عقل گرایی تأویلی در علم کلام

نویسنده: محمد صفرجبرئیلی
در آغاز، بیان توضیح کوتاهی درباره سه واژه «عقل»، «تأویل» و «عقل گرایی» ضروری به نظر می رسد.

۱٫ عقل

الف. تعریف

«عقل» از کلماتی است که در ادبیات و سنت اسلامی کاربردهای مختلف و معانی متفاوتی دارد. در مقابل واژه های مختلف مانند جهل، جنون، نفس، عشق، هوی، امام، قیاس و نقل، به کار می رود که معانی متفاوتی از آن به دست می آید. (۱) مقصود این نوشتار، عقل در مقابل «نقل» است. به علاوه در بحث از عقل، تعبیرهایی همچون: عقل الهی، عقل بشری، عقل جزوی، عقل کلی، عقل استدلال گر، عقل شهودگر، عقل ظاهربین، عقل واقع نگر، عقل نظری، عقل عملی و ... مورد استفاده قرار می گیرد. (۲) مشهورترین معانی لغوی آن، «منع» و «جلوگیری کردن» است. (۳) در اصطلاح نیز تعریف های متعددی برای آن ذکر شده است. (۴) از جمله آن ها عبارتند از: ۱٫ انسان را از انحراف از راه راست منع می کند. (۵) ۲٫ قوه ای که آمادگی قبول علم و آگاهی را دارد. (۶) این دو معنا و تعریف، مورد تأیید روایت ها نیز هست. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرموده است: ما کسب احدٌ شیئاً افضل من عقل یهدیه الی هدی او یرُّدُه عن ردی (۷) و یا فرموده است: ان العقل عِقالٌ من الجَهلِ. (۸)

ب. جایگاه عقل

در مکتب حیات بخش اسلام، عقل جایگاه ویژه ای دارد. قرآن کریم آیات بسیاری را به عقل اختصاص داده است. (۹) در روایت های معصومان (علیهم السلام) نیز مطالب بسیار مهم و ارزنده ای درباره عقل بیان شده است. (۱۰) خداوند متعال در آیات بسیاری مردم را به تفکر، تعقل و تدبر در آیات آفاق و انفس دعوت فرموده و در موارد احقاق حقایق به استدلال عقلی آزاد پرداخته و اعتبار حجت عقلی، استدلالی و برهانی آزاد را مسلم می شمارد؛ برخلاف برخی ادیان نمی گوید که اول حقانیت معارف اسلامی را بپذیرید، سپس به استدلال عقلی پرداخته و معارف دینی را از آن ها استتناج کنید، بلکه با اعتماد کامل به واقعیت خود می گوید، به احتجاج عقلی پرداخته، حقانیت معارف نامبرده و تصدیق و ایمان به آن ها را از نتیجه ی دلیل به دست آورید نه اینکه اول ایمان بیاورید و بعد به قید مطابقت آن دلیل اقامه کنید. امام صادق (علیه السلام) درباره جایگاه معرفتی عقل فرموده است: آغاز و شروع هر چیز و نیرو و آبادانی آن به هیچ سودی بدون آن به دست نمی آید عقل است، که خدا آن را زینت و نوری برای بندگانش قرار داده است. آنان در پرتو عقل، آفریدگار خود را شناخته اند و دانسته اند که آفریده او و تحت تدبیر اویند. خداوند باقی است و آنان فانی اند. از راه دیدن آسمان و زمین، خورشید و ماه، شب