خبر واحد
خبر واحد
0 Vote
93 View
رحمانی ،محمد
بحثهای مقارن در علم الحدیث(3)
در نوشتار پیش (فصلنامه شماره 5)، به تقسیمات حدیث از جهات مختلف (از جمله،تقسیم حدیث از جهت شمار راویان به خبر: متواتر، مستفیض و واحد) اشاره گردید وخبر متواتر، به گونه مقارن و تطبیقی، نقد و بررسی شد. در این نوبت به مباحث مربوط به خبر واحد به صورت مقارن و تطبیقی می پردازیم. یک. تعریف خبر واحد از نظر عالمان شیعی
صاحب نظران شیعه در دو علم درایه و اصول فقه، از خبر واحد، تعریفهای گوناگونی کرده اند که به مهمترین آنها اشاره می کنیم: 1- شهید ثانی در تعریف خبر واحد می نویسد: آحاد و هو ما لا ینتهی الی المتواتر منه،ای عن الخبر، سواء کان الراوی واحدا ام اکثر1 خبر آحاد، عبارت است از خبری که به حد متواتر نمی رسد چه راوی آن یک نفر باشد ویا بیشتر. برخی از بزرگان (مانند علامه مامقانی) این تعریف را پذیرفته اند و آن را به همین شکل در تالیفاتشان نقل کرده اند. 2 2- آیة الله شهید صدر، در این باره می نویسد: و یراد به مطلق ما لا یفید العلم من الاخبار، سواء کان واحدا حقیقه او اکثر3 مقصود از خبر واحد، خبری است که مفید علم نیست چه در حقیقت واحد باشد یا نباشد. از جمله عالمانی که این تعریف را پذیرفته اند، هاشم معروف الحسنی است. 4 3- صاحب معالم می فرماید: خبر الواحد هو ما لم یبلغ حد التواتر سواء کثرت رواته ام قلت و لیس شانه افاده العلم بنفسه 5 خبر واحد، خبری است که به حد تواتر نرسد چه راویانش زیاد باشند یا کم و شان آن به تنهایی حصول علم نباشد. 4- علامه حلی در این باره می نویسد: خبر الواحد هو ما یفید الظن و ان تعدد المخبر6 خبر واحد، خبری است که افاده ظن می کند هر چند راویانش متعدد باشند.
نقد و بررسی
بی گمان، صاحبان این تعریفها در مقام تعریف کامل منطقی که از جنس و فصل تشکیل شده باشد و جامع افراد و مانع اغیار باشد (حد تام) نبوده اند بلکه فقط درمقام شرح و بیان ویژگی های آن تا حدی که مفهوم خبر را بنماید بوده اند از این رو، جایی برای نقد و ایراد باقی نمی ماند ولیکن جهت روشنتر شدن مطلب، یادآوری نکاتی، شایسته و ضروری است: 1. در نوبت قبل (فصلنامه شماره 5)، چند ویژگی برای خبر متواتر، مورد تاکیدواقع شد، از جمله: زیادی شمار راویان در حدی که اتفاق بر دروغگویی به طور عادی امکان نداشته باشد و نیز حصول علم از آن و از آنجا که خبر واحد، قسیم خبرمتواتر است، باید به گونه ای تعریف گردد که عنوان قسیم بودن، حفظ شود. و این درصورتی است که در تعریف خبر واحد، ویژگی های خبر متواتر که به منزله فصل آن است- نفی گردد. 2. در تعریف اول، به نفی ویژگی اول خبر متواتر، توجه شده است یعنی خبری که شمار راویانش به حدی نرسد که اتفاق آنان بر کذب ممکن نباشد ولیکن از نفی ویژگی دوم (یعنی حصول علم) غفلت شده است. در تعریف دوم، تنها ویژگی بعدی خبر متواتر (یعنی حصول علم) نفی شده است وتوجهی به نفی ویژگی اول نشده ست بلکه تصریح شده است که هر چند شمار راویان زیاد باشد. این جمله، اطلاق دارد و مواردی را که شمار راویان در حدی است که اتفاق بر دروغ گویی به طور عادی ممکن نیست، در بر می گیرد. در تعریف چهارم نیز از یک سو، همانند تعریف دوم، ویژگی اول خبر متواتر نفی شده است و از سوی دیگر، شامل خبر واحد همراه با قرائن که موجب حصول علم است نمی شود. این در حالی است که مشهور، بلکه نزدیک به اتفاق صاحب نظران، خبر واحدمحفوف (همراه) به قرائن را از اقسام خبر واحد شمرده اند. اما تعریف سوم، هم ویژگی اول و هم ویژگی دوم خبر متواتر را نفی کرده است. ازاین رو نسبت به تعریفهای دیگر، از کمال بیشتری برخوردار است. 3. نتیجه ویژه این بحث عبارت است از اینکه: بر اساس تعریف اول، اگر شمار راویان خبر در حدی باشد که توافق آنها بر کذب به طور عادی ناممکن باشد و خبر، مفیدعلم نباشد، مصداق خبر واحد نیست در صورتی که چنین خبری براساس تعریف دوم،مصداق خبر واحد است. از سوی دیگر، خبر محفوف به قرائن که موجب حصول علم می باشد- براساس تعریف دوم و چهارم، مصداق خبر واحد نیست ولی طبق تعریف اول، داخل در خبر واحد است. البته، ممکن است گفته شود که شهید صدر، در مقام تعریف خبر واحدی که در علم اصول از حجیت و عدم حجیت آن بحث می شود، بوده است، نه در مقام تعریف خبر واحدی که قسیم خبر متواتر است در این صورت اشکال جامع افراد و مانع اغیار نبودن برتعریف وارد نخواهد شد. دو. تعریف خبر واحد از نظر عالمان سنی
