خصوصیات روحی و ویژگیهای رفتاری پیامبران در راه تبلیغ (3)
خصوصیات روحی و ویژگیهای رفتاری پیامبران در راه تبلیغ (3)
0 Vote
14 View
اشاره
در دو قسمت پیشین این مقاله، هفت ویژگی روحی و رفتاری پیامبران در راه تبلیغ مورد بحث و بررسی قرار گرفت. آن هفت ویژگی عبارت بودند از: «صبر و استقامت در برابر مشكلات»، «صراحت و قاطعیت»، «سازش ناپذیری در اصول»، «توكل بر خداوند»، «تبلیغ رسالت برای خدا»، «خیرخواهی و دلسوزی» و «استفاده از ابزارهای صحیح» در اینجا بخش پایانی بحث تقدیم میگردد.
8. یادآوری نعمتهای الهی
یكی از ویژگیهای پیامبران در دعوت به راه توحید و پرستش خدا و دوری از پرستش غیر او، یادآوری نعمتهایی است كه خدا در اختیار بشر نهاده است؛ زیرا پرستش از آن كسی است كه وجود و حیات و زندگی انسان از جانب اوست و چون حیات انسان در گرو نعمتهایی است كه خدا به او ارزانی داشته است، طبعاً پرستش نیز از آن اوست و در این مورد، پیامبران مانند: هود و صالح علیهما السلام تذكراتی دارند كه قرآن یادآور شده است.
هودعلیه السلام به قوم خود میگوید: «فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»؛ (2) «نعمتهای خدا را به یاد آورید، شاید رستگار شوید!» و باز میفرماید: «وَ اتَّقُوا الَّذی أَمَدَّكُمْ بِما تَعْلَمُونَ * أَمَدَّكُمْ بِأَنْعامٍ وَ بَنینَ وَ جَنَّاتٍ وَ عُیونٍ»؛ (3) «از [مخالفت با] خدایی بپرهیزید كه شما را به آنچه كه میدانید مدد داده است و شماها را به وسیله مال و فرزند و باغها و چشمهها كمك كرده است.»
و صالح علیه السلام پس از آنكه برهان نبوت خود (ناقه) را به مردم نشان داد، نعمتهای الهی را به آنان خاطر نشان كرد و فرمود: «وَ اذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ عادٍ وَ بَوَّأَكُمْ فِی الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِها قُصُوراً وَ تَنْحِتُونَ الْجِبالَ بُیوتاً فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدینَ؛ (4) «به یاد آورید آن زمان را كه شما را جانشین قوم عاد كرد و در زمین جای داد. در سرزمینهای هموار آن، كاخها میسازید و از كوهها برای خود منزل میسازید. پس نعمتهای خدا را به یاد آورید و در زمین فساد نكنید!»
یادآوری نعمتهای الهی یكی از اهرمهای تبلیغی پیامبران بود كه در دو مرحله بر آن تكیه میكردند: 1. مرحله قبل از گرویدن مردم به آنان؛ 2. مرحله پس از گرایش و ایمان مردم؛ زیرا پس از ایمان، استواری و پابرجایی در مسیر ایمان، همچنان نیاز به تبلیغ و توصیه دارد و یادآوری نعمتهای الهی نقش مهمی را میتواند ایفا كند.
در این باره، موسی بن عمران علیه السلام و پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله تذكراتی دارند كه یادآور میشویم:
1.»وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیكُمْ إِذْ جَعَلَ فیكُمْ أَنْبِیاءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً»؛ (5) «و [یاد آور] زمانی را كه موسی علیه السلام به قوم خود گفت: نعمتهای خدا بر خود را به یاد آورید كه در میان شما پیامبرانی برانگیخت و شماها را پادشاهان [زمین] قرار داد!»
نظیر این مضمون در سورههای ابراهیم، آیه 2 و بقره، آیه 40 وارد شده است.
2. پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله از جانب خدا مأمور میشود تا برای تثبیت ایمان یاران خود، نعمتهای الهی را یادآور شود؛ چنان كه میفرماید: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ یبْسُطُوا إِلَیكُمْ أَیدِیهُمْ فَكَفَّ أَیدِیهُمْ عَنْكُمْ»؛ (6) «ای كسانی كه ایمان آورده اید، به یاد آورید نعمتهای خدا بر خودتان را، آن گاه كه گروهی دست تعدی به سوی شما دراز كردند و خدا دست آنان را از شما كوتاه ساخت!»
