مقاله ای کامل در مورد حضرت عباس(ع)
مقاله ای کامل در مورد حضرت عباس(ع)
0 Vote
106 View
حضرت عباس(ع) در چهارم ماه شعبان سال بیست و ششم هجری در مدینه به دنیا آمد. او فرزند بزرگ ام البنین(س) و پسرچهارم امیرالمومنین علی(ع) است. مادر او فاطمه دختر حزام بن خالد از قبیله کلاب است که تاریخ گواهی می دهد که پدران و دایی های ام البنین( س ) در دوران قبل از اسلام جزو دلیران عرب محسوب می شدند و مورخان آنان را به دلیری در هنگام نبرد ستوده اند، افزون بر این، آنان علاوه بر شجاعت وقهرمانی، سالار و بزرگ و پیشوای قوم خود نیز بوده اند، آن چنان که سلاطین زمان در برابرشان سر تسلیم فرود می آورده اند. اینان همانانند که عقیل به امیرالمومنین علی(ع) گفت: در میان عرب از پدرانش شجاعتر و قهرمان تر یافت نشود.(۱)
ام البنین( س ) درحماسه کربلا چهار فرزند خود به نامهای عباس، جعفر،عون و عثمان را به پیشگاه الهی هدیه کرد و خود طلایه دار پیام آوران کربلا پس ازحضرت زینب (س) شد. مسلم است از چنین مادر طاهر و پاکدامنی فرزندان صالحی متولد شود که هر یک حماسه جاویدانشان بر تارک روزگار بدرخشد.
حضرت عباس(ع) نیز یکی از آن آزادگان است. در مورد شمایل آن حضرت، ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین گفته:” عباس بن علی مردی خوش صورت و زیباروی بود و چون سوار بر اسب می شد پاهای مبارکش به زمین کشیده می شد و به او قمر بنی هاشم نیز می گفتند و پرچمدار لشکر حسین(ع) در روز عاشورا بود. نام آن حضرت را امام علی(ع) انتخاب کرده است . (۲) حضرت ابوالفضل (ع) نه فقط برادر جسمانی حضرت حسین(ع) بود بلکه برادر ایمانی و روحانی آن حضرت نیز بوده است. روی همان اصل و قاعده ای که پیغمبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) از نور واحد بودند و مکرر پیغمبر(ص) به آن وجود مقدس ” انت اخی فی الدنیا و الاخره” می فرمود. این اخوت و برادری لازمه اش تساوی و برابری آن دو در جمیع جهات و درجات نیست. مقام امامت بالاتر، و ابوالفضل (ع) تابع امام بوده است. او عبدی صالح بود.( ۳)
برجسته ترین نمونه این اخوت بی نظیر را می توان در ایثار و مواسات و فداکاری آن بزرگوار مشاهده کرد زیرا حضرت ابوالفضل (ع) درباره برادرش بزرگترین ایثار را انجام داد و جان را فدای او کرد و در سخت ترین بلاها و آزمایش های الهی با آن حضرت مواسات کرد. درباره حضرت عباس بن علی شاعر گفته است:
احق الناس ان یبکی علیه فتی ابکی الحسین بکربلا
اخه و ابن والده علی ابوالفضل المضرج بالدماء
و من واساه لا یثبیه شی و جادلم علی عطش بماء
که ترجمه فارسی آن این است:
۱- شایسته ترین کسی که سزاوار است مردم بر او بگریند آن جوانی است که ( شهادتش) حسین(ع) را در کربلا به گریه انداخت.
۲- یعنی برادر و فرزند پدرش علی (ع) که همان ابوالفضل بود و به خون آغشته گشت.
۳- کسی که با او مواسات کرد و چیزی نتوانست جلوگیر او( در این مواسات ) گردد و با اینکه خود تشنه آب بود، آب نخورد و به آن حضرت کرم کرد.(۴)
این شعر که از یک سو بیانگر مظلومیت و شجاعت حضرت عباس بن علی(ع) ، و از سوی دیگر بیانگر اخوتی بی ریا و صادق است که اعجاب همه مردم را بر انگیخت.
در وجود شریف ابوالفضل (ع) دو گونه شجاعت در هم آمیخته است:
الف) شجاعت هاشمی و علوی که ارجمندتر و والاتر است و از جانب پدرش سرور اوصیا به او رسیده است.