و روز به استدلال عقل پرداخته و بر وجود آفریدگار مدبر، ازلی و ابدی استدلال می نمایند و به کمک عقل، نیک را از بد بازشناخته و می دانند که نادانی، مایه ظلمت و دانایی، عامل نور است ... (۱۱) با توجه به حمایت فوق العاده متون اسلامی از عقل و عنایت قرآن و تأکیدهای اخبار و احادیث، می توان گفت که اصالت عقل در شناخت و کسب معرفت و حجیت آن در دستیابی به معرفت راستین مورد تأیید اسلام است. (۱۲) در برخی احادیث اهل بیت (علیهم السلام)، علاوه بر نهی از اتکا و استناد به عقل در استنباط احکام دینی، تصریح شده است که دین و شریعت الهی در دسترس عقل قرار ندارد (۱۳) و باید آن را از طریق وحی و کلام معصوم (علیهم السلام) به دست آورد. در جمع بین این دو دسته از حدیث ها می توان گفت که در نگاه ائمه اهل بیت (علیهم السلام)، نه عقل به عنوان تنها وسیله معرفت دینی پذیرفته شده است و نه به طور کلی فاقد اعتبار و بی ارزش به شمار رفته است؛ چنانکه گقته می شود، عقل حجت لازم هست، ولی کافی نیست. (۱۴) نقش اثباتی معرفت عقلی، به صورت فی الجمله و موجبه جزئیه مطرح است. برخی از معرفت های دینی مانند اثبات وجود خدا، برخی از صفات جمال و جلال، اثبات ضرورت شریعت، دلالت معجزه بر راست گویی پیامبر و مانند آن، جز از طریق عقل قابل اثبات نیست. در باب مستقلات و ملازمات، عقلیه نقش تعیین کننده ای دارد و در باب تربیت و اخلاق نیز یاریگر دین است؛ ولی در فهم ملاک های احکام شرعی به ویژه در باب عبادات، نقش معرفتی عقل بسیار محدود است، چنانکه در تشخیص موارد و مصادیق حسن و قبح نیز نقش محدودی دارد. بنا به نظر محققان از امامیه، عقل نسبت به برخی از معارف، «معیار و میزان»، نسبت به برخی دیگر، «مصباح» و در مواردی نیز «مفتاح» شریعت است؛ (۱۵) و هر یک از آن سه مورد به تأیید حدیث ها و روایت ها نیز رسیده است. (۱۶) پس حدیث هایی که از اتکا و استناد به عقل در دین شناسی نهی کرده، مربوط به فهم ملاک های احکام شرعی و ناظر به تشخیص مصادیق و موارد حسن و قبح افعال است که اتفاقاً هر دو خارج از حیطه مسائل و مباحث کلامی است. به علاوه اینگونه حدیث ها در مقام نقد و رد روش برخی از مذاهب اسلامی است که در فهم کتاب و سنت، به قیاس و استحسان دست زده و به اصطلاح تفسیر به رأی و اجتهاد به رأی (۱۷) کرده اند که نمونه آشکار آن رد کلام معتزله و فقه حنفیه به چشم می خورد و لذا بیشتر روایت های نهی، به نهی از قیاس ناظر است. امام سجاد (علیه السلام) فرموده اند: ان دین الله لا یصاب بالمقاییس. (۱۸) و یا امام حسین (علیه السلام) فرموده است: من وضع دینه. علی القیاس لم یزل الدهر فی الارتماس. (۱۹)

