اقسام حدیث

  مدیر شانچی، کاظم
کلید واژه ها :
قدمای امامیه، خبر را به صحیح و غیر آن تقسیم می کردند و برای صحیح نزد آنان شرایطی بوده است و اجمالا خبری را که افراد مورد اطمینان و وثوق نقل کنند یا مقارن و معتضد به جهاتی باشد که موجب وثوق گردد، صحیح می دانستند، ولی محدثین اهل سنت از دیر زمان حدیث را به سه نوع اصلی منقسم می کردند: صحیح و حسن و ضعیف. اصطلاح مزبور، با اضافه قسم چهارمی به نام موثق، از زمان سید بن طاووس (1) به نقل صاحب معالم در منتقی الجمان) یا علامه حلی (2) (به نقل شیخ بهایی در مشرق الشمسین) بین امامیه نیز معمول گردید. شهید ثانی و شیخ بهایی قسم پنجمی بر این اقسام افزوده اند و آن حدیث قوی است.

قوی

خبری است که تمامی افراد زنجیره حدیث، امامی مذهب باشند، گر چه نسبت به بعضی از آنان مدح و ذمی نرسیده باشد، مانند نوح بن دراج. (3)

صحیح

خبری است که سلسله سند توسط رجالی موثق (4) و امامی مذهب به معصوم متصل گردد. (5)

الف) اهل سنت و جمعی از امامیه، مانند والد شیخ بهایی، قید عدم شذوذ و عدم علت را در تعریف، اضافه کرده اند.مراد از شذوذ آن است که با حدیث مشهور معارض نباشد و منظور از علت، عبارت است از عیب غیر آشکاری که موجب ضعیف حدیث شود، چون ارسال سند که به حسب ظاهر مسند باشد.

ب) بعضی چون بخاری در صحیح، ملاقات راوی را با مروی عنه نیز شرط صحت دانسته اند، ولی این شرط نزد مسلم و دیگران از اهل سنت و نیز نزد امامیه معتبر نیست، منتهای روایت شخصی از دیگری، ظهور در ملاقات و اخذ از وی دارد و وجود واسطه بین راوی و مروی عنه خلاف ظاهر است.

ج) شافعی و سخاوی و به تبع آنان جمع دیگری از پیشوایان اهل سنت، مذهب خاصی را شرط قبول روایت ندانسته و روایات ثقات مذاهب را قبول دارند (ر.ک: قواعد التحدیث ص 164) خطیب بغدادی از علی بن مدینی (از پیشوایان حدیث اهل سنت است) نقل می کند که می گفت: اگر حدیث اهل کوفه را به جهت تشیع رد کنیم، کتابهای حدیث از بین می رود. (الکفایه خطیب ص 129) .

تبصره 1.در توثیق راوی چنانچه علت آن ذکر نشود، همان کافی است، ولی اگر علت یاد شود، باید در آن دقت و بررسی کرد و چه بسیاری از جهات که برای تعدیل و توثیق راوی ذکر شده که برای این منظور کافی نیست، مانند وکالت از امام یا داشتن کتاب (له اصل او کتاب) و مانند اینها. (رجوع کنید به مقدمه رجال آیت الله خویی) .

تبصره 2.صحیح گاهی به حدیثی که سلسله راویان آن مذموم نباشند، اطلاق گردیده، اگر چه مرسل یا منقطع باشد.

تبصره 3.صحیح مضاف، حدیثی است که روات آن تا شخصی که حدیث از وی نقل می شود، صحیح باشد، گر چه سلسله سند از آن شخص تا معصوم، صحیح نباشد، چه مرسل باشد یا منقطع یا غیر آن دو، مثلا گفته شود: صحیحة ابن ابی عمیر عن رجل عن ابیعبد الله.

