روشهاى تربیتى در سیره امام سجاد(ع)
روشهاى تربیتى در سیره امام سجاد(ع)
0 Vote
118 View
نوشته شده توسط على اسماعیلى ایولى۱ چکیده انسان، مستعد اتصاف به همه کمالات است. وصول به آنها در گرو تربیت صحیح مىباشد و براى رسیدن به هدف والاى قرب الىاللّه، باید بهترین شیوهها را انتخاب نمود. به یقین، برترین روشها که مبتنى بر شناخت حقیقت انسان و همه ابعاد وجودى اوست، تنها در کلام و سیره انسانهاى کامل در هر عصر و زمان جستوجو مىشود و چنین انسانهایى براى همه عصرها و زمانها جز معصومان: کسى نیست. این مقاله با رویکرد نظرى و تحلیلى و با هدف آشنایى با روشهاى تربیتى «عفو» و «تغافل» امام سجاد (ع) بر اساس صحیفه سجادیه، دعاى ابوحمزه ثمالى و سیره رفتارى آن حضرت است. کلیدواژهها: تربیت، شیوه تربیتى، سیره، تغافل، عفو. مقدّمه تربیت اسلامى یکى از اساسىترین بخشهاى معارف اسلامى، فلسفه بعثت رسولان و مهمترین وظیفه اولیاى الهى است. بهترین روشهاى تربیتى براى رسیدن به اهداف و اصول تربیت دینى در سیره پیشوایان دین یافت مىشود. از اینرو، پرداختن به شیوههایى که براى تربیت افراد در گفتار و رفتار ائمّه اطهار : دیده مىشود ضرورى است. گرچه در کتابهاى تاریخ و سیره گنجینههاى فراوانى از ائمّه : دیده مىشود، اما با دید تربیتى تفکیک نشده و مورد توجه قرار نگرفتهاند. بیان سیره تربیتى هریک از ائمّه اطهار : در شرایط متفاوت با توجه به نیازهاى جامعه امروزى، بهترین راه هدایت افراد و تربیت دینى آنهاست. در موضوع اصول و روشهاى تربیتى از دیدگاه امام سجّاد(ع) با توجه به صحیفه سجادیه پژوهشهاى مختصرى انجام شده است، اما بررسى نظام تربیتى امام (ع) با تکیه بر دعاهاى صحیفه، دعاى ابوحمزه ثمالى و سیره رفتارى آن حضرت رهاورد و هدف نظرى این مکتوب است. هدف کاربردى ارائه شیوههاى تربیتى زینالعابدین (ع) به مربیان تربیتى است تا در پرورش نسل جوان به کار بندند. اهداف تربیتى امام چهارم که به عنوان الگویى براى مربیان جامعه اسلامى مطمحنظر است عبارتند از : الف. هدایت به راه حق و تمییز حق از باطل؛ ب. اصلاح جامعه اسلامى و وصول به حیات طیبه (امام(ع) رسیدن به این هدف را در گرو عمل به اوامر و نواهى الهى مىدانند و از خداوند توفیق آن را طلب نمودهاند)؛۲ ج. توحیدمحورى (تربیت بر مدار توحید و رساندن افراد به توحید عبادى که برترین مرتبه زندگى موحدانه است، مقصود مربیان الهى بوده. امام(ع) مفاهیمى را براى ارتباط با خداوند و رسیدن به قرب الهى ذکر فرمودند؛ مثل: معرفت خدا،۳ ایمان،۴ تقوى.)۵ در این مکتوب از میان روشهاى گوناگون تربیتى به دو روش «تغافل» و «عفو» که جنبه اجتماعى داشته و رابطه تربیتى و اخلاقى انسان با همنوع خود را نشان مىدهد اکتفا شده است. مفهومشناسى تربیت در تعریف تربیت آمده است : تربیت، عبارت است از فعالیتى مستمر و منظم در جهت کمک به رشد جسمانى، شناختى اخلاقى، اجتماعى و به طور کلى پرورش و شکوفایى استعدادهاى متربى که نتیجه آن در شخصیت متربى به ویژه در رفتارهاى او ظاهر خواهد شد.۶ تربیت دینى تربیت دینى عبارت است از : مجموعه اعمال عمدى و هدفدار، به منظور آموزش گزارههاى معتبر یک دین به افراد دیگر در عمل و نظر تا به آن آموزهها متعهد و پایبند گردند.۷ سیره سیره بر وزن فعله از سیر به معناى چگونگى عمل و رفتار یا سبک و قاعده رفتار است.