ج. گستره عقل

به طور قطع، عقل ویژگی ها، امتیازها و توانایی هایی دارد اما علی رغم آن، محدودیت نیز دارد و از توان دستیابی به تمام جوانب حقیقت برخوردار نیست. عقل هر چند می تواند مسائل اعتقادی و اخلاقی و کلیات ( مسائل عملی ) را به دست آورد، ولی خود می داند که ادراک ذات حق تعالی، منطقه ی ممنوعه است و هیچ مدرکی به آنجا دست ندارد؛ همانگونه که کنه صفات حق تعالی که عین ذات او است نیز منطقه ممنوعه ی دیگری برای عقل است؛ چنانکه مصالح خصوصی جزئیات در دسترس آن قرار ندارد، از شعاع آن خارجند. به تعبیر خواجه نصیر طوسی: حکمی که به مقتضای عقل بود بالذات جز بر موضوعات کلی نبود. (۲۰) این محدودیت عقل مورد تأیید روایت های متعددی نیز هست. ۱٫ از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند: آیا مردم با وجود عقل از غیر آن بی نیازند؟ امام در پاسخ فرمود: آدم خردمند به دلیل عقلی که خداوند پایه زندگی و زیور برازندگی و رهیابی او ساخته، می داند که خدا حق است و پروردگار وی او است و می داند که برای خالقش دوست داشتن، کراهت، طاعت و معصیتی است که تنها با عقل خودش نمی تواند آن ها را دریابند بلکه دریافت و فهم آن ها جز با طلب علم ممکن نیست و اگر به وسیله علمش به اینها نرسد، عقلش او را سودی نمی دهد، پس واجب است بر عاقل و خردمند، طلب علم و ادب نماید که بدون آن قوام و استواری نمی ماند. (۲۱) از این روایت فهمیده می شود که عقل خود می یابد که توان درک و فهم همه چیز را ندارد و به فراگیری و آموزش نیازمند است. ۲٫ به فرموده ی امام معصوم (علیه السلام)، (۲۲) خدا بر بشر دو حجت دارد که آن دو مکمل یکدیگرند؛ اگر عقل باشد و انبیا نباشند، بشر به تنهایی راه سعادت خود را نمی تواند طی کند و اگر انبیا باشند و عقل نباشد، باز انسان راه سعادت خود را نمی پیماید. عقل و نبی ( وحی ) هر دو با یکدیگر یک کار را انجام می دهند. (۲۳) بنابراین، عقل حجت لازم است هر چند کافی نیست. (۲۴) به تعبیر دیگر، عقل شرط لازم است ولی شرط کافی نیست، زیرا محدوده نیاز بشر که در دین بدان پرداخته شده به مراتب بیش از محدوده درک عقل است و عقل توان درک همه چیز را ندارد؛ به مصالح و مفاسد تمام احکام آگاه نیست، چرا که اساساً درک عقل به تجربه منوط است و عقل در بسیاری از مسائل غیب و شهود از جمله مسائل مربوط به آخرت تجربه ای ندارد، لذا در این زمینه ها نمی تواند چراغ راه باشد. (۲۵) ۳٫ در روایتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرموده است: اَلا وَ مَثَلُ العَقلِ کمَثَلِ السِّراج فی وسط البیت. (۲۶) این تشبیه زیبا بیانگر محدودیت عقل است چرا که عقل در وجود آدمی مانند چراغ است در خانه؛ چراغ در عین اینکه روشن کننده است، شعاعش محدود است. نمی تواند همه چیز را نشان دهد، بلکه چیزهایی را نشان می دهد که در پرتو آن قرار می گیرند. حقایق عالم هستی نیز همین گونه اند؛ برخی در شعاع عقل قرار دارند، در موارد دیگر عقل آدمی نیازمند کسانی فراتر از انسان عادی است تا او را به آن حقایق متوجه کنند و آن ها را در دسترس او قرار دهند.

د. نسبت عقل و نقل

هر یک از عقل و نقل ( وحی ) یا قطعی است یا ظنی. در صورتی که یکی قطعی باشد و دیگری ظنی، طبیعی است که دلیل قطعی - خواه عقل باشد و یا نقل - مقدم است. اما اگر هر دو قطعی باشند، تعارض آن دو ممکن نیست (۲۷) و بر فرض وقوع آن، علاج پذیر نخواهد بود. یعنی همان طوری که تعارض بین دو دلیل عقل قطعی و یا دو وحی قطعی (۲۸) ممکن نیست و بر فرض وقوع، علاج ندارد؛ تعارض بین دلیل «عقل قطعی» و «وحی قطعی» نیز محال و بر فرض وقوع، علاج ندارد و درمان معارضه ممتنع است، چون بازگشت تعارض هریک از دلیل های قطعی با دیگری به این است که در واقع یک دلیل قطعی با خودش معارض باشد. (۲۹)

محل نزاع

حجیت و اعتبار عقل یا به عنوان «منبع» استنباط و استدلال در کنار کتاب و سنت مطرح می شود؛ و یا «ابزار» و وسیله برای استخراج، استنباط و استدلال از کتاب و سنت است. به تعبیر دیگر، ابزاری برای کشف مفاد و مدلول صحیح و درست کتاب و سنت است. آنچه که توان منبع بودن را دارد همان عقل قطعی است که به اتفاق امامیه حجت است، وگرنه عقل ظنی مانند قیاس، استحسان و مصالح مرسله که از نظر اهل سنت حجیت دارند، مورد نظر هیچ دانشمند پیرو مذهب امامی نیست. (۳۰) اما عقل ابزاری اعم از عقل قطعی و ظنی است. آنچه که مورد نزاع بین عقل گرایان و نص گرایان شیعی است، صورت اول یعنی عقل به عنوان منبع است.