تبصره 4.گاهی نیز صحیح بر حدیثی که سالم از طعن باشد، اطلاق شده گر چه مرسل یا مقطوع باشد یا بعضی روات آن غیر امامی باشند، مثلا می گویند صحیحة ابن ابی عمیر با اینکه روایت مزبور مرسل است، یا اینکه علامه در خلاصة الاقوال فرموده: طریق صدوق در من لا یحضره الفقیه به معاویة بن میسره...صحیح است با اینکه وی توثیق نشده.و همچنین نقل اجماع نموده اند بر صحت حدیثی که با شرایط صحت از ابان بن عثمان یا دیگر اصحاب اجماع (ر.ک: اصحاب اجماع) نقل شود، با اینکه ابان خود فتحی مذهب است.

تبصره 5.صحیح، به اعتبار مراتب بر سه قسم است: 1.اعلی که اتصاف تمامی راویان به وثاقت، به علم یا به شهادت دو عادل باشد.2. اوسط: در صورتی است که اتصاف به وثاقت یک نفر یا همه راویان زنجیره حدیث، به قول یک عادل صورت گیرد 3.ادنی: درجایی است که اتصاف مزبور به ظن اجتهادی تحقق یابد (6)

تبصره 6.مراتب صحیح نزد اهل سنت بدین قرار است:

الف) حدیثی است که با وجود شرایط صحت در هر دو صحیح (بخاری و مسلم) آمده باشد و معمولا چنین حدیثی را متفق علیه و صحیح اعلی می نامند.

ب) حدیثی است که فقط در صحیح بخاری ذکر شده باشد.

ج) حدیثی است که تنها در صحیح مسلم آمده باشد.

د) حدیثی است که واجد شرایط شیخین (بخاری و مسلم) باشد، ولی در صحیحین ذکر نشده باشد.

تبصره 7.چنانچه حدیث به یکی از جهات ذیل تایید شود، نزد کلیه علماء مقبول است.امور مزبور، عبارت است از تایید و اعتضاد حدیث به دلیل قطعی مانند عموم کتاب الله یا فحوای حکمی که در قرآن آمده یا خبر متواتر.

تبصره 8.حدیث (گر چه از لحاظ سند صحیح باشد) به واسطه مخالفت با مضمون کتاب یا سنت یا اجماع یا به جهت اعراض اکثر علماء از مضمون آن یا به واسطه معارضه با خبر قوی تر مردود می گردد. (7)(8)

حسن (9)

خبر متصلی است که تمامی سلسله سند امامی مذهب و ممدوح باشند، (10) ولی تنصیص بر عدالت هر یک نشده باشد یا بعضی ممدوح و بقیه ثقه باشند. (11)

گاهی حسن بر روایتی که روات آن تا یک نفر معین، متصف به وصف مزبور باشد اطلاق شده است. (12)

حسن کالصحیح

روایتی است که راجع به راویان آن مدحی که تالی وثاقت است ذکر شده باشد یا راوی از اصحاب اجماع باشد. (راجع به اصحاب اجماع، رجوع کنید به علم الحدیث پاورقی ص 119)

حسن الاسناد

در اصطلاح اهل سنت روایتی است که سند آن حسن باشد، ولی متن حدیث به واسطه شذوذ یا علت، حسن نباشد.

موثق

موثق خبری است که نسبت به کلیه افراد سلسله سند در کتب رجال شیعه (13) تصریح به وثاقت شده باشد، اگر چه بعضی از افراد زنجیره حدیث غیر امامی باشند، مانند علی بن فضال و ابان بن عثمان.

گاهی از روایت موثق به قوی تعبیر شده است. (14)

ضعیف

خبری است که شروط یکی از اقسام نامبرده (صحیح، حسن، موثق، قوی) در آن جمع نباشد، (15) ولی گاهی ضعیف بر روایت مجروح، اطلاق شده. (16)(17)

انواع ضعیف بدین قرار است:

موقوف، مقطوع و منقطع، معضل، شاذ، منکر، متروک، معلل، مضطرب، مقلوب، مدلس، مرسل (قواعد التحدیث، ص 40 و 120) .

تبصره 1.ضعیف به اصطلاح اهل سنت، حدیثی است که صحیح و حسن نباشد.در بیقونیه آمده (و کل ما عن رتبة الحسن قصر فهو الضعیف و هو اقساما کثر) .هر حدیثی که در مرتبه نازلتر از حسن باشد، ضعیف است و اقسام ضعیف زیاد می باشد.

