم کاري به قانون کشور ندارد. فرشته در صحنه اي مي گويد: «پدرشوهر من کسي نيست که پاي منو به دادگاه بکشونه. براش کسر شأنه. اون قوانين خاص خودش رو داره. خودش، خودش رو يک پا قانون مي دونه.» نتيجه اي که کارگردان از اين فيلم مي گيرد اين است که هرچند قوانين را مردان نوشته اند و قوانين به نفع آنان است، ولي آنها باز هم به همين قوانين پايبند نيستند و خود را بزرگ تر از قانون مي دانند و انجام قانون کشور را براي خود کسر شأن مي دانند. جالب اينجاست که خلاف قانون را در واقع فرشته انجام مي دهد که بدون اجازة وليّ فرزندان، آنها را از شهر محل سکونتشان خارج مي کند؛ ولي در فيلم، داستان را به گونه اي به تصوير مي کشد که اين مردان اند که خلاف قانون عمل مي کنند و زنان به دليل اينکه قوانين به ضرر آنهاست و احساسات آنها را در نظر نگرفته است، راهي جز فرار ندارند؛ يعني مشکل، از زنان داستان نيست؛ بلکه مشکل همان قوانين مردسالارانه است و زنان اسير قوانين اند.

سرايت دادن مشکلات به فرهنگ اسلامي ـ ايراني

از جمله اموري که در اين فيلم اهميت دارد اين است که حاج صفدر که فردي خودخواه، لج باز، سخت گير، خشن، انعطاف ناپذير و قدرتمند نشان داده مي شود، نماد مردي است که در فرهنگ اين کشور بزرگ شده و زندگي کرده است؛ چنان که خود حاج صفدر در صحنه اي (دقيقة 21) به صاحب مزرعه که در فرهنگ غرب بزرگ شده و طرف دار فرشته است، مي گويد: «ببين! تو مهندسي و در غرب بزرگ شدي. منو سَنَه نَه؟ ما رسم و رسوم خودمون رو داريم.» صاحب مزرعه در جواب مي گويد: «يعني مي خواي بگي حاجي، کسايي مثل من که از اونور اومديم، آدم نيستيم.» حاجي مي گويد: «چه مي دونم. فرقه ديگه. فرق زبونه؛ فرق آداب و رسومه؛ فرق تفاوت فرهنگ ها.» در اين صحنه چنين وانمود مي شود که فرهنگ کشور ايران به گونه اي است که مردانش کسايي مثل حاج صفدر مي شود. اين فرهنگ است که حاج صفدر را مردي مغرور و خشن و... کرده است و مهربان و خوب بودن صاحب مزرعه هم به اين دليل است که در اين فرهنگ بزرگ نشده است. در صحنه اي که هم ترانه از شوهر خود تعريف مي کند، مريم به او مي گويد: «يه جوري از شوهراتون تعريف مي کنيد که انگار مال اين مملکت نيستند؛ از کرة مريخ اومدند»؛ يعني محال است در اين کشور مردي پيدا شود که آقا، مهربان و خوش تيپ باشد. اصلاً علت اينکه هر پنج زن در اين فيلم، از زندگي خود شکايت دارند، اما نمي توانند طلاق بگيرند، اين است که آنان نمي توانند از مردان و زندگي شان شكايت كنند و يا طلاق بگيرند؛ چراكه نمي توان از فرهنگي شكايت کرد يا طلاق گرفت و با طلاق از يك نفر، مشكلاتشان حل نخواهد شد؛ چون مشکل از يک يا دو مرد نيست؛ مشکل فرهنگ جامعه است. به همين دليل تلاش مي کنند که با کمک به فرشته، به مردسالاري حاكم و غالب اعتراض كنند. در صحنه اي ديگر (دقيقة 71) وقتي فرشته و ترانه شب در کنار يکديگر دراز کشيده اند و درددل مي کنند، فرشته دربارة ازدواجش با سعيد مي گويد و اينکه حاج صفدر مخالف بود و بعد از پنج سال پسرش را بخشيد، ولي من را نبخشيد. او به ترانه مي گويد: «مي دوني ترانه! هميشه فکر مي کنم که دارم انتقام يک کينة ده ساله را پس ميدم.» ترانه مي گويد: «شايد هم هزارساله. پدر من هم مثل پدرشوهر تو بود. يه آدم ديکتاتور و لج باز که همش مي گفت صلاح شما را مي خوام... بازم برو خدا رو شکر کن که چند سال زندگي با عشق رو تجربه کردي. من چي بگم که حتي يک روز زندگي با عشق رو نداشتم و دو تا بچه هم دارم.» در اين سکانس، با صراحت مي گويد که چنين مرداني در اين سرزمين، محصول فرهنگ سنتي اين کشورند. فرهنگ سنتي اين کشور، تلفيقي از فرهنگ اسلامي و ايراني است. حال اين پرسش پيش مي آيد که آيا فرهنگ اسلامي ـ ايراني، بي مهري، بي محبتي، لج بازي، خودخواهي، بي عاطفه بودن، سخت گيري و... مردان را تأييد مي کند؟ در کجاي فرهنگ اسلامي آمده است که مرد بايد اين گونه باشد؟ البته ما منکر وجود چنين مرداني در تاريخ نيستيم. قطعاً چنين مرداني وجود داشته اند؛ ولي آيا اين مردان فقط در اين کشور بوده اند؟ آيا اين مردان به دليل بزرگ شدن در اين فرهنگ داراي اين ويژگي ها شده اند؟ بعد از بعثت پيامبر اکرم(ص) و نفوذ اسلام در ايران، به مرور زمان فرهنگ اسلامي در تمامي مردمان اين سرزمين غلبه يافت و الگوي همة مردم اين کشور شد. اسلامي که پيامبر آن، بهترين مردان را کساني مي داند که پرهيزکار، پاک دل، مهربان، بامحبت، دست ودل باز، خوش رفتار، خوش خلق و... باشند. حال، خانم ميلاني چگونه اعتقاد دارد که از دل اين فرهنگ، فقط مرداني همچون حاج صفدر بيرون مي آيد؟ متأسفانه کارگردان که شناختي از اين فرهنگ ندارد، آگاهانه يا ناآگاهانه فرهنگ اسلامي ـ ايراني را در ذهن بيننده مخدوش مي کند.

