الگوهای رفتاری از زندگی حضرت فاطمه زهرا(س)

  تأثیر الگو و نقش ­پذیری انسان از آن، امری طبیعی است که از غریزه تقلید سرچشمه می­گیرد.[1] البته برخلاف نظر اگزیستانسیالیستها،[2] الگوسازی که براساس تدابیر صحیح طرح­ریزی شود، مغایر با آزادی شخصی نیست؛ چنانکه اسلام با تأکید بر حفظ حریّت آدمی و رعایت آزادی­های شایسته بشر و با توجه به روحیه تأثیرپذیری انسان، اصل پیروی جاهل از عالم و الگوپذیری از نمونه­های راستین را مورد تأکید قرار داده است. براین اساس، قرآن کریم، از آسیه و مریم(س)،[3] ابراهیم (ع) و همراهان او[4] و از پیامبر گرامی اسلام(ص)[5] به عنوان الگوهای شایسته نام برده است. فاطمه (س) ـ پاره تن پیامبر اعظم(ص)[6] ـ به عنوان سرور همه زنان تاریخ، حتی بر مریم(س) برتری دارد.[7] امامان معصوم(ع) كه خود الگوي همگان در تمام ابعاد وجودي­اند، فاطمه زهرا(س) را اسوه شايسته خويش معرفي مي­كنند. امام حسن عسکری(ع) می­فرماید: نَََحْنُ حُجَجُ اللَّهِ عَلى خَلْقِهِ وَ جَدَّتُنا فاطِمَةُ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْنا[8] ما (ائمه) حجت خدا بر مردم و مادرمان فاطمه حجت خدا بر ماست. و امام زمان(عج) در توقیع مبارکش، از ایشان به عنوان اسوه­ای حسنه برای خودش یاد می­کند.[9] فاطمه(س) نه تنها الگوى يك زن مسلمان و نمونه مكتب اسلام برای زنان است بلکه اسوه تمام جهانیان در ابعاد مختلف زندگی است؛[10] در كار و تلاش، در هدفدارى، در صبر و استقامت، در بندگی و عشق به پرستش معبود، در زهد و ساده­زیستی، در حیاء و حجاب و عفاف، در عرصه وظایف خانوادگی، در جبهه دفاع از ولایت و ... . همه رفتار­های فاطمه (س) درس‏آموز است: محبتش، خشمش، مبارزه‏اش، حق خواهي­اش، همسر­داري­اش، تربيت فرزندانش، عبادتش، زهد و تقوايش و ... . این نوشتار، در پی آن است تا گوشه­ای از این دریای بیکران را به تصویر بکشد، اما پیش از آن، توجه به مفهوم الگوی رفتاری و اهمیت آن ضروری است. مفهوم­ الگوی رفتاری تعریف الگو در لغت به معانی اُسوه، مُدل، نمونه، مثال، سرمشق و قُدوَه آمده است.[11] الگو و اسوه در لغت علاوه بر نمونه­های عینی به مفاهیم هم اطلاق می­شوند.[12] اسوه تعبیر عربی و قرآنی الگوست و مراد از آن، حالتی است که انسان به هنگام پیروی از غیر خودش کسب می­کند.[13] روشن است در این تعریف، جنبه غیر عینی اسوه لحاظ گردیده اما گاهی اسوه به کسی گویند که باید به وي تأسّی جست و مانند او عمل کرد[14] که این بیان به سرمشق عینی اشاره دارد. این دو معنا در فرهنگ علوم رفتاری هم ملاحظه می­شود و الگو قابل انطباق بر دو گونه مصداق است. جنبه عینی الگو امری است که در یک گروه اجتماعی شکل می­گیرد تا در رفتارهای اجتماعی به عنوان مُدل، راهنمای عمل قرار گیرد و در جنبه غیر عینی، الگوها، شیوه­های زندگی هستند که از صُوَر فرهنگی نشأت می­گیرند.[15] روش الگوسازی از این روش در روانشناسی اجتماعی به نام همانندسازی[16] یاد می­شود که در آن، نمونه­اي از رفتار و کردار مطلوب، به صورت عملی در معرض دید شخص قرار می­گیرد تا او به پیروی بپردازد و حالت نیکویی مطابق با عمل نمونه را در خودش پدید آورد. شخص می­کوشد تا خود را همانند فردی که به نظرش شخصیّت قابل قبولی دارد نموده و نگرش­ها، ویژگی­های رفتاری و هیجان­های او را سرمشق خود قرار دهد. این رویه به خاطر کسب پاداش یا اجتناب از تنبیه نیست بلکه برای این است که آن فرد را پسندیده و نفوذ او را پذیرفته است. برخی، همانندسازی را ناشی از غریزه تقلید می­دانند.