عالمان سنی در این بحث، با عالمان شیعی، در نحوه تقسیم خبر، اختلاف دارندزیرا همان گونه که پیش از این گذشت، صاحب نظران شیعه خبر را به متواتر و واحد،تقسیم کرده اند. آنگاه، خبر واحد به صحیح، حسن، ضعیف (و تقسیمات دیگر) منقسم می گردد. بنابراین، خبر واحد، قسیم خبر متواتر است. از این رو، در برابر خبرمتواتر، باید خبر واحد تعریف گردد بر خلاف روش اهل سنت که خبر را در ابتدا به صحیح، حسن و ضعیف، تقسیم می کنند. دکتر صبحی صالح در مقام تقسیم خبر، در ابتدا نظر خودش را نسبت به تقسیم طبیعی و صحیح، بیان می کند و حدیث را به دو دسته مقبول و مردود، تقسیم می نماید. حدیث مقبول را صحیح و حدیث مردود را ضعیف می نامد. سپس می نویسد: لکن المحدثین اصطلحوا علی تقسیم ثلاثی للحدیث، آثروه علی التقسیم الثنائی السابق 7 محدثان، تقسیم سه گانه ای برای حدیث وضع کرده اند و آن را بر تقسیم دو گانه،ترجیح داده اند. همو در مقام بیان تقسیم حدیث صحیح، می نویسد: و کما یوصف الصحیح بانه مسند و متصل، یوصف بانه متواتر او آحادی 8 همان گونه که حدیث صحیح، به مسند و متصل توصیف می گردد، به متواتر و آحاد نیز توصیف می شود.
ملاحظه می گردد که در این تقسیم بندی، حدیث آحادی، قسمی از حدیث صحیح و حدیث صحیح،مقسم آن قرار گرفته است بر خلاف تقسیم بندی صاحب نظران شیعه که در آن، خبرصحیح، قسمی از خبر واحد شناخته شده و خبر واحد، مقسم قرار گرفته است. از آنجا که صاحب نظران اهل سنت، بیشتر در ارتباط با عنوان حدیث سخن گفته وکمتر از خبر واحد، بحث کرده اند، مقایسه و مقارنه کامل در این بحث ناممکن خواهدبود لیکن در حد زیادی، تعریف حدیث، نمایانگر تعریف خبر است زیرا بیشترصاحب نظران اهل سنت، حدیث را از نظر لغت، حقیقتی در معنای خبر دانسته اند. دکترنور الدین عتر در این باره می نویسد: و الحدیث لغه ضد القدیم و یستعمل فی اللغه ایضا، حقیقه فی الخبر. قال فی القاموس: الحدیث، الجدید و الخبر9 حدیث در لغت، ضد قدیم است و استعمال لغوی آن نیز حقیقتا در معنای خبر می باشد. در قاموس آمده: حدیث یعنی جدید و یعنی خبر. پس از روشن شدن این نکته، برخی از تعاریف دانشیان اهل سنت را از حدیث، موردنقد و بررسی قرار می دهیم، شارح صحیح بخاری، شیخ الاسلام ابن حجر، می نویسد: المراد بالحدیث فی عرف الشرع، ما اضیف الی النبی(ص) 10 مقصود از حدیث در عرف شرع عبارت است از چیزی (کلامی) که به رسول الله(ص) نسبت داده شود. دکتر نور الدین عتر در مقام تعریف حدیث، به نقل از حدیث شناسان می نویسد: و فی اصطلاح علماء الاسلام، ما اضیف الی النبی -صلی الله علیه و سلم- من قول اوفعل او تقریر او وصف خلقی او خلقی 11 در اصطلاح علمای اسلام، حدیث، عبارت است از گفتار، افعال، تقریر (امضای عملی)و یا صفت مربوط به جسم و یا اخلاق که به رسول الله صلی الله علیه و سلم- نسبت داده شود. وی بر این تعریف، اشکال می کند و می گوید: تعریف فوق، خبر موقوف (خبری که ازاصحاب رسول الله(ص) نقل شود) و خبر مقطوع (خبری که از تابعین رسول الله(ص) نقل شده است) را فرا نمی گیرد در حالی که بیشتر اهل نظر، خبر مقطوع و خبر موقوف رامصداق حدیث می شمارند. از این رو، تعریف ذیل را برای حدیث، ارائه می کند: ما اضیف الی النبی -صلی الله علیه و سلم- من قول او فعل او تقریر او وصف خلقی او خلقی، او اضیف الی الصحابی او التابعی 12 حدیث، عبارت است از گفتار، افعال، تقریر و یا وصف مربوط به جسم یا اخلاق که به رسول الله(ص) یا یکی از اصحاب یا تابعین، نسبت داده شود. همان گونه که ملاحظه می گردد، دکتر عتر، بر این تعریف، جمله او اضیف الی الصحابی او التابعی را افزوده است تا اشکال عدم جامعیت را دفع کند.
