الگوهای رفتاری از زندگی حضرت فاطمه زهرا(س)
الگوهای رفتاری از زندگی حضرت فاطمه زهرا(س)
0 Vote
18 View
تأثیر الگو و نقش پذیری انسان از آن، امری طبیعی است که از غریزه تقلید سرچشمه میگیرد.[1] البته برخلاف نظر اگزیستانسیالیستها،[2] الگوسازی که براساس تدابیر صحیح طرحریزی شود، مغایر با آزادی شخصی نیست؛ چنانکه اسلام با تأکید بر حفظ حریّت آدمی و رعایت آزادیهای شایسته بشر و با توجه به روحیه تأثیرپذیری انسان، اصل پیروی جاهل از عالم و الگوپذیری از نمونههای راستین را مورد تأکید قرار داده است. براین اساس، قرآن کریم، از آسیه و مریم(س)،[3] ابراهیم (ع) و همراهان او[4] و از پیامبر گرامی اسلام(ص)[5] به عنوان الگوهای شایسته نام برده است. فاطمه (س) ـ پاره تن پیامبر اعظم(ص)[6] ـ به عنوان سرور همه زنان تاریخ، حتی بر مریم(س) برتری دارد.[7] امامان معصوم(ع) كه خود الگوي همگان در تمام ابعاد وجودياند، فاطمه زهرا(س) را اسوه شايسته خويش معرفي ميكنند. امام حسن عسکری(ع) میفرماید: نَََحْنُ حُجَجُ اللَّهِ عَلى خَلْقِهِ وَ جَدَّتُنا فاطِمَةُ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْنا[8] ما (ائمه) حجت خدا بر مردم و مادرمان فاطمه حجت خدا بر ماست. و امام زمان(عج) در توقیع مبارکش، از ایشان به عنوان اسوهای حسنه برای خودش یاد میکند.[9] فاطمه(س) نه تنها الگوى يك زن مسلمان و نمونه مكتب اسلام برای زنان است بلکه اسوه تمام جهانیان در ابعاد مختلف زندگی است؛[10] در كار و تلاش، در هدفدارى، در صبر و استقامت، در بندگی و عشق به پرستش معبود، در زهد و سادهزیستی، در حیاء و حجاب و عفاف، در عرصه وظایف خانوادگی، در جبهه دفاع از ولایت و ... . همه رفتارهای فاطمه (س) درسآموز است: محبتش، خشمش، مبارزهاش، حق خواهياش، همسردارياش، تربيت فرزندانش، عبادتش، زهد و تقوايش و ... . این نوشتار، در پی آن است تا گوشهای از این دریای بیکران را به تصویر بکشد، اما پیش از آن، توجه به مفهوم الگوی رفتاری و اهمیت آن ضروری است. مفهوم الگوی رفتاری تعریف الگو در لغت به معانی اُسوه، مُدل، نمونه، مثال، سرمشق و قُدوَه آمده است.[11] الگو و اسوه در لغت علاوه بر نمونههای عینی به مفاهیم هم اطلاق میشوند.[12] اسوه تعبیر عربی و قرآنی الگوست و مراد از آن، حالتی است که انسان به هنگام پیروی از غیر خودش کسب میکند.[13] روشن است در این تعریف، جنبه غیر عینی اسوه لحاظ گردیده اما گاهی اسوه به کسی گویند که باید به وي تأسّی جست و مانند او عمل کرد[14] که این بیان به سرمشق عینی اشاره دارد. این دو معنا در فرهنگ علوم رفتاری هم ملاحظه میشود و الگو قابل انطباق بر دو گونه مصداق است. جنبه عینی الگو امری است که در یک گروه اجتماعی شکل میگیرد تا در رفتارهای اجتماعی به عنوان مُدل، راهنمای عمل قرار گیرد و در جنبه غیر عینی، الگوها، شیوههای زندگی هستند که از صُوَر فرهنگی نشأت میگیرند.[15] روش الگوسازی از این روش در روانشناسی اجتماعی به نام همانندسازی[16] یاد میشود که در آن، نمونهاي از رفتار و کردار مطلوب، به صورت عملی در معرض دید شخص قرار میگیرد تا او به پیروی بپردازد و حالت نیکویی مطابق با عمل نمونه را در خودش پدید آورد. شخص میکوشد تا خود را همانند فردی که به نظرش شخصیّت قابل قبولی دارد نموده و نگرشها، ویژگیهای رفتاری و هیجانهای او را سرمشق خود قرار دهد. این رویه به خاطر کسب پاداش یا اجتناب از تنبیه نیست بلکه برای این است که آن فرد را پسندیده و نفوذ او را پذیرفته است. برخی، همانندسازی را ناشی از غریزه تقلید میدانند.