انوار امام عسكرى (ع) در آفاق جهان
انوار امام عسكرى (ع) در آفاق جهان
0 Vote
94 View
محقق:عبدالكريم پاكنيا جغرافياى اسلام از روزى كه رسول گرامى اسلام آئين حيات بخش خويش را به جهانيان عرضه نمود، اين دين آسمانى و جاويدان به سرعت در حال گسترش بود و در مدّت 23 سال رسالت حضرت پيامبراكرم صلى الله عليه وآله وسلم نداى توحيدى اسلام از اقصا نقاط عربستان به خارج از آن كشيده شد. استقبال بىنظير تشنگان عدالت و معنويت در شام، يمن، ايران، روم، مصر و حبشه، آئين محمّد (ع)را به عنوان يك مكتب جهانى مطرح كرده و در اندك زمانى مرزهاى جغرافيايى را درنورديده و به گوش جهانيان رسانيد. سه سال قبل از رحلت آن حضرت سفيران اسلام، جهانى بودن آن را به عالميان عرضه كردند و خداوند متعال به صراحت به پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم دستور دادند كه به همه اعلان كند كه: «يا اَيُّهَا النّاسُ اِنّى رَسُولُ اللّهِ اِلَيْكُمْ جَميعاً»1؛ اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم. بعد از رحلت پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم ، جانشينان آن حضرت و پيشوايان معصوم عليهمالسلام هريك در عصر خود در مناطق مهم و حياتى دنياى اسلام همچنان نفوذ داشتند و علىرغم فشارهاى امويان و عبّاسيان، ارتباط محكم خود را با دوستداران و شيفتگان معارف قرآن و اهلبيت عليهمالسلام حفظ مىكردند. در عصر امام رضا عليهالسلام كشورهاى زيادى در قلمرو جهان اسلام قرار داشت. ايران، افغانستان، سند، تركستان، قفقاز، تركيه، عراق، سوريه، فلسطين، عربستان، سودان، الجزائر، تونس، مراكش و اسپانيا(اندلس)، بخشى مهمّى از قلمرو جهان اسلام در آن عصر به شمار مىآيد. زمانى كه امام رضا عليهالسلام با فشار حكومت وقت از مدينه به مرو ـ پايتخت آن روز جهان اسلام ـ وارد شد، ارتباط آن حضرت با بسيارى از سران ملّيتهاى مختلف اسلامى و حتى غير اسلامى افزايش يافت. خلفاى عباسى براى جلوگيرى از نفوذ امامان معصوم عليهمالسلام در ميان مسلمانان، از هرفرصت و وسيلهاى سود جستند. اِعمال فشار و محدوديت كمسابقه، مهمترين حربه آنان بود. اين فشارها بعد از شهادت امام رضا عليهالسلام در عصر امام جواد، امام هادى و امام عسكرى عليهمالسلام به اوج خود رسيد. از آنجايى كه شنيده بودند «مهدى موعود عليهالسلام » كه طومار حكومت ستمگران را در هم خواهد پيچيد و حكومت عدل جهانى تشكيل خواهد داد، از نسل حضرت عسكرى عليهالسلام است، آن حضرت را بيشتر در تحت مراقبت و محدوديت قرار داده بودند؛ به طورى كه امام يازدهم در ميان ساير ائمّه اطهار عليهمالسلام از كوتاهترين زمان براى امامت و رهبرى شيعيان برخوردار بوده است. چرا كه امام على عليهالسلام در حدود 30 سال، امام حسن عليهالسلام 10، امام حسين عليهالسلام 11، امام سجّاد عليهالسلام 35، امام باقر عليهالسلام 19، امام صادق عليهالسلام 34، امام