تاریخ در دایره المعارف ها
تاریخ در دایره المعارف ها
0 Vote
88 View
نوشتار زیر، واژه تاریخ را در تعدادی از دایره المعارف ها و فرهنگ ها مورد بررسی قرار داده است. شیوه کار بدین صورت است که ابتدا چکیده ای از مطالب هر منبع در ذیل مدخل تاریخ آورده شده و سپس یک نتیجه گیری کلی از مطالب آن انجام شده است و در قسمت پایانی مقاله نیز یک نتیجه گیری نهایی آورده شده است که امید است مورد بهره برداری یاد آشنایان قرار بگیرد. نوشتار زیر، واژه تاریخ را در تعدادی از دایره المعارف ها و فرهنگ ها مورد بررسی قرار داده است. شیوه کار بدین صورت است که ابتدا چکیده ای از مطالب هر منبع در ذیل مدخل تاریخ آورده شده و سپس یک نتیجه گیری کلی از مطالب آن انجام شده است و در قسمت پایانی مقاله نیز یک نتیجه گیری نهایی آورده شده است که امید است مورد بهره برداری یاد آشنایان قرار بگیرد. ۱) لغت نامه دهخدا لغت نامه دهخدا که یکی از اصیل ترین و معتبرترین دایره المعارف های فارسی است در جلد چهارم خود (از صفحات ۶۲۰۱ تا ۶۲۳۵) به مدخل تاریخ و کلمات مرتبط و ترکیبات آن پرداخته است. این دایره المعارف در توضیح مدخل تاریخ می نویسد: «ریشه یابی، نوشتن کتاب، وقت چیزی را پدید آوردن و در اصطلاح تعیین کردن مدتی را از ابتدای امر عظیم و قدیم مشهور تا ظهور امر ثانی که عقب اوست». در بخش بعدی به مباحث ریشه یابی و لغت شناسی کلمة تاریخ و این که آیا این لغت اصالتاً عربی است یا معرف است پرداخته شده است و در خصوص مبدأ تاریخ مسلمانان نیز بحث هایی آورده شده است. از منابع مورد استفادة لغت نامه دهخد برای تهیه مدخل تاریخ کتبی چون کشاف اصطلاحات الفنون، کشف الظنون و التفهیم بیرونی را می توان نام برد. نکته جالب توجه (و شاید قابل بحث) توضیحات بسیار گسترده ای است که در این دایره المعارف حول مسئله عربی بودن یا معرب شدن لفظ تاریخ مطرح گردیده است. آنچه از مطالعة این مقاله به دست می آید این است که در نهایت واژه تاریخ به معنای مبدأ زمان است. چنان که مؤلف معترض بحث های بسیار زیادی حول مسئله گاه شماری نیز شده است. وی گاه شماری را معادل «معرفه المواقیت» و «تقویم» می داند. در بخش دیگری از این مقاله، تاریخ معادل حادث شدن یک واقعة مهم مطرح شده است و نقطه ای برای آغاز حرکت هر یک از مبادی عظیم (مثل تاریخ مسیحی) دانسته شده است. بنابر نقل این دایره المعارف ارزشمند، بیرونی نیز تقریباً زمان روی دادن یک حادثه مهم (مثل ظهور یک دین) را در یک امت تاریخ می نامد. که این نیز تقریباً به نوعی بیان مبدأ تاریخ است. در ادامة بحث دهخدا اسطوره هایی را در مورد زمان و گاه شماری و مسئله عمر زمین و دیگر مسایل بیان می کند و جالب است که به طور مفصل به بیان بخشی از اسطوره های باستانی و ایرانی و یهودی و مسیحی در خصوص آغاز حیات و مسائل مشابه می پردازد و در این بحث به طور بسیار مفصل در مورد آفرینش آدم و اقوال و عقاید مختلف در مورد آن از ادیان مختلف و حتی اناجیل مختلفه داد سخن سر می دهد و ماحصل بحث وی این است که برخلاف تصور عدة کثیری از ایرانیان، کیومرث اولین انسان نبوده است. بخش دیگر بیانات دهخدا در مدخل تاریخ پیرامون علم گاه شماری و حساب و نجوم و مبانی فلسفی چون قدم یا حدوث عالم دور می زند و جالب است که در این عرصه حتی به بیان پاره ای نظریات فلسفی و کلامی در خصوص زمان و آفرینش عالم می پردازد. در این مجال وی وارد بحث های زیادی در مورد مبدأ علم گاه شماری و نجوم و تقویم می گردد. و بر سر اولین مبادی تاریخ سخنانی می گوید و مواردی چون تاریخ اسکندری، تاریخ انطیینوس، تاریخ هجری و چگونگی پیدایش هر یک از آنها توضیح داده می شود و نظری نیز بر برخی مبادی تاریخ عرب انداخته می شود. در بخش بعدی بحث که ظاهراً مربوط به تاریخ نگاری یا تاریخ سازی است، وی به بیان نکته ای مهم و شایع یعنی وجود دروغ در تاریخ و ایجاد انساب دروغین برای ممدوحین مورخان همت می گمارد و به عنوان شاهدی بر این مثال، متعرض بحث هایی در خصوص مصداق ذوالقرنین می گردد. دهخدا در تعریفی دیگر می گوید «تاریخ عبارت است از سرگذشت، سلسله حوادث قابل تذکر که به ترتیب ازمنة تخمینی منظم شده باشد. تاریخ به طور مطلق به سرگذشت یا سلسلة وقایعی که در نقطه ای از روی زمین اتفاق می افتد و انسان نقش اساسی داشته اطلاق می شود. در این جا جالب است که مرحوم دهخدا به نقش انسان در روی دادن حوادث تاریخی اشاره دارد. وی به نقل از مؤلف کشف الظنون موضوع تاریخ را احوال انبیاء و اولیاء دانشمندان و فلاسفه و پادشاهان و سفراء معرفی می کند و فایدة آن را عبرت گرفتن و پند یافتن از احوال گذشتگان و تحقق ملکه تجربه از طریق اطلاع بر تغییرات زمان می داند تا آن که از امثال آنچه در گذشته زیان آور بوده پرهیز کنند و از آن چه دارای منافعی بوده سود جویند. در اینجا مؤلف به بحثی در مورد ازمنة قبل از تاریخ و اشاره به دوران های مختلف زمین شناسی همت می گمارد. و بلافاصله پس از آن می گوید «تاریخ عبارت از دانش حوادث و اعمالی است که در جریان زمان گسترش می یابد. وقتی که در زندگی یک فرد تحقیق کنند در حقیقت نام تاریخ نمی توان بر آن گذاشت مگر این که دربارة زندگی جوامع بشری تحقیق کند.» در ادامه واژه هایی چون