[17] در مقابل این نظریه، گروهی دیگر معتقدند که همانندسازی و الگوگیری، تأمینکننده منافع افراد است و آنها را در نیل به اهداف یاری مینماید به اين بيان كه اگرچه به تأثیر تقلید در کودکی باور داشته باشیم اما وقتی جوانی موهای خود را مانند یک ستاره سینما میآراید یا مثل او لباس میپوشد نميتوان باور داشت که تا آن زمان از عمرش نیروی غریزی تقلید او را به این کار واداشته است بلکه وي بدان جهت به این کار دل میبندد که آن روش را وسیله نیل به منزلت و مقام و شیوه زندگی آن ستاره سینما میشمرد.[18] در جمع بین این دو نظریه میتوان به روش اسوهسازی در قرآن _ به عنوان یک روش بنيادين در تربیت_ اشاره کرد. از نظر قرآن یکی از ویژگیهای مهم این روش، این است که فرد باید در برخورد با اسوه، بابصیرت و انتخابگری به مواجهه بپردازد. قرآن کسانی را که در پیروی از دیگران با کوردلی به هرآنچه بیابند، اقتدا میکنند مورد نکوهش قرار میدهد و آنان را به بصیرت فرا میخواند؛[19]پس اسوهگزینی هرچند متضمّن پیروی از غیر است اما این پیروی هرگز نباید تقلید صرف و با بیخبری باشد بلکه تقلیدِ هدفمند و آگاهانه است و بصیرت پیشفرض اساسی این روش است. اهمیت و ضرورت الگوهای برتر الگو در همه سنین نقش بسیار مهمّی در انتقال و درونیکردن ارزشها دارد اما این موضوع در نسل جوان و نوجوان نمود بیشتری مییابد. آنها به سبب روح پاک و آرمانگرایی خاص خود ندای پاکان و اشخاص نمونه را حس میکنند و در نظر کسانی که طبع دینی دارند ندای پاکان همان ندای الهی است.[20] امروزه تمام دستگاههای تبلیغاتی و فرهنگی و حتی سیاسی و اقتصادی در پی ارائه و احیاناً تحمیل الگوهای گوناگون خود به افراد، طبقات و خصوصاً نسل جوان هستند. پس با توجه به عنصر آگاهی در تقلید از الگوها و تقویت آن، باید جامعه را به تأسّی از الگوهای برتر و اسوههای راستین بشری که هماهنگ با نظام ارزشی جامعهاند، سوق داد. اهمیت الگوهای برتر در پیشرفت جامعه، از چند جهت است: 1. الگوها میزان و ترازوی سنجش رفتار انسانها هستند. افزون بر اینکه بدون بکار بردن الگوها انسان دچار سردرگمی و احیاناً خودبینی خواهد شد. 2. هدایت و راهیابی به رشد و تکامل بشری از طریق الگوهایی است که به قلّه تربیت و اوج کمال رسیدهاند و نقش قطبنما را دارند تا آدمی، راه را به بیراهه نرود. نمونه بارز این الگوهای هدایتگر پیامبران و اولیای الهیاند. 3. سنجش نارساییها و نواقص و میزان موفقیت خویش در کسب فضائل با مددگیری از الگو امکانپذیر است. وقتی فردی عکسالعمل الگوی خویش را در برابر محرّکی که برای خودش هم رخ داده مینگرد و تفاوت چشمگیری بین عکسالعمل او و عکسالعمل خودش مییابد، به نارسایی رفتار خود پی برده، از آن پس سعی در اصلاح رفتار خویش و تطبیق آن با رفتار الگویش مینماید. 4. اسوهها عامل تحرّک انسانها، یأسزدایی و خارج ساختن روح ناامیدی از جامعهاند ابعاد شخصیت ريحانه نبي(ص)[21] فاطمه زهرا(س) زنى كه در حجره اى كوچك و خانه اى محقّر، انسانهايى را تربيت كرد كه نورشان از بسط خاك تا آن سوى افلاك و از عالم ملك تا آن سوى ملكوت اعلى مىدرخشند.[22] شناخت ابعاد شخصيتي كوثر حيات _ حضرت فاطمه زهرا(س)_ كه سوره «هَلْ أَتَي»، آيه «مُباهَلَه» و حديث «كِساء» در مورد او و خانوادهاش نازل شده،[23] از حوزه درك و فهم قاصر و محدود ما فراتر است. اما نكته قابل دقت در اين عرصه كه ديده عقل را مبهوتتر ميكند، قدرت اين بانوي بزرگوار در جمع كردن ابعاد مختلف و گاه در ظاهر ناسازگار با هم است. در عين زهد و عدم دلبستگي به دنيا، براي دفاع از حقانيّت و ولايت، خطبه فدكيّه ميخوانَد. در همگامي با شوي خود و رعايت اصول شوهرداري، بهترين ياور براي مولاي خويش در طاعت پروردگار است[24] و در دعاهاي شبانه خويش خيرخواه همسايگان.