۸ در این مکتوب، معناى دوم یعنى برداشت روشهاى تربیتى از گفتار یا رفتار امام (ع) مقصود است و بنابراین، مقصود از سیره تربیتى شامل قولى یا فعلى است که آن حضرت در مقام تربیت دیگران و به منظور اثرگذارى بر شناختها، باورها، احساسات، عواطف یا رفتارهاى دیگران ابراز داشتهاند. سیره قولى در این مقاله عباراتى از صحیفه سجادیه یا دعاى ابوحمزه ثمالى، و سیره فعلى رفتارهاى آن حضرت به قصد هدایت دیگران است که در دوران سى و چهار ساله امامت ایشان ثبت و نقل شده است. روش تربیتى روش (شیوه) به معناى طریقه، اسلوب، راه یا منوال است۹ و در اصطلاح علوم تربیتى، شیوههایى است که با استفاده از آنها، فرد مىتواند تعلیمات و معارف حق و اخلاق پسندیده را در خود یا دیگرى پیاده کرده و عمق بخشد و ناپاکىها را از صفحه دل و روح خود یا دیگرى بزداید.۱۰ در این مکتوب، روشهاى «تغافل» و «عفو» با توجه به مناجاتهاى صحیفه سجادیه و ابوحمزه ثمالى و سیره رفتارى امام (ع) بیان شده است. الف. روش عفو ۱٫ تعریف عفو «اَلعفو هو التّجاوز عن الذُّنوب و مَحْوها عن العبد»؛۱۱ عفو، گذشت از گناهان و محو آثار آن از بنده مىباشد. بخشش، عبارت است از تغییر ارادى و آگاهانه و آزادانه قلبى، و نتیجه موفقیتآمیز کوشش فعال براى جایگزینى افکار بد با اندیشههاى خوب، و تندى و عصبانیت با احساس ترحّم و شفقت. و بخشودن عبارت است از غلبه بر احساسات منفى (کینه، عصبانیت) و جایگزینى آن با احساسات مثبت. عفو در متون اسلامى عبارت است از فرانگرى به بافت رنجش، ملاحظه محدودیتهاى فردى و نوعى انسانها و با توجه به آنها رفتار خاطى را معنا دادن و تفسیر نمودن، و خود را فردى از نوع انسان ممکنالخطا دیدن، که در شرایطى ممکن است به گذشت نیاز داشته باشد و احساس همدردى با خاطى و گذشت از اشتباه او که با انگیزه آرامش روانى، بهبود روابط با خاطى و رشد و پرورش او، یا جلب رضایت خداوند صورت مىگیرد. عفو، گذار از مرحله انزجار و رنجیدگى به مرحله احساسات مثبت فرد جفا دیده، نسبت به فرد خطاکار است.۱۲ گذشت از تقصیر دیگران یکى از مکارم اخلاق و آداب معاشرت است. اگر همه انسانها در استیفاى حقوقشان سختگیر باشند، روح صفا و صمیمیت در جامعه یافت نخواهد شد. در قرآن کریم به عفو امر شده است: (خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ.) (اعراف: ۱۹۹) همچنین در آیات دیگر علاوه بر «عفو»، به «صفح» نیز اشاره شده است،۱۳ که معناى آن رساتر از عفو است؛ یعنى علاوه بر مفهوم گذشت، نادیده گرفتن خطا نیز در آن لحاظ شده است. عفو و اغماض در صورتى ارزشمند است و مصداق مىیابد که انسان قدرت انتقام داشته باشد. در غیر این صورت، سکوت انسان نه از مصادیق عفو، بلکه از مصادیق کظم غیظ خواهد بود و «کَظم غیظ» در صورتى که انسان از روى ناچارى سکوت کند منجر به حقد و کینه، و باعث سوءظن، حسد، غیبت و تهمت مىشود.۱۴ ۲٫ اقسام عفو از لحاظ ارزش اخلاقى، مىتوان مراتبى براى عفو برشمرد : الف. گاهى بخشش و گذشت جنبه تاکتیکى دارد؛ به این معنا که چون شرایط قصاص و انتقام مهیا نیست، ناچار است که عفو نماید. این نوع بخشش گرچه یک تمرین اجبارى براى بخشایش دیگران است، اما ارزش اخلاقى و تربیتى ندارد. ب. بعضى اوقات اغماض از خطاى دیگران تنها براى خودسازى است. بخشاینده دست از انتقام مىکشد؛ براى آنکه تحمل سختىها را تمرین کند، به کمال صبر و مقاومت دست یابد، ضعفهایش به تحمل و خوددارى مبدّل شود و در امر دنیا و آخرت موفق باشد. این قسم عفو داراى ارزش اخلاقى است؛ زیرا براى خودسازى است. ج. مرتبه سوم عفو، نه جنبه تاکتیکى دارد و نه صرفآ براى خودسازى است، بلکه براى همیشه از انتقام متجاوز درمىگذرد تا فرد خطاکار را تربیت کند و او را از ارتکاب دوباره عمل زشت باز دارد؛ زیرا انسانى که در کمال قدرت است وقتى از تجاوز کسى که ضعیف و زیردست است مىگذرد، به طور طبیعى او را تحت تأثیر قرار خواهد داد، و وجدان اخلاقىاش را بیدار مىکند.