تاریخ ملی، تاریخ عمومی، تاریخ جهانی، تاریخ ایالتی، تاریخ تشکیلات، تاریخ نظامی، تاریخ سیاسی و... توضیح داده شده اند. در بخش دیگری از این مقاله می خوانیم: «بحث در این است که تاریخ علم است یا هنر. هنر حقایقی را که دریافته اند در معرض مطالعة گروهی از خوانندگان قرار می دهد و در ایشان نفوذ می کند. تاریخ را کمتر از هنر نباید پنداشت چه آن علمی است که دارای هدفی صریح و روشی مخصوص است. مطالعه و تحقیق جلوه های فعالیت انسان طبق شواهد و قراین متکی بر دانش تاریخی است. برای تحقیق و تتبع این منابع، تاریخ از دانش های ذیل بهره می جوید: کتاب شناسی، شناخت خطوط قدیم، کتیبه شناسی، سکه شناسی، مهرشناسی، علم مطالعه در فرامین، علم ازمنه و باستان شناسی». این مقاله به عبارت فلسفه تاریخ نیز پرداخته است و یادآور مطالب بسیار جالبی (البته خلاصه) در مورد روش تحقیق در تاریخ شامل لزوم تجزیه و تحلیل در تحقیقات تاریخی برای یافتن اسناد معتبر و همچنین لزوم عدم غرض ورزی مورخ و لزوم بی طرفی و انقطاع وی از احساسات می باشد. دهخدا کلام خود را با شعری از کتاب «حبیب السیر خواند میر» می آراید: چنین یاد دارم زاهل هنر که علم خبر به ز درج درر گر خطا چشم از درر حاصل است بصیرت زعلم خبر کامل است بر اخبار و آثار نو و کهن زتاریخ واقف شوی بی سخن گهی بازگوید زپیغمبران گهی راز گوید زنام آوران خبر گویدت گه زخیرالبشر گه از حال شاهان نماید خبر گهی از حکیمان حکایت کند گهی از کریمان روایت کند ندارد در این دیر روز از مدار چون این علم، علم دگر اعتبار نبینی که قرآن وافی الشرف بود مشتمل بر حدیث سلف زفعال درباب دین و دول زاعمال اصحاب ملک و ملل خبر می نماید کتاب مبین به لفظ فصیح بلاغت قرین چو تاریخ را این شرف حاصل است پسندیدة مردم فاضل است بدیهی است که این شعر، گویای دیدگاه خاص این مورخ نامی در مورد تاریخ است. پس از این بحث، دهخدا به بیان دیدگاه جرجی زیدان در مورد علت این که چرا تاریخ باستانی نوعاً دارای ابهام است به نقل از کتاب تاریخ تمدن اسلام می پردازد و در نهایت وی به بررسی ماده تاریخ در دایره المعارف اسلامی (که احتمالاً منظورش Encyclopedia of Islam) اشاره می کند و بیان می دارد که تاریخ به معانی چند به کار رفته است از جمله: به طور مطلق به معنی سالنامه، شرح وقایع تاریخی، همچنین عنوان تعداد بسیار زیادی از آثار باستانی مثل تاریخ طبری، تاریخ مکه و... و همچنین به معنای مبدأ تاریخ به کار رفته است. پس از ماده تاریخ، چندین کلمه که به این لغت اضافه شده است در لغت نامه می بینم که شامل انواع نظام های گاه شماری مثل تاریخ اسکندری، تاریخ اردشیری و انواع تاریخ ها بر حسب موضوع مثل تاریخ ادیان بیان می گردد و در نهایت لغت تاریخ شدن را به معنای بزرگ شدن و مشهور شدن می یابیم. دهخدا که نسبت به سایر دایره المعارف ها، بخش نسبتاً موسع تر و جدی تری را به واژه تاریخ اختصاص داده است اما با نظری خلاصه می توان محور سخنان دهخدا را در چند موضوع اساسی روشن کرد. مسئله اول گاه شماری و مبدأ زمان است که این مسئله با علم تاریخ به معنی نوین آن ارتباط زیادی ندارد. بحث بر سر عربی بودن یا نبود واژه تاریخ نیز به خود علم تاریخ مرتبط نیست. اما اتفاق افتاد امر مهم تقریباً یک بحث تاریخی است و بیان کرد اسطوره های باستانی نیز خود نکته قابل توجهی است اگر چه در هیچ یک از موارد ذکر شده، مفهوم نوین و علمی تاریخ روشن نشده است. تذکر مسئله تاریخ سازی خود تأکیدی بر این دارد که مؤلف با منابع تاریخی آسیب شناسی روش تحقیق در تاریخ آشنایی داشته است. توضیح تاریخ به عنوان سرنوشت با سلسله حوادث قابل ضبط به ترتیب زمانی نیز بیانگر نوعی تاریخ نگاری کرونولوژیک است که به بیان حوادث به ترتیب روی دادن می پردازد. پرداختن دهخدا به نقش انسان در روی دادن حوادث تاریخی امر بسیار مهمی است چرا که هم در دوران معاصر و هم در قرون قبل بسیاری بر آن بودند که تاریخ واقعاً ارتباطی به ارادة انسان ها ندارد. به قول معروف ارابة خود را از اجساد مردگان می گذارند. که این عقیده در شکل افراطی خود منجر به پیدایش مسلک هایی چون مارکسیسم و ماتریالیسم تاریخی گردیده که هنوز پیروانی دارد. بخش دیگری از کلام دهخدا حول مسئله عبرت گرفتن دور می زند. به راستی این عبرت چیست که در بسیاری از آثار مورخین اسلامی هدف از مطالعة تاریخ عبرت گرفتن دانسته شده است! اما این عبرت هر چه که باشد بی شک می تواند الفبایی برای تعریف بهتر موضوع علم تاریخ و کلیدی برای آغاز پژوهش کارآمد در عرصه تاریخ باشد. یکی از نکات جالبی که در دهخدا می خوانیم این است که تحقیق در زندگی یک فرد نمی تواند عنوان تاریخ داشته باشد. این بیان تقریباً در نوع خود بی نظیر است چرا که این شیوة تاریخ نگاری به ویژه در جهان اسلام بسیار مورد توجه است که متأسفانه در نهایت به قهرمان پروری و عدم توجه به عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در روی دادن حوادث تاریخی منجر می گردد. اگر چه دهخدا در ادامة بحث باب سخن از علم بودن دانش تاریخ را می گشاید و اظهار می دارد که علم تاریخ دارای روش مخصوص و هدفی صریح است اما به بیان چگونگی این روش نمی پردازد دیدگاه خاص دهخدا در خصوص دانش های کمکی