[25] در اين مورد مقام معظم رهبري ميفرمرماید: در زندگى معمولى اين بزرگوار، يك نكته، مهم است و آن جمع بين زندگى يك زن مسلمان، در رفتارش با شوهر و فرزندان و انجام وظايفش در خانه از يك طرف و بين وظايف يك انسان مجاهد، غيور و خستگىناپذير در برخوردش با حوادث سياسى مهم بعد از رحلت رسول اكرم(ص) كه به مسجد مىآيد و سخنرانى و موضعگيرى و دفاع مىكند و حرف مىزند و... همچنين از جهت سوم، يك عبادتگر و بپادارنده نماز در شبهاى تار و قيامكننده للَّه و خاضع و خاشع براى پروردگار است و در محراب عبادت، اين زن جوان مانند اولياى كهن الهى، با خدا راز و نياز و عبادت مىكند. اين سه بُعد را با هم جمع كردن، نقطه درخشان زندگى فاطمه زهرا(س) است.[26] جمع فضائل در فاطمه زهرا(س) است كه او را آيينه حُسننماي جمال حق قرار داده تا آنجا كه رسولگرامياسلام(ص) فرمود: «لَوْ كَانَ الْحُسْنُ شَخْصاً لَكانَ فاطِمَةَ » اگر نيكويي در قالب شخصي جلوه مينمود، هرآينه آن شخص فاطمه بود. [27] از جمله فضائل آن حضرت، مقام علمی ایشان بود. در مقام و درجه علمي او همين بس كه ايشان دانش خود را از سرچشمه وحي فرا گرفته و علوم و اسراري كه رسول خدا(ص) به او ميآموخت، توسط حضرت علي(ع) نوشته ميشد تا به اين ترتيب صحيفه فاطميّه به فاطمه(س) هدیه شد.[28] ريحانه رسول اعظم(ص)، بانوي انديشمندي است كه به عمق توحيد به گونهاي خالصانه دست يافت؛ فرازهاي آغازين خطبه فدكيّه گوشهاي از درك والاي او از اصل توحيد را به نمايش ميگذارد. [29] خداوند آنچنان آن بانو را از علم و دانش سرشار نمود[30] كه گاه اميرالمؤمنين هم از او بهره علمي ميگرفت.[31] اگر دامنه علم را به بصيرت و موقعيتشناسي توسعه دهيم،[32] بيشك ايشان در تصميمگيريهاي خويش و در بينش خود صائب و نمونه بودند چنانكه امام جعفرصادق(ع) فرمود : او از من به حقايق امور آگاهتر بود.[33] درباره مقام معنوی آن حضرت(س) نیز باید گفت، بيترديد براي افراد عادي توان آن نيست كه در عظمت مقام معنوي حضرت فاطمه(س) سخن بگويند. دختر پيامبر(ص)، معماي ناگشوده ذهن بشر و معارف بشري است.[34] دختر پيامبر(ص)، حركت معنوي خود را با قدرت الهي، با دست غيبي و با تربيت رسول الله(ص) شروع كرد و تمامي مراحل معنوي را طي نمود تا به مرتبهاي رسيد كه دست همه از او كوتاه گشت.[35] لؤلؤ نوراني رسالت چنان در ايمان و اخلاص و يقين به پيش رفت كه پدر گرامياش(ص) فرمود: دخترم فاطمه، (كسي است كه) خداوند قلب و جوارح او را از ايمان و يقين، لبريز ساخته است.[36] تنها كفو و همتای اين درياي موّاج و بيكرانه، اميرالمؤمنين علي(ع) است[37] كه او را به خوبی میشناسد درحالیکه مردم نسبت به شناخت واقعی آن حضرت(س) عاجزند.[38] نمونه هایی از الگوهای رفتاری فاطمه زهرا(س) 1. صداقت فضائل اخلاقی از امور ضروری اجتماع بشری است که اگر این خصلتها از زندگي بشر برداشته شود، بسیاری از افراد بشر در ارتکاب اعمال زشت و پایمال کردن قوانینی که رعایتش واجب است، شرم نميکنند و در نتيجه جامعه بشری متلاشی میگردد.