چشمه رضوان، گزیده ای از کتاب شریف عیون اخبارالرضا

چشمه رضوان، گزیده ای از کتاب شریف عیون اخبارالرضا

چشمه رضوان، گزیده ای از کتاب شریف عیون اخبارالرضا

Number of volumes :

1

Publish number :

اوّل

Publication year :

1403

Publish location :

مشھد، ایران

(0 آرا)

QRCode

(0 آرا)

چشمه رضوان، گزیده ای از کتاب شریف عیون اخبارالرضا

دربارۀ کتاب چشمه رضوان کتاب چشمه‌ رضوان گزیده‌ای از کتاب شریف عیون اخبارالرضا(علیه‌السلام) است که به سفارش معاونت تبلیغات آستان قدس رضوی به چاپ رسیده است. کتاب چشمه رضوان از سه فصل تشکیل شده است: فصل اول: نویسنده و نوشته فصل دوم: جرعه‌هایی از زلال عیون فصل سوم: زیارت در فصل اول این کتاب، گردآورنده شرح مختصری از زندگی‌نامۀ شیخ صدوق(رحمت‌الله) را بیان کرده‌، سپس به معرفی کتاب عظیم‌الشأن عیون اخبار الرضا(علیه‌السلام) پرداخته است. کتاب عیون اخبار الرضا(علیه‌السلام) از کتب معروف شیخ صدوق به شمار می‌رود که در آن مجموعه‌ای از روایات و گزارش‌های مستند از زندگانی امام رضا (علیه‌السلام‌) گردآوری شده است. فصل دوم کتاب، دربردارندۀ پنج بخش است: بخش اول: ولادت امام‌رضا(علیه‌السلام)، توقف در نیشابور، ماجرای ولایتعهدی، گفت‌وگوی امام و مأمون و شهادت امام(علیه‌السلام) بخش دوم: آموزه‌های حضرت درخصوص موضوعاتی چون توحید و امامت بخش سوم: ماجرای دعبل بخش چهارم: سیرۀ حضرت بخش پنجم: سخنان گهربار امام دربارۀ موضوعات مختلف در فصل سوم کتاب، زیارت‌نامۀ امام در پیش روی مبارک و زیارت وداع آمده است. برشی از کتاب چشمه رضوان ماجرای ولایتعهدی مأمـون بـرای امـام‌رضـا(علیه‌السلام) نامـه نوشـت و ایشـان را بـه خراسـان دعـوت کـرد. آن حضـرت، به دلایل بسـیاری، از پذیرفتن این دعوت امتنـاع ورزیـد؛ امـا مأمـون مرتـب بـرای ایشـان نامـه می‌نوشـت و تقاضـای خـود را تکـرار می‌کـرد. امـام‌رضـا(علیه‌السلام) وقتـی دیـد مأمـون اصـرار فـراوان می‌کنـد و حاضـر نیسـت از تقاضای خود دسـت بردارد، به ناچار از مدینه خار ج شـد؛ درحالی‌کـه فرزنـدش امـام‌جـواد(علیه‌السلام) هفت‌سـاله بـود. بـه مأمـون خبـر دادنـد کـه امـام(علیه‌السلام) قصـد حرکـت به‌سـمت خراسـان را دارد. مأمـون نامـه‌ای نوشـت و گفـت: «از مسـیر کوفـه و قـم بـه خراسـان نیاییـد» و امـام مجبـور شـد از طریـق بصره و اهـواز و فـارس بـه مـرو بـرود. هنگامـی کـه امـام(علیه‌السلام) بـه مـرو رسـید، مأمـون به ایشـان پیشـنهاد کـرد کـه منصـب خلافـت و امامـت را بپذیـرد؛ امـا امـام(علیه‌السلام) ایـن پیشـنهاد را نپذیرفـت. دراین‌بـاره، گفت‌وگوهـای بسـیاری بیـن امـام(علیه‌السلام) و مأمـون صـورت گرفـت و ایـن مذاکـرات چنـد روز ادامـه یافـت و در تمـام ایـن مـدت، امـام(علیه‌السلام) از پذیرفتـن پیشـنهاد مأمـون خـودداری می کـرد. وقتـی کـه مذاکـرات بـه درازا کشـید و نتیجـه‌ای نـداد، مأمون گفت: «پـس ولایتعهـدی را بپذیـر!» امـام(علیه‌السلام) این پیشـنهاد را پذیرفت و به مأمون گفت: «می‌پذیرم؛ اما شـرط‌هایی دارم که تو باید قبول کنی.» مأمون جواب داد: «هرچه باشد، قبول می‌کنم.» حضرت نوشتند: «من ولایتعهدی را می‌پذیرم به شرط آنکه امرونهی نکنم و در کار قضاوت دخالتی نداشته باشم و هیچ قاعده و رسمی را تغییر ندهم و تو مرا از همۀ کارهای مملکت‌داری معاف کنی.» نگاهی به سیرۀ امام هشتم ابراهیم بن عباس می‌گوید: «هرگز ندیدم حضرت رضا(علیه‌السلام) سخنی بگوید که کسی را برنجاند. هرگـز ندیـدم سـخن کسـی را قطـع کنـد؛ بلکه صبـر می‌کـرد تا طرف سـخنش تمـام شـود و بعـد اگـر لازم می‌دیـد، سـخنی می‌گفت. هرگز ندیدم کسـی از او چیزی بخواهد و انجام خواسـته‌اش برای ایشـان مقدور باشـد؛ ولی ایشـان او را رد کند. هرگـز نـزد کسـی پـای خـود را دراز نمی‌کـرد و هرگـز در حضـور کسـی تکیه نمـی‌داد. هرگز ندیـــــــــــدم به خدمتکاران و کارکنــــــــــــان خــــود حـــــرف ناخوشایندی بزند. هرگز ندیدم آب دهان بیندازد. هرگز ندیدم قهقهه بزند؛ بلکه خنده‌اش تبسم بود. وقتـی بـه خانـه می‌آمـد و سـفره غـذا پهـن می‌شـد، همـۀ غلامـان و خدمتـکاران، حتـی دربـان و مهتـر را دعـوت می‌کـرد کـه سـر سـفره حاضر شـوند. بسـیار کـم می‌خوابیـد و شـب‌ها بیـدار بـود و بیشـتر شـب را بـا شـب‌زنده‌داری و خوانـدن قـرآن و نیایـش سـپری می‌کـرد. بسـیار روزه می‌گرفـت. حداقـل سـه روز در هر مـاه روزه بـود و می‌فرمـود: «سـه روز روزه گرفتـن ماننـد آن اسـت کـه در تمـام سـال روزه گرفتـه باشـی.» بسـیار کار نیـک می‌کـرد، بسـیار پنهانـی صدقـه مـی‌داد. بیشـتر این کارهـا را در شـب‌های تاریـک انجـام می‌داد کـه هرکس گمان می‌کند کـه شـخص بزرگـواری ماننـد او را دیـده اسـت، بـاور نکند.