تاریخ و اشاره او به مواردی چون سکه شناسی و کتیبه شناسی شاید بتواند حاکی از توجه بسیار زیاد وی به تاریخ باستان و عدم توجه کافی وی به تاریخ معاصر باشد. در یک جمع بندی کلی در مورد لغت نامه دهخدا می توان اظهار داشت که این مجموعة ارزشمند توجه بسیار خوبی را از واژه تاریخ معطوف نموده است اما بیش از آن چه به علم تاریخ بپردازد به خود تاریخ از منظرهای گوناگون پرداخته است، به علاوه در یک نگاه کلی این گونه استنباط می گردد که توجه مؤلف محترم به تاریخ باستان بیشتر معطوف بوده تا تاریخ دوران معاصر. ۲) دایره المعارف فارسی به سرپرستی غلامحسین مصاحب بخش تاریخ این دایره المعارف توسط آقای دکتر زریاب تألیف شده است البته پاره ای بخش های تاریخی نیز توسط آقای دکتر زرین کوب تهیه شده است. در این دایره المعارف صفحات ۵۹۳ تا ۵۹۹ به واژه تاریخ و کلمات مرتبط با آن اختصاص داده شده است. ذیل مدخل تاریخ، معانیی برای آن آورده شده است که از جمله استعمال این واژه در مورد علم تاریخ، زمان وقوع یک امر یا حادثه نسبت به مبدأ زمان، تقویم، گاه شماری بیان گردیده است. البته مؤلف این مقاله به توضیح خود عبارت علم تاریخ نپرداخته است. در ادامه و در واژه های بعدی تعدادی از کتب مشهور تاریخی و بعضی اصطلاحات مثل تاریخ طبیعی توضیح داده شده است. آنچه در این مجموعه به چشم می خورد نیز می تواند یک تعریف گویا از تاریخ باشد. البته یک تعریف ساده از تاریخ یعنی تعیین زمان یک رویداد وجود دارد اما مؤلف محترم اگر چه علم تاریخ را یادآور شده است اما هیچ سختی از مشخصه های این علم به زبان نیاورده است و به عبارت بهتر اصلاً وارد توضیح واژه ای علم تاریخ نشده است. متأسفانه چنان که خواهید دید در سایر فرهنگ ها و دایره المعارف ها نیز این مطلب و این نقیصه وجود دارد. ۳) فرهنگ معین، دکتر محمد معین در این فرهنگ حدود یک صفحه به واژه های تاریخ، تاریخچه، تاریخ گو و تاریخی اختصاص داده شده است. (ص ۱۰۰۳). در توضیح واژه تاریخ مؤلف موارد زیر را ذکر می کند: وقت چیزی پدید آوردن، ابتدای امر عظیم، نشانگر زمان، سرگذشت و سلسله اعمال و وقایع (تاریخ قدیم تاریخ قرون وسطی تاریخ قرون جدید تاریخ معاصر) همچنین انواع تاریخ های الهی، جلالی، طبیعی و... نیز توضیح داده شده است. در این کتاب تاریخ گو به عنوان مورخ معرفی شده است و در توضیح واژه تاریخی می خوانیم: «داستان تاریخی، قابل درج در تاریخ» در این فرهنگ تقسیم بندی مشهور ادوار تاریخی به چشم می خورد اما مؤلف محترم در خصوص جزئیات این چهار تقسیم بندی هیچ توصیفی نداده است. اما بی شک این تقسیم بندی توسط یک علم انجام شده است و هر یک از ۴ دوره معرفی شده خود دارای یک روش خاص و یک اهداف خاص می باشد. نکته قابل بحث دیگری که در فرهنگ معین وجود دارد این است که این مجموعه تاریخ گو به عنوان مورخ معرفی شده است حال آن که به عقیدة بعضی مابین مورخ و تاریخ گو تفاوت های بسیاری هست که مهم ترین آن اندیشیدن مورخ به آن چه می نویسد و عدم تعمق و تفکر تاریخ گو (وقایع نگار) به آن چه می گوید یا می نویسد می باشد. مطلب بعدی این است که در ذیل واژة تاریخی (عبارت داستان تاریخی گویای این است که اساساً نگرش کلی به رخدادهای تاریخی) یک نگرش داستانی است که اگر این را بپذیریم آنگاه تاریخ جزیی از ادبیات داستانی یک قوم است و به عنوان یک علم مستقل بررسی نخواهد شد. ۴) دایره المعارف تشیع دایره المعارف تشیع که تألیف جمعی از نخبگان حوزوی و دانشگاهی است، در جلد ۴ از صفحات ۲۷ تا ۴۸ به واژة تاریخ (البته ترکیبات اضافی آن) پرداخته است. البته این دایره المعارف متعرض اژة «تاریخ» به طور مطلق نشده است و تقریباً تمامی مواردی را که ذکر می کند نام های مربوط به کتبی است که با عنوان آغاز می گردد. البته بعضی از اصطلاحات مثل تاریخ قرآن نیز شرح داده شده است. بخش تاریخ این دایره المعارف توسط آقای محمدحسین روحانی به همراه آقایان حسن انوشه، پرویز ورجاوند، شهیدی صالحی و یوسفی اشکوری تهیه شده است. بسیار باعث تعجب است که دایره المعارف تشیع که لااقل از اسم آن مشخص است که باید خدمتی خاص را به تشیع و مکتب اهل بیت داشته باشد اما مع الاسف هیچ سنخی از مدخل تاریخ به میان نیاورده است و حال آن که یکی از بهترین سخنان حول تاریخ و فایده آن جملة (جملات) مشهور علی بن ابی طالب(ع) در نهج البلاغه می باشد. امید است این نکته در مورد ویرایش های بعدی این دایره المعارف مشمول توجه خاص گردد. عدم اشاره دایره المعارف تشیع به مدخل تاریخ در حالی است که یک محقق برجسته در زمینة نهج البلاغه به واژه تاریخ به نیکی پرداخته است. عبدالمجید معادیخواه که مؤلف فرهنگ آفتاب است، واژة تاریخ را در ذیل ۱۲ عنوان در نهج البلاغه مورد پژوهش قرار داده است، که بعضی از این عناوین نیز خود شامل عناوین جزئی تری هستند. سبک و سیاق مؤلف در تقسیم بندی موضوع تاریخ در نهج البلاغه به شرح زیر است: ۱) قلمروی تاریخ (ذات و صفات حق فراسوی تاریخ، برابری گذشته و آینده و پدیده های تاریخی و غیرتاریخی در علم الهی، جایگاه زمان و تاریخ در نظام آفرینش الهی، روزگار به عنوان بستر حرکت تاریخ، روزهایی از اسارت تاریخ) ۲) آغاز تاریخ در هاله ای از ابهام ۳) ارزش و اهمیت