۱۵ چنین انگیزهاى براى عفو دیگران الهى و نیکوست؛ زیرا علاوه بر ارزش اخلاقى که براى عفوکننده دارد، ارزش تربیتى نیز دارد و متربّى خطاکار را پشیمان و هدایت خواهد کرد. ۳٫ عفو در گفتار امام سجّاد (ع) یکى از اوصاف خداوند «عَفُوّ» است، و امام (ع) خداوند را با این نام مىخواند و تقاضاى بخشش خویش را مىنماید: «... اَنْتَ الّذى سَمَّیتَ نفسک بِالْعَفُوّ فَاعْفُ عَنّى...»؛۱۶ اى خداوندى که خود را بخشاینده نامیدى مرا عفو کن... . خداوند اولین مربّى است که با بخشش اولین متربّیان خویش، یعنى آدم و حوّا، «عَفُوّ» نامیده شد، و از اینرو، عفو و گذشت در مقام تربیت، قدمتى همسان با خلقت انسان دارد. امام (ع) این نکته را مىآموزند که عفو نقطه امید همه انسانهاى خطاکار در طول تاریخ بوده است، و جریان تکامل و تربیت نفس انسانى تنها در گرو گذشت خداوند از گناهان فرد، و انسانها نسبت به یکدیگر مىباشد. در دعاى «التجاء»، امام با بیانى دیگر از خداوند طلب عفو مىفرماید : «الّلهُمَّ اِنْ تَشَأْ تَعْفُ عَنّا فَبِفَضْلِکَ، وَانْ تَشَأْ تُعَذِّبْنا فَبِعَدْلِکَ، یا غَنِّىالْاَغْنیاء، ها نَحْنُ عبادُکَ بینَ یدَیکَ، و اَنَا اَفْقَرُ الْفُقراءِ اِلیک، فَاجْبُرْ فاقَتَنابِوُسْعِکَ، ولا تَقْطَعْ رَجاءَنا بِمَنْعِکَ»؛۱۷ بار الها، اگر بخواهى ما را عفو کنى، این از فضل و بخشش توست، و اگر بخواهى ما را کیفر نمایى، بر اساس عدالت است. اى کسى که از همه اغنیا بىنیازترى، هماکنون ما بندگان در پیشگاه تو حاضریم، و من از همه نیازمندان نسبت به ]عفو[ تو محتاجتر هستم. پس نادارى ما را با وسعت خود جبران فرما و امید ما را با دریغ نمودنت قطع مگردان. در این فراز، امام در مقام هدایت و ایجاد بینش در متربّى هستند. امام مىآموزند که متربّى متواضعانه در برابر مربّى باید خطایش را بپذیرد و از آن نادم باشد. از نظر ایشان، عفو و گذشت با همه ارزشى که دارد، اما در مقام تربیت، متربّى نباید خطایى را تکرار نموده و همیشه انتظار بخشش مربّى را داشته باشد، بلکه مربّى مىتواند بنابر تشخیص خویش، متربّى را عفو کند یا اگر به تربیت متربّى مضّر باشد گذشت نکند. امام (ع) در اینجا به عنوان متربّى از خداوند متواضعانه طلب بخشش مىکند، اما مىفرماید: اگر خداوند عفو نکند و عذاب نماید، این مطابق عدالت اوست. همچنین آن حضرت در دعاى ابوحمزه، چگونگى طلب عفو متربّى از مربّى را آموزش مىدهند : «اَنْتَ یا الهى اَوْسَعُ فَضْلا وَ اَعْظَمُ حِلْمآ مِنْ اَنْ تُقایسَنى بِفِعْلى و خَطیئتى، فَالْعَفوَ فالْعَفو فالْعَفو»؛۱۸ تو اى خداى من که فضل بىپایان و بردبارى عظیم تو برتر از آن است که مرا با گناهم مقایسه نمایى، از من درگذر، از من درگذر، از من درگذر. در این عبارت، امام با ذکر صفات خداوند و رحمت و حلم بىپایان او، به گناهکاران امید مىدهند تا متربّى مأیوس نشود و در راه تربیت به حرکت خویش ادامه دهد. ۴٫ روش عفو و بخشش در رفتار امام (ع) در سیره امام (ع) به موارد فراوانى برمىخوریم که ایشان نزدیکان، غلامان، بستگان، شیعیان و حتى مخالفان و دشمنان خود را مورد عفو و گذشت قرار مىدادند، و با این شیوه آنها را تربیت مىکردند. عمادالدین طبرى نقل مىکند: روزى مردى از خویشان (حسن بن حسن (ع) نزد امام (ع) رفت، و تا توانست ایشان را دشنام داد. امام (ع) در پاسخ او خاموش ماند. چون حسن از نزد ایشان بازگشت، امام (ع) به کسانى که نزد او نشسته بودند گفت : شنیدید این مرد چه گفت؟ مىخواهم با من بیایید و پاسخى را که به او مىدهم بشنوید. گفتند: مىآییم و دوست داشتیم همین جا پاسخ او را مىدادى. امام نعلین خود را پوشید و به راه افتاد و گفت : (وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ) (آلعمران: ۱۳۴) همراهان دانستند که او سخن زشتى به حسن نخواهد گفت. چون به خانه حسن رسیدند، امام گفت: بگویید سجّاد است. حسن بیرون آمد و یقین داشت زینالعابدین براى تلافى نزد او آمده است. چون نزد او رسید، علىبن الحسین گفت: «یا اَخى، انْ کُنْتَ قُلْتَ ما فِىَّ اَسْتَغْفِرُاللّه مِنْهُ، وَانْ کُنْتَ قُلْتَ مالیس فِىَّ فَغَفَرَ اللّه لَکَ»؛ برادرم اگر آنچه به من نسبت دادى در من وجود داشته باشد از خداوند طلب مغفرت مىکنم و اگر در من نباشد از خداوند براى تو طلب آمرزش مىکنم. حسن در پاى وى افتاد و بوسه مىداد و مىگفت: «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ بَلْ قُلْتُ فیکَ ما لیسَ فیکَ وَاَنَا اَحَقَّ بِهِ»؛ از خداوند طلب آمرزش مىکنم آنچه از ]صفات بد[ به تو نسبت دادم در تو نیست و من به آنها سزاوارترم.۱۹ سیره امام در این حکایت، اسوهاى براى رفتار تربیتى است. امام با سکوت خویش و سپس بردن اطرافیان تا درب خانه حسن، مىخواهند شیوه بخشش را به آنها بیاموزند. اگر تنها ندامت و آموزش حسن مقصود بود، امام مىتوانست به تنهایى بروند، اما به نحوى از اطرافیان مىخواهد که در مقابل جسارت او روش ایشان را هم ببینند. در اینجا، امام هم متربّى خطاکار و هم متربّیان دیگرى را که منتظر درس جدیدى از روش تربیتى امام (ع) هستند، به بهترین وجه آموزش مىدهند. عفو و گذشت، علاوه بر فواید و آثار فراوان اخلاقى که در آیات و احادیث ذکر شده، و خداوند خود را به این وصف توصیف فرموده است، در عمل به عنوان عامل مهمى در تعدیل روابط بین افراد و برقرارى آرامش روانى نتیجهبخش مىباشد. بخشش، علاوه بر ترسیم روابط بین افراد و کاهش تنشهاى اجتماعى، در تأمین سلامت روانى، کاهش اضطراب و افسردگى، عصبانیت و پرخاشگرى، اختلالات عاطفى و رفتارى، افزایش اعتماد به نفس، و پیشرفت تحصیلى فرزندان بسیار مؤثر و کارآمد است. عفو موجب پایین آمدن فشارهاى روحى مىشود. کینهجویى و عفو نکردن موجب عدم تعادل عاطفى و شناختى مىشود، و بدىهاى متربّى را بزرگ کرده و خوبىهایش را منظور نمىکند.۲۰ البته مربّى در عمل باید توجه نماید که با عفو، ندامت و پشیمانى را در متربّى سبب شود، و پس از عفو هیچ منّتى بر او نگذارد تا موجب زایل شدن عزّت نفس او گردد و کینه مربّى را به دل بگیرد؛ زیرا در این صورت، باعث گمراهى و تکرار خطاهاى او مىشود. به طور خلاصه روش عفو در سه صورت براى اصلاح رفتار افراد استفاده مىشود : ۱٫ خطاکار از کارش پشیمان شده است و تصمیم به تکرار ندارد. ۲٫ شخص خطاکار انسان آبرومندى است که از روى جهالت کار ناشایستى انجام داده است. ۳٫ خطاکار داراى فطرتى پاک است و احتمال مىدهیم که اگر مورد عفو قرار گیرد، وجدان اخلاقى او بیدار مىشود.۲۱ بنابراین، مىتوان گفت: در گفتار و رفتار امام سجاد (ع)، شیوه عفو به عنوان یک روش تربیتى براى دیگرسازى متربّیان به کار گرفته شده است. گرچه به عنوان یک اصل اخلاقى نیز مىتواند تأثیرات خوبى در مربّى و عفوکننده داشته باشد. از اینرو، شیوه تربیتى عفو در کلمات و رفتارهاى امام (ع)، براى همه مربّیان یک الگوى عملى در تربیت است. ب. روش تغافل ۱٫ معناى تغافل تغافل، یعنى انسان چیزى را بداند و از آن آگاه باشد ولى با اراده و عمد، خود را غافل نشان دهد و وانمود کند که از آن آگاه نیست.