[17] در مقابل این نظریه، گروهی دیگر معتقدند که همانندسازی و الگوگیری، تأمین­کننده منافع افراد است و آنها را در نیل به اهداف یاری می­نماید به اين بيان كه اگرچه به تأثیر تقلید در کودکی باور داشته باشیم اما وقتی جوانی موهای خود را مانند یک ستاره سینما می­آراید یا مثل او لباس می­پوشد نمي­توان باور داشت که تا آن زمان از عمرش نیروی غریزی تقلید او را به این کار واداشته است بلکه وي بدان جهت به این کار دل می­بندد که آن روش را وسیله نیل به منزلت و مقام و شیوه زندگی آن ستاره سینما می­شمرد.[18] در جمع بین این دو نظریه می­توان به روش اسوه­سازی در قرآن _ به عنوان یک روش بنيادين در تربیت_ اشاره کرد. از نظر قرآن یکی از ویژگی­های مهم این روش، این است که فرد باید در برخورد با اسوه، بابصیرت و انتخابگری به مواجهه بپردازد. قرآن کسانی را که در پیروی از دیگران با کوردلی به هرآنچه بیابند، اقتدا می­کنند مورد نکوهش قرار می­دهد و آنان را به بصیرت فرا می­خواند؛[19]پس اسوه­گزینی هرچند متضمّن پیروی از غیر است اما این پیروی هرگز نباید تقلید صرف و با بی­خبری باشد بلکه تقلیدِ هدفمند و آگاهانه­ است و بصیرت پیش­فرض اساسی این روش است. اهمیت و ضرورت الگوهای برتر الگو در همه سنین نقش بسیار مهمّی در انتقال و درونی­کردن ارزش­ها دارد اما این موضوع در نسل جوان و نوجوان نمود بیشتری می­یابد. آنها به سبب روح پاک و آرمان­گرایی خاص خود ندای پاکان و اشخاص نمونه را حس می­کنند و در نظر کسانی که طبع دینی دارند ندای پاکان همان ندای الهی است.[20] امروزه تمام دستگاه­های تبلیغاتی و فرهنگی و حتی سیاسی و اقتصادی در پی ارائه و احیاناً تحمیل الگوهای گوناگون خود به افراد، طبقات و خصوصاً نسل جوان هستند. پس با توجه به عنصر آگاهی در تقلید از الگوها و تقویت آن، باید جامعه را به تأسّی از الگوهای برتر و اسوه­های راستین بشری که هماهنگ با نظام ارزشی جامعه­اند، سوق داد. اهمیت الگوهای برتر در پیشرفت جامعه، از چند جهت است: 1. الگوها میزان و ترازوی سنجش رفتار انسان­ها هستند. افزون بر اینکه بدون بکار بردن الگوها انسان دچار سردرگمی و احیاناً خودبینی خواهد شد. 2. هدایت و راهیابی به رشد و تکامل بشری از طریق الگوهایی است که به قلّه تربیت و اوج کمال رسیده­اند و نقش قطب­نما را دارند تا آدمی، راه را به بیراهه نرود. نمونه بارز این الگوهای هدایتگر پیامبران و اولیای الهی­اند. 3. سنجش نارسایی­ها و نواقص و میزان موفقیت خویش در کسب فضائل با مددگیری از الگو امکان­پذیر است. وقتی فردی عکس­العمل الگوی خویش را در برابر محرّکی که برای خودش هم رخ داده می­نگرد و تفاوت چشم­گیری بین عکس­العمل او و عکس­العمل خودش می­یابد، به نارسایی رفتار خود پی­ برده، از آن پس سعی در اصلاح رفتار خویش و تطبیق آن با رفتار الگویش می­نماید. 4. اسوه­ها عامل تحرّک انسان­ها، یأس­زدایی و خارج ساختن روح ناامیدی از جامعه­اند ابعاد شخصیت ريحانه نبي(ص)[21] فاطمه زهرا(س) زنى كه در حجره اى كوچك و خانه اى محقّر، انسان­هايى را تربيت كرد كه نورشان از بسط خاك تا آن سوى افلاك و از عالم ملك تا آن سوى ملكوت اعلى مى­درخشند.[22] شناخت ابعاد شخصيتي كوثر حيات _ حضرت فاطمه زهرا(س)_ كه سوره «هَلْ أَتَي»، آيه «مُباهَلَه» و حديث «كِساء» در مورد او و خانواده­اش نازل شده،[23] از حوزه درك و فهم قاصر و محدود ما فراتر است. اما نكته قابل دقت در اين عرصه كه ديده عقل را مبهوت­تر مي­كند، قدرت اين بانوي بزرگوار در جمع كردن ابعاد مختلف و گاه در ظاهر ناسازگار با هم است. در عين زهد و عدم دلبستگي به دنيا، براي دفاع از حقانيّت و ولايت، خطبه فدكيّه مي­خوانَد. در همگامي با شوي خود و رعايت اصول شوهرداري، بهترين ياور براي مولاي خويش در طاعت پروردگار است[24] و در دعاهاي شبانه خويش خيرخواه همسايگان.