[39] از جمله این فضائل اخلاقی، صداقت و پرهيز از دروغگويي و نفاق است. [40] معنای اولی صدق، مطابقت کلام با خارج است اما با توسعه در معنای صدق، وصف صادق بودن را وقتی بر انسانی حمل میکنند که گفته وی با خارج مطابقت کند و عمل او براساس اعتقادش باشد و آنچه را مراد جدیاش است، به جای آورد. به این ترتیب صدق صفتی است که همه اخلاق حسنه از عفت، شجاعت، حکمت، عدالت و ... را در برمیگیرد. پس اگر مراد از صداقت، تطابق گفتار و کردار آدمی با باطنش باشد، تمامی فضائلی را که آدمی میتواند کسب نماید، شامل میگردد که صدق در گفتار، یکی از مصادیق آن است. [41] كلمه صديق صيغه مبالغه از صدق است و صديق به كسى گويند كه در صدق مبالغه كند يعنى آنچه را كه مىگويد انجام مىدهد و ميان گفتار و كردارش تناقضى وجود ندارد.[42] يكي از القاب حضرت فاطمه(س)، صديقه است كه خود رسولخدا اين لقب را به او عنايت كرد.[43] مراد از آن در وهله اول راستگويي در همه اقوال است.[44] عايشه در وصف دخت گرامي پيامبر اسلام(ص) ميگويد: من كسي را به جز رسول الله(ص) راستگوتر از فاطمه(س) نديدم.[45] در مرحله بعدي مراد از صدق همان عصمت و همگامي قول و عمل است چرا كه او هرآنچه را بر رسولاكرم(ص) نازل ميشد تصديق ميكرد و عمل مینمود.[46] 2. ادب مراد از ادب، ظرافت عمل و هيأت زيبايي است كه سزاوار است عمل بر طبق آن انجام شود. مشخص است كه عمل وقتى ظريف و زيبا جلوه مىكند كه اولاً مشروع بوده و منع تحريمى نداشته باشد، پس در ظلم و دروغ و خيانت و كارهاى شنيع و قبيح، ادب معنا ندارد و ثانياً عمل اختيارى باشد، يعنى ممكن باشد كه آن را در چند هيأت و شكل در آورد ولي شخص به اختيار خود آن را به وجهى انجام دهد كه مصداق ادب واقع شود؛ نظير ادبى كه اسلام در غذا خوردن سفارش كرده است و آن عبارت است از گفتن بسم اللَّه در اول غذا و الحمد للَّه در آخر آن و احتراز از خوردن در حال پرى شكم و امثال اين موارد از آداب غذا خوردن. بدیهی است که اقوام مختلف آداب مختلفي دارند مانند تحيت در موقع برخورد و ملاقات با يكديگر كه در اسلام اين تحيت سلام است كه از طرف خداى متعال، مبارك و طيب قرار داده شده و در نزد اقوامى ديگر برداشتن كلاه و يا بلند كردن دست و کارهای دیگر است و چون مطلوب نهايى دين، توحيد، عبوديت و بندگى است پس ادب الهى كه خداى سبحان انبيا و فرستادگانش را به آن مؤدب نموده است، هيأت زيباى اعمال دينىاي است كه از غرض و غايت دين حكايت مىكند.[47] با توجه به معنای بالا از ادب، حضرت فاطمه(س) بهترین الگو در رعایت آداب اسلامی است. نمونههایی از این ادب در حرکتهای آن حضرت در برابر پدر و شوی گرامیاش مرور میشود: 1. در عصر رسالت، برخی از مسلمانان با حضرترسولاکرم(ص) همانند دوستان خويش برخورد كرده، گاه صداي خويش را از صداي دلنواز او بلندتر میکردند یا او را به نام صدا ميزدند و به اين ترتيب ادب شايسته، را به جای نمیآوردند. ازاينرو آيات الهي نازل شد[48] و هشدار داد كه با رسول خدا به آواز بلند سخن نگوييد و او را به نام صدا نزنيد. حضرت فاطمه(س) پس از شنيدن آيه شريفه، با آنكه به پدر مهر ميورزيد اما به دلیل ادب، آن حضرت(س) را رسولخدا صدا ميزد كه پيامبر(ص) او را استثناء نمود.[49] 2. هنگاميكه حضرت علي(ع) به خواستگاري حضرت فاطمه(س) رفت و رسول اكرم(ص) موضوع را با دخترش در ميان گذاشت، سكوت فاطمه(س)،[50] نشان قبول و رضايت اوبود اما به سبب حیا و ادب، کلامی بر زبان جاری نساخت.[51] 3. اين فراز سرشار از ادب حضرت فاطمه(س) در برابر شوي گرانقدرش است كه فرمود: يَا أَبَا الْحَسَنِ إِنِّي لَأَسْتَحْيِي مِنْ إِلَهِي أَنْ تُكَلِّفَ نَفْسَكَ مَا لَا تَقْدِرُ عَلَيْه.