خاطره ای خواندنی از رمان خواندن رهبر معظم انقلاب
خاطره ای خواندنی از رمان خواندن رهبر معظم انقلاب
0 Vote
64 View
توصیه رهبر انقلاب به شاعران آئینی درباره لزوم پرداختن به مسائل دفاع مقدس و همچنین مطروحه ایشان در وصف «جانباز شهید»، بهانه ای شد تا به سراغ محمدحسین جعفریان، نویسنده، شاعر و منتقد ادبیات دفاع مقدس برویم. لزوم پرداختن به موضوعات مربوط به دفاع مقدس، دلایل غفلت از آن و بیان خاطره ای خواندنی از رهبر انقلاب، از بخش های مهم این گفت وگو است:
* در دیدار رهبر معظم انقلاب با شعرای آئینی، ایشان از اهمیت و توجه بیشتر به شعر دفاع مقدس صحبت کردند. به نظر شما دلیل طرح این موضوع در چنین جلسه ای چیست؟ وقتی حرف از شعر دفاع مقدس می زنیم، باید بدانیم که گستره ی آن بسیار وسیع است. برخی فکر می کنند که شعر دفاع مقدس فقط به مسائل جنگ هشت ساله منحصر می شود؛ کما این که دفاع مقدس همان هشت سال بود اما شعر دفاع مقدس شامل تمام سروده هایی هست که در آن ها از مقدسات دفاع می شود که آن مقدسات، بخش قابل توجهی از مسائل آرمانی و آیینی ماست. البته در دیداری که شعرای آئینی خدمت ایشان رسیدند، از چهره های شعر مقاومت و دفاع مقدس کمتر حضور داشتند گرچه ذات برگزاری چنین جلساتی مغتنم است. * یکی از سوژه هایی که رهبری توصیه کردند تا شاعران در شعرگویی از آن بهره ببرند، جانبازهایی هستند که پس از مدتی به شهادت می رسند. نظر شما درباره این سوژه و دیگر سوژه های دفاع قدس چیست؟ از این دست سوژه ها بسیار فراوان است. بحث جغرافیای دفاع مقدس، بحث مناطق جنگ زده ای که مردمش درگیر جنگ بودند، بحث خانواده های شهدا، بحث همسران شهدا و فرزندانشان، بحث فرزندان و همسران جانبازانی که به سختی از این نور چشمان خودشان نگهداری می کنند و در کنار آن ها زندگی می کنند و در عین حال هزار و یک گوشه و کنایه هم می شوند. این ها همه انبوه مسائلی است که اگر بخواهیم همه ی آن را بگوییم، لیست بلند بالایی می شود و در حوزه ادبیات دفاع مقدس می تواند مورد توجه قرار بگیرد و البته تا به حال مغفول مانده است. مظلومیت بچه های بعد از جنگ، حقیقتاً موضوعی بوده که کمتر در عرصه ادبیات دفاع مقدس به آن پرداخته شده است. عمدتاً هرچه که پرداخته شده نقل شهید و شهادت و صحنه های شهادت و خاطرات زمان جنگ بوده و ما به ادبیات دفاع مقدسِ بعد از جنگ، ورود خیلی کمی داشتیم. شما در کشور روسیه مشاهده می کنید که هنوز عمده ترین و بهترین رمان هایی که گل سرسبد رمان های آن جاست، رمان هایی است که در مورد جنگ جهانی دوم -که بیش از نیم قرن از آن می گذرد- نوشته می شود. این منصفانه نیست که ادبیات جنگ تنها به خودِ هشت سال جنگ بپردازد، در حالی که به عوارض و عواقب و در عین حال ویژگی ها و دستاوردهای درخشانی هم که داشته، باید پرداخته شود. وقتی حضرت امام(ره) می فرماید که جنگ برای ما نعمت است، منظورشان این نبوده که فقط برای این دوره هشت ساله نعمت است، بلکه این جنگ برای ابد در تاریخ این سرزمین نعمت است و می تواند سرچشمه هزار و یک الهام باشد که خیلی از این ها مغفول مانده است. * به نظر شما دلیل بی توجهی و مغفول ماندن عرصه شعر دفاع مقدس در کشور ما چیست؟ در دوره ای نهادهای فرهنگی مسئولیت این کار را بر عهده گرفتند که عمده ی آن ها را آدم هایی اداره می کردند که سررشته چندانی از حوزه شعر و فرهنگ و ادبیات نداشتند. این حضور باعث شد که بعضی از آثار سفارشی را تولید کنند که خواننده را نسبت به آثار مربوط به جنگ سرخورده می کرد. در یک دوره ای این آثار، کم فروش ترین آثار بود. خوشبختانه این دوره کم و بیش سپری شده و الان وضعیت در حال تغییر است. در آن دوره، تعداد شاعرانی که به موضوع دفاع مقدس توجه می کردند کاهش پیدا کرد. یکی از دلایل آن شاید همین نگاه سفارشی بود که همه به جنگ داشتند و این باعث شد عمده کسانی که به این مسئله وارد می شدند، نگاهشان از سر اعتقادات و باورهای قلبی نباشد. این نگاه، هم به کیفیت و هم کمیت آثار جنگ، آسیبی جدی وارد کرد. بر همین اساس به شاعران دفاع مقدس، همیشه به چشم شاعران دست دوم نگاه می شد؛ به این بهانه که این ها نگاهشان فقط به جنگ محدود می شود و با این شعرا، مثل دیگران که انتشارات مختلف، آثارشان را چاپ می کردند و به برنامه های مختلف دعوت می شدند، با آن ها برخورد نمی شد. این عطوفتی که در کلام حضرت آقا نسبت به این بخش از شعر و شاعران ما هست، در عامه ی مدیران فرهنگی ما نبود. نکته دیگر این که در دوره گذشته، نقد و بررسی در حوزه ادبیات دفاع مقدس به ویژه شعر دفاع مقدس به طور جدی، حرفه ای، کلاسیک و دانشگاهی انجام نشد. این ها، به علاوه ی کمبود منابع و مابقی مسائل باعث شد تا این عرصه خالی بماند و آدم های حرفه ای به تدریج منزوی شدند و برای دل خودشان شعر گفتند. بعد از مدتی، متقاضیان این نوع شعر، وقتی که آثاری به دستشان نرسید، آن ها هم از گردونه خارج شدند و یک جوری کل این هسته، از آدم هایی که داشت، تخلیه شد. به نظر من باید این نوع نگاه دگرگون و مسئله احیا شود تا به روزهای درخشان برگردیم. * از مطروحه ای که رهبر معظم انقلاب بعد از دیدار شعرای آئینی مطرح کردند و طی آن یک بیت شعر را در وصف جانباز شهید به شاعران پیشنهاد کردند، خبر دارید؟ نظر شما در مورد این پیشنهاد رهبر معظم انقلاب چیست؟ بله، اما جای سؤال است که چرا رسانه ها به مواردی که حضرت آیت الله خامنه ای در حوزه های فرهنگ و به ویژه شعر مطرح می کنند، به شایستگی نمی پردازند؟ بارها در جلساتی که شعرا خدمت ایشان می رسیدند، نکاتی مطرح می شد که رسانه ها به طور فراگیر به آن نمی پرداختند. مثلاً اگر ایشان بحثی سیاسی را مطرح کنند، رسانه ها به صورت گسترده به آن می پردازند اما به حوزه فرهنگ که می رسد، کششی نشان نمی دهند که إن شاءالله این نقص رفع شود. در مورد بیت مطروحه ایشان هم باید بگویم که این فرصت مناسبی است که می تواند این نوع شعر و شعرایی که تمایل و توانایی سروندن آن را دارند، را ترغیب کند تا آثار نابی تولید کرده و سر منشاء