[25] در اين مورد مقام معظم رهبري مي­فرمرماید: در زندگى معمولى اين بزرگوار، يك نكته‌، مهم است و آن جمع بين زندگى يك زن مسلمان، در رفتارش با شوهر و فرزندان و انجام وظايفش در خانه از يك طرف و بين وظايف يك انسان مجاهد، غيور و خستگى‌ناپذير در برخوردش با حوادث سياسى مهم بعد از رحلت رسول اكرم(ص) كه به مسجد مى‌آيد و سخنرانى و موضعگيرى و دفاع مى‌كند و حرف مى‌زند و... همچنين از جهت سوم، يك عبادتگر و بپادارنده‌ نماز در شبهاى تار و قيام‌كننده‌ للَّه و خاضع و خاشع براى پروردگار است و در محراب عبادت، اين زن جوان مانند اولياى كهن الهى، با خدا راز و نياز و عبادت مى‌كند. اين سه بُعد را با هم جمع كردن، نقطه‌ درخشان زندگى فاطمه‌ زهرا(س) است.[26] جمع فضائل در فاطمه زهرا(س) است كه او را آيينه حُسن­نماي جمال حق قرار داده تا آنجا كه رسول­گرامي­اسلام(ص) فرمود: «لَوْ كَانَ الْحُسْنُ شَخْصاً لَكانَ فاطِمَةَ » اگر نيكويي در قالب شخصي جلوه مي­نمود، هرآينه آن شخص فاطمه بود. [27] از جمله فضائل آن حضرت، مقام علمی ایشان بود. در مقام و درجه علمي او همين بس كه ايشان دانش خود را از سرچشمه وحي فرا گرفته و علوم و اسراري كه رسول خدا(ص) به او مي­آموخت، توسط حضرت علي(ع) نوشته مي­شد تا به اين ترتيب صحيفه فاطميّه به فاطمه(س) هدیه شد.[28] ريحانه رسول اعظم(ص)، بانوي انديشمندي است كه به عمق توحيد به گونه­اي خالصانه دست يافت؛ فرازهاي آغازين خطبه فدكيّه گوشه­اي از درك والاي او از اصل توحيد را به نمايش مي­گذارد. [29] خداوند آنچنان آن بانو را از علم و دانش سرشار نمود[30] كه گاه اميرالمؤمنين هم از او بهره علمي مي­گرفت.[31] اگر دامنه علم را به بصيرت و موقعيت­شناسي توسعه دهيم،[32] بي­شك ايشان در تصميم­گيري­هاي خويش و در بينش خود صائب و نمونه بودند چنانكه امام جعفر­صادق(ع) فرمود : او از من به حقايق امور آگا­ه­­تر بود.[33] درباره مقام معنوی آن حضرت(س) نیز باید گفت، بي­ترديد براي افراد عادي توان آن نيست كه در عظمت مقام معنوي حضرت فاطمه(س) سخن بگويند. دختر پيامبر(ص)، معماي ناگشوده ذهن بشر و معارف بشري است.[34] دختر پيامبر(ص)، حركت معنوي خود را با قدرت الهي، با دست غيبي و با تربيت رسول الله(ص) شروع كرد و تمامي مراحل معنوي را طي نمود تا به مرتبه­اي رسيد كه دست همه از او كوتاه گشت.[35] لؤلؤ نوراني رسالت چنان در ايمان و اخلاص و يقين به پيش رفت كه پدر گرامي­اش(ص) فرمود: دخترم فاطمه، (كسي است كه) خداوند قلب و جوارح او را از ايمان و يقين، لبريز ساخته است.[36] تنها كفو و همتای اين درياي موّاج و بي­كرانه، اميرالمؤمنين علي(ع) است[37] كه او را به خوبی می­شناسد درحالی­که مردم نسبت به شناخت واقعی آن حضرت(س) عاجزند.[38] نمونه ­هایی از الگوهای رفتاری فاطمه زهرا(س) 1. صداقت­ فضائل اخلاقی از امور ضروری اجتماع بشری است که اگر این خصلت­ها از زندگي بشر برداشته شود، بسیاری از افراد بشر در ارتکاب اعمال زشت و پایمال کردن قوانینی که رعایتش واجب است، شرم نمي­کنند و در نتيجه جامعه بشری متلاشی می­گردد.