نظیر این مضمون در سوره مائده، آیه 7 هم آمده است.
باید توجه داشت كه یادآوری نعمت و عطایی كه به دیگری ارزانی میشود، تنها در یك صورت میتواند با منّت همراه باشد و آن یادآوری نعمتهای خداوند است، ولی در مورد كارهای نیك كه برخی از افراد برای دیگران انجام میدهند، منت نهادن نه تنها پسندیده نیست، بلكه مذموم و ناپسند است و لذا پیامبران همه نعمتها را به خدا نسبت میدادند، نه به خود، و قرآن از به رخ كشیدن نعمتها كه موجب اذیت باشد، این چنین نهی كرده است: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذی «؛ (7) «ای مؤمنان! اجر و ثواب صدقات خود را با منت گذاردن و اذیت كردن باطل نسازید.»
9. یادآوری سرگذشت تبهكاران
اگر بیمهای اخروی، مایه بیداری گنهكاران میشود، یادآوری سرگذشت گنهكاران در این جهان كه بر اثر نافرمانی گرفتار قهر الهی شده اند نیز موجب هدایت و بازگشت به معنویت میگردد. یكی از اهداف بزرگ قرآن در بیان قصهها و سرگذشتها، عبرت گیری و پندآموزی است تا همه افراد متوجه باشند كه سرنوشت هوا و هوس، و طغیان و تجاوز در همه جا یكی است و این مسئله، در قرآن آیاتی را به خود اختصاص داده است و در اینجا به عنوان نمونه برخی را یادآور میشویم:
1. شعیب علیه السلام به قوم خود چنین میگوید: «وَ یا قَوْمِ لا یجْرِمَنَّكُمْ شِقاقی أَنْ یصیبَكُمْ مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعیدٍ»؛ (8) «ای قوم! مخالفت شما با من سبب نشود كه به عذابی مانند عذاب قوم نوح و هود و صالح علیهم السلام گرفتار شوید! و سرگذشت قوم لوطعلیه السلام از شما دور نیست.»
2. پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله از جانب خدا مأمور شد كه به مردم بگوید: اندكی در زندگی اقوام گذشته بیندیشید و سرانجام زندگی تكذیب كنندگان پیامبران را از نزدیك ببینید: «قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا كَیفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبینَ.» (9)
و به همین مضمون است آیه 69 سوره نمل.
گاهی قرآن به صورت عمومی دستور بررسی زندگانی ملتهای گذشته را داده و فرموده است: «فَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَیفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبینَ»؛ (10) «در زمین سیر كنید و سرانجام تكذیب كنندگان را بنگرید!»
این نوع تبلیغ آن گاه مؤثرتر خواهد بود كه افراد مورد تبلیغ از نظر نوع گناه، شبیه گذشتگان باشند كه طبعاً از نظر كیفر، سرنوشت مشابهی خواهند داشت.
گفتنی است همین طور كه یادآوری سرگذشت تبهكاران، مایه بیداری گروهی میگردد، یادآوری روزگار خوش اقوامی كه بر اثر طاعت، زندگی سعادتمندانه داشتند نیز موجب گرایش انسانها به سوی هدایت و اطاعت خواهد بود و آیه ذیل گویای این مطلب نیز هست:
«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَیامِ اللَّهِ إِنَّ فی ذلِكَ لآَیاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ»؛ (11) «ما موسی علیه السلام را با دلائل روشن خود برانگیختیم [و به او گفتیم:] قوم خود را از تاریكیها به روشنی وارد ساز و روزهای خدا (اعم از نقمت و نعمت) را یادآوریشان كن. در این یادآوری برای افراد بردبار و سپاسگزار نشانههای هدایت است.» (12)
10. دعوت به آیین واحد
عنصر وحدت و یگانگی در منطق پیامبران برای خود جلوههای فراوانی دارد كه میتوان موارد زیر را بیان كرد:
1. تمام پیامبران برای بسط كلمه توحید برانگیخته شده و قرآن به این حقیقت تصریح كرده، میفرماید: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»؛ (13) «در میان هر ملتی پیامبری برانگیختیم [تا به آنان بگویند:] خدا را بپرستید و از پرستش بتها (غیر خدا) بپرهیزید!»
