اهل بیت و امامت
گرامىترین مردم نزد خدا پرهیزکارترین آنهاست،منافاتى ندارد.توضیح این که برترى دادن خداوند به این خاندان کاشف از فضیلت آنان و شایستگى ایشان براى چنین برتر شمردن است و هم این که آنان در بالاترین درجات تقوایند.و بحق اعمالشان با این نتیجه گیرى هماهنگى دارد،و شها د تهاى پیامبر در مورد آنان این شایستگى را آشکار مىکند. در تاریخ نبوت وجود بندگان عالیقدر در میان خاندان پیامبر مطلب تازهاى نبوده است.قرآن ما را آگاه مىسازد که نبوتهاى پیشین در همین راستا حرکت کردهاند،آن جا که خداوند،خاندان ابراهیم و خاندان عمران را برگزید و آنان را بر جهانیان برترى بخشید،و آنگاه که خداوند،هارون را در رسالت برادرش موسى شریک ساخت و خداوند دعاى زکریا را مستجاب کرد و به او،جانشینى مرحمت فرمود تا وارث او و وارث خاندان یعقوب باشد.
على بن ابى طالب و همسرش فاطمه زهرا و فرزندانش حسن و حسین (ع) اعضاى این خاندان گرامى هستند.
آنچه در این مورد،شایسته اعتماد است،همان احادیثى است که از پیامبر خدا روایت شده است و در آنها ذکر«آل محمد»یا«اهل بیت او»و یا«عترت او»آمده است.در این جا مقصود از همه این عبارات یک چیز است.روایتهاى صریحى را که از پیامبر (ص) در این باره نقل شده است مىتوان به دو دسته تقسیم کرد:
(۱) احادیثى که در بردارنده اوصاف این خانواده گرامى است،و ما به وسیله آن اوصاف مىتوانیم از کلمه«آل محمد»خروج افرادى را که داراى آن اوصاف نیستند،و هم ورود کسانى را که متصف به آن اوصافند،در آن مفهوم بشناسیم.
(۲) احادیثى که متضمن گواهیى است که بروشنى دلالت دارند بر این که اشخاص معینى در زمره«آل محمد»یا«اهل بیت محمد»و یا«عترت او»یند.
احادیث بیانگر اوصاف[اهل البیت]
از جمله روایتهاى صریح نبوى که بیانگر اوصاف است،احادیث ذیل است:
از جابر بن عبد الله نقل شده است که رسول خدا فرمود:«اى مردم!من در میان شما،چیزهایى را بر جاى گذاشتم،اگر آنها را بپذیرید،هرگز گمراه نخواهید شد:کتاب خدا،و عترتم،خاندانم»
(۱) .
و از زید بن ارقم است که رسول خدا فرمود:«براستى که در میان شما چیزهایى بر جاى گذاشتم که اگر بدانها چنگ زنید،هرگز بعد از من گمراه نخواهید شد:کتاب خداـرشته کشیده شده میان آسمان و زمینـو عترتم،خاندانم؛و آن دو هرگز از هم جدا نمىشوند تا کنار حوض[کوثر]به سوى من باز گردند.پس مواظب باشید،بعد از منچگونه درباره آن دو جاى مرا خواهید گرفت»
(۲) .
و از زید بن ثابت است که پیامبر خدا گفت:«من پس از خود در میان شما دو جانشین مىگذارم :کتاب خداـرشته امتداد یافته بین آسمان و زمین (یا ما بین آسمان تا زمین) ـو عترتم،اهل بیتم و آن دو هرگز جدا نگردند تا کنار حوض[کوثر]به سوى من باز گردند»
(۳) .