۲۲ تغافل در فقه اسلامى تحت عنوان «اصل صحّت» مورد توجه قرار گرفته است؛ بدین معنا که عمل مسلمان درست است و اگر احتمال نادرستى در آن رود نباید به چنین احتمالى اعتنا نمود، چه رسد به اینکه بخواهیم تجسّس نماییم تا موجب کشف مفسده در دیگران شود. تغافل در رابطه تربیتى بین مربّى و متربّى به این معناست که پس از آنکه خطاى متربّى مسلّم گشت، در مرحله اول وقتى خطا ناچیز باشد، مربّى باید به گونهاى عمل کند که گویا از هیچ چیز خبر نداشته است. این شیوه مبتنى بر اصل عزّت است. قوّتها و ضعفهاى هر فردى در احساس عزّت او دخیل هستند و این دو احساس باید به نحوى تحت کنترل درآید که منجر به حفظ عزّت فرد گردد، و با توجه به ضعفهاى متربّى از این شیوه استفاده مىشود.۲۳ ۲٫ اهمیت تغافل تغافل صفتى پسندیده، و یکى از اصول اخلاقى و طرق تربیتى ائمّه اطهار : مىباشد که داراى آثار درخشانى در تربیت است. در روایات، به تغافل و فواید و اثرات تربیتى آن اشاره شده است. امام على (ع) در اهمیت تغافل مىفرماید: «نِصفُ العاقل اِحتمال و نِصفُهُ تغافُل»؛۲۴ نیمى از ساختار (انسان) خردمند بر اساس احتمال و نیمى دیگر به چشمپوشى بستگى دارد. نیز فرمودهاند: «کسى که از بسیارى امور تغافل نکند آرامش و آسایش خود را متزلزل کرده است.»۲۵ تغافل شاخهاى از حلم و بردبارى است و بدون حلم نمىتوان به آن دست یافت و از اینرو، امام على(ع) فرمودهاند: «لاحِلمَ کَالتّغافُل»؛۲۶ هیچ بردبارى بهتر از چشم پوشى نیست. امام على (ع)، تغافل را بهترین و شریفترین صفت اخلاقى انسان با کرامت دانستهاند: «اَشْرفُ اَخلاق الکریم کثرهُ تغافُلِهِ عمّا یعْلم.»۲۷ همچنین امام (ع) تغافل نمودن از امور ناچیز را باعث افزایش منزلت تغافلکننده مىدانند، و با بیان مضرّات عدم به کارگیرى این شیوه، مخاطب را به این روش هدایت و تحریک مىنمایند : «وعَظِّموا اَقْدارَکم بالتغّافل عن الدَّنِىّ من الْامور... و لاتکُونوا بَحّاثین عمّا غاب عنکم، فیکثر غائبکم... و تکرّموا بالتَّعامى عن الْاِستقصاء»؛۲۸ قدر و منزلت خود را با تغافل نسبت به امور پست بالا ببرید... و زیاده از امورى که پنهان است تجسّس نکنید که عیب جویان شما زیاد مىشوند... و با چشم برهم نهادن از دقت بیش از حد در جزئیات، بزرگوارى خود را ثابت کنید. ۳٫ انواع تغافل تغافل همیشه سودمند نیست. از اینرو، براى آنکه مقصود ائمّه اطهار : از تغافل به عنوان یک وصف پسندیده روشن گردد، آن را تحت دو عنوان «تغافل مثبت» (ممدوح) و «تغافل منفى» (مذموم) بررسى مىنماییم : الف. تغافل مثبت : مقصود ائمّه اطهار : از تغافل در اخلاق و تربیت، این قسم مىباشد؛ یعنى انسان چیزهایى را بداند که پنهان کردن آن لازم یا پسندیده است، یا اینکه فرد خود را نسبت به مسئلهاى که اظهارش عواقب نامطلوب دارد به ناآگاهى و بىاطلاعى بزند، و یا با بزرگوارى از کنار آن بگذرد تا باعث حفظ آبروى دیگران شود. پنهان ساختن عیوب و لغزشهاى دیگران بسیار پسندیده است؛ زیرا هر کس که عیبى دارد سعى مىکند از دیگران پنهان نماید. بخصوص در امر تربیت اگر از متربّى پرده درى شود، به نحوى که آبرو و حیثیت اجتماعىاش خدشهدار گردد، این خود نوعى تشویق به خطا بوده و باعث گمراهى خواهد شد؛ زیرا وقتى نگرش مثبت نسبت به او نباشد، از انجام کارهاى ناپسند به صورت علنى ابایى نخواهد داشت.