در آیه دیگر میفرماید: «وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یعْبَدُونَ»؛ (14) «از پیامبران پیشین بپرس: آیا جز خدای رحمان، خدایان دیگری قرار داده بودیم كه عبادت شوند؟»
منطق پیامبرانی مانند: نوح، هود، صالح و شعیب علیهم السلام همگی این بود كه «یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَیرُهُ»؛ (15) «ای قوم من! خدا را بپرستید كه برای شما معبودی جز او نیست.»
دعوت به خدای یگانه، یكی از جلوههای توحید در آیین همه پیامبران است و از برخی آیات استفاده میشود كه گرایش به خدای یگانه، آیین فطری است و شرك و گرایش به كثرت در الهه، انحراف از فطرت است. قرآن پس از آنكه یادآور میشود كه آیین توحید، آیین فطرت است، گروهی را كه از آن جدا شده اند، توبیخ كرده و فرموده است: «وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكینَ مِنَ الَّذینَ فَرَّقُوا دینَهُمْ وَ كانُوا شِیعاً كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیهِمْ فَرِحُونَ»؛ (16) «از مشركان مباشید! آنان كه در دین خود متفرق و دسته دسته شدند و هر دسته به آنچه نزد او بود، خشنود گردید.»
2. جلوه دیگر از دعوت پیامبران به وحدت و یگانگی، این بود كه همگی به تبلیغ یك آیین مبعوث شده اند و همگی به یك دین به نام «اسلام» دعوت كرده اند و اگر تفاوتی هست، تفاوت در شریعتها و به اصطلاح در آبشخورهاست و گرنه فیض جاری در مجاری وحی به سوی بندگان، از نظر واقعیت یكی است؛ چنان كه میفرماید: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»؛ (17) «همانا دین در نزد خدا اسلام است.»
3. یكی دیگر از مظاهر وحدت در دعوتهای انبیاء این بوده است كه هر یك از آنان مردم را به ایمان نسبت به پیامبران دیگر دعوت كرده اند، تا همه امتها به استواری تمام شرایع ایمان بیاورند؛ چنان كه میفرماید: «لا نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»؛ (18) «میان هیچ یك از پیامبران فرق نمیگذاریم و ما در برابر او (خدا) تسلیم هستیم.»
اینها یك رشته جلوههای توحید است كه در منطق پیامبران دیده میشود. در كنار این جلوههای وحدت، مسئله توحید در كلمه است كه پیروان خود را به آن سفارش میكرده اند. به خاطر اهمیتی كه این موضوع دارد، آن را مستقلاً مورد بحث قرار میدهیم:
11. وحدت و یگانگی امت
جای شك نیست كه آبهای ضعیف و باریك، كارساز نیستند، ولی آن گاه كه در نقطهای گرد آمدند، نیروی عظیمی را تشكیل میدهند. نیروهای انسانی در یك جامعه نیز همین حكم را دارند و به همین جهت، تمام داعیان و مصلحان جهان، طرفدار وحدت كلمه بوده، پیوسته از تفرقه افكنی نكوهش میكردند. این مطلب در منطق تمام پیامبران به نوعی جلوه گر است. از باب نمونه میتوان برخورد هارون علیه السلام با قوم خود را یادآور شد. آن گاه كه در غیاب موسی علیه السلام گروهی از جاده توحید منحرف شدند و راه شرك را در پیش گرفتند، او با اینكه به شدت ناراحت بود، اما با این مسئله برخورد بسیار ملایمی داشت و حفظ وحدت كلمه و پرهیز از ظهور خلاف و شقاق را بر اعمال خشونت در برابر منحرفان ترجیح داد تا موسی بن عمران علیه السلام از میقات باز گردد و به هر نحو كه مصلحت دانست، اقدام كند.
وقتی موسی علیه السلام به وی اعتراض كرد كه چرا آنان را از این كار زشت به شدت باز نداشتی؟ در پاسخ چنین گفت: «إِنِّی خَشیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَینَ بَنی إِسْرائیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلی «؛ (19) «از آن ترسیدم كه به من بگویی: چرا در میان بنی اسرائیل تفرقه افكندی و مراقب سفارش من نشدی؟»
اما دعوت به وحدت در زندگی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله جلوه خاصی دارد و رسول گرامی صلی الله علیه وآله در این راه گامهایی برداشت كه یادآور میشویم:
نخست میان اوس و خزرج تفاهم و دوستی ایجاد كرد. آن گاه میان مهاجران و انصار پیمان اخوت و برادری بست. سپس وحی الهی به این هم اكتفا نكرد و همه جامعه با ایمان را برادر خواند و فرمود: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»؛ (20) «مؤمنان برادر یكدیگرند.»