ب) شجاعت عادی که از جانب مادرش ام البنین (س) به ارث برده است ، زیرا که در میان تیره مادرش، جدی پیراسته چون عامرین مالک بن جعفر بن کلاب بوده است که به سبب قهرمان سالاری و شجاعتش او را ” ملاعب الاسته” یعنی کسی که سر نیزه ها را به بازی می گیرد، می نامیدند.(۵)
فضایل حضرت عباس(ع)
۱- ادب: حضرت علی(ع) از همان اوایل خردسالی حضرت عباس(ع) ، توجه خاصی به تربیت او داشت و او را به تلاشها و کارهای مهم و سخت مانند کشاورزی، تقویت روح و جسم، تیراندازی، شمشیرزنی و سایر فضایل اخلاقی ، تعلیم و عادت داده بود. (۶)
روایت شده است که حضرت عباس(ع) بدون اجازه در کنار امام حسین(ع) نمی نشست و پس از کسب اجازه مانند عبدی خاضع دو زانو در برابر مولایش می نشست. او تربیت شده حضرت علی(ع) است که از همین مکتب درخشان درس ادب آموخته بود.
حضرت عباس (ع) هیچگاه به خود اجازه نداد امام حسین (ع ) را برادر خطاب نماید مگر در لحظه شهادت که فرمود ای برادر مرا دریاب.
۲- یقین:( درجه بالای ایمان) ویژگی است که کمتر درغیر معصوم ایجاد می شود ، اما حضرت عباس(ع) از همان کودکی، یقین به وجود آفریدگار یکتای جهان داشت و در سراسر زندگی خود با همان ویژگی مستظهر به عنایات الهی بود و از این رهگذر ویژگی های دیگر خود را متبلور می ساخت.(۷)
۳- وفا: وفای او نسبت به اهل بیت علیهم السلام به غایت زیاد و در خور نخستین است. در وفا همین بس که باقر شریف قریشی، نویسنده عرب زبان معاصر، در کتاب” حیاه الامام حسین بن علی علیهما السلام ” می نویسد:” در تاریخ انسانیت، در گذشته و امروز، برادری و اخوتی صادق تر و فراگیرتر و با وفاتر از برادری ابوالفضل (ع ) نسبت به برادر بزرگوارش امام حسین(ع) نمی توان یافت که براستی همه ارزشهای انسانی و نمونه های بزرگواری را در بر داشت.”
۴- دلاوری: دلاوری حضرت عباس(ع) نه تنها در حماسه کربلا نمایانگر بود، بلکه در صفین نیز نمایان شده بود به ویژه در جنگ صفین افراد زیادی را کشت و حیرت همگان را از آن دلاوری برانگیخت.
اباالفضل العباس فرزند امیر المؤمنین، برادر سید الشهدا، فرمانده و پرچمدار سپاه امام حسین – علیه السلام – در روزعاشورا بود. عباس در لغت، به معنای شیر بیشه، شیری که شیران از او بگریزند است. [۱] مادرش «فاطمه کلابیه» بود که بعدها با کنیه «ام البنین» شهرت یافت. امام علی – علیه السلام – پس ازشهادت فاطمه زهرا- سلام الله علیها- با ام البنین ازدواج کرد. عباس، ثمره این ازدواج بود. ولادتش را در[۲] شعبان سال ۲۶ هجری در مدینه نوشتهاند و بزرگترین فرزند ام البنین بود و این چهار فرزند رشید، همه در کربلا در رکاب امام حسین – علیه السلام – به شهادت رسیدند. وقتی امیرالمؤمنین شهید شد، عباس چهارده ساله بود و در کربلا ۳۴ سال داشت. کنیهاش «ابو الفضل» و «ابو فاضل» بود و از معروفترین لقبهایش، قمر بنی هاشم، سقاء، صاحب لواء الحسین، علمدار، ابو القربه، عبد صالح، باب الحوائج و … است. عباس با «لبابه» دختر عبید الله بن عباس (پسر عموی پدرش) ازدواج کرد و از این ازدواج، دو پسر به نامهای عبید الله و فضل یافت. بعضی دو پسر دیگر برای او به نامهای محمد و قاسم ذکر کردهاند. آن حضرت، قامتی رشید، چهرهای زیبا و شجاعتی کم نظیر داشت و به خاطر سیمای جذابش او را «قمر بنی هاشم»میگفتند. در حادثه کربلا، سِمَت پرچمداری سپاه امام حسین – علیه السلام – و سقایی خیمههای اطفال و اهل بیت امام را داشت و در رکاب برادر، غیر از تهیه آب، نگهبانی خیمهها و امور مربوط به آسایش و امنیت خاندان حسین – علیه السلام – نیر بر عهده او بود و تا زنده بود، دودمان امامت، آسایش و امنیت داشتند.