تاریخ (گذشته چراغ راه آینده در پرتو هدایت قرآن، تاریخ و خودآگاهی، بینش تاریخی رمز مقاومت و هوشیاری، تاریخ معلم اخلاق و خودسازی، قضاوت تاریخ، بعثت ها و انقلاب های تاریخ به عنوان مشعل های توحید) ۴) فلسفة تاریخ (تأکید بر کلیت تاریخ جوامع، سرنوشت جوامع تابعی از عملکرد و فرهنگ آنان تأثیر رفاه و سختی در پناهی و شکوفایی استعدادها، رابطة سیاست و فرهنگ در حرکت تاریخ، قانون مندی انقلاب ها، فشار رژیم های فاسد مقدمه بیداری ملت ها و...) ۵) عوامل مثبت در حرکت تاریخ ۶) عوامل منفی در حرکت تاریخ (استکبار، گرایش های نژادی، رسوبات فرهنگ جاهلیت و...) ۷) جریان حق و باطل و بعضی از ویژگی های آن ۸) سرفصل های مهم تاریخ ۹) سری در تاریخ اسلام ۱۰) زمینه های انحطاط ۱۱) جغرافیای معنوی جامعه اسلامی در سراشیبی سقوط ۱۲) پیش بینی آینده مؤلف در مجموع متعرض ۶۳ مورد اشارات تاریخی و مطالب تاریخ نهج البلاغه شده است. به نظر می رسد تنها از آوردن پشت سر هم این عناوین و مطالب مربوط به آن بتوان یک مقالة قوی در مورد تاریخ از دیدگاه علی بن ابی طالب (ع) ارائه داد و بی تردید دیدگاه نهج البلاغه اصیل ترین و معتبرترین دیدگاه تشیع در مورد تاریخ می باشد. ۵) دایره المعارف زرین این دایره المعارف، حدود یک صفحه را به واژه تاریخ اختصاص داده است. و به هیچ یک از ترکیبات اضافی تاریخ (غیر از تاریخ آلمان!!) اشاره ای نکرده است. این دایره المعارف ریشه واژة تاریخ را از زبان های سامی می داند که در اصل به معنای حد ماه بود و سپس وسعت یافته و زمان را که حوادث در آن رخ می دهد شامل شد. بنا به گفتة این دایره المعارف شروع نگارش تاریخ از زمان اختراع خط می باشد و در ذیل این واژه، واژة تاریخ طبیعی را نیز توضیح داده است. ظاهراً این دایره المعارف تاریخ را به عنوان منبعی برای شناخت باستان می داند. شاید که در هنگام تألیف میان واژه های تاریخ و باستان شناسی اشتباهی صورت گرفته باشد. مسئله بعد این که مؤلف قبل از آن که واژه تاریخ را توضیح دهد وارد زمان نگارش تاریخ شده است. لذا در این دایره المعارف نیز علم تاریخ هیچ گونه نمود و رسمیت ندارد. ۶) فرهنگ بزرگ سخن، دکتر حسن انوری این فرهنگ در حدود ۶ صفحه از حجم خود را به واژة تاریخ اختصاص داده است. (از صفحه ۱۵۶۸ تا صفحه ۱۵۷۱). آن چه در این فرهنگ در مورد تاریخ می خوانیم به شرح ذیل می باشد: دانش ثبت یا بررسی رویدادهای گذشته، استاد تاریخ، رشته تاریخ در دانشگاه ها. آنچه در طول زمان بر ملتی گذشته مثل تاریخ اسلام. در این فرهنگ تاریخ به عنوان مبدأ محاسبه زمان نیز معرفی شده است. نکته بسیار جالبی که در فرهنگ بزرگ سخن وجود دارد، آوردن کلمات (عبارت ها) مرتبط با تاریخ است. به عنوان مثال عبارت تاریخ اجتماعی: دانش بررسی تاریخ گروه ها یا فعالیت های اجتماعی. از جملة موارد دیگر عبارت است از: تاریخ ساختن. تاریخ پژوهش: مطالعه و تحقیق که موضوع آن تاریخ است. تاریخ دان: آن که در مورد علم تاریخ تحقیق و مطالعه کرده است و از مسائل تاریخ آگاهی دارد. تاریخ گرایی: نظریه ای فلسفی مبتنی بر تاریخ مند بودن تاریخ. نظریه ای که بر نفوذ تاریخ بر زندگی انسان ها به عنوان معیاری از ارزش تأکید دارد. تاریخ نگار: تاریخ نویس، آن که وقایع تاریخی را ثبت می کند. مورخ. همچنین این فرهنگ اشاره به بعضی نظام های گاه شماری از جمله تاریخ جلالی و... نیز نموده است. بی شک این فرهنگ در ۳ صفحه خود خدمت بزرگی (نسبت به سایر فرهنگ ها و دایره المعارف ها) کرده است. البته در این که در این مورد دهخدا مقام اول را دارد نباید تردید کرد. نکته مهمی که در فرهنگ بزرگ سخن وجود دارد این است که واژة «دانش» در مورد تاریخ به کار رفته است و همچنین «واژة بررسی» نیز که در سایر منابع کمتر به کار رفته در این فرهنگ به چشم می خورد. همچنین وجود واژه هایی چون تاریخ اجتماعی، تاریخ پژوهی و تاریخ نگاری در این فرهنگ، امر بدیعی است که در سایر فرهنگ ها و دایره المعارف به چشم نمی خورد که شاید ناشی از جدیدالاستعمال بودن این واژه ها در زبان فارسی باشد. و خلاصه این که گرچه این فرهنگ بیشتر به حوزة ادبیات اختصاص دارد اما اطلاعات نسبتاً جالب توجهی را در مورد واژة تاریخ و مضافات آن به دست می دهد. ۷) فرهنگ عمید، حسن عمید این فرهنگ در حدود یک صفحه از حجم خویش را به واژه تاریخ اختصاص داده است که خلاصة آن از نظر خوانندگان می گذرد: تاریخ: معین کردن وقت چیزی، شرح وقایع و سرگذشت پیشینیان... فرهنگ عمید به معرفی چند مبدأ تاریخی و چند نوع گاه شماری نیز پرداخته است. با توجه به این که موارد یاد شده در این فرهنگ، در ذیل شماره های قبلی توضیح داده شد از بیان مجدد آن به دلیل لزوم اختصار صرف نظر می گردد. ۸) فرهنگ نظام، سیدمحمدعلی داعی الاسلام فرهنگ نظام در حدود نیم صفحه به واژه تاریخ پرداخته است. طبق نظر این فرهنگ تاریخ عبارت است از واقعات و حالات یک ملک یا ملت یا افراد و... همچنین واقعه های مهم نیز نوعی تاریخ است. در این مدخل به واژة تاریخ به عنوان مبدأ تاریخ نیز نگریسته شده است و در نهایت مؤلف در خصوص عربی بودن تا عربی نبودن واژه تاریخ نیز بحث کرده است. این فرهنگ نیز هیچ اسمی از هم به میان نیاورده است، و به جهت اختصار از اضافة