ِ[52] اي ابوالحسن! همانا من از خداي خويش شرمسار خواهم گشت كه از شما چيزي بخواهم كه امكان فراهم آوردنش را نداشته باشي. 4. هنگاميكه فاطمه زهرا(س) مبارزه خود با سردمداران فتنه شوم سقيفه را پي گرفت و نارضايتي خود را اعلام نمود، جوّ جامعه بر ضد آنان شد چرا که مردم این حدیث رسول گرامی(ص) را در خاطر داشتند که خدا از غضب فاطمه خشمگین خواهد شد؛[53] ازاینرو سران سقيفه به خدعه دست زده، تقاضاي ملاقات كردند اما آن آزاد زن، با درايتي وصفناپذير آنان را نپذيرفت تا اينكه دست به دامان اميرالمؤمنين علي(ع) شدند. حضرت فاطمه(س) با دنيايي از ادب فرمود: الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَ الْحُرَّةُ زَوْجَتُكَ إفْعَلْ مَا تَشَاءُ[54] (يا علي!) خانه خانه تو و من همسر تو هستم، هر آنچه صلاح ميداني انجام بده. 3. ولايتمداري و بصيرت ولايت تجلي توحيد ربوبي، حاكميت مطلق خداوند و تحقق اراده تكويني و تشريعياش بر انسان است و ولايتمداري به اين معناست كه كليه برنامهها و مجريان و مسلمين تحت دستورات يا سيره معصومين(ع) باشند. جلوه ولايتمداري در محبت نسبت به وليّ خداست و نشان محبتورزي، اطاعت است محبت_ که جاذبه ای عرشی و رمزی از رحمت و عنایت ربانی است_ را بايد نثار مقدم انوار آسمان ولایت يعني ائمه هدی(ع) نمود با اين اعتقاد كه مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ.[55] معیار و محک نظر برای شناخت آدمی از درجه محبت و اخلاص خویش نسبت به خدا، محبت به رسول خدا(ص) و ائمه هدی(ع) است كه انسانهاي کامل هستند و انسان کامل مظهر و آیینه تمام نمای صفات کمال و جمال الهی است.[56] به همین جهت محبت به ائمه(ع) محبت به خداست و اگر كسي در پی محبت خداست، این امرتنها در پرتو محبت به ولایت امکان پذیر است که دین چیزی جز حب و بغض نیست.[57] تنها در حریم ولایت است که جانِ گداخته شده، به مقام رضا، زهد، تقوا، خلوت در شب و ... می رسد و آثار و برکات معنوی حاصل می شود و نَفَسهای مؤمنِ عاشقِ ولایت از شنیدن داستان ظلمی که بر اهل بیت(ع) رفته است غمزده شده تسبیح است.[58] از سويي ديگر، به حکم آیه إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ [59] آنها که ادعا می کنند خدا را دوست دارند باید از رسول او پیروی کنند تا مورد محبت خدا قرار گیرند و با توجه به اينكه درآیه أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم[60] اطاعت از رسول خدا(ص) و اولوا الامر مکمل هم و در کنار هم آورده شده است، پس ملاک محبت الهی عمل آدمی بوده و اطاعت از رسول و اولوا الامر نشانه صداقت در محبت به پروردگار است. ولایت مداری در ارتباط با بصیرت تفسیر میشود و تحقق مییابد. بصيرت در لغت نامي است براي اعتقاد قلبي به دين و حقيقت.[61]پس میتوان گفت بصيرت دانايي همراه با باور قلبي است. انسان بصير به دليل برخورداري از نگاه ژرف به مسائل، از حوادث گذشته براي آينده عبرت ميگيرد. لذا برخي اهل لغت بصيرت را به معناي عبرت هم آوردهاند.[62] بصيرت مانند سپري است كه در هنگامه فتنهها و مواقف خطرناك شخص را مصون نگه ميدارد. از اين روست كه زره و لباس محافظ جنگي را نیز بصيرت گويند.[63] در میانِ اهل بصیرت، کسانی حضور دارند که در روايات از آنها تعبير به «نُوَمَه» شده است؛ اینها که در امر دین و شناخت خداوند و صفات و اسماء الهی و آگاهی نسبت به احوال دنیا و آخرت به آگاهی و بصیرت کامل رسیدهاند، چراغهاى هدايت و سرچشمههاى دانش هستند كه تيرگي فتنه توسط آنها برطرف ميشود.