[۳] روز عاشورا، سه برادر دیگر عباس پیش از او به شهادت رسیدند. وقتی علمدار کربلا از امام حسین – علیه السلام – اذن میدان طلبید حضرت از او خواست که برای کودکان تشنه و خیمههای بیآب،آب تهیه کند. ابو الفضل – علیه السلام – به فرات رفت و مشک آب را پر کرد و در بازگشت به خیمهها با سپاه دشمن که فرات را در محاصره داشتند درگیر شد و دستهایش قطع گردید و به شهادت رسید.البته پیش از آن نیز چندین نوبت.همرکاب با سید الشهدا به میدان رفته و با سپاه یزید جنگیده بود. عباس، مظهر ایثار و وفاداری و گذشت بود.وقتی وارد فرات شد، با آنکه تشنه بود،اما بخاطر تشنگی برادرش حسین – علیه السلام – آب نخورد و خطاب به خویش چنین گفت: یا نفس من بعد الحسین هونی و بعده لا کنت ان تکونی هذا الحسین وارد المنون و تشربین بارد المعین تالله ما هذا فعال دینی و سوگند یاد کرد که آب ننوشد.[۴] وقتی دست راستش قطع شد،این رجز را میخواند : و الله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابدا عن دینی و عن امام صادق الیقین نجل النبی الطاهر الأمین و چون دست چپش قطع شد،چنین گفت: یا نفس لا تخشی من الکفار و ابشری برحمه الجبار مع النبی السید المختار قد قطعوا ببغیهم یساری فاصلهم یا رب حر النار شهادت عباس، برای امام حسین(ع) بسیار ناگوار و شکننده بود. جمله پر سوز امام، وقتی که به بالین عباس رسید، این بود: «الآن انکسر ظهری و قلت حیلتی و شمت بی عدوی». [۵] و پیکرش، کنار «نهر علقمه» ماند و سیدالشهدا به سوی خیمه آمد و شهادت او را به اهل بیت خبر داد. هنگام دفن شهدای کربلا نیز، در همان محل دفن شد. از این رو امروز حرم ابا الفضل – علیه السلام – با حرم سید الشهدا فاصله دارد. مقام والای عباس بن علی – علیه السلام – بسیار است. تعابیر بلندی که در زیارتنامه اوست، گویای آن است. این زیارت که از قول حضرت صادق – علیه السلام – روایت شده، از جمله چنین دارد: «السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لأمیرالمؤمنین و الحسن و الحسین… اشهد الله انک مضیت علی ما مضی به البدریون و المجاهدون فی سبیل الله المناصحون فی جهاد اعدائه المبالغون فی نصره اولیائه الذابون عن أحبائه…» [۶] که تأیید و تأکیدی بر مقام عبودیت و صلاح و طاعت او و نیز تداوم خط مجاهدان بدر و مبارزان با دشمن و یاوران اولیاء خدا و مدافعان از دوستان خداست.امام سجاد – علیه السلام – نیز سیمای درخشان عباس بن علی را اینگونه ترسیم فرموده است: «رحم الله عمی العباس فلقد آثر و ابلی و فدا اخاه بنفسه حتی قطعت یداه فابدله الله عز و جل بهما جناحین یطیر بهما مع الملائکه فی الجنه کما جعل جعفر بن ابی طالب.