۲۹ این نحوه چشمپوشى همان است که در تعالیم دینى ممدوح مىباشد؛ روشى که ناشى از عقل و مصلحت و هماهنگ اخلاق بوده و تغافلکننده با نیت تربیت انجام مىدهد. این نحوه تغافل از صفات حمیده بوده و مىتوان آن را از مکارم اخلاق به شمار آورد. ب. تغافل منفى : همانگونه که غفلت در امور زندگى مایه بدبختى است، تغافل نسبت به امور مهم نیز همینگونه است؛ یعنى انسان واقعیت را بداند و باور داشته باشد که زندگى دنیا ناپایدار بوده و این جهان گذرگاهى است که باید از آن عبور کند و هیچ اعتبارى به قدرت و ثروتهاى مادى نیست، ولى با این حال، از کنار این مسائل با بىتفاوتى مىگذرد، گویا اصلا هیچ چیزى نمىداند. چنین تغافلى در تربیت منظور نیست، و آثار زیانبارش از غفلت هم بیشتر است؛ زیرا غافل، ناآگاهانه گرفتار حوادث مىشود، اما تغافلکننده با آگاهى دچار عواقب سوء مىگردد.۳۰ گاهى نیز تغافل نسبت به دیگران براى تربیت و از روى حسننیت نیست، بلکه هواى نفس و اندیشههاى پلید محرک تغافلکننده است. چند نمونه از این نوع تغافل عبارتند از : ۱٫ تغافل شخص حسود: حسود در کارهاى بد محسود تغافل مىکند و قصدش این است که مىخواهد محسودش هر چه بیشتر به روش نادرست ادامه دهد تا بین مردم مفتضح شود و آبرویش برود. ۲٫ تغافل انسان سودجو: تغافل او از گناه دیگران به مصلحت تغافلشونده نیست، بلکه نفع شخصى خود را در آن مىداند. ۳٫ تغافل فرد جاهطلب: انسان جاهطلب از اخلاق ناپسند دیگران تغافل مىکند و از زشتى کارهاى آنان سخن نمىگوید تا اینکه انتقادش موجب آزردگى افراد از او نشود.۳۱ ۴٫ شیوه تغافل در کلام امام چهارم روش تغافل مربّى از خطاهاى متربّى، در کلمات امام (ع) به دو نوع قابل تقسیم است : الف. چشمپوشى خداوند از گناهان بندگان : خداوند که مربّى همه بندگان است، با پوشیدن عیوب بندگان و رسوا نکردن آنها سعى در تقربّ آنان به خویش دارد. در قرآن کریم،۳۲ این روش مورد تأیید قرار گرفته است؛ زیرا وقتى منافقان به قصد طعنه و اذیت، پیامبر (ص) را «اُذُن» مىخوانند، خداوند از گوش شنوا و صفت پردهپوشى پیامبر که مىخواهد از این راه منافقان را هدایت فرماید، با عنوان «اُذُنِ خیر و «رسول رحمت» تعبیر فرموده است.۳۳ بنابراین، قبول توجیههاى متربّى از سوى مربّى، زیرکى مربّى را خدشهدار نمىکند، بلکه مایه بزرگوارى مربّى است. امام زینالعابدین (ع) در دعاى ابوحمزه خداوند را به عنوان مربّى توصیف فرموده است که از گناهان او حلم و تغافل نموده، به نحوى که اصلا گناهى مرتکب نشده است: «والْحمدُلِلّه الّذى یحْلُمُ عَنّى حَتّى کَاَنّى لا ذَنْبَ لى.»۳۴ در اینجا امام (ع) با لسان دعا، روش تربیتى تغافل را به همه مربّیان آموزش مىدهند؛ چراکه وقتى خداوند براى اصلاح رفتار بندگان از خطاهایشان تغافل مىفرماید، پس تمامى بندگان در مقام تربیت باید به این نحو عمل نمایند. ب. تغافل انسانها نسبت به یکدیگر : از نظر امام (ع)، تغافل علاوه بر آنکه در تربیت ضرورى است، یکى از اصول مهم اجتماعى زندگى آرام و خالى از دغدغه و وسیله سامان یافتن امور دنیایى جامعه انسانى است. از اینرو، امام (ع) در وصیت به فرزندشان در اهمیت تغافل فرموده است : «وَاعْلَمْ یا بُنَىَّ انَّ صَلاحَ الّدنیا بِحَذافیرِها فى کَلِمَتَینِ اِصلاحُ شَأنِ الْمَعاشِ مِلْؤُ مِکْیالٍ ثُلُثاهُ فِطْنهٌ و ثُلْثُهُ تَغافُل، لاِنّ الاْنسانَ لا یتَغافَل اِلّا عنْ شىء قَدْ عَرَفَهُ فَفَطِنَ لَهُ»؛۳۵ فرزندم! همانا سامان یافتن همه امور دنیا در دو کلمه خلاصه مىشود؛ اصلاح و تأمین معاش زندگى همچون پُرى پیمانهاى است که دوسوم آن به هوشمندى و یک سوم آن به چشمپوشى است؛ زیرا انسان تغافل نمىکند، مگر از چیزى که آن را مىشناسد و آگاهى دارد. امام با بیان اهمیت تغافل و فواید آن، درصدد تحریک و تشویق به این روش هستند و ما را به این طریق هدایت مىکنند. ۵٫ تغافل در سیره امام سجاد (ع) در سیره امام (ع) نیز دیده مىشود که با روش تغافل مىتوان رفتار ناشایست متربّى را نادیده گرفت تا از این طریق، عزّت او حفظ شده و از ادامه رفتار نادرست او جلوگیرى شود؛ زیرا اگر احساس عزت متربّى زایل شود، او با بىباکى تمام خطاهاى بیشترى را مرتکب خواهد شد. ابن شهرآشوب مىگوید : «وَاسَتطالَ رجلٌ عَلى عَلىبن الحسین ـ عَلیهماالسَّلام ـ فَتَغافَلَ عَنه، فقالَ لَهُ الرَّجُلُ: اِیاکَ اَعْنى؟ فقالَ لَهُ عَلىّبن الحسین (ع) وَ عَنکَ اُغْضى»؛۳۶ مردى حضرت را دشنام گفت. امام(ع) چشمپوشى (تغافل) نمود. مرد گفت: با تو هستم! امام پاسخ دادند: از ]سخن [تو چشمپوشى مىکنم. به دلیل آنکه امام حجت و الگوى عمل براى ماست، به کارگیرى روش تغافل براى همه مربّیان اسوه است تا از این طریق با حفظ احترام متربّى، او را به تربیت صحیح سوق دهند. انسانها دوست ندارند دیگران از خطاى آنان مطلع شوند. انسان، خواهان کرامت و عزّت نفس خویش است، پس نیازمند آن است که جامعه با نگرشى مثبت با او برخورد کند. آگاهى دیگران از خطاى او نگرش او را خدشهدار مىکند، و اگر گناه او آشکار شود خطرناکترین لحظه در زندگى فرد (متربّى) است؛ چراکه او دیگر از فرو پوشیدن خطاى خویش بیمى ندارد و از بر ملاشدن آن ابایى ندارد.۳۷ در چنین وضعى، مربّى تنها با تغافل مىتواند از انحراف بیشتر متربّى جلوگیرى کرده و او را در مسیر تربیت صحیح قرار دهد. بنابراین، تغافل به عنوان شیوه تربیتى در کلمات و سیره امام سجاد (ع) براى هدایت و تربیت افراد مورد استفاده قرار گرفته است. نتیجهگیرى از مجموع مطالبى که بیان گردید، نتایج ذیل به دست مىآید : ۱٫ عفو و تغافل خداوند تعالى نسبت به بندگان، در سیره گفتارى امام سجاد (ع) مشهود است. ۲٫ در سیره تربیتى امام سجاد (ع) از روشهاى عفو و تغافل در جهت هدایت متربیان استفاده شده است. ۳٫ امام (ع) با به کارگیرى شیوههاى تربیتى عفو و تغافل، از انحراف متربیان جلوگیرى کرده و آنان را به راه راست هدایت کردهاند. ۴٫ در سیره امام (ع) از این دو روش در جهت آشنایى متربیان و تذکر آنان به اصول اعتقادى و سوق دادن آنها به اعمال نیک استفاده شده است. ۵٫ به کارگیرى این روش در سیره رفتارى امام (ع) و اشاره به آنها در سیره گفتارى ایشان، الگوى عملى براى مربیان تربیت دینى است. پى نوشت ها ۱ کارشناس ارشد فلسفه، عضو هیئت علمى دانشگاه سمنان. دریافت: ۲۳/۱۱/۸۷ ـ پذیرش: ۱۴/۴/۸۸٫ ۲ ـ صحیفه سجادیه، دعاى ۴۷، ص ۵۰۸٫ ۳ ـ همان، ص ۵۰۹٫ ۴ ـ همان، دعاى ۲۰، ص ۲۰۷٫ ۵ ـ همان، دعاى ۲۱، ص ۲۴۲٫ ۶ ـ محمّدعلى حاجى دهآبادى، درآمدى بر نظام تربیتى اسلامى،ص ۱۲٫ ۷ ـ علیرضا اعرافى و محمد داوودى، تربیت دینى، ص ۲۴٫ ۸ ـ علیرضا اعرافى و سیدعلى حسینىزاده، تربیت فرزند، ص ۱۰٫ ۹ ـ علىاکبر دهخدا، لغتنامه، ماده روش، ج ۸، ص ۱۲۳۷۸٫ ۱۰ـ سیدمهدى موسوى کاشمرى، روشهاى تربیتى، ج ۱، ص ۱۵٫ ۱۱ ـ فخرالدین طریحى، مجمعالبحرین، ج ۱، ص ۳۰۰٫ ۱۲ ـ باقر غبارىبناب، رفتار بخشایشگرانه در نهجالبلاغه، کتابچهارم، ص ۲۸۹٫ ۱۳ ـ تعابن: ۴ / نور: ۲۲ / زخرف: ۸۹ / حجر: ۸۵٫ ۱۴ ـ محمّدرضا مهدوىکنى،نقطههاىآغازدراخلاقعملى،ص۵۹۹٫ ۱۵ ـ محمّدتقى مصباح، اخلاق