نقد و بررسی
همان گونه که در آغاز این بخش گفته شد، بزرگان اهل سنت، بحثی تحت عنوان خبرواحد ندارند زیرا آنان خبر را به متواتر و واحد تقسیم نمی کنند تا خبر واحد،قسیم خبر متواتر باشد و در نتیجه، نیاز به تعریف داشته باشد بلکه آنان ازابتدا حدیث را به صحیح، حسن و ضعیف تقسیم کرده اند. صرف نظر از این نکته، میان تعریف بزرگان شیعی و سنی، اختلاف ماهوی وجود داردزیرا از نظر عالمان شیعی، خبر (حدیث)، افزون بر آنچه که بیانگر قول، فعل،تقریر و یا وصفی از اوصاف رسول خداست، شامل آنچه که بیانگر قول، فعل، تقریر ووصفی از اوصاف یکی از معصومان دیگر است، نیز می شود اما براساس تعریف اول و دوم اهل سنت، حدیث (خبر)، اختصاص به قول، فعل، تقریر و اوصاف رسول خدا دارد و براساس تعریف دوم هر چند با اضافه کردن کلمه صحابی و تابعی، این اشکال تا حدی بر طرف می گردد زیرا برخی از ائمه(ع) براساس تعریفی مشهور از صحابی و تابعی،مصداق این دو عنوان اند13 لیکن، نسبت به بعضی دیگر از ائمه(ع) اشکال، همچنان باقی است. از سوی دیگر، حجیت و ارزش قول امامان معصوم(ع) از آن جهت است که آنان در نظرشیعه، همانند رسول خدا(ص) معصوم اند و از طرف خداوند، برای سرپرستی جامعه وبیان احکام الهی، منصوب شده اند. این بحث، عمق و دامنه بیشتری دارد که خارج از قلمرو این نوشته است. سه. اقسام خبر واحد
پس از اینکه روشن شد که خبر آحاد (واحد) عبارت است از خبری که متواتر نباشد،شایسته است تقسیماتی که در باره آن انجام گرفته، یکایک، مورد نقد و بررسی قرارگیرد. پیش از این گفته شد که خبر از جهات گوناگون تقسیم می گردد. از جمله به لحاظ شمار راویان، به متواتر و آحاد تقسیم می شود (که بحث آن گذشت). خبر آحادنیز به لحاظ شمار راویان، به اقسامی منقسم می گردد. شهید ثانی، در پی تقسیم خبر به متواتر و واحد و تعریف خبر واحد، در مقام بیان اقسام آن می فرماید: ثم هو، ای خبر الواحد، مستفیض و غریب و غیرهما 14 خبر واحد (اقسامی دارد از جمله) عبارت است از مستفیض و غریب و غیر آن دو. در همین ارتباط، محقق مامقانی، پس از تعریف خبر واحد می فرماید: و له اقسام و لکل قسم اسم براسه، فمن تلک الاسماء: المحفوف بالقرائن القطعیه...و منها المستفیض... و منها الغریب... و منها العزیز15 برای خبر واحد، اقسامی است و هر قسمی، اسمی جداگانه دارد. از جمله این اسمهاعبارت اند از: مستفیض، غریب و عزیز. صاحب نظران دیگر شیعی نیز این تقسیم را پذیرفته اند که نقل عبارات آنها به طول می انجامد. چهار. تقسم خبر واحد از نگاه اهل سنت
صاحب نظران اهل سنت نیز خبر را به مستفیض، غریب و عزیز تقسیم کرده اند. دکترصبحی صالح پس از اینکه حدیث را به صحیح، حسن و ضعیف تقسیم می کند، می نویسد: و کما یوصف الصحیح بانه مسند و متصل، یوصف بانه متواتر او آحادی و یجوز وصفه بانه غریب او مشهور16 همان گونه که حدیث صحیح به مسند و متصل توصیف می شود، به متواتر و آحادی نیزتوصیف می شود و نیز جایز است توصیف آن به غریب و مشهور. دکتر نورالدین عتر در فصل دوم در مقام بیان انواع حدیث از جهت تعدد روات می نویسد: و فیه هذه الانواع: المتواتر، المشهور، المستفیض، العزیز، التابع، الشاهد17 حدیث از جهت تعدد روات، مشتمل است بر این انواع: متواتر، مشهور، مستفیض، عزیز،تابع و شاهد.
ملاحظه می شود که عنوان مستفیض، غریب و عزیز، در کلمات صاحب نظران اهل سنت هم به کار رفته است با این تفاوت که برخی از آنان، حدیث صحیح را مقسم این اقسام دانسته اند بر خلاف دانشوران شیعه که خبر واحد را (به لحاظ شمار راویان) مقسم این اقسام می دانند البته ممکن است هر یک از این عناوین با عنوان صحیح، حسن وضعیف جمع گردد. در هر صورت، این نوشته درمقام بررسی اجمالی برخی از احکام هریک از این عناوین است. پنج. اصطلاح مستفیض
پس از روشن شدن جایگاه عنوان مستفیض در میان تقسیمات خبر، نوبت به شناسایی آن و احکام آن می رسد. از این رو، پیش از هر بحثی، بایسته است که مفهوم مستفیض ازنظر اهل لغت بررسی گردد.
الف- مفهوم مستفیض در لغت
خلیل بن احمد فراهیدی می نویسد: و حدیث مستفاض ماخوذ فیه قد استفاضوه، ای اخذوا فیه، و من قال مستفیض فانه یقول هو ذائع فی الناس منبسط مثل الماء المستفیض.18 ابن فارسی می نویسد: و افاض القوم فی الحدیث، اذا اندفعوا فیه. 19 ابن اثیر می نویسد: و یفیض المال، ای یکثر.20 علامه فیومی می نویسد: و استفاض الحدیث، شاع فی الناس وانتشر، فهو مستفیض اسم فاعل.21
نقد و بررسی
از مجموع این موارد استفاده می شود که اصطلاح مستفیض به معنای بسیار منتشر،شایع و هرچیزی است که دسترسی بدان راحت و آسان باشد همانند آبی که از چاه،فیضان دارد و بالا می آید و به راحتی قابل برداشتن و استفاده است.