و ان للعباس عند الله تبارک و تعالی منزله یغبطه بها جمیع الشهداء یوم القیامه» [۷] که در آن نیز مقام ایثار، گذشت، فداکاری، جانبازی، قطع شدن دستانش و یافتن بال پرواز در بهشت، همبال با جعفر طیار و فرشتگان مطرح است و اینکه: عمویم عباس، نزد خدای متعال، مقامی دارد که روز قیامت، همه شهیدان به آن غبطه میخورند و رشک میبرند. عباس یعنی تا شهادت یکه تازی عباس یعنی عشق،یعنی پاکبازی عباس یعنی با شهیدان همنوازی عباس یعنی یک نیستان تکنوازی عباس یعنی رنگ سرخ پرچم عشق یعنی مسیر سبز پر پیچ و خم عشق جوشیدن بحر وفا،معنای عباس لب تشنه رفتن تا خدا،معنای عباس [۸] در زیارت ناحیه مقدسه نیز از زبان حضرت مهدی – علیه السلام – به او اینگونه سلام داده شده است: «السلام علی ابی الفضل العباس بن امیر المؤمنین، المواسی اخاه بنفسه، الآخذ لغده من امسه، الفادی له، الواقی الساعی الیه بمائه، المقطوعه یداه…» [۹] کربلا کعبه عشق است و من اندر احرام شد در این قبله عشاق،دو تا تقصیرم دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد چشم من داد از آن آب روان تصویرم باید این دیده و این دست دهم قربانی تا که تکمیل شود حج من و تقدیرم [۱۰] صفات:الف) طاعت و بندگى
آنچه بیشتر از چهره حضرت عباس در ذهنها به تصویر کشیده شده و زبانها گویاى آن است شجاعت اوست و حال آن که قبل از همه چیز آن حضرت یک بنده سرا پا تسلیم الهى است، و تمام عظمتها و ارزشهاى او زیر سایه همین بندگى و اطاعت محض الهى قرار دارد که به نمونههایى اشاره مىکنیم:
۱٫ بنده صالح خدا: امام صادق علیه السلام این لقب گران سنگ را به او داد؛ چنان که در زیارتنامه آن حضرت مىخوانیم:
«السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله … ؛ سلام بر تو اى بنده صالح و فرمانبر خدا.» (۹)
۲٫ آثار سجده بر پیشانى: قرآن یکى از نشانههاى بندگان مخلص خدا را آثار سجده در پیشانى آنها مىداند:
«سیماهم فى وجوههم من اثر السجود»(۱۰)؛ «نشانههاى آنها در صورتهایشان بر اثر سجدههاى زیاد [در پیشگاه الهى نمایان] است.»
و حضرت عباس این گونه بود؛ در تاریخ مىخوانیم:
«و بین عینیه اثر السجود؛ [در پیشانى] و بین چشمان او اثر سجده [نمایان] بود.» (۱۱)
نقل شده که روى قاتل عباس که از طایفه «بنى دارم» بود، سیاه شده بود. علت را از او پرسیدند. گفت: «من مردى را که در وسط پیشانى او اثر سجده بود کشتم که نامش عباس بود.» (۱۲)
و جعفر نقدى درباره او چنین مىگوید: «و هو من عظماء اهل البیت علما و ورعا و نسکا و عباده؛ او از بزرگان اهلبیت است از نظر دانش و پارسایى و نیایش و عبادت.» (۱۳)
این ویژگى عباس براى تمامى شیعیان درس بزرگى است تا بندگى خدا را در راس همه کارهاى خود قرار دهند و راز و نیاز و عبادتهاى شبانه و سجدههاى طولانى براى خدا را در زندگى خویش هرگز فراموش نکنند.
ب) ولایت مدارى و امام شناسى
از ویژگیهاى مهم حضرت عباس امامشناسى و اطاعت مطلق از امامان خویش بود .
پس از شهادت پدر بزرگوارش امام على علیه السلام ودایع امامت و مقام ولایت تامه به امام حسن مجتبى علیه السلام سپرده شد. عباس با جان و دل، فرمانبردار و مطیع بىچون و چراى برادر و امام خود بود. وقتى امام حسن علیه السلام مجبور شد با معاویه صلح کند و مورد طعن و شماتت «یا مذل المؤمنین؛ اى خوار کننده مؤمنان» قرار گیرد، حضرت عباس بیش از پیش همراه و در رکاب امام خویش بود، و با شمشیر برهنه مانند یک سرباز جانباز از برادر و امام خویش محافظت مىکرد. در مراسم تشییع آن حضرت که جنازه را تیرباران کردند، بر حضرت عباس خیلى گران آمد و اگر دستور امام و برادرش حضرت حسین علیه السلام نبود، از یکایک آنان انتقام مىگرفت .
بعد از شهادت امام حسن علیه السلام همواره در خدمت امامش، حضرت حسین بن على علیهماالسلام بود .