قدرت نامرئي مردان

از ديگر مواردي که کارگردان بسيار تأکيد داشت در اين فيلم به آن بپردازد، اين بود که مردان بسيار قدرتمندند. وقتي که حاج صفدر به دنبال عروسش مي رود، او داراي چنان قدرتي است که انگار کل کشور در دست اوست تا فرشته را به دام بيندازد. حاجى و مردان او از چنان قدرتى برخوردارند كه به كمك يك دوست سرهنگ نامرئى، مى‏توانند تمام خطوط تلفن و موبايل دوستان فرشته را كنترل كنند و راه خروج از كشور را براى او ببندند. کاري که شايد فقط نيروهاي اطلاعاتي کشور اجازة انجام آن را دارند. حاجي بسيار سريع شماره ماشين ترانه را به دست مي آورد و محل اقامت او را رديابي مي کند. متأسفانه اين فيلم به هر چيزي چنگ مي زند تا نشان دهد که اين کشور در دست مردان است و آنها از حاج صفدر حمايت مي کنند؛ کسي که از خرد شدن و به زانو درآوردن زنان لذت مي برد و آن را جزئي از مردانگي خود به شمار مي آورد. شايد اطلاق لغت ضعيفه براي زنان از سوي حاج صفدر، به گونه اي مي خواهد قدرت نمايي مردان را ثابت کند. در پايان فيلم، حاج صفدر به زيرمدينه مي گويد: «من نمي خوام (فرشته) با جون کندن و کلفتي، بچه هاي منو بزرگ کنه.» زيرمدينه در جوابش مي گويد: «تو خدايي که مي خواي تکليف معلوم کني»؟ يعني مردان چنان قدرتمند هستند که زيرمدينه آنها را به خدا تشبيه مي کند. (نعوذ بالله)

مفاهيم به حاشيه رانده شده

در اين فيلم نيز مفاهيمي همچون آزار ندادن، حفظ شأن اجتماعي زن، خوش رفتاري، خوش اخلاقي، و داشتن روابط حسنه به حاشيه رفته، و مفاهيمي چون سخت گيري، خودخواهي و لج بازي پر رنگ شده است. در جدول شمارة 3، شخصيت مرد در فيلم «واکنش پنجم» با فرهنگ اسلامي و اشعار سعدي مقايسه شده است.