و از زید بن ارقم است که رسول خدا در روز غدیر خم فرمود:«گویا من[به لقاء الله]دعوت شدم و اجابت کردم[کنایه از این که:پس از رحلتم از دنیا]در میان شما دو شئ گرانقدر گذاشتهامـیکى از آنها بزرگتر از دیگرى است:کتاب خداى بزرگ و عترتم.پس مواظب باشید که چگونه نسبت به آنها جاى مرا پر خواهید کرد،چه آنها هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا کنار حوض[کوثر]بر من باز گردند.»و بعد فرمود:«براستى که خداى بزرگ صاحب اختیار من است،و من صاحب اختیار هر مؤمنى هستم.»آن گاه دست على را گرفت و گفت:«هر که را من صاحب اختیارم،این[على]صاحب اختیار اوست.پروردگارا دوست بدار هر کس او را دوست بدارد و دشمن بدار هر آن کس را که با او دشمنى کند»
(۴) .
البته این احادیث و بسیارى از احادیث مشابه آنها دلالت دارند بر این که اهل بیت پیامبر منحصر به کسانى هستند که به فراوانى از صفات زیر برخوردارند:
(۱) آنان عترت پیامبرند،و عترت مرد،نزدیکترین خویشاوندان او از گذشتگان و باقى ماندگان خاندان و نسل اوست.و به این ترتیب از محدوده اهل بیت پیامبر،زنان و یاران پیامبر و اصحاب غیر هاشمى خارج مىشوند
(۵) .
(۲) آنان در بالاترین درجات تقوا و شایستگىاند،زیرا که ایشان از قرآن جدایى ناپذیرند،در صورتى که ناپرهیزکاران در جهت خلاف قرآنند.و از آن رو هاشمیان گناهکار که از خدا نافرمانى مىکنند و هم به طریق اولى گناهکاران غیر هاشمى از شمار اینان خارج مىشوند.
(۳) آنان در بالاترین درجات از بینش دینى و داناترین مردم به زبان قرآنىاند هاشمیانى که نادانند و از بینش دینى محدودى برخوردارندـهر چند شرف خویشاوندى پیامبر (ص) را دارندـاز فرزندان معنوى او نیستند،زیرا شخص نادان و آن که بینش محدودى داردـدانسته یا ندانستهـدر معرض مخالفت با قرآن است.و هیچ گونه ضمانتى براى موافقت در گفتار و رفتار او با قرآن وجود ندارد.تبعیت مردم از مثل او و پیروى اوـگاهىـمنجر به مخالفت با کتاب خدا خواهد شد.
(۴) موافقت بعضى از خاندان پیامبر با بعضى ضرورى است تا بتوانند با قرآن متفق شوند،چه،به یقین یک طرف از آن دو گروه که آموزشهاى آنها با هم متناقض است،بر خطایند.زیرا که دو گروه بر حق،با یکدیگر تضادى ندارند.و چه بسا که همگى بر خطایند،زیرا خطا همانطورى که بار است،تناقض دارد،ممکن است با خطاى دیگر هم متناقض باشد.حال اگر تعلیمات گروهى از دانشمندان با هم در تناقض باشند،امکان ندارد که همه آنان موافق با قرآن باشند!
(۵) معرفت دینى آنان یقینى است.و بدان جهت،همه مجتهدان هاشمى،اصحاب،تابعین و دیگرانـاز دایره اهل بیت پیامبر به لحاظ معنى و حقیقتـخارج مىشوند.سر مطلب این است که معرفت یک مجتهد در بیشتر موارد غیر یقینى و بلکه ظنى است.
ما بر آنیم که معرفت اهل بیت پیامبر (ص) باید یقینى باشد،زیرا مجتهدى که به گمان خود برترین احتمالها را مىپذیرد،گاهى ناخودآگاه نظر او با قرآن مخالفت دارد!
تا وقتى که معرفت یک مجتهد بر اساس ظن باشد،نه پیش او ضمانتى براى موافقت با قرآن وجود دارد و نه نزد پیروانش.و از آن روست که مىبینیم مجتهدان بایکدیگر اختلاف نظر دارند و در آرایشان تناقض وجود دارد.