در مورد ولایت مدارى و امامشناسى حضرت عباس به نمونههایى اشاره مىشود:
۱٫ در زیارتنامه آن حضرت که از سخنان امام صادق علیه السلام است چنین مىخوانیم:
«… المطیع لله و لرسوله و لامیرالمؤمنین والحسن والحسین صلى الله علیهم؛ [سلام بر تو اى بنده صالح و] مطیع خدا و رسولش و پیرو امیرمؤمنان و حسن و حسین که درود خدا بر آنان باد.» (۱۴)
۲٫ هنگام خروج از مدینه امام حسین علیه السلام ندا داد: «این اخى – این قمر بنىهاشم فاجابه العباس لبیک لبیک یا سیدى فقال له الامام علیه السلام: قدم لى یا اخى جوادى فاتى العباس بالجواد الیه؛ کجاست برادرم … کجاست ماه بنىهاشم؟ پس عباس جواب داد: بله بله اى آقاى من! آنگاه امام حسین علیه السلام فرمود: اى برادر، اسبم را حاضر کن، پس عباس اسب حضرت را حاضر نمود.» (۱۵)
۳٫ در عصر تاسوعا شمر با چهار هزار نفر وارد کربلا شد. یکى از نقشههاى او براى کاستن از یاران امام حسین علیه السلام امان دادن به عباس و برادران او بود. وقتى جناب عباس شنید که شمر امان نامه آورده اصلا به او اعتنا نکرد و جواب او را نداد، تا این که امامش به او فرمان داد که جواب شمر را بگوید، عباس فرمود: «چه مىگویى؟» عرض کرد: «شما و برادرانت در امانید.» عباس غیرتمند سراسر وجودش آتش گرفت و فریاد او بلند شد:
«تبت یداک و لعن ما جئت به من امانک یا عدو الله اتامرنا ان نترک اخانا و سیدنا الحسین بن فاطمه و ندخل فى طاعه اللعناء و اولاد اللعناء اتومننا وابن رسول الله لا امان له؛ دستهایت بریده باد و لعنت [خدا] بر آنچه که از امان نامه آوردهاى. اى دشمن خدا! آیا دستور مىدهى که ما برادرمان و آقایمان حسین علیه السلام پسر فاطمه علیهاالسلام را رها کنیم و داخل اطاعت لعنتشدگان و فرزندان لعنتشدگان شویم؟ [عجبا] آیا به ما امان مىدهى در حالى که فرزند رسول خدا [حسین بن على] در امان نیست.» (۱۶)
این جملات حاکى از معرفت و عشق عمیق حضرت عباس به امام خویش حسین بن على علیه السلام است. به این جهت است که مورخان نوشتهاند؛ عباس در کربلا به خاطر تعصبات قبیلهاى و خانوادگى با دشمن نمىجنگید:
«… بل کان یعرف ان دین الله قائم بالحسین و هو عمودالدین، مجاهد عن دین الله و عن شریعه المصطفى و حامى عن ابن رسول الله و عن بنات الزهراء کما قال انى احامى ابدا عن دینى و عن امام صادق الیقین نجل النبى الطاهر الامین؛ بلکه همواره مىشناخت که دین خدا به حسین علیه السلام پاینده است و او ستون دین است و براى دین خدا و شریعت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله جهاد [و مبارزه] مىکند و [بدین جهت، حضرت عباس با جان و دل] از فرزند رسول خدا و از دختران زهرا حمایت و پشتیبانى کرد؛ چنان که خود فرمود:
«به خدا اگر دست راستم را قطع کردید به راستى [همچنان] از دینم حمایت مىکنم و از امامى که یقین راستین دارد [دفاع مىکنم؛ آن امامى که] پسر دختر پیامبر پاک و امین مىباشد.» (۱۷)
از این جا به ویژگى سومى در وجود حضرت عباس پى مىبریم و آن شناخت و معرفت آن جناب است .
ج) بصیرت ژرف
بیشتر منحرفان از امامت و ولایت، ظاهربین و ساده اندیشند. قرآن کریم درباره دنیاپرستان مىفرماید: «یعلمون ظاهرا من الحیاه الدنیا و هم عن الآخره هم غافلون»؛ «آنان تنها ظاهرى از زندگى دنیا را مىدانند و از آخرت غافلند.» (۱۸) ولایت مداران باید ژرف اندیش و ژرف نگر باشند .