جدول 3. تطبيق ويژگي هاي شخصيت مرد در فيلم واکنش پنجم با فرهنگ اسلامي

مرد در فيلم واکنش پنجم

مرد در فرهنگ اسلامي

مرد در اشعار سعدي

آزاردهنده

آزار ندادن

همدم بودن

بددل

پاک دل

غيرت مناسب

ظالم

پناهگاه زن

مراقبت از زن

بي عاطفه

مهر و محبت

عشق و فداکاري

خودخواه

مهربان

مهربان

اخم کردن

در هم نکشيدن چهره

روابط حسنه

فرياد زدن

فرياد نزدن

مهرباني

غيرت بي جا (سخت گيري )

غيرت مناسب

غيرت مناسب

بي مسئوليت

قواميت

رئيس خانه

نتيجه گيري

با توجه به مباحثي که مطرح شد، چند نتيجه مي توان گرفت:

1. فرهنگ اسلامي ـ ايراني فرهنگي غني است و الگوي مناسبي دربارة شخصيت مرد بيان کرده است.

2. دو بعد اسلامي و ايراني فرهنگ جامعة اسلامي ايران، بسيار به يکديگر نزديک اند؛ به گونه اي که مي توان گفت: به سختي مي شود اين دو را از يکديگر تفکيک کرد؛

3. متأسفانه توليدکنندگان سينما، توجهي به فرهنگ اسلامي – ايراني ندارند و مشخص است که ديدگاه هاي خود را از نظريات و افکار فمينيستي گرفته اند.


منابع

نهج البلاغه (1379)، ترجمه محمد دشتي، قم، مشهور.

اميد، مسعود (1381)، درآمدي بر فلسفه اخلاق، تبريز، دانشگاه تبريز.

باغستاني، محمد، «زن و سينما در غرب» (1379)، در: مجموعه مقالات همايش زن و سينما، تهران، سفير صبح.

جمعي از نويسندگان (1388)، درسنامه فلسفه اخلاق، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره).

خسروشاهي، قدرت الله و مصطفي دانش پژوه (1381)، فلسفه حوق، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره).

رودگر، نرجس(1388)، فمينيسم:تاريخچه، نظريات، گرايش ها، نقد، تهران، دفتر مطالعات و تحقيقات زنان.

رهبر معظم انقلاب (4/9/1363)،پيام به مناسبت بزرگ داشت سعدي، سايت دفتر حفظ وآثار آيت الله خامنه اي.

سبحاني، محمدتقي (1385)، الگوي جامع شخصيت زن مسلمان، قم، دفتر مطالعات و تحقيقات زنان.

طبرسى، فضل بن حسن (1385ق)، ‏مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، قم، حيدريه.

فيسک، جان، «فرهنگ تلويزيون» (زمستان1386)، ترجمه مژگان برومند، ارغنون، ش 19، ص 125-143.

کاتوزيان، ناصر (1372)، حقوق مدني خانواده، تهران، شرکت انتشار با همکاري بهمن برنا.

گلدوزيان، ايرج (1386)، کليات و مقدمه علم حقوق، تهران، مجد.

گلي زواره، غلامرضا، «جامعه ايراني و فرهنگ اسلامي» (آذر و دي 1386)، ديدار آشنا، ش 87، ص 18-20.

گيدنز، آنتوني (1386)، جامعه شناسي ، ترجمةحسن چاوشيان ، تهران، ني.

محمدي، محمدهادي و علي عباسي (1380)،  صد ساختار يک اسطوره، تهران، چيستا.

مصباح، محمد تقي (آيت الله)(1377)،  حقوق و سياست در قرآن، نگارش محمد شهرابي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره).

معين، محمد (1384)، فرهنگ فارسي معين، چ دوم، تهران، گلي.

منبع:معرفت- سال سوم، شماره اول، زمستان 1390، صفحه 81 ـ 106

http://marefatefarhangi.nashriyat.ir