آثار بیشتری در این زمینه باشیم. * در پایان اگر خاطره ای از ابعاد شخصیت فرهنگی و هنری رهبر معظم انقلاب دارید بفرمایید. من در دیدارهای متعددی با رهبر انقلاب حاضر بودم و یک جلسه هم خصوصی خدمت ایشان رسیدم که مفصل بود و تقریباً یک ساعت و نیم طول کشید و حرف های زیادی رد و بدل شد. آخرین بار آن در ماه رمضان سال گذشته بود. ما پس از افطار به همراه آقای شهرام شکیبا و باقی دوستان به حیاط آمدیم. رهبر انقلاب نیز وارد حیاط شدند. به ما که رسیدند، احوال من را پرسیدند و سراغ آقای محمدکاظم کاظمی (شاعر افغانی) را گرفتند. بعد هم دست من را گرفتند و همراه خودشان چند قدمی بردند و در راه پرسیدند که آقای کاظمی کجا هستند؟ گفتم که مشهد هستند؛ گفتند به این جلسه آمدند؟ گفتم اطلاع ندارم و ایشان را ندیدم. سراغ چند تا دیگر از دوستان افغانی را گرفتند و بعد سراغ یک رمان را از من گرفتند و گفتند اخیراً یک افغانی مقیم نروژ آن را منتشر کرده که خیلی در دنیا سر و صدا کرده است. من به خاطر شغلی که داشتم، سال های سال در افغانستان زندگی کردم و موضوعات افغانستان را خیلی دقیق دنبال می کنم. بلافاصله گفتم که احتمالاً رمان «بادبادک باز» آقای خالد حسینی را می گویید؟ ایشان گفتند که نخیر، من آن کتاب را خواندم. بعد گفتم که شاید «از سرزمین آفتاب» را می گویید که آن هم خیلی سر و صدا کرده است؟ بعد آقا فرمودند که نه! اسم آن رمان «از سرزمین آفتاب تابان» است. آن رمان را هم خواندم. گفتند که یک نویسنده دیگری آن کتاب را نوشته، که خیلی هم قطور و مفصل است و آقای کاظمی هم آن را ویرایش کرده است. گفتم عجیب است؛ اگر باشد من حتماً در ذهنم دارم. بعد از ایشان پرسیدم شما خودتان اسم نویسنده را یادتان نمی آید، که ایشان در خاطر نداشتند. بعد، پیرو آن جلسه ی خصوصی که خدمتشان بودم و نکاتی که ایشان در آن جلسه فرموده بودند تا پیگیری شود، از ایشان خواستم تا وقت دیگری تعیین کنند تا مجدداً خدمت برسم و توضیحاتی ارائه کنم. حضرت آقا فرمودند: «آقای جعفریان! خیلی سرم شلوغ است. اگر بشود و وقت خالی شد، من می گویم که وقت بگذارند تا شما را ببینم» من خودم یک لحظه متأثر شدم که حضرت آقا باید به جعفریان هم پاسخ گو باشند! اشک در چشمانم جمع شد، بعد شانه شان را بوسیدم، به علامت این که دهانم بسته است. گفتم که حاج آقا هیچ مشکلی نیست. همه آن ها انجام شده، فقط محض این بود که بهانه ای بشود تا شما را ببینم. اصلاً نیازی نیست، راحت باشید. جلسه که تمام شد، به آقای کاظمی زنگ زدم و گفتم که این چه رمانی است که جدیداً منتشر شده و شما ویراستاری کردید؟ گفت که شما از کجا فهمیدید؟ گفتم آقا به من فرمودند. گفت این رمان هنوز توزیع نشده! یک رمانی هست برای آقای دکتر اکرم عثمان نویسنده بزرگ افغانی که در نروژ ساکن است و در حدود سه هزار صفحه است و من ویرایش کردم اما هنوز این کتاب در ایران توزیع نشده است. گفتم حضرت آقا گفتند که من آن کتاب را خواندم که آقای کاظمی خیلی متعجب شد.منابع : khamenei.ir