احادیثى که گذشت بوضوح دلالت دارند بر این که معرفت دینى خاندان پیامبر،معرفتى است یقینى نه اجتهادى،و گرنه مىبایست در اکثر اوقات از قرآن جدا مىبودند.به همین دلیل مجتهدى،چون ابن عباسـبا وجود علو مقام و این که پسر عموى پیامبر استـاز محدوده اهل بیت پیامبرـبه حسب معناـخارج است،تا چه رسد به دیگر اصحاب که از بستگان پیامبر نبودهاند و به مقامى چون مقام ابن عباس نایل نشدهاند.پس هیچ یک از مجتهدانـهر چند براى اجتهاد خالصانه خودـچه به حق رسیده باشند و یا خطا کنند داراى پاداش و اجرند،از خاندان پیامبرـبر طبق روایات صریح قبلىـنیستند.
چگونه همه دانستنیهاى آنان یقینى است؟
گاهى این پرسش براى خواننده پیش مىآید که؛چگونه ممکن است براى اعضاى خاندان پیامبر در تمام آیات قرآن و جمیع احکام شرعى و سنتهاى نبوى،معرفت یقینى حاصل شود؟
پاسخ این است که،دستیابى آنان بر معرفت یقینى به طور قطع امکان دارد.البته براى پیامبر این امکان بوده است که به شاگرد زیرک و برجستهاى چون على بن ابىطالبـتمام مفاهیم آیات قرآن و تمامى آنچه را که به بینش اسلامى مربوط است و همه قوانین اسلامى را که تعدادشان از چند هزار تجاوز نمىکندـتعلیم دهد.بدیهى است که على به دو پسرشـحسن و حسینـتمام آنچه را که پیامبر به او آموخته است،تعلیم مىدهد.بدین گونه،براى ما امکان این تصور پیدا مىشود که على و دو فرزندش بر معرفت یقینى کامل رسیدهاند.
البته این فرضـبه طور قطعـبا واقع،مطابقت دارد،چه على از کودکى تا روز وفات پیامبر با او بود؛نیز او شاگردى امین و مراقب بود،پیوسته در جلسات عمومى پیامبر حاضر مىشد و در خلوتهاى ویژه او نیز با وى همراه بود.و او در آشکار و نهان در راه خدابیدار دل و صمیمى بود.و فرزندانشـحسن و حسینـسالهاى دراز با وى زندگى کردند،و آن دو نیز،همانند نیا و پدر خود راستانى پاک بودند.آنچه را مىدانستند به برترین فرزندان پیامبر و على،تعلیم دادند.
چگونه گروهى را مشخص کنیم؟
گاهى خواننده مىپرسد:با توجه به این که دو گروه از دانشمندان وجود دارند که هر دو انتساب به پیامبر دارند و از طرفى اعضاى هر یک از دو گروه با خودشان متفقند و با اعضاى گروه دیگر اختلاف نظر دارند،چگونه براى ما امکان دارد که تشخیص دهیم کدام یک از دو گروه،همان عترتى است که پیامبر به پیروى از آن ارشاد کرده است؟
اما خواننده خودـدر صورت پیشامد چنین اشتباهىـمىتواند رفع شبهه کند،به این ترتیب که یک بار دیگر به حدیث زید بن ارقمـکه پیشتر گذشتـباز گردد و آن را بخواند.همان حدیثى که حاکم در جزء سوم از صحیح خود«المستدرک»آورده است،آن که به نام یکى از اعضاى عترت تصریح مىفرماید و او امام على است.
پس گروه حقى که با این فرد برجسته هماهنگ است،همان عترت است.و گروهى که مخالف اوست از عترت نیست،هر چند که همه افراد آن به پیامبر خدا انتساب داشته باشند.
صرف نظر از آنچه گفته شد این شبهه یا شبهههاى همانند آنـموقعى که به این احادیث بیانگر اوصافـاحادیث تسمیه را نیز بیفزاییم،به تمامى از بین مىروند.