كاظم عليهالسلام 35، امام رضا عليهالسلام 20، امام جواد عليهالسلام ـ با اينكه كوتاهترين عمر را داشت ـ 17، امام هادى عليهالسلام 33 و امام عسكرى عليهالسلام فقط 6 سال (254 تا 260 ق.) امامت امت را عهدهدار گرديدند. با اين اوصاف، امام عسكرى عليهالسلام در اين مدت كوتاه براى نفوذ در افكار و انديشههاى مسلمانان و انسانهاى تشنه معارف و معنويت از هيچ كوششى فروگذارى نكرد و با مناطق مختلف جهان اسلام ارتباط برقرار كرده و مردم مشتاق را راهنمايى نمود. در عصر حضرت عسكرى عليهالسلام شهرها و مناطقى چون: بغداد، نيشابور، قم، رى، بلخ و سمرقند از رهبرىهاى داهيانه آن برگزيده الهى برخوردار بودند. در اين نوشتار، افق رهبرى و امامت آن حضرت را در شهرهاى جهان اسلام، به نظاره مىنشينيم. غرب ايران نگاهى به زندگانى حضرت عسكرى عليهالسلام نشان مىدهد كه آن حضرت در نقاط مختلفى از جهان اسلام نفوذ داشته و شيعيان و دوستداران حضرتش با تلاشهاى فراوان و اهتمام، به حضورش رسيده و يا به وسيله نامه و پيك با آن بزرگوار به گفت وگو مىپرداختند. گزارش زير، يكى از اين موارد را نشان مىدهد: مردى از علويان در زمان امام عسكرى عليهالسلام براى كار و امرار معاش به سوى غرب ايران و بخشهاى كوهستانى (جبل) سفر كرد. در آنجا شخصى از اهالى سرپل ذهاب (حلوان) از دوستداران امام عسكرى عليهالسلام با وى ملاقات نموده و از مرد علوى پرسيد: ـ از كجا آمدهاى؟! ـ از سامرّا. ـ آيا در سامرّا فلان محلّه و فلان كوچه را مىشناسى؟ ـ آرى. ـ از حسن بن على عليهالسلام خبردارى؟ ـ نه. ـ براى چه به اينجا آمدهاى؟ ـ براى كسب درآمد و امرار معاش. ـ من پنجاه دينار به تو مىدهم، آن را بگير و مرا در سامرّا به خانه حسن بن على عليهالسلام برسان. مرد علوى پيشنهادش را پذيرفته و او را در سامرّا به محضر امام حسن عسكرى عليهالسلام آورد. امام در صحن منزل خود نشسته بود كه آن مرد به همراه مرد علوى وارد شد. امام به وى نگاهى كرده، فرمود: آيا تو فلانى هستى؟ ـ بله. ـ پدرت براى تو در مورد ما وصيّتى كرده و تو آمدهاى آن را اداكنى! چهارهزار دينار به همراه توست، آن را بياور! ـ آرى، چنين است. و آنگاه اموال را به امام پرداخت و سپس امام رو به مرد علوى كرده، فرمود: ـ تو به ناحيه جبل در ايران رفته بودى تا درآمدى كسب كنى و اين مرد، پنجاه دينار برايت پرداخت تا او را نزد ما آورى و ما نيز به تو پنجاه دينار ديگر مىپردازيم.2 خراسان امام عسكرى عليهالسلام بيشترين نفوذ را در منطقه خراسان ـ به ويژه شهر نيشابورـ داشته است. فضل بن شاذان، از شخصيتهاى برجسته نيشابورى است كه پيشواى يازدهم تأليفات وى را تأييد نموده و در مورد برخى از احاديث او نوشته است: «صحيح است و شايسته است كه به مطالب آنها عمل شود.» امام عسكرى عليهالسلام در مورد اين شخصيت خراسانى فرمود: «اَغْبِطُ اَهْلَ خُراسانَ لِمَكانِ الْفَضلِ بن شاذان3؛ من بر مردم خراسان