ب- تعریف مستفیض در اصطلاح دانش درایه
مفهوم عنوان مستفیض از نگاه اهل لغت، با مفهوم آن در اصطلاح دانش درایه، تفاوت چندانی ندارد. جهت آشنایی بیشتر، چند تعریف از صاحب نظران این دانش، مورد نقد وبررسی قرار می گیرد. شیخ بهایی در مقام تعریف خبر مستفیض می نویسد: مستفیض، ان زادت رواته عن ثلاثه فی کل مرتبه او زادت عن اثنین، عند بعضهم 22 چنانچه راویان خبر از سه نفر افزون گردد، خبر مستفیض است و در نظر برخی دیگر،اگر از دو نفر افزون گردد، خبر مستفیض است. آیه الله مامقانی در این باره می نویسد: و المراد به هنا: هو الخبر الذی تکثرت رواته فی کل مرتبه و الاکثر علی اعتبارزیادتهم فی کل طبقه عن ثلاثه و عن بعضهم: انه ما زادت عن اثنین فما رواه ثلاثه،من المستفیض، علی الثانی دون الاول 23 مقصود از مستفیض، در دانش درایه، خبری است که روات آن در هر طبقه، زیاد باشد واکثر علما، زیادی بر سه نفر را در هر طبقه معتبر دانسته اند و برخی دیگر، زیادی بر دو نفر را. بنابر تعریف اول، هر خبری را که سه نفر روایت کنند، مستفیض است. هاشم معروف الحسنی در این باره می نویسد: اما الاستفاضه، فلا یوصف بها الحدیث الا اذا رواه اکثر من ثلاثه فی جمیع مراحله حتی ینتهی الی الراوی الاخیر24 حدیث به مستفیض توصیف نمی گردد، مگر هنگامی که بیشتر از سه نفر در تمام طبقات،آن را روایت کنند تا آخرین راوی.
از آنچه نقل شد، استفاده می گردد که در تعریف اصطلاح مستفیض، میان عالمان شیعی،اختلاف قابل توجهی وجود ندارد جز اینکه برخی حداقل راویان را در هر مرتبه، دونفر می دانند (مانند تعریف اول و دوم) و برخی، حداقل آن را سه نفر دانسته اند (مانند تعریف سوم). مباحثی در ارتباط با اصطلاح مستفیض، میان صاحب نظران، مورد بحث و دقت واقع شده است. در اینجا به دو مورد از آنها اشاره می گردد:
ج- رابطه مستفیض و مشهور
صاحب نظران، در این که میان خبر مستفیض و مشهور، رابطه ترادف وجود دارد یاعموم و خصوص مطلق، گفتگو نموده اند. شیخ بهایی در این باره می نویسد: و یقال له المشهور، ایضا حین تزید رواته عن ثلاثه او اثنین 25 به خبر مستفیض، هرگاه راویان آن زاید بر سه نفر و یا دو نفر باشند، مشهور نیزگفته شده است. همو به دنبال این نظریه می نویسد: و قد یغایر بینهما، ای بین المستفیض و المشهور، بان یجعل المستفیض ما اتصف بذلک فی ابتدائه و انتهائه علی السواء و المشهور اعم من ذلک. 26 گاهی میان مستفیض و مشهور، فرق گذاشته می شود بدین معنی که مستفیض خبری است که در آغاز و پایان، یکسان باشد و خبر مشهور، اعم است از مستفیض. در جای دیگر می نویسد: و قد یطلق المشهور علی ما اشتهر علی الالسنه وان اختص باسناد واحد، بل مالایوجد له اسناد اصلا 27 گاهی مشهور به حدیثی گفته می شود که بر زبانها اشتهار پیدا کرده باشد هرچند یک سند (راوی) بیشتر نداشته باشد بلکه هرچند سندی نداشته باشد. بنابراین، در باره رابطه میان حدیث مشهور و مستفیض، سه نظر وجود دارد: برخی آن دو را مترادف و برخی مشهور را اعم و برخی دیگر، مستفیض را اعم می دانند.
نقد و بررسی
به نظر می رسد که میان دو اصطلاح مستفیض و مشهور، رابطه عموم و خصوص من وجه باشد زیرا چه بسا راوی خبری در تمام و یا بعضی از طبقات، یک نفر بیشتر نباشد وآن خبر، مشهور باشد و چه بسا روایتی که راویان آن در تمامی طبقات، افزون بر دونفر باشند و مشهور نباشد ولی مستفیض شمرده شود. همچنین ممکن است روایتی باشدکه راویان آن در تمام طبقات، بیشتر از دو نفر باشند که هم مشهور باشد و هم مستفیض. بنابراین، یک مورد اجتماع و دو مورد افتراق که شرط عموم و خصوص من وجه است،بین این دو مجموعه مصادیق (مشهور و مستفیض) دیده می شود.
د- نسبت خبر مستفیض و متواتر
بحث دیگری که جای دقت و تحقیق دارد، عبارت است از اینکه خبر مستفیض، زیرمجموعه خبر واحد است یا خبر متواتر؟ برخی خواسته اند خبر مستفیض را اعم از خبرمتواتر بدانند. صاحب فصول، پس از تقسیم و تعریف خبر مستفیض، می نویسد: و بعضهم یجعل المستفیض اعم من المتواتر و هو غیر معروف 28 برخی از صاحب نظران، خبر مستفیض را فراگیرتر از خبر متواتر دانسته اند لیکن این مطلب غیر معروف است.