[64] متوسّمین[65]، نومه و اهل اعراف[66]، اهل بصيرت ناب و اولیاء الهي هستند. حضرت فاطمه(س) با بصیرت ناب به دفاع از ولایت پرداخت. مبارزه شجاعانه و حقطلبانه و الهامبخش حضرت فاطمهزهرا(س)، نشانگر بصیرت لازم او برای مقاومت و بيدارگري در مقابل ظلم و جهل و عوامفریبی و در حقیقت تجلی ولایتمداری ایشان بود. دفاع آن حضرت(س) از ولايت، در دفاع از فدك نيز جلوه كرد چراكه غصب فدك، آن روي سكه غصب خلافت بود.[67] او ميداند كه غصب فدك، انحراف از اصل اسلام و مدار حق[68] است و فدك، بُعد اقتصادي خلافت؛ ازاينرو پرچم حقطلبي را برافراشت. سخنراني،[69] گريه هاي جانسوز در بيتالاحزان،[70] اعتصاب سخن با سردمداران ظلم،[71] دعوت به حق خواهي[72] و سرانجام وصيت به تدفين مخفيانه[73] از جمله شيوههاي اين بانوي بزرگوار در دفاع از ولايت بوده است. شهيده راه ولايت _ حضرت فاطمهزهرا(س) _ در فرازي از خطبه فدكيّه چنين فرمود: پس زمانيكه خداوند خانه پيامبران و جايگاه برگزيدگان را براي پيامبرش ترجيح داد، علائم خفته نفاق از اعماق وجودتان سر بر آورد و لباس دين برايتان كهنه شد و سردسته منافقان زبان درآورد و ناچيزانِ هيچگاه به حساب نيامده، سربرآوردند و اظهار وجود كردند و عربدههاي سرابپرستان و باطلجويان در عرصه دلهاي شما پيچيد و شيطان از مخفيگاه خود سريرآورد و شما را به نام خواند؛ پس شما را آشناي كلامش و پاسخگوي دعوتش و آماده براي پذيرش خدعه و فريب و نيرنگش يافت. سپس شما را از جا بلند كرد و ديد كه چه راحت برميخيزيد و شما را گرم كرد و ديد كه چه آسان گرم ميشويد و آتش (در خرمن كينههايتان) انداخت و ديد كه چه زود شعله ميگيريد. پس (به اغواي شيطان) بر شتري نشان زديد كه از آنِ شما نبود و بر آبِشخوري وارد شديد كه غصب (محض) بود. اين در حالي بود كه هنوز از عهد پيامبر، چيزي نگذشته بود و زخم مصيبت هنوز تازه بود و دهان جراحت هنوز به هم نيامده بود و (بدن) پيامبر هنوز بيرون قبر بود. بهانه آورديد كه از فتنه ميترسيديم (پس خليفه برگزيديم)؛ أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِينَ[74] (ولى بايد) بدانيد كه(هماكنون) در (قعر) فتنه هستيد و راستي كه جهنم بر كافران احاطه دارد. [75] و در فرازي ديگر از اين خطبه بديع فرمود: (اي انصار!) شما كه به شجاعت و جنگاوري معروفيد، شما كه به خير و صلاح شُهرهايد، شما كه دستچين شديد، برگزيده شديد، (شما چرا ياريام نميكنيد؟) شما (همانيد كه) با عرب پيكار كرديد، رنج كشيديد و محنت برديد و ... پس اكنون چرا بعد از آنهمه زبانآوري دم فرو بستهايد (و به وادي حيرت افتادهايد)؟ چرا (حقّ را) بعد از آشكار شدنش مخفي ميكنيد و بعد از آنهمه پيشگامي، عقب نشستهايد؟ چرا بعد از ايمان، به شرك روي آوردهايد؟ ... به هوش باشيد كه من ميبينم شما به سوي تنبلي و تنآسائي و عافيتطلبي ميرويد. [76] 4. مهربانی در خانه «حانيه» يعني مهربان نسبت به همسر و فرزندان، از القاب دخت گرامي رسولاكرم(ص) است.[77] حضرت زهرا(س) كه خود را فدايي اميرالمؤمنين(ع) ميدانست، [78]حتي تا آخرين لحظات عمرش به فكر علي(ع) بود و بر مظلوميت آن حضرت ميگريست.[79] از امام علي(ع) روايت شده كه فرمود: به خدا سوگند! ... او در هيچ موردي مرا خشمگين نساخت و نسبت به من نافرماني نداشت. هرگاه به او مينگريستم، غم و اندوهم از بين ميرفت.[80] 5. قناعت: «حَلِيفَةِ الْوَرَعِ وَ الزُّهْد»[81] عبارتي از زيارتنامه فاطمه زهرا(س) است كه او را همپيمان با زهد و انقطاع از دنيا معرفي ميكند. هنگاميكه فشار اقتصادي حاكم بر جامعه آن روز، بر خانواده سنگيني ميكرد، فاطمه(س) بود كه با آرامش خاطري شگفت از شوهرش حمايت مينمود و ميفرمود: نَهَانِي أَنْ أَسْأَلَكَ شَيْئاً فَقَالَ لَا تَسْأَلِينَ ابْنَ عَمِّكِ شَيْئاً إِنْ جَاءَكِ بِشَيْءٍ [عَفْوٍ] وَ إِلَّا فَلَا تَسْأَلِيهِ.