احادیث تسمیه
از جمله احادیثى که از اعضاى خانواده پیامبر به نام،یاد کرده،احادیث ذیل است:مسلم در صحیح خود از سعد بن ابى وقاص روایت کرده است که او گفت:«...و هنگامى که این آیه نازل شد:پس بگو:بیایید تا فرزندانمان و فرزندانتان،زنانمان و زنانتان...را بخوانیم...،پیامبر خدا،على،فاطمه،حسن و حسین را طلبید،پس فرمود:بار خدایا اینان خاندان منند»
(۶) .
ترمذى در صحیح خود از عمر بن ابى سلمه روایت کرده است که او گفت:«این آیه در خانه ام سلمه بر پیامبر (ص) نازل شد:«اراده خداوند تعلق گرفته است تا از شماـخاندان پیامبر (ص) ـناپاکى را دور کند،و شما را به طور کامل پاک دارد.».پس پیامبر،فاطمه،حسن و حسین را طلبید،و آنان را با کسا پوشانید و على را نیز که پشت سرش بود با عبایى پوشاند،سپس فرمود:بار خدایا اینان اهل بیت منند پس،پلیدى را از آنان بزداى و آنان را به طور کامل پاک بدار.ام سلمه گفت:یا رسول الله آیا من هم با آنان هستم؟فرمود:تو بر جایگاه خود هستى و روى به سوى خیر و سعادت دارى.».ترمذى گوید:و در همین باب از ام سلمه،معقل بن یسار،ابى الحمراء و انس بن مالک،روایت شده است
(۷) .
امام احمد در مسند خود از ام سلمه همسر پیامبر (ص) روایت کرده است که او گفت:«این آیه در خانه من نازل گردید:خداوند اراده فرموده است تا از شما خانواده پلیدى را دور سازد و شما را به طور کامل پاک دارد،و در آن خانه،فاطمه،على،حسن و حسین بودند،پس پیامبر آنان را با عبایى که روى خود داشت پوشانید،سپس گفت: (بار خدایا) اینان خاندان منند،پس از آنان پلیدى را دور کن و آنان را کاملا پاک گردان.»
(۸) .
و مسلم از عایشه همسر پیامبر روایت کرده است که او گفت:پیامبر خدا بیرون آمد در حالى که عبایى بافته از موى سیاه بر دوش او بود،پس حسن آمد،او را داخل عبا کرد،بعد حسین آمد،او را نیز داخل کرد،و بعد فاطمه آمد،او را هم به زیر عبا جاى داد،سپس على آمد و او را هم با عبا پوشاند،آن گاه فرمود:«خداوند اراده فرموده است تا از شما خانواده پلیدى را دور سازد و شما را کاملا پاک گرداند»
(۹) .
در در المنثور سیوطى (در تفسیر قرآن) به دو روایت زیر برمىخوریم:
ابو الحمراء (از اصحاب پیامبر) مىگوید:مدت هشت ماه در مدینه مراقب پیامبر بودم هیچ گاه براى نماز بیرون نیامد،مگر اینکه اول به در خانه على مىآمد،دستش را دو طرف در قرار مىداد و مىگفت:«نماز!نماز!خداوند اراده کرده است فقط از شما خانواده پلیدى را دور کند و شما را به تمام پاک دارد»
(۱۰) .
و از ابن عباس است که گفت:نه ماه پیامبر خدا را مىدیدیم که هر روز موقع نماز در خانه على بن ابى طالب مىآمد و مىگفت:«درود و رحمت خدا بر شما خانواده،خداوند اراده کرده است تا از شما خانواده پلیدى را دور سازد و شما را کاملا پاک دارد»
(۱۱) .
و انس بن مالک روایت کرده است که پیامبر خدا شش ماه به طور مداوم آن جمله را مىگفت
(۱۲) .