نقد و بررسی
همان گونه که محقق اصفهانی (صاحب الفصول الغرویه) فرموده است، مرادف بودن اصطلاح مستفیض با اصطلاح متواتر، یا اعم بودن آن، معروف نیست بلکه نادرست است.شاهد بر این مدعا، مقابله ای است که میان خبر متواتر و خبر مستفیض در کلام صاحب نظران آمده است. اگر میان این دو عنوان، ترادف و یا عموم و خصوص مطلق باشد،تقابل وجهی ندارد. شش. تعریف مستفیض از نگاه اهل سنت
اهل سنت، در تعریف حدیث مستفیض، اختلاف کرده اند. برخی آن را مساوی با حدیث مشهور دانسته و برخی دیگر، میان این دو، تفاوت قائل شده اند. اینان نیز بر دوباورند: بعضی حدیث مستفیض را فراگیرتر از مشهور می دانند و برخی دیگر بر عکس.دکتر عتر در این باره می نویسد: و المستفیض هو الحدیث المشهور عند جماعه من العلماء و اصحاب هذا الرای اختلفوافی التفرقه بینهما فمنهم من قال المشهور اعم من المستفیض و منهم من عکس فجعل المستفیض اعم من المشهور و قیل انه ما تلقته الامه بالقبول فی غیر اعتبار عدد 29 حدیث مستفیض، نزد عده ای از علما، همان حدیث مشهور است. صاحبان این باور، درفرق میان این دو، اختلاف کرده اند. برخی حدیث مشهور را فراگیرتر از حدیث مستفیض دانسته اند و برخی دیگر بر عکس، حدیث مستفیض را فراگیرتر دانسته اند. گفته شده است که حدیث مستفیض، عبارت است از آنچه که امت آن را تلقی به قبول کند، بدون اعتبار عدد خاصی در روات. دکتر صبحی صالح، پس از تقسیم حدیث به عزیز، مشهور و مستفیض، می نویسد: و ان روته عنه الجماعه و کان فی ابتدائه و انتهائه سواء، سمی مستفیضا 30 چنانچه گروهی حدیث را از شیخ، نقل کنند و نقلها در آغاز و پایان یکسان باشد،مستفیض نامیده می شود. همو در چند صفحه پس از تعریف، این بحث را مطرح می کند که رابطه میان حدیث مشهورو مستفیض چیست؟ و در پاسخ این پرسش، پس از نقل نظر برخی از صاحب نظران (مبنی برترادف این دو) می نویسد: لکن الاصح التفرقه بینهما بان المستفیض یکون فی ابتدائه و انتهائه سواءو المشهور اعم من ذلک و منهم من غایر بینهما علی کیفیه اخری 31 صحیح تر، تفاوت میان حدیث مشهور و مستفیض است زیرا مستفیض در آغاز و پایان مساوی است ولی مشهور، اعم است از این. برخی نیز تفاوت میان این دو را به گونه دیگر بیان کرده اند.
جمع بندی
از آنچه گذشت، روشن می گردد که در چند جهت، میان عالمان شیعی و سنی، نسبت به خبر مستفیض، اختلاف نظر وجود دارد. از جمله، در تحقق این عنوان از نظر عالمان شیعی، تعدد راویان شرط است بر خلاف برخی تعاریف اهل سنت که خبر مورد قبول امت را مستفیض می دانند هرچند راویان آن در تمام طبقات متعدد نباشد. و از سوی دیگر، در باره رابطه مستفیض و مشهور، هم در آرای شیعه و هم در آرای اهل سنت، اختلاف وجود دارد. هفت. اصطلاح «غریب »
یکی دیگر از اصطلاحات مربوط به خبر واحد (به لحاظ تقسیم آن از جهت شمار راویان)، عنوان غریب است. در این بخش، برخی از مباحث آن بررسی می شود:
الف- تعریف «غریب »
شیخ بهایی پس از تقسیم خبر واحد به مستفیض و غریب، در مقام تعریف آن می نویسد: غریب ان انفرد به راو واحد، فی ای موضع وقع التفرد به فی السند، وان تعددت الطرق الیه او منه 32 اگر راوی خبر در یک طبقه، یک نفر باشد فرقی نمی کند در هر طبقه ای که باشد- خبرغریب نامیده می شود هرچند راههای منتهی به آن فرد و یا راویان از آن فرد، زیادباشند. همو در الوجیزه در مقام تعریف خبر غریب، می نویسد: او انفرد به واحد فی احدها فغریب 33 اگر راوی خبر در یک طبقه، یک نفر باشد، خبر غریب نام دارد. آیة الله مامقانی در این باره می نویسد: و هو، علی ما صرح به جمع، هو الخبر الذی انفرد بروایته الطبقات جمیعا او بعضهاواحد فی ای موضع من السند وقع التفرد به، اوله کان او وسطه او آخره، و ان تعددت الرواه فی سائر طبقات السند تعریف خبر غریب، براساس تصریح بعضی، عبارت است از خبری که در تمام طبقات و یابعضی از طبقات، یک نفر روایت کند چه در طبقه اول، چه وسط و چه آخر باشد هرچندراویان در دیگر طبقات سند، زیاد باشند. علامه میرداماد، حدیث غریب را این چنین تعریف می کند: الروایه التی یرویها راو واحد فی الطبقه الاولی، و اثنان فی الطبقات اللاحقه 34حدیث غریب، عبارت است از روایتی که راوی واحد در طبقه اول و دو راوی در طبقات بعدی، آن را روایت کنند.