غبطه مىخورم كه فضل بن شاذان در ميان آنهاست.» ابراهيم بن عبده يكى ديگر از سرشناسان شيعه در نيشابور است كه امام يازدهم وى را به عنوان وكيل خويش برگزيد. در بخشى از نامه امام عسكرى عليهالسلام به اهلنيشابور آمده است: «من ابراهيم بن عبده، را به عنوان نماينده خويش در نيشابور نصب كردم؛ تمام آن مناطق موظّفند وجوهات شرعى و حقوق واجب خود را به او بپردازند. و او را امين و مورد اعتماد خويش در ميان شيعيان آنجا قرار دادم.»4 داود بن ابىزيد، حمدان بن سليمان، ابراهيم بن محمد، العمركى و محمد بن احمد5 از ديگر بزرگان و محدّثان نيشابور هستند كه در رديف اصحاب امام حسنعسكرى عليهالسلام به شمار مىآيند.* بلخ شهر بلخ نيز در عصر امام حسن عسكرى عليهالسلام مورد توجّه آن حضرت بود. در اين باره، ابن بابويه قمى مىنويسد: شخصى از اهالى بلخ مقدارى وجوهات نقد و نامهاى را كه حاوى سؤالات شرعى بود، در سامرّا به محضر امام عسكرى عليهالسلام ارسال داشت. وى در روى نامه با انگشت خود چيزهاى نامرئى نوشت كه اساساً خطّى در آن ديده نمىشد. او به حامل نامه تأكيد كرد كه: اين مال را به سامرّا ببر و هركس از قصّه آن گزارش داد و وجوهات نامه را مشخّص كرد، به او تحويل بده. پيك مرد بلخى به سامرّا آمد و نزد جعفر برادر امام عسكرى عليهالسلام رفت و ماجرا را بيان كرد. جعفر از وى پرسيد: آيا تو «بداء» را قبول دارى؟ حامل نامه گفت: بلى. جعفر گفت: براى فرستنده اين اموال، بداء حاصل شده و به تو دستور داده كه اموال را به من بدهى. اين جواب، حامل نامه را قانع نكرد. لذا از پيش جعفر بيرون آمد و به دنبال اصحاب امام عسكرى عليهالسلام مىگشت تا اينكه رقعهاى از سوى حضرت صاحب عليهالسلام بيرون آمد و قصّه اموال و مطالب نامه را بيان كرد و او را راهنمايى نمود.6 عبدالعزيز بلخى نيز از شيعيان برجسته آن سامان است كه در سامرّا به حضور امام عسكرى عليهالسلام رسيده و با حضرت از نزديك گفت و گو نموده است.7 جرجان (گرگان) گرگان (استرآباد) از ايّام گذشته، منطقه تاريخى و مذهبى بوده است. و مُعَرّب آن جرجان مىباشد. طبق روايتى كه علاّمه مجلسى نقل مىكند، حضرت عسكرى عليهالسلام در عصر خويش به گرگان تشريف آورده و با دوستان و ياران بىشمار خويش ديدار داشته است. جعفر بن شريف جرجانى مىگويد: در يكى از سالها كه به حجّ مىرفتم، در سامرّا به زيارت امام حسن عسكرى عليهالسلام نائل شدم. در آن سفر، شيعيان گرگان اموال زيادى را در اختيار من گذاشته بودند تا به امام عليهالسلام برسانم. بعد از تحويل اموال، عرض كردم: شيعيان شما در گرگان سلام رساندند. امام فرمود: آيا بعد از انجام حج به گرگان بازخواهى گشت؟ گفتم: بله. امام فرمود: از امروز تا صد و هفتاد روز ديگر و در روز جمعه، سوم ماه ربيع الآخر و در ساعتهاى اوّل روز به شهر خود بازخواهى گشت. من نيز در آخرين ساعات آن روز براى ديدار با دوستان و شيعيانمان به گرگان خواهم آمد. به آنان اين خبر را برسان. در غياب تو، نوهات متولّد مىشود. او را صلت بن شريف بن جعفر بن شريف نام گذار. به زودى خداوند او را به حدّ كمال مىرساند و او از دوستان ما مىباشد. برو به سلامت! خداوند تو را سالم به خانوادهات باز خواهد گرداند. امام عسكرى عليهالسلام در گرگان جعفر بن شريف مىگويد: از محضر امام مرخّص شدم و بعد از انجام مراسم حج، در همان روز جمعه كه امام فرموده بود، به وطن رسيدم. ياران و دوستانم به استقبال و تهنيت آمدند و من به همه آنان سلام و وعده امام را اعلام كردم و گفتم: كه امام در پايان امروز به اينجا خواهد آمد، سؤالات و حاجات خود را آماده كرده و از امام عليهالسلام بخواهيد. شيعيان بعد از اقامه نماز ظهر و عصر در منزل من اجتماع كرده بودند كه ناگاه بدون اينكه ما ملتفت باشيم، امام را در ميان خود يافتيم. حضرت فرمود: من به جعفر بن شريف وعده داده بودم كه در اين ساعت نزد شما خواهم آمد. نماز ظهر و عصر را در سامرّا خواندم و به ميان شما آمدم تا با شما تجديد عهد كرده و مشكلاتتان را رفع نمايم. اكنون هر نوع حاجت و سؤالى داريد، بگوييد. نضربنجابر، اوّلين كسى بود كه گفت: اى فرزند رسول خدا! پسرم نابينا است، شفاى او را مىخواهم. امام فرمود: او را بياور! حضرت با دستان مباركش چشمان پسر را مسح كرد و او در همان لحظه شفا يافت. آنگاه شيعيان گرگان يكايك آمده، حاجات خود را از امام خواسته و همگى حاجت روا شدند. امام عسكرى عليهالسلام در همان روز به سامرّا بازگشت.8 سمرقند شيخ طوسى مىنويسد: حسين بن اشكيب مروزى، كه در سمرقند مقيم بوده است، يكى ديگر از ياران حضرت عسكرى عليهالسلام است. وى دانشمندى متكلّم و پديدآورنده كتابهاى متعدّد مىباشد.9 اين سخن شيخ طوسى، بيانگر وسعت دامنه رهبرى پيشواى يازدهم ـ در دورترين نقاط جهان اسلام در آن عصر ـ مىباشد كه در اثر نفوذ معنوى آن حضرت، عالمان برجستهاى از جهان اسلام به وى عشق ورزيده و با آن حضرت در تماس بودهاند. يمن ابوهاشم جعفرى، يكى از ياران آن حضرت، نقل مىكند: در محضر امام عسكرى عليهالسلام بودم كه جوانى زيباروى، بلند قامت و درشت اندام از اهالى يمن به حضورش آمد. از خودم پرسيدم: اين مرد كيست؟ كه امام فرمود: اين، فرزند امّغانم است، همان زن اعرابى كه داراى «سنگريزه» بود و پدران من به آن مُهر زدهاند. آنگاه امام عسكرى عليهالسلام به آن مرد فرمود: آن سنگريزهها را بياور. او سنگريزههايى در مقابل امام گذاشت و حضرت يكى از سنگها را كه يك سويش صاف بود، با انگشتر خويش مُهر زد.10 شيخ طوسى ارتباط نزديك شيعيان يمن با امام عسكرى عليهالسلام را چنين گزارش كرده است: روزى در شهر سامرّا به امام خبر دادند كه گروهى مسافر گردآلود، اجازه ورود مىطلبند. امام فرمود: آنها از شيعيان يمنى ما هستند. آنگاه به خادم خويش امر فرمود: برو و عثمان بن سعيد عمرى را اينجا بياور. وقتى كه عثمان بن