در قرآن، ج ۳، ص ۳۹۴ـ۳۹۵٫ ۱۶ ـ صحیفه سجادیه، دعاى ۱۶، ص ۱۸۴٫ ۱۷ ـ همان، دعاى ۱۰، ص ۱۴۵ـ۱۴۶٫ ۱۸ ـ على مشکینى، مصباح المنیر، دعاى ابوحمزه ثمالى، ص ۳۴۲٫ ۱۹ ـ عمادالدین طبرى، مناقب الطاهرین، ترجمه حسین درگاهى، ج۲، ص ۶۲۳٫ ۲۰ ـ باقر غبارىبناب، رفتار بخشایشگرانه در نهجالبلاغه، کتابچهارم، ص ۲۹۵ـ۳۰۸٫ ۲۱ ـ ابراهیم امینى، اسلام و تعلیم و تربیت، ج ۲، ص ۱۸۷٫ ۲۲ ـ محمّدتقى فلسفى، اخلاق از نظر همزیستى و ارزشهاىانسانى، ص ۴۰۳٫ ۲۳ ـ خسرو باقرى، نگاهى دوباره به تربیت اسلامى، ص ۱۳۶٫ ۲۴ ـ محمّد محمّدى رىشهرى، میزانالحکمه، ج ۹، ص ۴۳۷۴٫ ۲۵ ـ عبدالواحد تمیمى آمدى، غررالحکم و دررالکلم، ج ۲، ص۷۱۷، ش ۱۴۸۶٫ ۲۶ ـ همان، ج ۲، ص ۳۴۵٫ ۲۷ ـ محمّد محمّدى رىشهرى، میزانالحکمه، ج ۹، ص ۲۶۸٫ ۲۸ ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۶۴٫ ۲۹ ـ ناصر مکارم شیرازى، اخلاق در قرآن، ج ۲، ص ۳۵۱٫ ۳۰ ـ همان، ص ۳۵۲٫ ۳۱ ـ محمّدتقى فلسفى، اخلاق از نظر همزیستى و ارزشهاىانسانى، ص ۴۰۶٫ ۳۲ ـ توبه: ۶۱٫ ۳۳ ـ خسرو باقرى، نگاهى دوباره به تربیت اسلامى، ص ۱۳۷٫ ۳۴ ـ على مشکینى، مصباح المنیر، دعاى ابوحمزه ثمالى، ص ۳۳۴٫ ۳۵ ـ میرزا حسین نورى، مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۳۸٫ ۳۶ ـ علىبن عیسىالاربلى،کشفالغمهفىمعرفهالائمّه،ج۲،ص ۳۱۲٫ ۳۷ ـ محمّدعلى حاجى دهآبادى، درآمدى بر نظام تربیتى اسلام،ص ۱۶۳ـ۱۶۴٫ منابع صحیفه سجادیه، واحد مطالعات و تحقیقات اسلامى، تهران،اسوه، ۱۳۷۳٫ـ اربلى، علىبن عیسى، کشفالغمّه فى معرفهالائمّه، بیروت،دارالاضواء، بىتا.ـ اعرافى، علیرضا و سیدعلى حسینىزاده، تربیت فرزند، قم،پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۰٫ـ اعرافى، علیرضا و محمد داودى، تربیت دینى، قم، پژوهشکدهحوزه و دانشگاه، ۱۳۸۳٫ـ امینى، ابراهیم، اسلام و تعلیم وتربیت، تهران، انجمن اولیا ومربیان، ۱۳۷۲٫ـ باقرى، خسرو، نگاهى دوباره به تربیت اسلامى، تهران، مدرسه،۱۳۷۶٫ـ تمیمى آمدى، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، بیروت،مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، ۱۴۰۷ق.ـ حاجى دهآبادى، محمّدعلى، درآمدى بر اسلام، قم، مرکز جهانىعلوم اسلامى، ۱۳۷۷٫ـ دهخدا، علىاکبر، لغتنامه، تهران، دانشگاه تهران، چ دوم، ۱۳۷۷٫ـ طبرى، عمادالدین، مناقب الطاهرین، ترجمه حسین درگاهى،تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، ۱۳۷۹٫ـ طریحى، فخرالدین، مجمعالبحرین، بیروت، داراحیاءالتراثالعربى، ط. الثانیه، ۱۴۰۳ق.ـ غبارىبناب، باقر، رفتار بخشایشگرانه در نهجالبلاغه، تهران،تربیت اسلامى، ۱۳۷۹، کتاب چهارم.ـ فلسفى، محمّدتقى، اخلاق از نظر همزیستى و ارزشهاىانسانى، تهران، هیئت نشر معارف اسلامى، چ سوم، ۱۳۶۷٫ـ مجلسى، محمّدباقر، بحارالانوار، تهران، مکتب اسلامیه، چ دوم،۱۳۶۴٫ـ محمّدى رىشهرى، محمّد، میزانالحکمه، قم، دارالحدیث،۱۳۷۷٫ـ مشکینى، على، مصباح المنیر، قم، الهادى، ۱۳۶۴٫ـ مصباح، محمّدتقى، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشى وپژوهشى امام خمینى، ۱۳۷۹٫ـ مکارمشیرازى، ناصر، اخلاق در قرآن، قم، مدرسه امام على (ع)،۱۳۷۸٫ـ موسوى کاشمرى، سیدمهدى، روشهاى تربیت، قم، دفترتبلیغات اسلامى، ۱۳۷۹٫ـ مهدوىکنى، محمّدرضا، نقطههاى آغاز در اخلاق عملى، تهران،دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چ پنجم، ۱۳۷۴٫ـ نورى، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، تهران، حکمت، ۱۳۶۷٫ منبع: معرفت،شماره ۱۴۱٫