آن گاه به عنوان یك برنامه كلی به جامعه با ایمان چنین خطاب كرد: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ یبَینُ اللَّهُ لَكُمْ آیاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ»؛ (21) «همگی به ریسمان خدا چنگ بزنید و از هم جدا نشوید و نعمتهای خدا را در حق خود به یاد آورید! آن گاه كه دشمنان یكدیگر بودید، قلبهای شما را به هم الفت داد و در پرتو نعمت خدا برادر یكدیگر شدید و بر لب گودال آتش بودید كه شما را از آن نجات داد. خدا آیات خود را چنین بیان میكند تا هدایت شوید.»
«وَ لا تَكُونُوا كَالَّذینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیناتُ وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ»؛ (22) «و مثل آنان نباشید كه گروه گروه شدند و پس از آمدن دلائل روشن، راه اختلاف در پیش گرفتند و برای آنها عذاب بزرگی است.»
چه خطابی لذیزتر و شیرینتر و جهانیتر از این خطاب قرآن كه میفرماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً»؛ (23) «همگی به ریسمان خدا چنگ بزنید!» گویی همه انسانها بدون گرایش به آیین وحی در چاه ضلالت و گمراهی هستند و آیین خدا ریسمانی است كه اگر بر آن دست زنند، از چاه ضلالت بیرون میآیند. به گفته سنایی:
از چاه شور این جهان، بر حبل قرآن زن تو دست
كای یوسف، آخر بهر توست این حبل در چاه آمده
قرآن در آیه دیگر میفرماید: «وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُكُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرینَ»؛ (24) «خدا و رسول او را اطاعت كنید و با هم نزاع و جدال نكنید كه در نتیجه ضعیف میشوید و نفوذ كلام و قدرت شما از دست میرود و پایداری كنید كه خدا صابران را دوست دارد.»
با توجه به اهمیت وحدت و اخوت، پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله عنایت عجیبی به وحدت نشان داده كه یادآوری نمونههایی از آن، سازنده خواهد بود. اینك نمونههایی را یادآور میشویم:
1. در جنگ با قبیله «بنی المصطلق» پس از پیروزی مسلمانان بر مشركان، میان دو نفر از مهاجر و انصار درگیری لفظی رخ داد. این دو نفر به شیوه عصر جاهلی، قبیله خود را به كمك خویش طلبیدند. ندای تفرقه افكنی آنان، آن هم در سرزمین دشمن شكست خورده، به گوش پیامبر رسید و فوق العاده او را متأثّر ساخت. پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «به این نداهای خبیثانه اعتنا نكنید! اینها شعار جاهلی است.» آن گاه برای زدودن اندیشه تلخ گروه گرایی از مغز آنان، در همان لحظه كه نیمروز گرمی بود، فرمان حركت داد. پس از طی یك مسافت طولانی كه كاملاً بی سابقه بود، فرمان فرود صادر شد و از فرط خستگی، همه را خواب ربود؛ به گونهای كه پس از بیداری، از آن حادثه تلخ، چیزی جز به صورت كم رنگ در خاطرهها وجود نداشت و پیامبر با این تدبیر بار دیگر وحدت اسلامی را تحكیم كرد. (25)
2. جوانان اوس و خزرج در پرتو آیین وحدت بخش اسلام، پس از جنگ و نزاعهای طولانی، دست وحدت و برادری به یكدیگر داده بودند و در كمال صفا و دوستی زندگی میكردند. روزی در بیرون مسجد پیامبر دور هم حلقه زده بودند و گل میگفتند و گل میشنیدند. یكی از سران یهود ساكن مدینه به نام «شاس» از دیدن این منظره سخت ناراحت شد و یك جوان یهودی را تحریك كرد كه وارد حلقه آنان شود و با تجدید خاطرههای تلخ جنگهای دو قبیله در عصر جاهلیت، تخم نفاق در میان آنان بیفشاند. آن جوان یهودی نقش خود را به خوبی ایفا كرد؛ به طوری كه در پایان همان جلسه، كار به مشاجره و نزاع كشید و جوانان هر دو گروه دست به قبضه شمشیر بردند و نزدیك بود كه درگیری آغاز شود. وقتی پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله از ماجرا آگاه شد، خود را به میان آنان رساند و با ندای بلند فرمود: «اَللَّهَ اَللَّهَ اَ بِدَعْوَی الْجَاهِلِیةِ وَ اَنَا بَینَ اَظْهُركُمْ بَعْدَ اَنْ هَدَاكُمُ اللَّهُ بِالْاِسْلَامِ وَ اَكْرَمَكُمْ بِهِ وَ قَطَعَ بِهِ عَنْكُمْ اَمْرَ الْجَاهِلِیةِ وَ اسْتَنْقَذَكُمْ مِنَ الْكُفْرِ وَ اَلَّفَ بِهِ بَینَ قُلُوبِكُمْ؛ (26)
شما را به خدا! شما را به خدا! آیا با اینكه من در میان شما هستم، ادعاهای جاهلیت را زنده میكنید! در حالی كه خدا شما را به وسیله اسلام هدایت كرد و گرامی داشت و روابط عصر جاهلیت را گسست و شما را از كفر نجات داد و دلهایتان را به هم نزدیك ساخت.»