هرگونه توضیح بیشتر خودداری می گردد. ۹) فرهنگ فارسی دانش، مجید فروتن فرهنگ فارسی دانش نیز تنها بیان بسیار ساده ای از واژة تاریخ را توضیح داده و در سه محور کلی معین کردن وقت چیزی، شرح وقایع پیشینیان و معرفی چند مبدأ تاریخی واژة تاریخ را شرح داده است. ۱۰) فرهنگ فارسی، دکتر مهشید مشیری این فرهنگ که در حدود نیم صفحه به بحث در مورد تاریخ پرداخته است. مؤلف تاریخ را وقایع و گزارش های مربوط به تحولات اقوام، ملت ها و مملکت ها می داند و برای توضیح بیشتر تقسیم بندی مشهور ادوار تاریخ را (تاریخ باستان تاریخ قرون وسطی تاریخ قرون جدید تاریخ معاصر) نیز اضافه کرده است. در پایان نیز به چند نمونه گاه شماری اشاره شده است. ۱۱) دایره المعارف اسلام Encyclopedia of Islam دایره المعارف اسلام، یک مجموعة بسیار معتبر از مفاهیم مرتبط با اسلام و جهان اسلام است که توسط جمعی از محققین برجسته در لیدن تهیه و تولید شده است. اولین نکته جالب توجه در بررسی این دایره المعارف، ارجاع مدخل History به مدخل Tarikh می باشد. این دایره المعارف در جلد دهم خود به توضیح واژة تاریخ پرداخته است و حدود ۴۶ صفحه (از صفحه ۲۵۷ تا صفحه ۳۰۲) را بدان اختصاص داده است. در چند سطر اول تاریخ معادل تاریخ گذاری و درج وقایع به ترتیب زمانی، و مبدأ تاریخ گذاری دانسته شده است. پس از این بخش مؤلف به عبارت «نوشتار تاریخی» می پردازد که آن را به ۷ بخش مجزا تقسیم کرده و مطالب خود را در ذیل هر بخش ارائه می دهد این بخش ها عبارتند از: ۱) جهان عرب. (شامل از ابتدا تا سال ۱۹۵۰م، سرزمین مرکزی و شرق از سال ۹۵۰م تا سال ۱۵۰۰م، دورة ۱۵۰م تا ۱۸۰۰م قرون ۱۹ و ۲۰، شمال آفریقا، آسیای مسلمان). ۲) ایران ۳) عثمانی و ترکیه جدید ۴) هندوستان مسلمان ۵) آفریقای مرکزی و غربی ۶) آفریقای شرقی ۷) اندونزی و مالزی طبیعی است که وجود چنین تقسیم بندی مشخصی، بررسی دقیق این واژه را نشان می دهد. سپس مؤلف به توضیح تاریخ ها و مبدأ تاریخ نگاری در جهان اسلام می پردازد. وی به طور مشروحی به اتیمولوژی (بررسی تحول تاریخ مفهوم یک واژه در دوره های مختلف زمانی) واژة تاریخ می پردازد. از نظر او و واژه مورخ مأخوذ از عبارت فارسی ماه و روز است و یک لغت ترکیبی می باشد که در حقیقت به ریشة سامی کلمات ماه و روز برمی گردد. سپس انواع تقویم های شمسی و قمری توضیح داده شده است و تقویم ویژه مسلمانان تقویم هجری) و ماه های آن توضیح داده شده است. در این بخش بحث کوتاهی بر سر مسئلة رؤیت هلال و آغاز ماه نیز اضافه شده است که به عقیدة مؤلف در تمامی مذاهب اسلامی غیر از اسماعیلیه، شرط آغاز ماه در هر منطقه در رؤیت هلال است و به علاوه مؤلف به جزئیات بسیار جالبی در مورد تقویم اسلامی و شروع ماه جدید از رهگذر هلال پرداخته است. توضیح اسلوب و روش ارائه تاریخ بروز یک حادثه در منابع تاریخ اسلامی مطلب بعدی است. به عنوان مثال Laylatyin Khalat min rajab (که در صورت لاتین عبارت لیلتین خلت من رجب) به معنی گذشت ۲ روز از ماه رجب و اتفاق افتادن آن حادثه گاه شماری، اشاره به مطالبی است که مرتبط با حوادث تاریخی است. بیان بعضی از مقاطع رایج زمانی در بین مسلمانان مثل تقسیم ماه به عشر الاول، عشرالاوسط و عشرالآخر مطلب بعدی است. سپس مبدأ تاریخ هجری و حادثه هجرت پیامبر در سال ۶۲۲م توضیح داده شده است و در این قسمت به گاه شماری در عربستان قبل از اسلام و معرفی چند نظام گاه شماری به استناد الواح یافته شد. از عربستان جنوبی اشاره ای رفته است. در این بخش تقویم های مصری، رومی، ماه های زرتشتی و چند نوع تقویم دیگر معرفی شده و به روزهای مهم هر یک اشاره ای شده است. همچنین تقویم مورد استفاده در ایران جدید یعنی هجری شمسی نیز معرفی شده است. مؤلف در ادامه به توضیح نظام مالیات گیری بر اساس تقویم های مختلف که در ایالت های گوناگون جهان اسلام رایج بوده است همت می گمارد و به طور کلی در تمام کشورهایی که اسم آنها در ابتدای مقاله ذکر شده وضعیت تاریخ گذاری و نوع تاریخ مورد استفادة آنان مورد بحث قرار گرفته است. در پایان این بخش نیز کتاب شناسی آن ذکر شده است که به صورت موضوعی دسته بندی شده است و از کتاب های آنان می توان تحقیق ماللهند بیرونی، التفهیم، تاریخ در ایران، اثر عبداللهی (چاپ سال ۱۳۶۶ تهران) و... نام برد. در ادامة مقاله زیج ها مورد استفادة دانشمندان تمدن اسلانی معرفی شده اند و ضمن ارائة یک سری جدول ها، تقویم های مختلف توضیح داده شده و نظام های گوناگون گاه شماری بهتر معرفی شده است. فصل دوم این مقاله که از صفحه ۲۷۱ آغاز می شود مرتبط با «نوشتار تاریخی» است. بحث از آنجا آغاز می گردد که کلمه تاریخ آیا فارسی است یا عربی است و این که اولین باری که این کلمه در جهان اسلام مورد استفاده قرار گرفت چه زمانی بود؟ در این بخش نیمة قرن دوم هجری اولین زمان برای کاربرد این کلمه معرفی شده است که منظور از آن رخدادهای گذشته بوده است. این لغت برای تاریخ نگاری نیز مورد استفاده بوده است. قبل از این تاریخ لغت اخبار بدین منظور مورد کار بوده است. در واقع تا اواسط قرن سوم هجری، کارکرد تاریخ در جامعه شامل زندگی نامه نویسی (سیره)، شرح جنگ های پیامبر (مغازی و فتوح) بوده است و شامل دانش و ادبیات مربوط به این موارد نیز بوده است و ظاهراً این معنی تا اواخر قرن نوزدهم نیز رایج بوده است پس از آن در زبان عربی، تغییرات در این شیوه نگارش ایجاد شده است که متأثر از زبان انگلیسی بود. سپس بحث های زبان شناسی مطرح شده و به این نکته اشاره رفته است که سیر تحول لغت تاریخ نامشخص است زیرا در سایر زبان های سامی چنین لغتی پیدا نشده است. معنای اصلی تاریخ، تاریخ یا تاریخ نگاری است. اما زمانی که این مفهوم به ترکیبات ادبی ضمیمه شود به معنی یک گزارش بر حسب زمان از رویدادهاست. این معنی ادبی در واقع برای اولین بار در کتاب «التاریخ علی السنین» مورد استفاده قرار گرفت. اما این کلمه به سرعت توسعه یافت و شامل هر نوع گزارش از رخدادها یا اشخاصی گردید. به عنوان مثال بخاری در اواسط قرن سوم هجری کتابی تحت عنوان تاریخ کبیر تألیف نمود. این کتاب یک فرهنگ الفبایی حدیث است. از جمله متون اولیة تاریخی عربی (تا سال ۹۵۰م) به دست ما رسیده است می توان به زندگی نامه پیامبر اشاره کرد. مؤلف سپس به توضیح و معرفی کارهای تاریخی اواخر قرن ۳ و اوایل قرن ۴ می پردازد. از ویژگی های تاریخ نگاری این دوران وجود ابهام در بعضی حوادث تاریخی که منجر به روی کار آمدن امویان (ماجرای قتل عثمان) و همچنین چگونگی روی کار آمدن عباسیان است. در این بخش به معرفی بعضی از کتب تاریخی اواخر قرن سوم هجری مثل تاریخ یعقوبی، اخبارالطوال دینوری، کتاب المعارف ابن قتیبه، مروج الذهب و معاون الجواهر مسعودی پرداخته شده است. مؤلفان این کتاب ها به جمع آوری اخبار و اقوال پراکنده پرداختند. در میان این منابع، کتاب یعقوبی و کتاب مسعودی از شهرت بیشتری برخوردار است و کتاب یعقوبی به عنوان اولین کتاب عمومی تاریخ عربی مشهور است. در واقع یعقوبی الگویی برای مسعودی و طبری بوده است. مؤلف سپس به بررسی کتاب مسعودی و مقایسة آن با کتاب یعقوبی پرداخته است. همچنین کتاب های بلاذری و طبری نیز معرفی شده اند. در خلال این مباحث واژه های فقیه و محدث و ارتباط آنان با تاریخ نیز مورد بحث قرار گرفته است. در بررسی کارهای این دوره، مؤلف به این مطلب اشاره می کند که هیچ یک از مورخین این دوره در مورد عاملین وقایع قضاوتی نکرده اند. وظیفة مورخ در منظر آنان، تنها مشخص کردن اخبار و اقوال قابل قبول و مرتب کردن آنهاست. زیرا اگر آنها به بحث در مورد وقایع می پرداختند به عنوان مبلغ و مدافع یکی از گروه های عامل در حوادث به حساب می آمدند. ظاهراً با شروع دهه های آخر قرن سوم و از زمان خلیفه المهدی عباسی تا زمان خلیفة المأمون، استفاده از مورخ رسمی در دربار خلفا رایج بود اما تا قبل از دورة عباسیان شکل و شیوة تاریخ نگاری بیان اخبار پراکنده در مورد هر حادثه به تنهایی بود. شاهد این مدعا آثار افرادی چون ابومخنف، سیف بن عمر، هیثم بن عدی، هشام بن محمد کلبی، واقدی و مدائنی است. در ادامه بر سر تاریخ نگاری در قرن سوم و ارتباط آن با علم حدیث بحث شده است. شکل دیگری از تاریخ نگاری در این دوران کتب طبقات است که بر اساس اشخاصی است. در این زمینه نیز کتبی چون طبقات خلیفه بن خیا، طبقات الشعرا و الجاهلیین و الاسلامیین و انساب الاشراف معرفی شده اند و روش های آنها توضیح داده شده است. در نهایت نیز نقد مختصری در مورد کارهای تاریخی قرن ۳ صورت گرفته است. مجموعه های اخبار تهیه شده در اوایل قرن ۳ با سایر کارها از جهات مختلفی تفاوت دارد که موضوع حوادث، منابع، سازماندهی اخبار، وضعیت مذهبی و سیاسی و... و شرایط کلی حاکم بر تاریخ نگاری عصر اموی و عباسی به آن مؤثر بوده است. در دورة عباسی، مجموعه های اخبار تنها مجموعه هایی داستانی بوده که آنها به نقل آن می پرداختند زیرا زمان کمی از وقوع حوادث بیشتر نگذشته بود. و به هر حال میزان صحت اخبار مربوط به امویان مورد تردید است. همچنین بعضی از کارهای تاریخی این دوره متعلق به امویان است که از این دست می توان به زندگی نامة پیامبر اشاره کرد که توسط مؤلفینی چون ابن شهاب زهری و موسی بن عقبه تهیه شده است. مشکل در مورد اخبار این دوره تعصب یا هواخواهی نیست بلکه مسئله بر سر صحت این نقل ها است... در این بخش چگونگی جمع آوری تاریخ شفاهی زندگی پیامبر توضیح داده شده است. در پایان این بخش نیز یک کتاب شناسی وجود دارد. فصل بعدی مقالة به سرزمین های شرقی و مرکزی در طول سال های ۹۵۰ تا ۱۵۰۰ میلادی اختصاص دارد. مؤلف در توضیحات خود اظهار می دارد در قرن چهارم تاریخ نگاری به ۲ زبان فارسی و عربی تداوم یافت. البته تفاوت این ۲ نوع تاریخ نگاری فقط در زبان آنها نبود بلکه در سنت تاریخ نگاری ایرانیان نیز بوده در ادامة بحث توضیحاتی پیرامون روش تاریخ نگاری این دوره وارد شده است. عده ای از مورخین این دوره منصب والایی در دربار داشتند که از جمله می توان به عمادالدین کاتب اصفهانی اشاره کرد. عده ای دیگر نیز مانند مسکویه از طبقه متوسط جامعه بودند. در این دوره تاریخ محلی مورد توجه قرار گرفت. این تاریخ نوعی تاریخ سیاسی به حسب منطقة جغرافیایی بود که از جملة آثار تألیف شده در این مورد می توان به کتبی چون تاریخ موصل، النجوم الزهرة فی ملوک المصر و القاهره، تاریخ بغداد، تاریخ مدینة دمشق اشاره کرد. مؤلف در ادامه به یک بحث نظری در