سعيد آمد، حضرت به وى فرمود: «اى عثمان! تو وكيل و مورد اعتماد ما هستى؛ از اين برادران يمنى، اموال را تحويل بگير كه از كشور خود آوردهاند.»11 اهواز اهواز نيز از جمله شهرهايى است كه حضرت عسكرى عليهالسلام با مردم آنجا ارتباط نزديك داشت و در اين راستا امام عليهالسلام ابراهيم بن مهزيار اهوازى را به عنوان نماينده خود در اين شهر منصوب كرده بود. او وظيفه داشت با دريافت پاسخهاى مسائل شرعى و رفع مشكلات اجتماعى و ارسال وجوهات مردم به امام عسكرى عليهالسلام ،ارتباط اهالى آن شهر را با آن حضرت در سامرّا حفظ نمايد. در اين خصوص، شيخ مفيد مىگويد: ابراهيم بن مهزيار اهوازى، مؤلّف كتاب البشارات و برادر على بن مهزيار معروف، شاخصترين وكيل امام در اهواز بود. ابراهيم اموال زيادى از بيت المال را در اختيار داشت و قرار بود آنها را به محضر امام عليهالسلام برساند. هنگامى كه پيشواى يازدهم به شهادت رسيد، ابراهيم نيز بيمار شد و به فرزندش محمّد سفارش كرد كه: اين اموال، متعلّق به حجّت الهى است و بايد به دست حضرت صاحب عليهالسلام برسد. محمد نيز به عراق رفته و آن اموال را به نماينده حضرت صاحب الزّمان عليهالسلام تحويل داد.12 آيةاللّه العظمى خوئى مىنويسد: احمد بن محمّد حضينى نيز از دوستان سرشناس امام عسكرى عليهالسلام در اهواز بود.13 آذربايجان قاسم بن علاء، از ياران نزديك امام عسكرى عليهالسلام و وكيل آن حضرت در منطقه ران (در فاصله ميان مراغه و زنجان) بود. محمّد بن احمد صفوانى مىگويد: من با قاسم بن علاء در سنّ صد و هفده سالگى ديدار كردم. او با امام هادى و امام عسكرى عليهماالسلام ملاقاتهايى داشته و از ناحيه مقدّسه حضرت صاحب الزّمان عليهالسلام توقيع دريافت كرده بود و نامههاى حضرت مرتّب بر وى ارسال مىشد.14 از اين روايت، معلوم مىشود كه حضرت عسكرى عليهالسلام در ناحيه آذربايجان نفوذ داشته و وكيل تامّ الاختيار معيّن كرده بود. همچنين احمد بن ابراهيم، موسوم به «ابوحامد مراغى» از افرادى است كه در رجال شيخ طوسى به عنوان صحابى حضرت عسكرى عليهالسلام معرّفى شده است. روايات متعدّدى از اين راوى آذرى در كتابهاى حديث به چشم مىخورد. از جمله در رجال كشّى روايتى آمده است كه مقام ارجمند ابوحامد مراغى را نشان مىدهد.15 شهر مقدّس قم در قم، امام يازدهم عليهالسلام احمد بن اسحاق را به عنوان نماينده رسمى خويش برگزيد. شيعيان، مرتّب در مسائل شرعى و وجوهات به او رجوع نموده و سؤال مىكردند. او براى اينكه در مورد امام بعدى اطلاعات بيشترى كسب كند و جانشين حضرت عسكرى عليهالسلام را شناخته و به اهل قم اطلاع دهد؛ به شهر سامرّا سفر كرده و به محضر امام حسن عسكرى عليهالسلام شرفياب شد. احمد بن اسحاق از امام پرسيد: اى پسر رسول اللّه! حجّت خدا بعد از شما كيست؟ امام به درون خانه رفته و لحظهاى بعد، كودكى سه ساله را كه رخسارش همچون ماه شب چهارده مىدرخشيد، در آغوش گرفته و بيرون آورد و فرمود: «اى احمد بن اسحاق! اگر در نزد خداوند متعال و ائمّه اطهار عليهمالسلام مقامى والا نداشتى، فرزندم را به تو نشان نمىدادم. اين كودك، هم نام و هم كنيه رسول اللّه است. او زمين را بعد از آنكه از ظلم و ستم پر شد، مملو از عدالت خواهد كرد.»16 سعد بن عبداللّه اشعرى، احمد بن ادريس، على بن بابويه (پدر شيخ صدوق)، عروة الوكيل، عبداللّه بن جعفر حِمْيَرى و محمّد بن ابىصهبان، از ديگر شيعيان و محدّثانى هستند كه از شهر قم با امام عسكرى عليهالسلام در تماس بودهاند.17* * بغداد بغداد، از مناطقى بود كه امام عسكرى عليهالسلام در آنجا نفوذ داشت و افراد متعدّدى از آن با امام عليهالسلام تماس گرفته و مشكلات مادّى و معنوى خود را حل مىكردند. حسن بن ظريف ـ از ساكنان شهر بغداد ـ مىگويد: در ذهن من دو سؤال بود كه مىخواستم به صورت مكاتبهاى از امام عسكرى عليهالسلام بپرسم. هنگام نگارش نامه، يكى از سؤالها را فراموش كرده و تنها يك سؤال از آن حضرت پرسيدم. وقتى جواب نامهام آمد، با كمال تعجّب ديدم كه حضرت عسكرى عليهالسلام به هردو سؤال من پاسخ داده است!18 علىّ بن عبداللّه بغدادى نيز از ياران امام يازدهم در شهر بغداد است.19 از اين شخصيت فرزانه در باب «زيارات ائمّه عليهمالسلام » رواياتى نقل شده است. از ديگر شخصيتهاى اهل بغداد، كه امام عسكرى عليهالسلام با آنان رابطه داشته، ابوسهل اسماعيل بن على نوبختى است. او از متكلّمان و دانشمندان سرشناس بغداد بود. نجاشى از او به بزرگى ياد كرده و كتابهاى متعدّد وى را نام برده است. ابن نديم نيز در مورد اين صحابى گرانقدر مىنويسد: ابوسهل، كتابهاى بسيارى تأليف كرده است. موضوعات آثار قلمى وى در علم كلام، فلسفه و اعتقادات است. و برخى از كتابهاى او در ردّ مخالفان و گروههاى باطل نوشته شده است.20 پىنوشتها: 1. اعراف / 158. 2. كشف الغمّه، ج 3، ص 307. 3. وسائل الشّيعه، ج 27، ص 101. 4. رجال كشّى، ج 2، ص 797. 5. رجال شيخ طوسى، ص 402. * ـ شايان توجّه اينكه: يكى از مقالات همين ويژهنامه، اختصاص به ياران نيشابورى امام(ع) دارد. 6. الامامة والتبصرة، ص 141. 7. سيره پيشوايان، ص 625. 8. بحارالانوار، ج50، ص 264. 9. رجال شيخ طوسى، ص 398. 10.كشفالغمّه، ج 3، ص 295؛ بحارالانوار، ج 50، ص 301. 11. الغيبة، شيخ طوسى، ص 356. 12. ر.ك: الارشاد، ج 2، ص 356؛ معجم رجال الحديث، ذيل ابراهيم بن مهزيار. 13. معجم رجال الحديث، ج 3، ص 124. 14. الغيبة، ص 310. 15. رجال كشّى، ج 2، ص 816. 16. بحارالانوار، ج 52، ص 23. 17. ر.ك: رجال شيخ طوسى، شرح حال ياران امام يازدهم(ع). * *. ر.ك: همين ويژنامه، مقاله «قم در عصر امام حسن عسكرى(ع)»، غلامعلى عبّاسى. 18. معجم رجال الحديث، ج 5، ص 359. 19. رجال شيخ طوسى، ص 400. 20. دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج5،ص583ـ579. منبع: کوثر ، شماره 60 http://www.iec-md.org/