[82] پدرم رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله مرا نهى كرده كه از تو چيزى بخواهم، ميفرمود: اگر چيزى براى تو آورد بپذير و گرنه مبادا از او چيزى خواهش نمائى! ايشان همانند اقيانوسي آرام، با صخرههاي مشكلات مواجه ميشد. روزي رسولخدا(ص) به خانه دخترش آمد و با ديدن حسنين(ع)، رو به فاطمه(س)، فرمود: به فرزندانم غذا بده (تا اينگونه گرسنه نباشند). آن بانوي والا با آرامش و در قالب بياني خاصي گفت: مَا فِي بَيْتِي شَيْءٌ إِلَّا بَرَكَةُ رَسُولِ اللَّهِ در خانه ما چيزي جز بركت (حضور) رسولخدا(ص) وجود ندارد. نتيجه گيري در اين نوشتار، از درياي فضائل حضرت فاطمهزهرا(س)، به ذكر مواردي از الگوهاي رفتاري آن بانوي بزرگوار پرداخته شد: 1. قدرت او در جمع بين ابعاد متعالي خويش از همسرداري و تربيت فرزند، دفاع از ولایت و عبادت و معرفت؛ 2. الگو بودن در جميع فضائل اخلاقي از جمله: صداقت، ادب، شفقت و قناعت؛ 3. الگويي شايسته در دفاع از ولايت با استفاده از روشهاي گريه و ابراز احساس غم، اعتصاب كلامي با دشمنان ولايت، سخنراني و موعظه. البته با تحليل روشهاي حمايتي ايشان از ولايت و تحليل بيانات وي در تبيين فتنه روزگار، بحثي تطبيقي بين عصر حضرت فاطمهزهرا(س) و عصر كنوني قابل ارائه است. [1] . ابراهیم امینی، اسلام و تعلیم و تربیت(2)، تهران، انجمن اولیاء و مربیان، 1372ش، 98. [2] . مهدی صانعی، پژوهشی در تعلیم و تربیت اسلامی، مشهد، سناباد، 1378ش، 44. [3] . تحریم:11و12. [4] . ممتحنه:4؛ نحل:120-123. [5] . احزاب:21. [6] . قَالَ رَسُولَ اللَّهِ (ص): فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي (علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسةالوفاء، 1404ق، 43/23). [7] . فَأَمَّا ابْنَتِي فَاطِمَةُ فَهِيَ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ (همان، 43/24). [8] . طيب، اطيب البيان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات اسلام، 1378ش، 13/225. [9] . فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِي أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ وجود دختر رسول خدا براي من نمونهاي شايسته است.(بحارالانوار، 53/180). [10] . شخصيت زهراى اطهر، در ابعاد سياسى و اجتماعى و جهادى، شخصيت ممتاز و برجستهيى است؛ به طورى كه همهى زنان مبارز و انقلابى و برجسته و سياسى عالم مىتوانند از زندگى كوتاه و پرمغز او درس بگيرند. (از بیانات مقام معظم رهبری، 26/10/1368). [11] . لغتنامه دهخدا، ماده (الگو). [12] . مُنتهیالإرَب. [13] . راغب اصفهاني، المفردات، بيروت، [14] . شعرانی، نثرطوبی. [15] . آلن بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه باقر ساروخانی، تهران، کیهان، 1370ش، 260-261، ماده (pattern). [16] . identification. [17] . ر.ک. به: اتکینسون و هیلگارد، زمینه روانشناسی، ترجمه براهنی و دیگران، تهران، رشد، 1375ش، 1/157-170؛ الیوت ارونسون، روانشناسی، شُکرکُن، تهران، رشد، 1382ش، 61-62. [18] . روانشناسی اجتماعی، اتوکلاین برگ، ترجمه کاردان، تهران، نشر؟