راه دستیابی به روحیه جهاد و شهامت
راه دستیابی به روحیه جهاد و شهامت
0 Vote
76 View
از مجموع آیات قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم (ص) این مطلب به دست می آید که مسلمانان و یا لااقل سربازان اسلامی همیشه باید آمادگی کامل برای جهاد داشته باشند. مثلا می فرماید: «و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه» (انفال/ 60)؛ «و تا می توانید در برابر آنها نیرو و اسب های تازه، بسیج کنید. نمی گوید در حال جنگ نیرو تهیه کنید». می گوید نیرو تهیه کنید. نیرو را قبلا باید تهیه کرد. جنگ ممکن است در فاصله پنج روز ضرورتش احساس شود. نیرو را که در ظرف پنج روز نمی شود تهیه کرد. مهیا بودن و نیرومند بودن را اسلام برای همیشه توصیه می کند اما جنگ را در شرایط خاصی. ولی بعد می گوید مسلمین را ترغیب کن به جنگیدن و جهاد. روح مسلمان همیشه باید آماده جنگ باشد. حدیثی از پیغمبر اکرم (ص) نقل کرده اند که مضمون عجیبی دارد. پیغمبر اکرم (ص) فرمود: «من لم یغز و لم یحدث نفسه بغزو مات علی شعبة من النفاق»، «آنکس که جهاد نکرده باشد و یا لااقل آرزوی جهاد را در دل خود پرورش نداده باشد (حدیث نفس به جهاد نکرده باشد) یعنی فکر و اندیشه جهاد در قلبش نباشد، چنین کسی می میرد با نوعی از نفاق». یعنی در عمق روح این آدم نوعی نفاق وجود خواهد داشت. این نفاقی که در این حدیث آمده است غیر از آن نفاقی است که انسان خودش هم می فهمد منافق است. این یک دوروئی است که انسان خودش هم نمی داند. مثلا ما عادت کرده ایم که به لفظ خطاب می کنیم وجود مقدس امام حسین (ع) را و می گوئیم: «السلام علیک و علی الارواح التی حلت بفنائک فیا لیتنا کنا معک فنفوز فوزا عظیما»، «ای کاش ما با تو بودیم که به یک رستگاری بزرگ نائل می شدیم. اما این، حرف است». واقعا اگر صحنه ای مثل صحنه کربلا ایجاد شود یعنی امام حسینی باشد، همین ماها که یک عمر برای امام حسین داد کشیده ایم، گریه کرده ایم، حسین حسین کرده ایم، مردی هستیم که در یک چنین صحنه ای پایداری کنیم؟ البته الان پیش خودمان اینجور خیال می کنیم ولی اینطور نیست. این حقیقتی است: «من لم یغز و لم یحدث نفسه بغزو مات علی شعبة من النفاق» کسی که عملا مجاهد نبوده است یا لا اقل این اندیشه را نداشته که مجاهد باشد در درون روحش یک دورویی وجود دارد یعنی موقع جهاد که می شود در می رود. ما عبادتهائی بی مایه و کم مایه را، از نظر بدنی انجام می دهیم. این عبادتهای ما، این نمازهای ما، این قرآن خواندنی ای ما، این ذکر گفتن های ما که روح ندارد و هیکلش هم چیز کوچکی است، اغلب در ما ایجاد غرور می کند و در نتیجه خودمان را از همه مردم دنیا بهتر می دانیم. چنین مسلمانی مسلمان واقعی نیست و همانطور که پیغمبر اکرم (ص) فرمودند اگر بمیرد هم در درونش یک نفاق و دو روئی وجود دارد. بنابراین می فرماید: «یا ایها النبی حرض المؤمنین علی القتال» (انفال/ 65) همیشه اینها را ترغیب کن به امر جهاد، همیشه بگذار روح اینها مجاهد و آماده باشد، یادشان نرود که جهادی هم هست، در همان حال صلح و سلم هم اینها روحا مجاهد باشند. بعد می فرماید: «ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا ماتین و ان یکن منکم