[39] از جمله این فضائل اخلاقی، صداقت و پرهيز از دروغگويي و نفاق است. [40] معنای اولی صدق، مطابقت کلام با خارج است اما با توسعه در معنای صدق، وصف صادق بودن را وقتی بر انسانی حمل می­کنند که گفته وی با خارج مطابقت کند و عمل او براساس اعتقادش باشد و آنچه را مراد جدی­اش است، به جای آورد. به این ترتیب صدق صفتی است که همه اخلاق حسنه از عفت، شجاعت، حکمت، عدالت و ... را در برمی­گیرد. پس اگر مراد از صداقت، تطابق گفتار و کردار آدمی با باطنش باشد، تمامی فضائلی را که آدمی می­تواند کسب نماید، شامل می­گردد که صدق در گفتار، یکی از مصادیق آن است. [41] كلمه صديق صيغه مبالغه از صدق است و صديق به كسى گويند كه در صدق مبالغه كند يعنى آنچه را كه مى‏گويد انجام مى‏دهد و ميان گفتار و كردارش تناقضى وجود ندارد.[42] يكي از القاب حضرت فاطمه(س)، صديقه است كه خود رسول­خدا اين لقب را به او عنايت كرد.[43] مراد از آن در وهله اول راستگويي در همه اقوال است.[44] عايشه در وصف دخت گرامي پيامبر اسلام(ص) مي­گويد: من كسي را به جز رسول الله(ص) راستگوتر از فاطمه(س) نديدم.[45] در مرحله بعدي مراد از صدق همان عصمت و همگامي قول و عمل است چرا كه او هرآنچه را بر رسول­اكرم(ص) نازل مي­شد تصديق مي­كرد و عمل می­نمود.[46] 2. ادب مراد از ادب، ظرافت عمل و هيأت زيبايي است كه سزاوار است عمل بر طبق آن انجام شود. مشخص است كه عمل وقتى ظريف و زيبا جلوه مى‏كند كه اولاً مشروع بوده و منع تحريمى نداشته باشد، پس در ظلم و دروغ و خيانت و كارهاى شنيع و قبيح، ادب معنا ندارد و ثانياً عمل اختيارى باشد، يعنى ممكن باشد كه آن را در چند هيأت و شكل در آورد ولي شخص به اختيار خود آن را به وجهى انجام دهد كه مصداق ادب واقع شود؛ نظير ادبى كه اسلام در غذا خوردن سفارش كرده است و آن عبارت است از گفتن بسم اللَّه در اول غذا و الحمد للَّه در آخر آن و احتراز از خوردن در حال پرى شكم و امثال اين موارد از آداب غذا خوردن. بدیهی است که اقوام مختلف آداب مختلفي دارند مانند تحيت در موقع برخورد و ملاقات با يكديگر كه در اسلام اين تحيت سلام است كه از طرف خداى متعال، مبارك و طيب قرار داده شده و در نزد اقوامى ديگر برداشتن كلاه و يا بلند كردن دست و کارهای دیگر است و چون مطلوب نهايى دين، توحيد، عبوديت و بندگى است پس ادب الهى كه خداى سبحان انبيا و فرستادگانش را به آن مؤدب نموده است، هيأت زيباى اعمال دينى‏اي است كه از غرض و غايت دين حكايت مى‏كند.[47] ‏ با توجه به معنای بالا از ادب، حضرت فاطمه(س) بهترین الگو در رعایت آداب اسلامی است. نمونه­هایی از این ادب در حرکت­های آن حضرت در برابر پدر و شوی گرامی­اش مرور می­شود: 1. در عصر رسالت، برخی از مسلمانان با حضرت­رسول­اکرم(ص) همانند دوستان خويش برخورد كرده، گاه صداي خويش را از صداي دلنواز او بلندتر می­کردند یا او را به نام صدا مي­زدند و به اين ترتيب ادب شايسته، را به جای نمی­آوردند. ازاين­رو آيات الهي نازل شد[48] و هشدار داد كه با رسول خدا به آواز بلند سخن نگوييد و او را به نام صدا نزنيد. حضرت فاطمه(س) پس از شنيدن آيه شريفه، با آنكه به پدر مهر مي­ورزيد اما به دلیل ادب، آن حضرت(س) را رسول­خدا صدا مي­زد كه پيامبر(ص) او را استثناء نمود.[49] 2. هنگامي­كه حضرت علي(ع) به خواستگاري حضرت فاطمه(س) رفت و رسول اكرم(ص) موضوع را با دخترش در ميان گذاشت، سكوت فاطمه(س)،[50] نشان قبول و رضايت اوبود اما به سبب حیا و ادب، کلامی بر زبان جاری نساخت.[51] 3. اين فراز سرشار از ادب حضرت فاطمه(س) در برابر شوي گرانقدرش است كه فرمود: يَا أَبَا الْحَسَنِ إِنِّي لَأَسْتَحْيِي مِنْ إِلَهِي أَنْ تُكَلِّفَ نَفْسَكَ مَا لَا تَقْدِرُ عَلَيْه.