از مجموع این تعریفها روشن می گردد که شرط تحقق عنوان غریب، عبارت است از اینکه در یکی از طبقات، راوی آن، یک نفر باشد برخلاف مستفیض که باید در تمام طبقات،راویان آن، کمتر از دو نفر نباشند. پس از روشن شدن تعریف خبر غریب، باید در باره مباحثی که مربوط بدان است، تحقیق گردد. از جمله این مباحث، تقسیمات آن است:
ب- فرد مطلق و فرد نسبی
یکی از تقسیمات غریب، عبارت است از تقسیم آن به فرد مطلق و فرد نسبی. شیخ بهایی پس از تعریف آن می نویسد: ثم ان کان الانفراد فی اصل سنده، فهو الفرد المطلق، و الا فالفرد النسبی 35 اگر انفراد در حدیث غریب، در اصل سند باشد، فرد مطلق نامیده می شود والا فردنسبی نام دارد. وی در جای دیگر کتاب، در مقام تقسیم حدیث منفرد می نویسد: و هو قسمان، لانه اما ان ینفرد به روایه عن جمیع الرواه، و هو الانفراد المطلق،و الحقه بعضهم بالشاذ و سیاتی انه یخالفه او ینفرد به بالنسبه الی جهه، و هوالنسبی، کتفرد اهل بلد معین کمکه و البصره و الکوفه او تفرد واحد من اهلها به 36 حدیث مفرد، دو قسم است زیرا یا همه راویان فرد، از این چنین حدیثی، مفرد مطلق است( برخی آن را به حدیث شاذ ملحق کرده اند، ولیکن پس از آن خواهد آمد که فردمطلق، با شاذ مخالف است) و یا اینکه راوی، نسبت به جهتی، فرد است. این، مفردنسبی نام دارد، مانند اینکه اهل شهر مخصوصی مثل مکه و بصره و کوفه و یا یک نفراز این اهالی، آن را نقل کند. آیة الله مامقانی نیز همین عبارت شیخ بهایی را آورده و آن را پذیرفته است.
ج- غریب در سند، متن و یا هر دو
حدیث غریب، گاهی از جهت سند، گاهی از جهت متن و گاهی از هر دو جهت، غریب است.در این بخش، به اختصار، تعریف هر یک را از کتاب مقباس الهدایه نقل می کنیم: 37 فالاول، ما تفرد بروایته واحد عن مثله و هکذا الی آخر السند، مع کون المتن معروفا والثانی، ما تفرد واحد بروایه متنه ثم یرویه عنه او عن واحد آخر، یرویه عنه جماعه کثیر، فیشتهر نقله عن المنفرد و قد یعبر عنه للتمییز بالغریب المشهور، لاتصافه بالغرابه فی طرفه الاول و بالشهره فی طرفه الآخر 38 غریب از جهت سند، عبارت است از حدیثی که راوی آن، یک نفر باشد که از همانندخودش روایت کند، تا آخر سند در حالی که متن آن معروف است.حدیث غریب از حیث متن،عبارت است از حدیثی که متن آن را یک نفر نقل کرده ست سپس گروهی آن را از آن شخص و یا از شخص دیگری که آن را نقل کرده- روایت می کنند در نتیجه، نقل از یک نفر، شهرت پیدا می کند و حدیث غریب را گاهی غریب مشهور می نامند به این دلیل که در طرف اول، غریب است و در طرف آخر، مشتهر شده است. و اما الثالث، فهو ما کان راویه فی جمیع المراتب واحدا، مع اشتهار متنه عن جماعه 39 قسم سوم (غریب از حیث متن و سند)، عبارت است از روایتی که راوی آن در تمام طبقات با اشتهار متن آن از گروهی 1 واحد باشد. و به هنگام کاربرد مطلق غریب،این نوع اخیر ای حدیث غریب مقصود است.
د- غریب از نظر لفظ
نوع دیگر از حدیث غریب، عبارت است از غریب از نظر لفظ و آن روایتی است که درمتن آن، الفاظ غامض و مشکل که دور از فهم است، وجود داشته باشد.40 در باره شناخت احادیث غریب از جهت لفظ، کتابهای فراوانی نوشته شده است.
ه- رابطه غریب با صحیح و حسن
برخی چنین پنداشته اند که هر حدیث غریب، ضعیف است. در حالی که چنین نیست زیرااگر حدیث غریب شاذ باشد، در این صورت، ضعیف خواهد بود. در غیر این صورت، ممکن است صحیح و یا حسن باشد. شیخ بهایی در این باره می نویسد: و لا یضعف الحدیث بذلک، من حیث کونه افرادا الا ان یلحق بالشاذ، فیرد لذلک 41حدیث با یکی بودن راوی (غریب بودن)، داخل در عنوان ضعیف نمی شود مگر اینکه عنوان شاذ بر آن صادق باشد. در این صورت، از این جهت، مردود است.
جمع بندی
روشن شد که اصطلاح غریب، سه گونه استعمال دارد. غریب مطلق، غریب نسبی و غریب لفظی. هر یک از این سه استعمال نیز اقسامی دارد. و نیز روشن شد که اصطلاح غریب با ضعیف مترادف نیست بلکه میان این دو، رابطه عموم و خصوص من وجه برقرار است. هشت. غریب در نگاه اهل سنت
صاحب نظران اهل سنت، در دانش درایه، مباحث گوناگونی را در باره حدیث غریب واقسام و احکام آن، مطرح کرده اند. در این بخش، برخی از آنها مورد رسیدگی قرارمی گیرد.