از امتیازات ویژه حضرت عباس، بصیرت نافذ و ژرف اندیشى خاصى بود که تمام خطوط جامعه و رگههاى کفر و نفاق را به خوبى مىشناخت، و ولایتمداران را نیز دقیقا شناسایى کرده بود. امام صادق علیه السلام درباره عمویش عباس مىفرماید:
«کان عمنا العباس نافذ البصیره؛ عموى ما عباس داراى بصیرت ژرف بود.» (۱۹)
در مقابل، یکى از کاستیهاى عمر سعد که به دام یزید و ابن زیاد افتاد، نداشتن تیزبینى و بصیرت بود. ابن زیاد با بهرهبردارى از این کمبود فکرى، فردى فرومایه و هزار چهره؛ یعنى «شبث ربعى» را با او همراه ساخت تا او را توجیه کند. شبث کوشید به عمر سعد القا کند که حسین، کافر حربى است که قتلش واجب مىشود و به همین جهت، قتل او در ماه حرام اشکالى ندارد. (۲۰)
ولایت مدارى و ژرف اندیشى، از نیازهاى شدید زمان ما براى تمام طبقات است؛ چرا که بصیرت ژرف و عمیق اندیشى باعث مىشود خطوط فکرى و سیاسى را به خوبى بشناسند و در موضع گیریها دقیقا بر خط صحیح و مستقیم امامت و ولایت سیر نمایند .
د) شجاعت
از صفات بارز و برجسته حضرت عباس که همگان حتى غیرمسلمانان با آن آشنایى دارند، شجاعت و دلیرى ایشان است. از آغاز امیرالمؤمنین علیه السلام براى این موضوع سرمایهگذارى نموده بود، آنجا که به برادرش عقیل – که اطلاعات وسیعى از نسب قبایل عرب و تاریخ گذشته آن روز داشت – سفارش فرمود که از اقوام اصیل و شجاع عرب، همسرى براى من انتخاب کن که زاده شجاعان و وارث دلاورى و شهامت باشد؛ زیرا مىخواهم از این ازدواج، فرزند شجاع و دلیرى به دنیا بیاید. عقیل پس از بررسى و جستجو «امالبنین کلابیه» را پیشنهاد کرد، که حضرت با او ازدواج کند؛ چرا که در جامعه [آن روز] شجاعتر و دلیرتر از اجداد و پدران او نبود. (۲۱)
از «حضرت امالبنین» چهار پسر رشید و قهرمان به نام عباس، عبدالله، عثمان و جعفر به دنیا آمدند، که بزرگترین و شجاعترین آنها حضرت عباس بود .
استاد شهید مطهرى مىگوید:
«آرزوى على علیه السلام در ازدواج با امالبنین در وجود مقدس حضرت ابوالفضل علیه السلام تحقق یافت.» (۲۲)
به نمونههایى که شجاعت آن حضرت را مىرساند اشاره مىکنیم:
۱٫ درباره ویژگیهاى حضرت عباس در تاریخ مىخوانیم:
«کالجبل العظیم و قلبه کالطود الجسیم لانه کان فارسا هماما و بطلا ضرغاما و کان جسورا على الطعن والضرب فى میدان الکفار والحرب؛ [عباس] مانند کوهى بزرگ، و قلبش بسان کوهى خشن [و استوار] بود؛ چرا که او جنگ آورى بلند همت و سلحشورى شیرگون بود و در [وارد کردن] نیزه و ضربات [بر دشمن] در میدان نبرد با کفار جسور [و بىباک] بود.»