ِ[52] اي ابوالحسن! همانا من از خداي خويش شرمسار خواهم گشت كه از شما چيزي بخواهم كه امكان فراهم آوردنش را نداشته باشي. 4. هنگامي­كه فاطمه زهرا(س) مبارزه خود با سردمداران فتنه شوم سقيفه را پي گرفت و نارضايتي خود را اعلام نمود، جوّ جامعه بر ضد آنان شد چرا که مردم این حدیث رسول گرامی(ص) را در خاطر داشتند که خدا از غضب فاطمه خشمگین خواهد شد؛[53] ازاین­رو سران سقيفه به خدعه دست زده، تقاضاي ملاقات كردند اما آن آزاد زن، با درايتي وصف­ناپذير آنان را نپذيرفت تا اينكه دست به دامان اميرالمؤمنين علي(ع) شدند. حضرت فاطمه(س) با دنيايي از ادب فرمود: الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَ الْحُرَّةُ زَوْجَتُكَ إفْعَلْ مَا تَشَاءُ[54] (يا علي!) خانه خانه تو و من همسر تو هستم، هر آنچه صلاح مي­داني انجام بده. 3. ولايتمداري و بصيرت ولايت تجلي توحيد ربوبي، حاكميت مطلق خداوند و تحقق اراده تكويني و تشريعي­اش بر انسان است و ولايتمداري به اين معناست كه كليه برنامه­ها و مجريان و مسلمين تحت دستورات يا سيره معصومين(ع) باشند. جلوه ولايتمداري در محبت نسبت به وليّ خداست و نشان محبت­ورزي، اطاعت است محبت_ که جاذبه ای عرشی و رمزی از رحمت و عنایت ربانی است_ را بايد نثار مقدم انوار آسمان ولایت يعني ائمه هدی(ع) نمود با اين اعتقاد كه مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ.[55] معیار و محک نظر برای شناخت آدمی از درجه محبت و اخلاص خویش نسبت به خدا، محبت به رسول خدا(ص) و ائمه هدی(ع) است كه انسان­هاي کامل هستند و انسان کامل مظهر و آیینه تمام نمای صفات کمال و جمال الهی است.[56] به همین جهت محبت به ائمه(ع) محبت به خداست و اگر كسي در پی محبت خداست، این امرتنها در پرتو محبت به ولایت امکان پذیر است که دین چیزی جز حب و بغض نیست.[57] تنها در حریم ولایت است که جانِ گداخته شده، به مقام رضا، زهد، تقوا، خلوت در شب و ... می رسد و آثار و برکات معنوی حاصل می شود و نَفَسهای مؤمنِ عاشقِ ولایت از شنیدن داستان ظلمی که بر اهل بیت(ع) رفته است غمزده شده تسبیح است.[58] از سويي ديگر، به حکم آیه إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ [59] آنها که ادعا می کنند خدا را دوست دارند باید از رسول او پیروی کنند تا مورد محبت خدا قرار گیرند و با توجه به اينكه درآیه أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏[60] اطاعت از رسول خدا(ص) و اولوا الامر مکمل هم و در کنار هم آورده شده است، پس ملاک محبت الهی عمل آدمی بوده و اطاعت از رسول و اولوا الامر نشانه صداقت در محبت به پروردگار است. ولایت مداری در ارتباط با بصیرت تفسیر می­شود و تحقق می­یابد. بصيرت در لغت نامي است براي اعتقاد قلبي به دين و حقيقت.[61]پس می­توان گفت بصيرت دانايي همراه با باور قلبي است. انسان بصير به دليل برخورداري از نگاه ژرف به مسائل، از حوادث گذشته براي آينده عبرت مي­گيرد. لذا برخي اهل لغت بصيرت را به معناي عبرت هم آورده­اند.[62] بصيرت مانند سپري است كه در هنگامه فتنه­ها و مواقف خطرناك شخص را مصون نگه مي­دارد. از اين روست كه زره و لباس محافظ جنگي را نیز بصيرت گويند.[63] در میانِ اهل بصیرت، کسانی حضور دارند که در روايات از آنها تعبير به «نُوَمَه» شده است؛ اینها که در امر دین و شناخت خداوند و صفات و اسماء الهی و آگاهی نسبت به احوال دنیا و آخرت به آگاهی و بصیرت کامل رسیده­اند، چراغ­هاى هدايت و سرچشمه‏هاى دانش هستند كه تيرگي فتنه توسط آنها برطرف مي­شود.