، 1372ش، 2/494. [19] . زخرف:23-24. [20] . موریس دبس، مراحل تربیت، علیمحمد کادان، انتشارات دانشگاه تهران، 1374ش، 103. [21] . حضرت علي(ع) در معرفي خود به خوارج فرمود: أَنَا زَوْجُ الْبَتُولِ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ ... وَ رَيْحَانَةِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) (بحارالانوار، 33/283). [22] . صحيفه امام، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر،1378ش، 16/192. [23] . براي نمونه در ذكر فضائل حضرت فاطمه زهرا(س) ر.ك. به: موسوي، الكوثر، قم، حاذق، 1420ق، 1/357-497 و 2/370-455؛ كرمي، سيره و سيماي ريحانه پيامبر(ص)، قم، دليل، 1379ش؛ فاطمة الزهرا(ع) بهجة قلب المصطفي(ص)، رحماني همداني، تهران، مؤسسه بدر، 1369ش. [24] . وقتي پيامبراكرم(ص) از اميرالمؤمنين علي(ع) سؤال ميكند كه فاطمه را چگونه يافتي؟ پاسخ ميدهد: نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى طَاعَةِ اللَّه (بحارالانوار، 43/117؛ ابنشهرآشوب، المناقب، قم، انتشارات علامه، 1379ق، 3/356). [25] . الْجَارُ ثُمَّ الدَّارُ (حر عاملي، وسائلالشيعه، قم، مؤسسه آلالبيت، 1409ق، 7/113) همين عبارت تمثيلي در پندهاي حكيمانه لقمان هم روايت شده است. (بحارالانوار، 13/428). [26] . فرازهايي از بيانات مقام معظم رهبري، 22/9/1368. [27] . جويني، فرائد السمطين، بيروت، مؤسسه محمودي، 1400ق، 2/68. [28] . كليني، الكافي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1365ش، 1/239-240 البته عنوان «صحيفه فاطميه» از وصيتنامه الهي سياسي امام خميني(ره) گرفته شده است (صحيفه امام، 21/397) و آنچه در روايت آمده عنوان «مُصْحَف فاطمه» است. [29] . وَ أَشْهَدُ أَنَّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ كَلِمَةٌ جَعَلَ الْإِخْلَاصَ تَأْوِيلَهَا وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَهَا وَ أَنَارَ فِي الْفِكْرَةِ مَعْقُولَهَا الْمُمْتَنِعُ مِنَ الْأَبْصَارِ رُؤْيَتُهُ وَ... و گواهي ميدهم كه خدايي جز خداي يكتا نيست و مانند و شريكي ندارد. سخني كه روح آن را اخلاص قرارداد و دلهاي شيفتگان به حق را به آن گره زد و مفهوم و آثار آن را در انديشهها پرتوافكن ساخت؛ خدايي كه ديدنش با چشمها نشايد و بيان وصف او با اين زبان ممكن نيست و درك ذاتش براي خردها ميسر نيست و ... . (طبرسي، الاحتجاج، مشهد، نشر مرتضي، 1403ق، 1/98-109؛ بحارالانوار، 29/220 -235) محقق اربلي(ره) در وصف اين خطبه مينويسد: اين گفتار از خطبههاي زيبا و بديع است كه پرتوي از نور نبوت آن را در بر گرفته است. (اربلي، كشفالغمه، تبريز، مكتبة بنيهاشمي، 1381ق، 1/479). [30] . امام باقر(ع) فرمود: وَ اللَّهِ لَقَدْ فَطَمَهَا اللَّهُ بِالْعِلْمِ قسم به خدا كه آفريدگارش او را از علم و دانش سرشار ساخت. (بحارالانوار، 43/13؛ الكافي، 1/460؛ شيخ صدوق، علل الشرايع، قم، مكتبة الداوري، بيتا، 1/179). [31] . وسائلالشيعه، 20/67؛ بحارالانوار، 43/54. [32] . بصیرت، نوعی عبرت و عبور کردن از ظاهر به باطن است به این صورت که در اثر تفکر، نوری در قلب شخص ایجاد میشود که او در پرتو روشنایی آن نور، به حقیقت اشیاء پی میبرد. (احمد نگری، دستورالعلماء، بیروت، مؤسسة الأعلمی، 1395ق، 1/251). [33] . بحارالانوار، 43/10؛ دلائلالامامه، طبري، قم، دارالذخائر، بيتا، 12. [34] . از بيانات مقام معظم رهبري، 17/10/1369 [35] . صحيفه امام، 7/338. [36] . بحارالانوار، 43/29؛ قريب به همين مضمون در دلائلالامامه، 48 آمده است. [37] . لوْ لَا عَلِيٌّ مَا كَانَ لِفَاطِمَةَ كُفْوٌ أَبَداً اگر علي(ع) نبود همتايي براي فاطمه پيدا نميشد. (بحارالانوار، 43/58) علي بن ابراهيم قمي آيه مَرَجَ الْبَحْر< http://ya.mahdi.loxblog.com