مورد تاریخ می پردازد. وی اظهار می دارد: توضیح این مطلب بسیار مشکل است که چرا تاریخ به عنوان یک علم (خواه مذهبی یا غیرمذهبی) به رسمیت شناخته است. بسیاری از دانشمندان و اصحاب علم، تاریخ را صرفاً به عنوان بیان وقایع می شناختند و آن را نوعی از حدیث می دانستند. حتی طبری تلاش می کرد تا نشان دهد که تاریخ می تواند به وسیلة همان ابزار و روش شناسی علم حدیث مورد برخورد قرار بگیرد. این تنها ابن خلدون بود که آغازگر بحثی بود که تاریخ را به عنوان یک علم مورد مطالعه قرار دهد. وی تاریخ را به عنوان یک دانش معتبر و رسمی می نگریست که دارای روش و اصول فلسفی است. ابن خلدون مدعی بود دانش تاریخی فقط اطلاعات خام گذشته نیست بلکه باید از این اطلاعات خام یک گزارش نظام مند از اصول حکمرانی بر جوامع انسانی به دست آورد. مؤلف در ادامة مقاله به توضیح وضعیت تاریخ و تاریخ نگاری در دوره های بعدی می پردازد و اظهار می دارد: از سال ۱۸۴۰ شکل کنونی تاریخ نگاری عربی اسلامی به وجود آمد و شکل کلی تاریخ نگاری از گذشته متفاوت شد. این مسئله ناشی از تحولی بود که در اثر برخورد مسلمانان با دنیای غرب در جهان اسلام به وجود آمده بود. این تحول در سایر رشته های علمی نیز مشاهده می شد. در آغاز قرن بیستم تعدادی از مورخینه شروع به انجام کارهای تاریخی با طرح اروپایی و روش های پژوهش غربی نمودند. در این بخش تعدادی از کارهای جدید نیز معرفی شده است. و مؤلف در ادامه مقاله به بررسی علل و عوامل ناکامی این نوع تاریخ نگاری می پردازد به نظر مؤلف فضای سیاسی حاکم و فشار بخش های امنیتی و گذشته از آن نهضت اسلام در هر جایی بر مورخین و نوشته های آنان اثر می گذارد. همچنین یکی از موانع تاریخ نگاری صحیح، فرهنگ عمومی است. در پایان این بخش نیز یک کتاب شناسی ارائه شده است. بخش بعدی مقاله به وضعیت تاریخ نگاری در شمال آفریقا و اسپانیای مسلمان اختصاص دارد اما بخش بعد از آن وضعیت تاریخ و تاریخ نگاری را در ایران مورد بررسی قرار داده است. مؤلف توضیح می دهد که تاریخ یران به ۲ دورة قبل از اسلام و بعد از اسلام تقسیم می شود و این دوره کاملاً مجزا از هم است. تا قبل از قرن چهارم همه تواریخ به زبان عربی بود. اما شاهنامه آغازگر تاریخ به زبان فارسی بود. دربار همواره از مورخین حمایت می کرد و بسیاری از مورخین دارای مناصب دولتی بودند که از جمله آنان می توان به بیهقی، جوینی، رشیدالدین فضل الله و مناصب آنان در دربار اشاره کرده و حتی محمدتقی سپهر دارای منصب منشی گری در دربار محمدشاه قاجار بود. همچنین عده ای از مورخین جزو علماء بودند که از جمله این افراد می توان ابن فندق مؤلف تاریخ بیهق را نام برد. در ادامة بحث پاره ای از منابع تاریخی معرفی شده اند و شخصیت مؤلفین آنها تشریح شده است. به عنوان مثال کتاب احسن التواریخ تألیف حسن بیک روملو است که وی از طبقة رجال نظامی بود. مهم ترین نقص مورخین فارسی این بود که آنها روایات را ثبت می کردند اما به تشریح و توضیح این روایات نمی پرداختند که احتمالاً این بدان علت بود که آنها معتقد به یک مشیت الهی در رخداد حوادث بودند. این عقیده مأخوذ از دین اسلام است. این مورخین تمایلی به بازسازی گذشته نداشتند و در یک نگاه جامع تر می توان گفت، آنها اعتقادی به شخصیت انسانی نداشتند. یک دانشمند جامع العلوم به نام محمد بن محمود آملی در سال ۷۳۵ می نویسد: ارزش تاریخ و سیره در داستان سرایی نیست بلکه در عبرت و هشدار است. به گونه ای که مردان عاقل قلب خود را مسحور این جهان نسازند و به فکر خوشبینی ابدی باشند. (نفایس الفنون) انگیزه هایی که ایرانیان را به نگارش تاریخ وامی داشت متفاوت بود. در این قسمت مؤلف تعدادی از مورخان ایرانی و نظرات آنان را در مورد تاریخ و نواید و اغراض آن را معرفی و تشریح می کند. پاره ای از علل نقص کارهای مورخین فارسی، تکیه آنان بر نوشته های قبل و روایت های شفاهی است. بعضی از نوشته های آنان نیز بر مبنای تجارب شخصی بود. یکی از عوامل پیشرفت زندگی نامه نویسی نزد مورخین ایرانی، نقش تصوف و مراد مقدس در آن بود. بخشی از ادبیات تاریخی نیز در زبان فارسی موجود است که نه می توان آن را جزو تاریخ دانست و نه می توان آن را جزو زندگی نامه نویسی برشمرد. آغازگر نگارش تاریخ به زبان فارسی بلعمی بود. وی توسط منصور سامانی مأمور شد تا کتاب تاریخ الرسل و الملوک طبری را ترجمه کند. کار بلعمی کاری داستانی تاریخی است و نقش یک الگو را بازی می کند. مؤلف سپس به معرفی کتبی چون زین الاخبار گردیزی و مجمل التواریخ می پردازد. و سپس می افزاید: سنت ترکیب تواریخ عمومی تا قرن نوزدهم ادامه یافت و ظاهراً پایان بخش آن کتاب ناسخ التواریخ بود و از آن پس نوشتن تواریخ سلسله ای و کتبی آغاز شده بود. همچنین کتبی از دورة سلجوقی نیز معرفی شده است که از جمله می توان به نصره الفقره عمادالدین کاتب اصفهانی، سلجوق نامه ظهیرالدین نیشابوری، اخبارالدوله السلجوقیه حسینی و... اشاره کرد. در دورة مغول نیز کتبی مانند طبقات ناصری جوزجانی، نظام التواریخ بیضاوی، جامع التواریخ رشیدالدین فضل الله و... معرفی شده است. در دورة تیموری نیز مجمل التواریخ حافظ ابرو و زبده التواریخ بایسنقری معرفی شده است. مؤلف اظهار می