این نه تنها پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه وآله بود كه در راه وحدت، گامهای بلندی برداشت و با كوشش بی دریغ، عوامل تفرقه را در هم شكست، بلكه پس از او، وصی و جانشین آن حضرت، علی علیه السلام نیز تمام همت و تلاش خود را در این راه به كار برد و درست در همین راستا بود كه سكوت تلخ 25 ساله را برگزید تا وحدت جامعه اسلامی را حفظ كند؛ چنان كه فرمود:
«سَأَصْبِرُ مَا لَمْ أَخَفْ عَلَی جَمَاعَتِكُم؛ (27) تا زمانی كه بر جماعت شما نترسم (و حفظ وحدت ایجاب كند،) صبر خواهم كرد.»
آن حضرت در خطبهای جامع، تاریخ امتهای پیشین را یادآور شده و عوامل پیروزی و شكست آنها را گوشزد كرده و از آن جمله از وحدت به عنوان یكی از مهمترین عوامل پیروزی و از تفرقه به عنوان یكی از مهمترین عوامل شكست یاد كرده است:
«در تاریخ گذشتگان بنگرید كه چگونه بودند! آن گاه كه افراد، متحد و خواستهها هماهنگ و دلها معتدل و دستها پشتیبان یكدیگر و شمشیرها كمك كننده هم و دیدهها عمیق و تیز، و ارادهها استوار بود، آیا فرمانروایان زمین نبودند؟ ولی بنگرید كه سرانجام كار آنان به كجا انجامید؛ آن گاه كه تشتّت كلمه جایگزین وحدت شد و به گروههای مختلف و متخاصم پراكنده شدند، [در این حال] خداوند لباس كرامت را از تن آنان بیرون كرد و نعمتهای خود را از ایشان گرفت. و اینك سرگذشت آنان، مایه عبرت پندآموزان است.» (28)
- پاورقــــــــــــــــــــی
1) برگرفته از منشور جاوید قرآن، آیة الله جعفر سبحانی، ج 10، صص 361 - 370.
2) اعراف / 69.
3) شعراء/132 - 134.
4) اعراف / 74.
5) مائده / 20.
6) همان، 11.
7) بقره / 264.
8) هود / 89.
9) انعام / 11.
10) نحل / 36.
11) ابراهیم / 5.
12) ایام الله روزهایی است كه به نوعی بیانگر حوادثی است كه مظاهر صفات جمال و جلال الهی میباشد و قهر یا رحمت خدا را به روشنی نشان میدهد.
13) نحل / 36.
14) زخرف / 45.
15) اعراف / 59، 65، 73، 85.
16) روم / 31 - 32.
17) آل عمران / 19.
18) همان / 84.
19) طه / 94.
20) حجرات / 10.
21) آل عمران / 103.
22) همان / 105.
23) همان / 103.
24) انفال / 46.
25) سیره ابن هشام، ج 3، ص 303.
26) همان، ج 2، ص 250.
27) نهج البلاغة، خ 169.
28) همان، خ 192 (قاصعه). http://www.yasinmedia.com