تبصره 2.در شرح بیقونیه فرماید: فاقد شروط قبول را ضعیف نامند و شروط قبول شش امر است: 1.اتصال سند، 2.عدالت، 3.ضبط، 4.فقدان شذوذ، 5.فقدان علت، 6.فقدان روایت معارض.آنگاه اقسام ضعیف را به اعتبار فقدان هر یک از شروط نامبرده بازگو می نماید.

تبصره 3.موجبات ضعف حدیث به قرار ذیل است:

1.کذب راوی در حدیث که موسوم است به (موضوع)، 2.اتهام وی به کذب که موسوم است به (متروک)، 3.کثرت خطای وی که موسوم است به (منکر)، (18) 4.غفلت راوی از اتقان در نقل که موسوم است به (منکر)، 5.فسق راوی، که چون بیشتر موجب جعل حدیث می شود موسوم است به (موضوع)، 6.روایت راوی بر سبیل توهم (19) که موسوم است به (معلل)، 7.مخالفت در نقل روایت به اثقات که اگر به واسطه تغییر سند باشد موسوم است به (مدرج)، 8.مجهول بودن راوی که موسوم است به (مجهول)، 9.بودن راوی از اهل بدعتی که ناشی از شبهه باشد که موسوم است به (متروک)، 10.کم حافظگی راوی که اگر همیشگی باشد، موسوم است به (شاذ) و اگر به واسطه پیری و عوارض دیگر باشد، موسوم است به (مختلط) . (20)

حدیث ضعیف به اصطلاح قدماء و متاخرین

باید دانست که بسیاری از احادیث ضعیف، طبق اصطلاح متاخرین، در شمار احادیث صحیح به عقیده قدمای امامیه است، زیرا آنان ملاک صحت را وثوق و اعتماد به صدور حدیث از معصوم می دانستند و چنان که گفتیم، پاره ای از احادیث ضعیف (قسم چهارم) مورد اعتماد پیشوایان علم حدیث بوده، همان طور که اعراض قدماء، خود از موجبات ضعیف حدیث بوده است، اگر چه در آن جهات ضعیف مشهود نباشد، زیرا اصطلاح متاخرین به اغمض عین و ندیده گرفتن قراین و ضمایم خارجیه است، از این رو، چون احادیث موثوق الصدور به واسطه قراینی مورد اعتماد و وثوق متقدمین بوده، صحت آنها بی ملاک نیست. (21)

پی نوشتها:

1.قواعد التحدیث، ص 79.تدریب الراوی، ص 14.

2.محدثین اهل سنت حدیث را به سه نوع اصلی منقسم می دانند: صحیح و حسن و ضعیف، بنابر این، موثق نزد آنان در شمار مصطلحات نیست. (ر.ک: شرح زرقانی بر بیقوینیه، ص 14) .

3.فان بلغت سلاسله فی کل طبقه حدا یؤمن معه تواطئهم علی الکذب فمتواتر و یرسم بانه خبر جماعه یفید بنفسه القطع بصدقه (وجیزه) .

الخبر اما ان یکون له طرق بلا عدد فمتواتر و هو المفید للعلم الیقینی بشروط (شرح نخبه) .

نزد محققین، عدد معینی در بلوغ به حد تواتر شرط نیست.ابن حجر در شرح نخبه فرماید: لا معنی لتعیین العدد علی الصحیح و منهم من عینه فی الاربعة قیل فی الخمسة و قیل فی العشرة و قیل فی الاثنی عشر و قیل فی الاربعین و قیل فی السبعین.

4.شهید ثانی در درایه و پسرش در معالم الاصول.

5.مانند ابن قبه و سید مرتضی که اولی حتی عمل به آن را مخالف عقل می شمارد. (ر.ک: معارج محقق و به رسائل شیخ انصاری، اوائل باب حجیت ظن) این نسبت به جمعی مانند شیخ طوسی و محقق حلی داده شده است. (ر.ک: به همین مدرک) .شیخ بهایی در وجیزه فرماید و قد عمل بها المتاخرون وردها المرتضی و ابن زهره و ابن البراج و ابن ادریس و اکثر قدمائنا...و لعل کلام المتاخرین عند التامل اقرب.ایضا فرماید: و الشیخ علی ان خبر المتواتر ان اعتضد بقرینة، الحق بالمتواتر فی ایجاب العلم و وجوب العمل، و الا فیسمیه خبر آحاد و یجیز العمل به تارة و منعه اخری.