مائه یغلبوا الفا من الذین کفروا بانهم قوم لا یفقهون». تو مؤمنین را آماده به جنگ کن. اگر مؤمن با آن فقاهت ایمانی خودش و آن امر معنوی، تربیت جهادی هم پیدا کند، یک فرد از اینها مساوی است با ده فرد از آنها، بیست تا از اینها مساوی است با دویست تا از آنها، صد تا از اینها مساوی است با هزار تا از آنها. قرآن می گوید: مؤمن اگر سرباز و مجاهد بشود، به عبارت دیگر سرباز و مجاهد اگر فقاهت ایمانی پیدا بکند با ده کافر برابر است: «ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا ماتین» اگر بیست پایدار از این مؤمنین باشند، بر دویست تا از آنها پیروز می شوند. یک بر ده. «و ان یکن منکم مائه یغلبوا الفا من الذین کفروا» و اگر صد تا از شما به این شکل باشند، بر هزار تای آنها پیروز می شوند و نتیجه اش این است که یک لشکر ده هزار نفری از شما بر یک لشکر صد هزار نفری از آنها پیروز می شوند. به حکم چی؟ به حکم فقاهت ایمانی. (اینجا عکسش را می گوید): چون آن فقاهت (فهم عمیق) ندارند. اینها فقیه ایمانی هستند، بصیرت ایمانی دارند. این، غلبه بصیرت است. «ذلک بانهم قوم لا یفقهون». کفار مردمی نفهم و بی بصیرت هستند. یعنی: بر عکس، مؤمنین مردمی فهیم و با بصیرت هستند. قرآن کریم، سه مفهوم مقدس را در بسیاری از آیات خود، توأم آورده است: "ایمان"، "هجرت" و "جهاد". انسان قرآن، موجودی است وابسته به ایمان و وارسته از هر چیزی دیگر. این موجود وابسته به ایمان برای نجات ایمان خود هجرت می کند و برای نجات ایمان جامعه و در حقیقت برای نجات جامعه از چنگال اهریمن بی ایمانی جهاد می نماید. امام علی (ع) می فرماید: «ان الجهاد باب من ابواب الجنة فتحه الله لخاصة اولیائه» همانا جهاد دری از درهای بهشت است، دری است که خداوند این در بهشتی را به روی همه کس نگشوده است''. هر فردی لیاقت ندارد که باب الجهاد به رویش گشوده شود، هر فردی شایستگی مجاهد بودن ندارد، خداوند این در را به روی دوستان خاص خویش گشوده است، مجاهدین بالاترند از اینکه بگوئیم مساوی با اولیاء الله هستند مجاهدین مساوی با "خاصة اولیاء الله" می باشند قرآن می گوید: بهشت دارای هشت در است، چرا؟ آیا به این جهت که ازدحام جمعیت نشود درهای متعدد دارد. می دانیم که آن جهان، جهان تزاحم نیست، همانطور که خداوند حساب همه بندگان را در یک لحظه می رسد «و هو سریع الحساب»، هیچ مانعی نیست که همه بندگان از یک در و در یک لحظه وارد بهشت شوند به همین جهت مسأله نوبت و صف کشیدن آنجا مطرح نیست، آیا یک امر تشریفاتی است؟ شخصیت ها و اعیان و اشراف از یک در و دیگران از در دیگر می روند؟ باز می دانیم که این مسائل در آنجا نمی تواند مطرح باشد. آیا مردم به حسب مشاغل طبقه بندی شده اند که مثلا فرهنگیان از یک در و کسبه از در دیگر و کارگرها از در دیگر؟ همه اینها در نشئه ای که جز ایمان و عمل و تقوا عاملی وجود ندارد بی معنی است. پس چرا؟ در آنجا درجات است نه طبقات، هر یک از ایمان و عمل و تقوی دارای مراتب و درجاتی است، هر کس و هر گروهی در یک گروه از ایمان و یک گروه از عمل و یک گروه از تقوا هستند، هر گروهی از نردبان تکامل مقدار معینی بالا رفته اند، به تناسب رفعتی که از نظر تکامل، در این جهان کسب کرده اند در آن جهان دری به روی آن گشوده می شود. آن جهان، تجسم ملکوتی این جهان است. دری که مجاهدین و شهدا از آن در وارد می شوند، و در حقیقت بهشتی که برای آنها آماده است، دری است که خواص اولیاء الله از آن در به جوار قرب الهی نائل می گردند. در قسمت دوم می فرماید «و هو لباس التقوی». ''جهاد جامه تقوا است''. قرآن در سوره مبارکه اعراف سخن از جامه تقوا آورده است. امام علی (ع) می فرماید: جامه تقوا جهاد است. تقوا یعنی پاکی راستین، پاکی از چه؟ از آلودگی ها، ریشه آلودگی های روحی و اخلاقی چیست؟ خود خواهی ها و خود پسندی ها و خود گرائی ها. و به همین دلیل مجاهد واقعی، با تقواترین با تقواهاست. زیرا یکی پاک و متقی است از آن جهت است که پاک از حسادت است، دیگری پاک از تکبر است، سومی پاک از حرص است، چهارمی پاک از بخل است، اما مجاهد پاک ترین پاکها است. زیرا پا روی هستی خود گذاشته است، مجاهد پاکباخته است. به همین جهت دری که به روی پاکباخته ها باز می شود با دری که به روی سایر پاکها گشوده می شود متفاوت است. تقوای مجاهدین تقوای پاکباختگی است، شهیدان تمام مایملک خود را در طبق اخلاص گذاشته و به حق تسلیم کرده اند، آنان این جامه از جامه های تقوا را بر تن کرده اند. در قسمت سوم می فرماید: «و درع الله الحصینة و جنته الوثیقه»، «جهاد زره نفوذ ناپذیر خدا و سپر مطمئن خدا است». اگر ملتی مسلمان، روحش روح جهاد باشد، مدرع باشند به این درع الهی، و اگر این سپر الهی را همواره در دست داشته باشند دیگر ضربتی بر آنها کارگر نخواهد افتاد. در قسمت چهارم می فرماید: «من ترک رغبة البسه الله لباس الذل و شملة البلاء و دیث بالصغار و القماء و ضرب علی قلبه بالاسداد و ادیل الحق منه بتضییع الجهاد و سیم الخسف و منع النصف»، «آنکه از جهاد به دلیل بی میلی و بی رغبتی، (نه بدلیل خاص شرایط و احوال) رو بگرداند، خداوند جامه ذلت و روپوش بلا بر تن او می پوشاند و او را لگدکوب حقارت می کند و حجابها و پرده ها روی بصیرت دل او قرار می دهد و بینش را از او سلب می کند، دولت حق به جریمه ضایع ساختن جهاد از او برگردانده می شود و به سختیها و شداید گرفتار می گردد و از رعایت انصاف درباره اش محروم می شود». تا ملتی مجاهد است دیگران او را به حساب می آورند و اجبارا رعایت انصاف را درباره اش می نمایند. اما ملتی که این خصیصه را از دست داد، دیگران برای او شخصیتی قائل نمی شوند و از هر گونه انصافی درباره اش مضایقه می کنند. این همه نکبت ها و ادبارها معلول از دست دادن روحیه مجاهدگری است. پیغمبر اکرم (ص) فرمود: «الخیر کله فی السیف و تحت ظل السیف»، «خیر و برکت در شمشیر و زیر سایه شمشیر است». و هم فرمود: «ان الله اعز امتی بسنابک خیلها و مراکز رماحها». «خداوند امت مرا به وسیله سم اسب ها و فرودگاه نیزه ها عزیز ساخت». یعنی امت اسلام مساوی است با امت قوت و امت قدرت. اسلام دین قدرت و قوت و دین مجاهد ساز است، اسلام از جهاد و لااقل آرزوی جهاد جدا شدنی نیست، صداقت اسلام انسان با این معیار شناخته می شود. منـابـع مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 3 -ص 176-174 و ص 181 مرتضی مطهری- قیام و انقلاب مهدی- ص 80-73 http://tahoor.com