۲٫ در معالى السبطین چنین بیان شده است:«ولا یقاس بشجاعته الا شجاعه ابیه و اخیه؛ شجاعت عباس با شجاعت پدرش[على علیه السلام] و برادرش [امام حسین علیه السلام] مقایسه مىشود.» (۲۳)
و در ادامه مىگوید: «در شجاعت عباس همین بس که وقتى دشمنان صداى او را مىشنیدند رگهاى بدنشان مىلرزید و از ترس صولت و قدرت او، قلبهایشان از وحشت مىتپید و پوست بدنشان جمع مىشد. با توجه به این شجاعت و شهامت بود که ابن زیاد براى او امان نامه فرستاد و به خیال خام خود مىخواست که او را از حسین علیه السلام بگیرد.» (۲۴)
همین شجاعت و قدرت او بود که پشتوانه محکمى براى امام حسین علیه السلام بود؛ هر چند تکیه امام حسین علیه السلام بر خداوند بود، اما وجود حضرت عباس که یک بنده خالص شجاع و توانمند خداوند بود در واقع یارى خدا از طریق اسباب طبیعى بود؛ لذا شهادت حضرت عباس سخت بر امام حسین علیه السلام اثر گذاشت و صریحا آنگاه که کنار بدن برادر آمد فرمود:
«الآن انکسر ظهرى و قلت حیلتى؛ اکنون کمرم شکست و راه چارهام کم شد.» (۲۵)
این سخنان از زبان معصومى صادر مىشود که تعارف و زیادگویى و خلاف واقع در کلام و مرامشان راه ندارد. و وقتى که عباس اجازه میدان خواست امام حسین علیه السلام فرمود:
«اذا مضیت تفرق عسکرى؛ هرگاه [از دستم] بروى سپاهم از هم مىباشد.»
تاریخ نویسان نوشتهاند:
«لم یبق الحسین بعد ابى الفضل الا هیکلا شاخصا معرى عن لوازم الحیاه؛ از امام حسین بعد از [مرگ] ابى الفضل جز هیکلى [و مشتى استخوان] خالى از لوازم حیات و زندگى باقى نماند.» (۲۶)
دشمنان هم سخت از مرگ عباس شاد شدند و جرات و جسارت پیدا کردند، و بر اصحاب و خیمههاى امام حسین علیه السلام حملهور شدند. در تاریخ مىخوانیم:
«لما قتل العباس تدافعت الرجال على اصحاب الحسین؛ (۲۷)هنگامى که عباس کشته شد، مردان [دشمن از هر سو] بر اصحاب امام حسین حملهور شدند.»
ه) وفا و فداکارى عباس
وفا از بارزترین صفات مردان تاریخ و نشانه قوت دین و قدرت امانت دارى است. وفا دژ مستحکمى است که انسان را تا پایان خط در مسیر راه نگه مىدارد.» (۲۸)
در وفا و فداکارى نیز حضرت عباس سرآمد روزگار و الگوى پاکان وفادار، و فداکاران ایثارگر است. در این بخش پایانى، به نمونههایى از وفا و فداکارى حضرت عباس اشاره مىکنیم:
۱٫ رد امان نامه:
رد امان نامه ابن زیاد و شمر – که قبلا به آن اشاره شد – نشانه وفاى عباس است.
۲٫ اعلان وفادارى در شب عاشورا:
در شب عاشورا امام حسین علیه السلام در خطبه معروف خود فرمود: «من به همه شما رخصت رفتن دادم؛ پس همه آزادید بروید و بیعتى که از جانب من به گردن شما بود برداشتم و این شب که شما را فرا گرفته فرصتى است، آن را شتر رهوار خود کنید و به هر سو که مىخواهید بروید.» آنگاه چراغ را خاموش کرد و فرصت خوبى براى رفتن بود.
اولین کسى که وفاى کامل خود را ابراز داشت، حضرت عباس وفادار بود: «فبدا القول العباس بن على علیهالسلام فقال له: لم نفعل ذلک؟ النبقى بعدک؟ لا ارانا الله ذلک ابدا؛ آنگاه عباس، فرزند على آغاز به سخن نمود، پس به امام حسین علیه السلام عرض کرد: براى چه این کار را انجام دهیم؟ آیا براى آن که بعد از شما باقى باشیم؟ نه، خدا این را [یعنى جدایى از شما را] هرگز به ما نشان ندهد.» (۲۹)
۴٫ اوج وفا در شط فرات
حضرت عباس علیه السلام بعد از شهادت على اکبر مىخواست به میدان برود، اما برادر به او اجازه میدان رفتن نداد، بعد از اصرار زیاد فرمود: مقدارى آب براى کودکان بیاور .
پیشانى حسینش را بوسید و به سوى فرات حرکت کرد، مشک را پر از آب کرد، خود نیز تشنه بود، مىخواست آب بنوشد: «فذکر عطش الحسین و من معه فرقى الماء (۳۰)؛ سپس به یاد تشنگى حسین و همراهان [و کودکان] افتاد، پس آب را [روى آب] ریخت.» و بر خود خطاب کرد:
یا نفس من بعد الحسین هونى
و بعده لا کنت ان تکونى
هذا الحسین وارد المنون
و تشربین بارد المعین
تالله ما هذا فعال دینى (۳۱)
«اى نفس! بعد از حسین خوارى و ذلت بر تو باد و بعد از او [حسین علیه السلام] تو نباید باشى تا زنده بمانى، حسین در آستانه مرگ قرار گرفته و تو آب خنک و گوارا مىنوشى؟ به خدا قسم این کار دین [و آیین] من نیست.»