شهید ثانی در درایه خود می فرماید: تمام کسانی که خبر واحد را حجت می دانند، به خبر صحیح، مشروط بر این که شاذ یا معارض با خبر صحیح دیگری نباشد، عمل می کنند، منتها بعضی مانند شیخ، خبر حسن، و جمعی چون محقق در معتبر و شهید در ذکری، خبر موثق را نیز حجت می دانند.بعضی نیز به خبر ضعیف - اگر مورد عمل مشهور اصحاب بوده باشد - عمل نموده و حتی بر خبر صحیحی که شهرت عملی نداشته مقدم می دارند، سپس ضمن تحقیقی می فرماید: شهرت عملی بین اصحاب ممکن نیست، چه اینکه قبل از شیخ طوسی، جمعی چون سید مرتضی عمل به خبر واحد را منع می کنند و جمعی بدون در نظر گرفتن شرایط صحت حدیث، هر گونه حدیثی را جمع و تدوین نموده اند و پیدا نمودن فتوای عالمان فقه بدون در نظر گرفتن حال این دو فریق، ممکن نیست، منتها شیخ، چون در کتب فقهی خود به بعضی اخبار ضعیف عمل نموده و دیگران نیز از وی پیروی کرده اند، گمان شده که عمل به چنین احادیثی، مشهور است.در صورتی که اصل عمل، به شیخ طوسی برگشت می کند. (درایه شهید، ص 29)

6.اول کسی که راجع به حجیت خبر واحد سخن گفته، شافعی در (الرساله) است و از علمای پیشین امامیه سید مرتضی در الذریعه و شیخ طوسی در عدة الاصول و از متاخران شیخ انصاری در فرائد الاصول به تفصیل در این زمینه بحث نموده اند.از اهل سنت ابن حجر نیز به تفصیل در فتح الباری (ضمن شرح باب ما جاء فی اجازة خبر الواحد) سخن گفته است.

7.حتی شهید ثانی تواتر را در هیچ حدیثی ثابت نمی داند و فقط حدیث (من کذب علی متعمدا فلیتبوا مقعده من النار) را ممکن التواتر می شمارد.والد شیخ بهایی نیز حدیث غدیر را متواتر می داند، ولی جمعی احادیث متواتر را فزون تر از این می دانند و در مورد عده ای از اخبار قایل به تواتر شده اند.

اما حدیث (من کذب) را 62 نفر از صحابه از پیغمبر نقل نموده اند و در طبقات بعدی بر عده ناقلین افزوده شده. (ر.ک: درایه شهید ثانی، ص 16، وصول الاخبار، ص 77، علوم الحدیث، ص 150) .

8.محقق قمی برای متواتر معنوی اقسامی تصویر کرده که در (مقیاس الدرایه) از وی بازگو شده است.

9.سید بن طاووس، جمال الدین احمد بن موسی بن جعفر بن طاووس (متوفای 637 ه.) که در فقه و رجال صاحب تالیفاتی است. وی برادر رضی الدین علی است که در کتب دعا معمولا از وی به سید بن طاووی تعبیر شده است.

10.حسن بن یوسف بن مطهر حلی معروف به علامه و ملقب به آیت الله از بزرگان امامیه و شاگرد محقق حلی (صاحب شرایع) است که کتب گرانمایه ای در فقه و اصول و رجال تالیف فرموده وفاتش در سال 726 ه.در سن 77 سالگی واقع شد.در نخبة المقال فرموده:

و آیة الله ابن یوسف الحسن سبط مطهر فریدة الزمن علامة الدهر جلیل قدره ولد رحمة (648) و عز (77) عمره

11.و قد یطلق القوی علی ما یروی الامامی غیر الممدوح و لا المذموم (درایه شهید، ص 26...) : او مسکوت عن مدحهم و ذمهم فقوی (وجیزه) :

12.الفاظی که مفید توثیق راوی است، عبارت است از: ثقه، عین، وجه، مشکور، شیخ الطائفه، حجة.