[64] متوسّمین[65]، نومه و اهل اعراف[66]، اهل بصيرت ناب و اولیاء الهي هستند. حضرت فاطمه(س) با بصیرت ناب به دفاع از ولایت پرداخت. مبارزه شجاعانه و حق­طلبانه و الهام­بخش حضرت فاطمه­زهرا(س)، نشانگر بصیرت لازم او برای مقاومت و بيدارگري در مقابل ظلم و جهل و عوام­فریبی و در حقیقت تجلی ولایتمداری ایشان بود. دفاع آن حضرت(س) از ولايت، در دفاع از فدك نيز جلوه كرد چراكه غصب فدك، آن روي سكه غصب خلافت بود.[67] او مي­داند كه غصب فدك، انحراف از اصل اسلام و مدار حق[68] است و فدك، بُعد اقتصادي خلافت؛ ازاين­رو پرچم حق­طلبي را برافراشت. سخنراني،[69] گريه ­هاي جان­سوز در بيت­الاحزان،[70] اعتصاب سخن با سردمداران ظلم،[71] دعوت به حق ­خواهي[72] و سرانجام وصيت به تدفين مخفيانه[73] از جمله شيوه­هاي اين بانوي بزرگوار در دفاع از ولايت بوده است. شهيده راه ولايت _ حضرت فاطمه­زهرا(س) _ در فرازي از خطبه فدكيّه چنين فرمود: پس زماني­كه خداوند خانه پيامبران و جايگاه برگزيدگان را براي پيامبرش ترجيح داد، علائم خفته نفاق از اعماق وجودتان سر بر آورد و لباس دين برايتان كهنه شد و سردسته منافقان زبان درآورد و ناچيزانِ هيچگاه به حساب نيامده، سربرآوردند و اظهار وجود كردند و عربده­هاي سراب­پرستان و باطل­جويان در عرصه دلهاي شما پيچيد و شيطان از مخفي­گاه خود سريرآورد و شما را به نام خواند؛ پس شما را آشناي كلامش و پاسخگوي دعوتش و آماده براي پذيرش خدعه و فريب و نيرنگش يافت. سپس شما را از جا بلند كرد و ديد كه چه راحت برمي­خيزيد و شما را گرم كرد و ديد كه چه آسان گرم مي­شويد و آتش (در خرمن كينه­هايتان) انداخت و ديد كه چه زود شعله­ مي­گيريد. پس (به اغواي شيطان) بر شتري نشان زديد كه از آنِ شما نبود و بر آبِشخوري وارد شديد كه غصب (محض) بود. اين در حالي بود كه هنوز از عهد پيامبر، چيزي نگذشته بود و زخم مصيبت هنوز تازه بود و دهان جراحت هنوز به هم نيامده بود و (بدن) پيامبر هنوز بيرون قبر بود. بهانه آورديد كه از فتنه مي­ترسيديم (پس خليفه برگزيديم)؛ أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِينَ[74] (ولى بايد) بدانيد كه(هم­اكنون) در (قعر) فتنه هستيد و راستي كه جهنم بر كافران احاطه دارد. [75] و در فرازي ديگر از اين خطبه بديع فرمود: (اي انصار!) شما كه به شجاعت و جنگاوري معروفيد، شما كه به خير و صلاح شُهره­ايد، شما كه دست­چين شديد، برگزيده شديد، (شما چرا ياري­ام نمي­كنيد؟) شما (همانيد كه) با عرب پيكار كرديد، رنج كشيديد و محنت برديد و ... پس اكنون چرا بعد از آنهمه زبان­آوري دم فرو بسته­ايد (و به وادي حيرت افتاده­ايد)؟ چرا (حقّ را) بعد از آشكار شدنش مخفي مي­كنيد و بعد از آنهمه پيشگامي، عقب نشسته­ايد؟ چرا بعد از ايمان، به شرك روي آورده­ايد؟ ... به هوش باشيد كه من مي­بينم شما به سوي تنبلي و تن­آسائي و عافيت­طلبي مي­رويد. [76] 4. مهربانی در خانه «حانيه» يعني مهربان نسبت به همسر و فرزندان، از القاب دخت گرامي رسول­اكرم(ص) است.[77] حضرت زهرا(س) كه خود را فدايي اميرالمؤمنين(ع) مي­دانست، [78]حتي تا آخرين لحظات عمرش به فكر علي(ع) بود و بر مظلوميت آن حضرت مي­گريست.[79] از امام علي(ع) روايت شده كه فرمود: به خدا سوگند! ... او در هيچ موردي مرا خشمگين نساخت و نسبت به من نافرماني نداشت. هرگاه به او مي­نگريستم، غم و اندوهم از بين مي­رفت.[80] 5. قناعت: «حَلِيفَةِ الْوَرَعِ وَ الزُّهْد»[81] عبارتي از زيارتنامه فاطمه زهرا(س) است كه او را هم­پيمان با زهد و انقطاع از دنيا معرفي مي­كند. هنگامي­كه فشار اقتصادي حاكم بر جامعه آن روز، بر خانواده سنگيني مي­كرد، فاطمه(س) بود كه با آرامش خاطري شگفت از شوهرش حمايت مي­نمود و مي­فرمود: نَهَانِي أَنْ أَسْأَلَكَ شَيْئاً فَقَالَ لَا تَسْأَلِينَ ابْنَ عَمِّكِ شَيْئاً إِنْ جَاءَكِ بِشَيْ‏ءٍ [عَفْوٍ] وَ إِلَّا فَلَا تَسْأَلِيهِ.