آنگاه فریاد برآورد: «والله لا اذوق الماء و سیدى الحسین عطشانا (۳۲)؛ به خدا قسم آب نمىنوشم در حالى که آقاى من حسین تشنه است.»
اعتراف دشمن به وفاى عباس
هنگامى که وسایل غارت شده کربلا را به شام نزد یزید بردند، در میان آنها پرچم بزرگى بود. یزید و حاضران در مجلس دیدند همه پرچم سوراخ و صدمه دیده، ولى دستگیره آن سالم است. یزید پرسید: «این پرچم را چه کسى حمل مىکرد؟» گفته شد: «عباس بن على». یزید از روى تعجب و تجلیل از آن پرچم سه بار برخاست و نشست و گفت:
«انظروا الى هذا العلم فانه لم یسلم من الطعن والضرب الا مقبض الید التى تحمله؛ به این پرچم بنگرید، [که بر اثر صدمات] نیزه و زدن [شمشیر] جایى از آن سالم نمانده جز دستگیره آن که [پرچمدار] آن را با دست حمل مىکرده است.»
سالم ماندن دستگیره پرچم، نشان از آن دارد که پرچمدار تمام ضربات نیزه و شمشیر را که بر دستش وارد مىشده تحمل مىکرده ولى پرچم را رها نساخته است .
آنگاه یزید گفت: «ابیت اللعن یا عباس، هکذا یکون وفاء الاخ لاخیه؛ لعن [و ناسزا] را از خودت دور ساختى اى عباس! [و ناسزا زیبنده تو نیست]. این چنین است [رسم و معناى] وفادارى برادر نسبت به برادرش.»(۳۳)
آرى، وفاى حضرت عباس آن قدر فراوان و در حد اعلاست که پلیدترین دشمنان او هم نمىتوانند آن را انکار کنند.
وفا و فداکارى عباس در سخنان معصومین علیهم السلام
۱٫ امام سجاد علیه السلام فرمود: «رحم الله عمى العباس فلقد آثر وابلى وفدى اخاه بنفسه حتى قطعت یداه؛ خداوند رحمت کند عمویم عباس را که حقیقتا ایثار و جانبازى نمود و جانش را فداى برادر نمود تا آنجا که دستهایش قطع شد.» (۳۴)
۲ . امام صادق علیه السلام فرمود:
«اشهد لقد نصحت لله و لرسوله و لاخیک فنعم الاخ المواسى؛ شهادت مىدهم که تو براى خدا و رسولش و برادرت خیرخواهى نمودى، پس تو چه نیکو برادر فداکار بودى.» (۳۵)
۳٫ امام زمان علیه السلام در زیارت ناحیه مقدسه خطاب به عمویش عباس مىفرماید: «السلام على ابى الفضل العباس المواسى اخاه بنفسه؛ سلام بر ابوالفضل العباس که با جان خویش با برادر همدردى [و براى او فداکارى] نمود.»
منابع:
[۱] . لغت نامه دهخدا. [۲] . الیوم نامت اعین بک لم تنم و تسهدت اخری فعز منامها. [۳] . بحار الانوار،ج ۴۵، ص ۴۱. [۴] . معالی السبطین،ج ۱، ص ۴۴۶. مقتل خوارزمی، ج ۲، ص۳۰. [۵] . مفاتیح الجنان،ص ۴۳۵. [۶] . سفینه البحار،ج ۲، ص ۱۵۵. [۷] . خلیل شفیعی. [۸] . بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۶۶. [۹] . ای اشکها بریزید، حسان، ص ۲۱۰. درباره زندگی عباس بن علی علیه السلام. ر.ک:«العباس بن علی»،باقر شریف القرشی،۲۱۴ صفحه،دار الکتاب الاسلامی. [۱۰] . انصار الحسین، ص ۱۰۵. تنقیح المقال، مامقانی، ج ۲، ص ۱۳۳ http://www.imamjavadkashan.com/