عین: به معنی میزان است جنان که حضرت صادق از ابو الصباح کنان به میزان تعبیر فرمود.وجه: به اعتبار توجه مردم به وی برای اخذ حدیث و معالم دین استعمال می شود (شعب المقال نراقی 10) .خطیب در کفایه فرموده: بهترین الفاظ مدح عبارت است از حجة، ثقة.

13.سلسله السند امام امامیون ممدوحون به التعدیل، فصحیح و ان شذ (وجیزه) .اهل سنت عدم شذوذ و عدم علت را نیز در صحت حدیث شرط می دانند.

ابن حجر (در شرح نخبه الفکر، ص 12) فرماید: خبر الاحاد بنقل عدل تام الضبط متصل السند غبر معلل و لا شاذ، هو الصحیح، نووی در تقریب فرماید: هو ما اتصل سنده بالعدول الضابطین من غیر شذوذ و لا علة، ص 14.بیقونی فرماید:

(اولها الصحیح و هو ما اتصل اسناده و لم یشذو لم یعل) (یرویه عدل ضابط عن مثله معتمد فی ضیطه و نقله) .

14.منظور از ظن اجتهادی، احتمال راجحی است که از استصحاب عدالت یا اصالة عدم الفسق یا ظاهر الحال، حاصل شود.

15.وصول الاخیار، ص 80.

16.راجع به تعارض دو خبر رجوع کنید به (علم الحدیث) تالیف نگارنده.

17.روایت حسن از آن جهت بدین نام مسمی شده است که نسبت به اسناد آن حسن ظن داریم.

18.حسن به اصطلاح اهل سنت خبر مسندی است که راویان آن، نزدیک به درجه وثاقت باشند یا حدیث مرسلی است که مرسل آن ثقه باشد، ولی در هر حال باید خالی از شذوذ و علت باشد، (قواعد التحدیث، ص 102) قال الخطابی: هو ما عرف مخرجه و اشتهر رجاله و علیه مدار اکثر الحدیث و یقبله اکثر العماء و استعمله عامة الفقهاء، (مقدمه ابن صلاح، ص 15.تقریب النواوی، ص 87) . سیوطی در شرح عبارتی که از خطابی نقل گردیده، می گوید: فاخرج بمعرفة المخرج، المنقطع و حدیث المدلس قبل بیانه (تدریب الراوی، ص 87) .

زرقانی روایت حسن را دو قسم نموده: حسن لذاته و حسن لغیره.و اولی را چنین تعریف نموده: «هو ما اشتهر رواته بالصدق و الامانة و لم تصل فی الحفظ و الاتقان رتبة رجال الصحیح » (شرح بیقونیه، ص 24)، بنابر این می توان گفت: حدیث حسن به اصطلاح فریقین حدیث نازل تر از صحیح است، لذا در مقدمه ابن صلاح آمده: چنانچه راوی حدیث از درجه اهل حفظ و اتقان پایین تر باشد، ولی مشهور به صدق و ستر باشد، حدیث مزبور حسن است.

19.الفاظ مفید مدح: متقن، حافظ، ظابط، مشکور، زاهد، قریب الامر، (ر.ک:

رواشیح السماویه، ص 59- رجال کنی - مقدمات رجال بو علی، ص 12- درایة مروج) .

20.چنان که علامه، طریق صدوق را در من لا یحضره الفقیه به سماعة بن مهران حسن شمرده.با این که سماعه واقفی مذهب است. (درایه شهید، ص 25)

21.قید مزبور (تصریح به وثاقت در کتب شیعه) از این لحاظ است که نسبت به بعض راویان حدیث در کتب رجال اهل سنت تصریح به وثاقت شده است، ولی از این رو که آنان کلیه صحابه را عادل می دانند و به جهات دیگر، این تعدیل از نظر امامیه معتبر نیست.

منبع:http://www.hawzah.net