[82] پدرم رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله مرا نهى كرده كه از تو چيزى بخواهم، ميفرمود: اگر چيزى براى تو آورد بپذير و گرنه مبادا از او چيزى خواهش نمائى! ايشان همانند اقيانوسي آرام، با صخره­هاي مشكلات مواجه مي­شد. روزي رسول­خدا(ص) به خانه دخترش آمد و با ديدن حسنين(ع)، رو به فاطمه(س)، فرمود: به فرزندانم غذا بده (تا اينگونه گرسنه نباشند). آن بانوي والا با آرامش و در قالب بياني خاصي گفت: مَا فِي بَيْتِي شَيْ‏ءٌ إِلَّا بَرَكَةُ رَسُولِ اللَّهِ در خانه ما چيزي جز بركت (حضور) رسول­خدا(ص) وجود ندارد. نتيجه ­گيري در اين نوشتار، از درياي فضائل حضرت فاطمه­زهرا(س)، به ذكر مواردي از الگوهاي رفتاري آن بانوي بزرگوار پرداخته شد: 1. قدرت او در جمع بين ابعاد متعالي خويش از همسرداري و تربيت فرزند، دفاع از ولایت و عبادت و معرفت؛ 2. الگو بودن در جميع فضائل اخلاقي از جمله: صداقت، ادب، شفقت و قناعت؛ 3. الگويي شايسته در دفاع از ولايت با استفاده از روش­هاي گريه و ابراز احساس غم، اعتصاب كلامي با دشمنان ولايت، سخنراني و موعظه. البته با تحليل روش­هاي حمايتي ايشان از ولايت و تحليل بيانات وي در تبيين فتنه روزگار، بحثي تطبيقي بين عصر حضرت فاطمه­زهرا(س) و عصر كنوني قابل ارائه است. [1] . ابراهیم امینی، اسلام و تعلیم و تربیت(2)، تهران، انجمن اولیاء و مربیان، 1372ش، 98. [2] . مهدی صانعی، پژوهشی در تعلیم و تربیت اسلامی، مشهد، سناباد، 1378ش، 44. [3] . تحریم:11و12. [4] . ممتحنه:4؛ نحل:120-123. [5] . احزاب:21. [6] . قَالَ رَسُولَ اللَّهِ (ص): فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي (علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسةالوفاء، 1404ق، 43/23). [7] . فَأَمَّا ابْنَتِي فَاطِمَةُ فَهِيَ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ (همان، 43/24). [8] . طيب، اطيب البيان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات اسلام، 1378ش، 13/225. [9] . فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِي أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ وجود دختر رسول خدا براي من نمونه­اي شايسته است.(بحارالانوار، 53/180). [10] . شخصيت زهراى اطهر، در ابعاد سياسى و اجتماعى و جهادى، شخصيت ممتاز و برجسته‌يى است؛ به طورى كه همه‌ى زنان مبارز و انقلابى و برجسته و سياسى عالم مى‌توانند از زندگى كوتاه و پرمغز او درس بگيرند. (از بیانات مقام معظم رهبری، 26/10/1368). [11] . لغت­نامه دهخدا، ماده (الگو). [12] . مُنتهی­الإرَب. [13] . راغب اصفهاني، المفردات، بيروت، [14] . شعرانی، نثرطوبی. [15] . آلن بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه باقر ساروخانی، تهران، کیهان، 1370ش، 260-261، ماده (pattern). [16] . identification. [17] . ر.ک. به: اتکینسون و هیلگارد، زمینه روان­شناسی، ترجمه براهنی و دیگران، تهران، رشد، 1375ش، 1/157-170؛ الیوت ارونسون، روان­شناسی، شُکرکُن، تهران، رشد، 1382ش، 61-62. [18] . روانشناسی اجتماعی، اتوکلاین برگ، ترجمه کاردان، تهران، نشر؟