دارد: دورة مغول عموماً به عنوان درخشان ترین عصر نگارش فارسی شناخته می شود که مورخین بسیاری در آن زیسته اند. سپس به توضیح و تفصیل زندگی بعضی از مورخین این دوره های پرداخته است و کتب آنان را بررسی کرده است که از جمله می توان به کتاب وصاف اشاره کرد. مؤلف در توضیح سبک نگارش چنین می گوید: در زمان تیموریان سبک نگارش تواریخ، حالت نثر آراسته به خود گرفت. و در این دوران کتب زیادی گردآوری شد. پس از تیموریان مرکز مورخین از شرق ایران به غرب ایران نقل مکان کرد. این تغییر تاریخ نگاری را نیز دستخوش اصلاحاتی کرد. تغییر مذهب صفویان به تشیع به روشنی بر تفسیر آنها از تاریخ صدر اسلام تأثیر گذاشت و این موجب بروز درگیری ها و مخاصمات شیعه و سنی مابین امپراتوری صفوی و امپراطوری عثمانی گردید. در سال های اخیر بسیاری از متون تاریخی عصر صفوی چاپ شده است که پاره ای از آنها گذشته از این که به مسایلی سیاسی پرداخته است، زندگی روزمرة ایرانیان را نیز به تصویر می کشد. در قرون ۱۹ و ۲۰ تفاسیر مورخین ایرانی در مورد واقعیات تاریخی، رنگ ملی گرایی به خود گرفت. آنها در یک دیدگاه بسیار نقادانه در مورد اسلام، میل خود را به تجزیه طلبی از جهان اسلام نشان دادند. یکی دیگر از عوامل مهم و مؤثر در تاریخ نگاری، توجه به تاریخ محلی و سلسله ای، با توجه به پایتخت پادشاهی و مرکزیت سیاسی یک شهر بود که در این گونه موارد دربار پادشاهی در مرکز، تأثیر کمتری بر نگارش این گونه تواریخ داشت. در پایان نیز یک کتاب شناسی مفصل وجود دارد. به جهت اختصار از بیان فصل های عثمانی و ترکیه جدید، هندوستان، آفریقای مرکزی و غربی، آفریقای شرقی و اندونزی و مالزی خودداری شده است. در یک جمع بندی کلی از مقالة دایره المعارف اسلام می توان اظهار داشت: سبک نگارش این اثر کاملاً متفاوت با منابع قبلی است. در این کتاب چند مطلب مفید به اختصار (مختصر و مفید) آمده است و اطلاعات کاملاً کاربردی است. شخصاً مؤلف این مقاله، فردی کاملاً آشنا به موضوع بوده است که علاوه بر توضیح مطلب به سیر آن در جهان اسلام نیز پرداخته است و از رهگذر این سیر به تحلیل مطالب پرداخته است. هر شخصی با مطالعة این مقاله در نهایت به یک علم اجمالی و یک دیدگاه قابل قبول در مورد تاریخ خواهد رسید و این دقت و جدیت در تألیف مقاله نشان از اهمیت و اهتمام مجموعة دایره المعارف اسلام به تاریخ می باشد. متأسفانه کار انجام شده در این مقاله قابل مقایسه با هیچ یک از دایره المعارف های فارسی زبان نیست و این تأکید مجددی بر لزوم بازبینی و مقایسة دایره المعارف های فارسی با موارد مشابه خارجی آن است، خصوصاً مواردی که توسط مستشرقین تهیه شده است که در هر حال نمی توان شائبة بهره برداری سیاسی و اجتماعی از آن را نادیده گرفت. بسیاری از نتایجی که در همین مقاله کوتاه گرفته شده است امروز مورد استفادة قدرت های غربی است که از جمله آن می توان، مسئله اختلاف شیعه و سنی و تفسیر آنان از تاریخ صدر اسلام و تأثیر این تفسیر در روابط آنان دانست. این مسئله اکنون در سیاست قدرت های استعمارگر در جهان اسلام به ویژه در عراق جنگ زده کاملاً مشهود است. اما در دایره المعارف های فارسی چقدر به پژوهش کاربردی اهتمام شده است؟! در هر حال قضاوت بیشتر بر عهدة خوانندگان گرامی باشد. جمع بندی و نتیجه گیری چنانکه از حضورتان گذشت نگاهی گذرا به مدخل تاریخ در چند دایره المعارف و فرهنگ تقریباً خود بیانگر جدی ترین بی توجهی نسبت به این واژه مظلوم است به حدی که حتی عده ای از این منابع از ذکر کلمة علم در مورد تاریخ ابا ورزیدند و این در حالی است که جامعة علمی و دانشگاهی دنیا امروز تاریخ را به عنوان یکی از مهم ترین عرصه های علمی در علوم انسانی و اجتماعی می داند. به پندار این منابع و طبعاً جامعه ای که این منابع در آنها تهیه شده تاریخ، گاهی صرفاً یک داستان است و گاهی شرح وقایع و... می باشد. این که تاریخ به معنی تعیین وقت یا مبدأ زمان باشد تقریباً امری روشن است اما آنچه با شنیدن عبارت علم تاریخ در پندار نگارنده نقش می بندند این است که «علم تاریخ عبارت است از کشف، بررسی، تجزیه و تحلیل، نتیجه گیری و به روزرسانی روش ها و عوامل مؤثر در تحولات انسانی اعم از اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... به هدف بازخوانی انتقادی گذشته و اقتباس از آن برای کارآمدسازی و آسیب شناسی برنامه های آینده». چنان که ملاحظه می گردد در این دیدگاه عملیات اصلی مورخ عبارت است از «نقد و آنالیز عوامل سازنده، سرنوشت یک ملت در گذشته اما با نگاهی معطوف به آینده». بدیهی است در چنین دیدگاهی تاریخ تنها داستان یا تعیین وقت چیزی یا معرفه المواقیت نیست بلکه تاریخ «ملاحظه ای خاص در خط سیر کاروان بشریت از ابتدا تا انتها و استخراج عوامل مثبت و منفی و تعیین میزان اثرگذاری آنهاست.» متأسفانه چنین دیدگاهی و چنین تعریفی از تاریخ و علم تاریخ در هیچ یک از منابع یادشده وجود نداشت و این خود تأکید مجددی بر لزوم همت هر چه بیشتر دست اندرکاران دایره المعارف بزرگ اسلامی در تدوین مطالب مدخل تاریخ می باشد. منبع: تاریخ در ایران ویژهنامه یاد، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی پاییز ۱۳۸۴، صص ۱۱۸-۹۷