البته این احادیث بوضوح دلالت دارد که هر یک از این چهار تن فردى از افراد خاندان پیامبرند،همچنان که عضویت هر شخص دیگرى راـاز کسانى که در زمان پیامبر در قید حیات بودند،چه از هاشمیان و یا از زنان پیامبرـمنتفى مىداند.این قول پیامبر (ص) :بار خدایا اینان خاندان منند،دلالت روشنى دارد بر این که عضویت خاندان پیامبر در دوران زندگانى آن بزرگوار منحصر بر آن چهار تن بوده است.بنابراین،همه افراد دیگرـحتى عمویش عباس،جعفر بن ابى طالب و سایر افراد حاضر در زمان بیان این مطلبـاز دایره عترت مورد نظر خارجند،هر چند که همگى از خویشان نزدیک او بودند.
با این همه،این انحصار همه بنى هاشم را که پس از وفات آن حضرت،به دنیا آمدهاندـاز جرگه اهل بیت خارج نمىکند.آنچه در احادیث نوع اول آمده است دلالت دارد بر این که اعضایى از خانواده و عترت اوـپس از حیات او در ضمن چند قرن به وجودخواهند آمد.پیامبر در آن احادیث به صراحت گفته است که قرآن و اهل بیتش از یکدیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر او باز گردند.
اما چگونه عضویت افرادى را که پس از پیامبر به دنیا مىآیند،بشناسیم،این مطلبى است که به اعضاى همعصر آن حضرت مربوط مىشود و این که کدام یک از اینان را مىتوان خلف آن حضرت نامید و اگر خلف او بود از اعضاى عترت او نیز هست.مردم خود گواه شایستگى و علو مقام او در تقوا و درستى و علم و حکمت اویند،و خلف آن حضرت در زمان او همان کسى است که وى را خلیفه خود مىنامد.
اکنون که مقام اهل بیت را در اسلام و نیز اعضاى خاندان محترمى را که در زمان پیامبر بودند،شناختیم سزاوار است که در صفحههاى آینده از شاخصترین فرد این خانواده سخن بگوییم .آن فرد،امام على (ع) پسر عموى پیامبر است که پیامبر او را به بالاترین مراتب بزرگداشت،گرامى داشته است.
پىنوشتها:
۱ـ ترمذى در صحیح خود ج ۵ ص ۳۲۸ آورده است.شماره حدیث ۳۸۷۴ است.
۲ـ ترمذى در صحیح خود ج ۵ ص ۳۲۹ روایت کرده است شماره حدیث .۳۸۷۶
۳ـ امام احمد در جزء پنجم از مسند خود ص ۱۸۱ آورده است.البته از دو طریق صحیح روایت کرده است.
۴ـ حاکم در صحیح خود«مستدرک»ج ۳ ص ۱۰۹ آن حدیث را آورده است.
۵ـ در«فاکهه البستان»آمده است:عترتـبه کسرعـفرزندان و نسل او و همچنین نزدیکترین وابستگان او،از گذشتگان و غیر آنها مىباشند.
۶ـ ج ۱۵ ص ۱۷۶٫البته ترمذى،حاکم و بیهقى نیز آن را نقل کردهاند.
۷ـ ج ۵ ص ۳۲۸ (شماره حدیث ۳۸۷۵) .
۸ـ ج ۶ ص ۲۹۲ سید تقى حکیم در کتاب«اصول فقه»مقارن ص ۱۵۵ـ۱۵۶ به نقل از کتاب در المنثور سیوطى ج ۵ ص ۱۹۸ آورده است که حاکم و بیهقى این حدیث را روایت کردهاند.
۹ـ صحیح مسلم ج ۱۵ ص ۱۹۲ـ .۱۹۵
۱۰ و ۱۱ـ ج ۵ ص ۱۹۸ (الفقه المقارن از حکیم ص ۱۵۵) .
۱۲ـ احمد در مسند خود ج ۳ ص ۲۸۶ آن را نقل کرده است.
امیرالمؤمنین اسوه وحدت صفحه ۵۶
http://al-shia.org/