الف- تعریف حدیث غریب
دکتر نور الدین عتر در کتاب شرح الشرح، در باره تعریف غریب، چنین می نویسد: و عند المحدثین، هو الحدیث الذی تفرد به راویه، سواء تفرد به عن امام یجمع حدیثه او عن راو غیر امام 42 حدیث غریب، نزد محدثان، عبارت است از حدیثی که راوی آن، یک نفر باشد. چه راوی از امامی که احادیث او را جمع می کند،واحد باشد و یا از غیر امام.
ب- اقسام حدیث غریب
حاکم نیشابوری پس از بیان اینکه حدیث غریب، اقسام گوناگونی دارد، سه نوع ازغریب الحدیث را با مثال برمی شمارد: غرائب الصحیح، غرائب الشیوخ و غرائب المتون.دکتر صبحی صالح در باره تقسیمات غریب می نویسد: و انواع الغریب متکاثره اهم هذه الانواع ثلاثه: الاول، تفرد شخص عن شخص... الثانی،تفرد اهل بلد عن شخص... الثالث، تفرد شخص من اهل بلد عن اهل بلد آخر 43 انواع حدیث غریب، زیاد است. مهمترین آنها سه نوع است: اول، نقل یک نفر از یک نفر... دوم، نقل اهل یک شهر از یک نفر... سوم، نقل یک فرد از اهل یک شهر.44
ج- غریب از نظر متن و سند
دکتر عتر، حدیث غریب را از جهت دیگری تقسیم می کند. وی در این باره می نویسد:و قد قسم العلماء الغریب بحسب موضع الغرابه فیه اقساما کثیره، ترجع الی قسمین الاول، الغریب متنا و اسنادا و هو الحدیث الذی لا یروی الا من وجه واحد... القسم الثانی، الغریب اسنادا لامتنا و هو الحدیث الذی اشتهر بوروده من عده طرق عن راواو عن صحابی او عده رواه ثم تفرد به راو فرواه من وجه آخر غیر ما اشتهر به الحدیث 45 علما، حدیث غریب را از جهت طبقه غرابت، به اقسام زیادی تقسیم کرده اند که به دوقسم مهم، برگشت می کند: اول، حدیث غریب از جهت متن و سند و آن عبارت است ازحدیثی که روایت نمی شود، مگر از جهت واحد (یعنی راوی در تمام طبقات، یک نفر است)قسم دوم، حدیث غریب تنها از جهت سند، نه متن و آن عبارت است از حدیثی که نقل آن از راههای متعددی (از طریق یک راوی، یا صحابی و یا گروهی از راویان) مشتهرشود سپس یک راوی، آن را از غیر آن جهتی که مشهور شده است، روایت کند.
از مطالبی که در باره غریب بیان شد، روشن شد که میان تعریف عالمان شیعی ازاصطلاح غریب با تعریف عالمان سنی، تفاوت قابل توجهی وجود ندارد. از طرفی، هم عالمان شیعی و هم عالمان سنی، غریب را به اقسام گوناگونی تقسیم کرده اند. در این جهت نیز اختلاف چشمگیری به چشم نمی خورد. نه. اصطلاح عزیز
یکی دیگر از اصطلاحات زیر مجموعه خبر واحد به لحاظ شمار راویان، عنوان عزیزاست زیرا پیش از این گذشت که خبر واحد از جهتی تقسیم می شود به مستفیض، غریب وعزیز. برخی از مباحث مربوط به دو اصطلاح مستفیض و غریب، گذشت و اینک چند بحث در باره اصطلاح عزیز:
الف- مفهوم عزیز از نگاه اهل لغت
خلیل فراهیدی می نویسد: یقال عز الشئی اذا قل، حتی یکاد لا یوجد من قلته.46 علامه فیومی می نویسد: و عز الشی ء، یعز من باب ضرب، لم یقدر علیه.47 ابن اثیر می نویسد: فی اسماء الله تعالی: العزیز، هو الغالب القوی الذی لا یغلب و العزه فی الاصل:القوه و الشده و الغلبه. تقول عز یعز بالکسر، اذا صار عزیزا و عز یعز بالفتح، اذا اشتد.48 از مجموع این موارد، استفاده می شود که اگر عزیز از باب عز یعز باشد، به معنای قوت می باشد و اگر از باب عز یعز باشد، به معنای ندرت و قلت می باشد.