، 1372ش، 2/494. [19] . زخرف:23-24. [20] . موریس دبس، مراحل تربیت، علیمحمد کادان، انتشارات دانشگاه تهران، 1374ش، 103. [21] . حضرت علي(ع) در معرفي خود به خوارج فرمود: أَنَا زَوْجُ الْبَتُولِ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ ... وَ رَيْحَانَةِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) (بحارالانوار، 33/283). [22] . صحيفه امام، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر،1378ش، 16/192. [23] . براي نمونه در ذكر فضائل حضرت فاطمه زهرا(س) ر.ك. به: موسوي، الكوثر، قم، حاذق، 1420ق، 1/357-497 و 2/370-455؛ كرمي، سيره و سيماي ريحانه پيامبر(ص)، قم، دليل، 1379ش؛ فاطمة الزهرا(ع) بهجة قلب المصطفي(ص)، رحماني همداني، تهران، مؤسسه بدر، 1369ش. [24] . وقتي پيامبراكرم(ص) از اميرالمؤمنين علي(ع) سؤال مي­كند كه فاطمه را چگونه يافتي؟ پاسخ مي­دهد: نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى طَاعَةِ اللَّه (بحارالانوار، 43/117؛ ابن­شهرآشوب، المناقب، قم، انتشارات علامه، 1379ق، 3/356). [25] . الْجَارُ ثُمَّ الدَّارُ (حر عاملي، وسائل­الشيعه، قم، مؤسسه آل­البيت، 1409ق، 7/113) همين عبارت تمثيلي در پندهاي حكيمانه لقمان هم روايت شده است. (بحارالانوار، 13/428). [26] . فرازهايي از بيانات مقام معظم رهبري، 22/9/1368. [27] . جويني، فرائد السمطين، بيروت، مؤسسه محمودي، 1400ق، 2/68. [28] . كليني، الكافي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1365ش، 1/239-240 البته عنوان «صحيفه فاطميه» از وصيت­نامه الهي سياسي امام خميني(ره) گرفته شده است (صحيفه امام، 21/397) و آنچه در روايت آمده عنوان «مُصْحَف فاطمه» است. [29] . وَ أَشْهَدُ أَنَّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ كَلِمَةٌ جَعَلَ الْإِخْلَاصَ تَأْوِيلَهَا وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَهَا وَ أَنَارَ فِي الْفِكْرَةِ مَعْقُولَهَا الْمُمْتَنِعُ مِنَ الْأَبْصَارِ رُؤْيَتُهُ وَ... و گواهي مي­دهم كه خدايي جز خداي يكتا نيست و مانند و شريكي ندارد. سخني كه روح آن را اخلاص قرارداد و دلهاي شيفتگان به حق را به آن گره زد و مفهوم و آثار آن را در انديشه­ها پرتوافكن ساخت؛ خدايي كه ديدنش با چشم­ها نشايد و بيان وصف او با اين زبان ممكن نيست و درك ذاتش براي خردها ميسر نيست و ... . (طبرسي، الاحتجاج، مشهد، نشر مرتضي، 1403ق، 1/98-109؛ بحارالانوار، 29/220 -235) محقق اربلي(ره) در وصف اين خطبه مي­نويسد: اين گفتار از خطبه­هاي زيبا و بديع است كه پرتوي از نور نبوت آن را در بر گرفته است. (اربلي، كشف­الغمه، تبريز، مكتبة بني­هاشمي، 1381ق، 1/479). [30] . امام باقر(ع) فرمود: وَ اللَّهِ لَقَدْ فَطَمَهَا اللَّهُ بِالْعِلْمِ قسم به خدا كه آفريدگارش او را از علم و دانش سرشار ساخت. (بحارالانوار، 43/13؛ الكافي، 1/460؛ شيخ صدوق، علل الشرايع، قم، مكتبة الداوري، بي­تا، 1/179). [31] . وسائل­الشيعه، 20/67؛ بحارالانوار، 43/54. [32] . بصیرت، نوعی عبرت و عبور کردن از ظاهر به باطن است به این صورت که در اثر تفکر، نوری در قلب شخص ایجاد می­شود که او در پرتو روشنایی آن نور، به حقیقت اشیاء پی می­برد. (احمد نگری، دستورالعلماء، بیروت، مؤسسة الأعلمی، 1395ق، 1/251). [33] . بحارالانوار، 43/10؛ دلائل­الامامه، طبري، قم، دارالذخائر، بي­تا، 12. [34] . از بيانات مقام معظم رهبري، 17/10/1369 [35] . صحيفه امام، 7/338. [36] . بحارالانوار، 43/29؛ قريب به همين مضمون در دلائل­الامامه، 48 آمده است. [37] . لوْ لَا عَلِيٌّ مَا كَانَ لِفَاطِمَةَ كُفْوٌ أَبَداً اگر علي(ع) نبود همتايي براي فاطمه پيدا نمي­شد. (بحارالانوار، 43/58) علي بن ابراهيم قمي آيه مَرَجَ الْبَحْر< http://ya.mahdi.loxblog.com