ب- تعریف عزیز در اصطلاح درایه
شیخ بهایی، پس از تقسیم خبر واحد به مستفیض، غریب و عزیز، می نویسد: و هو الذی لایرویه اقل من اثنین عن اثنین سمی عزیزا لقله وجوده او لکونه عز (ای قوی) لمجیئه من طرق اخری 49 عزیز، عبارت است از حدیثی که کمتر از دو نفر، آن را روایت نکنند یا از آن جهت که کمیاب است، بدین اسم نامیده شده و یا از آن جهت که (به خاطر نقل آن ازراههای دیگر) قوی است به خاطر نقل آن از راههای دیگر. آیة الله مامقانی، همین تعریف شیخ بهایی را با مختصر تغییری، چنین نقل می کند: و هو مالایرویه اقل من اثنین سمی عزیزا لقله وجوده او لکونه عز ای قوی لمجیئه من طریق آخر 50 عزیز، عبارت است از حدیثی که کمتر از دو نفر آن را روایت نکرده باشد یا از آن جهت که کمیاب است، بدین اسم نامیده شده و یا از آن جهت که قوی است (چون ازراههای دیگر نقل شده). صاحب وصول الاخبار، حدیث عزیز را چنین تعریف می کند:بن سعید و ابن ابی عمیر، فهو العزیز 51 ان رواه اثنان او ثلاثه عن کل من یجمع الحدیث ویروی عنه لعدالته وضبطه کالحسین چنانچه حدیث را دو و یا سه نفر نقل کنند از کسی که احادیث پیش او جمع شده و به خاطر عادل و ضابط بودنش، مانند حسین بن سعید و ابن ابی عمیر، از او حدیث نقل می شود، عزیز نامیده می شود. ده. عزیز در نگاه اهل سنت
دکتر صبحی صالح می نویسد: الغریب اذا اشترک اثنان او ثلاثه فی روایته عن الشیخ، سمی عزیزا 52 حدیث غریب، هرگاه دو و یا سه نفر در نقل آن از شیخ اشتراک داشته باشند، عزیز نامیده می شود. صاحب فتح المغیث به نقل برخی از صاحب نظران می نویسد: انه الذی یکون فی طبقه من طبقاته راویان فقط 53عزیز، حدیثی است که در یک طبقه از طبقاتش، دو راوی بیشتر نیست. ابن صلاح در مقام تعریف عزیز می نویسد: فاذا روی عنهم رجلان و ثلاثه واشترکوا فی حدیث، سمی عزیزا 54 هرگاه از ائمه حدیث (صاحبان مجامع)، دو و یا سه مرد، روایت کنند و اشتراک در حدیث داشته باشند، این حدیث، عزیز نامیده می شود.
پی نوشت ها1. الدرایه فی علم مصطلح الحدیث، نجف، مطبعه النعمان، ص 15 2. الهدایه فی علم الدرایه، تحقیق محمد رضا مامقانی، چاپ آل البیت، ج 1،ص 125 3. بحوث فی علم الاصول، با تقریر آیة الله سید محمود هاشمی، ج 4، ص 338 4. الموضوعات فی الآثار و الاخبار، دار الکتاب اللبنانی، ص 5 5. معالم الاصول، انتشارات اسلامیه، ص 186 6. مبادی الوصول، ص 203 7. علوم الحدیث و مصطلحه، ص 141 8. همان، ص 151 9. منهج النقد فی علوم الحدیث، نور الدین عتر، ص 26 10. علوم الحدیث و مصطلحه، ص 5 11. منهج النقد فی علوم الحدیث، ص 26 12. همان، ص 27 13. نسبت به مفهوم و قلمرو صحابی و تابعی، اختلاف نظر وجود دارد. در باره تعریف صحابی، چند نظر وجود دارد، از جمله: ) کسی که حضرت رسول(ص) را ملاقات کرده وبا او مجالست داشته است ) کسی که حداقل یک و یا دو سال با حضرت، مصاحبت داشته است ) کسی که با حضرت، افزون بر مصاحبت زیاد، روایت نیز نقل کرده است ) کسی که زمان او را درک کرده و مسلمان بوده، هر چند او را ندیده باشد. در باره تابعی نیز اقوالی است، از جمله:1) کسی که یکی از صحابه را ملاقات کرده و با اسلام مرده است 2) کسی که افزون بر درک صحابی، مدتی با او مصاحبت کرده است (کشاف، ج 1، ص 183). بنابراین، بسیاری از ائمه(ع) از تعریف اهل سنت در باب صحابی و تابعی، خارج اند. 14. الرعایه فی علم الدرایه، ص 169 15. مقباس الهدایه، ج 1، ص 125 16. علوم الحدیث و مصطلحه، ص 146 17. منهج النقد فی علوم الحدیث، ص 403 18. کتاب العین، ج 7، ص 65 19. معجم الرجال، ج 4، ص 465 20. النهایه، ابن اثیر، ج 3، ص 484 21. المصباح المنیر، فیومی، دار الکتاب العلمیه، ج 2، ص 666 22. الرعایه، ص 69 23. مقباس الهدایه، ج 1، ص 128 24. الموضوعات فی الآثار و الاخبار، ص 49 25. الرعایه، ص 70 26. همان. 27. همان. 28. الفصول الغرویه فی الاصول الفقهیه، آیة الله شیخ محمد حسین اصفهانی، ص 271 29. منهج النقد، ص 415 30. علوم الحدیث و مصطلحه، ص 234 31. همان، ص 34 32. الرعایه، شیخ بهایی، ص 7 33. الوجیزه، شیخ بهایی، ص 6 34. الرواشح السماویه، میرداماد، ص 130 35. الرعایه، ص 70 36. همان، ص 103 37. مقباس الهدایه، ج 1، ص 217 38. همان، ص 228 و227 39. همان، ص 231 40. همان. 41. الرعایه، ص 103 42. منهج النقد، ص 397 43. معرفه علوم الحدیث، حاکم نیشابوری، ص 94 44. علوم الحدیث و مصطلحه، ص 227 45. منهج النقد فی علوم الحدیث، ص 397 46. العین، خلیل فراهیدی، ج 1، ص 76 47. المصباح المنیر، فیومی، ج 2، ص 557 48. النهایه، ابن اثیر، ج 3، ص 228 49. الرعایه، ص 70 50. مقباس الهدایه، ج 1، ص 134 51. مستدرکات مقباس الهدایه، ج 5، ص 72 52. علوم الحدیث و مصطلحه، ص 229 53. مستدرکات مقباس الهدایه، ج 5، ص 73 54. منهج النقد فی علوم الحدیث، ص 416
منابع : فصلنامه علوم حدیث،شماره 10 http://www.hawzah.net