۲٫ تأویل (۳۱)

این کلمه از اول ( آل ) یؤولُ به معنای بازگشت دادن است و در اصطلاح عبارت است از: ارجاع کلام و برگرداندن آن از معنای ظاهریش به معنایی که ظاهراً مخفی و پنهان است. (۳۲) مسئله تأویل در اصول عقاید به جهت تطابق متشابهات قرآن و حدیث با قوانین نظری و مقدمه های عقلی برای تقدیس خدای متعال و تنزیه او از صفات امکانی و نقائص کونی مطرح شد، زیرا حمل کلام بر معنای موضوعٌ له آن مثلاً در مورد وجه، ید، جنب، ساق، عین، اذن و ... مستلزم تجسیم، تشبیه و انسان مانند انگاری خداوند است.

دیدگاه ها

درباره رویکرد تأویلی نسبت به ظواهر و متون دینی، سه دیدگاه عمده وجود دارد: (۳۳) الف. دیدگاه افراطی، از آن معتزله است؛ ب. دیدگاه تفریطی، از آن ظاهرگرایان و اهل حدیث است؛ ج. دیدگاه اعتدالی، از آن امامیه است. البته چنانکه بعداً گفته می شود، عقل گرایان امامی مذهب و در رأس آنان شیخ مفید بیشتر به این دیدگاه پایبند هستند.

۳٫ عقل گرایی

الف. تعریف

عقل گرایی عنوان عامی است که بر هرگونه نظام فکری و فلسفی که نقش عمده و اساسی را به عقل می دهد، اطلاق و در مقابل نظام های فکری مانند «ایمان گرایی»، «نص گرایی»، «شهود گرایی» و «تجربه گرایی» مطرح می شود. آنچه اینجا مورد نظر است، «عقل گرایی» در مقابل «نص گرایی» است که مقصود از آن نظام و یا مکتب فکری است که در برابر معارف وحیانی بر نقش قوه عقل نیز در کسب معرفت تأکید دارد و علاوه بر ارج و حرمتی که برای عقل قائل است، آن را ابزار و وسیله ای برای کسب شناخت و معرفت می داند و درصدد است تا گزاره های کلامی را با استدلال عقلانی تبیین کند. پیروان این روش فکری با اعتقاد به هماهنگی بین عقل و نقل می گویند: همانگونه که وحی منبع معرفت انسان است، عقل نیز از منابع معرفت و شناخت انسانی است؛ همچنین عقل و نقل ( وحی ) هر دو از حقیقت عینی و خارجی گزارش می کنند. از این رو، گزارش آن ها با یکدیگر هماهنگ است. (۳۴) اما ممکن است در مواردی بین این دو منبع معرفت، تعارض پیش آید، در آن صورت کدامیک را باید انتخاب کرد؟ پیروان برخی از مکتب ها مانند «اشاعره» بیشتر به گزینش نقل تمایل دارند؛ (۳۵) «اهل حدیث» نیز عقل را به حساب نمی آوردند تا در صورت تعارض بین عقل و نقل آن را مقدم بدارند؛ (۳۶) عقل گرایان شیعه، نقل را بر اساس عقل، تأویل می برند و لذا اگر در موردی ظاهر دلیل نقلی با دلیل عقلی مبرهن هماهنگ نبود، خود دلیلی عقلی به منزله دلیل لبی متصل یا منفصل است که می توان با آن در ظاهرِ نقل تصرف کرد. (۳۷)

ب. ویژگی روش عقل گرایی

ویژگی عمده و اصلی این روش، «اعتدال» و «میانه روی» آن است؛ لذا شیخ مفید را که بنیان گذار این روش است، مؤسس «کلام میانه» نام نهاده اند که در مقابل « کلام متقدم» یعنی عصر دوم حضور و نص گرایی شیخ صدوق و «کلام فلسفی» نوبختی ها به پاخاسته است. (۳۸) او با هدف اصلاح استدلال های عقلی و متکلمان پیشین ( نوبختی ها ) و روی آوردن به روشی میان استدلال عقلی و تفسیر ادله نقلی به طرح، تأسیس و تبیین این روش اقدام کرد. (۳۹) روش اعتدال شیخ مفید را می توان از مقایسه آرای او و نوبیختیان در مسائل مربوط به «وعید» و «امامت» به دست آورد. وجه عدول او از مواضع نوبختی ها گاه استدلال های عقلی و پرهیز از مواضع افراطی و گاه پیروی از اخبار ائمه اهل بیت (علیهم السلام) است. (۴۰) با توجه به این ویژگی (۴۱)می توان رویکرد و روش عقل گرایی را چنین تعریف کرد: تبیین اجتهادی و کاویدن ظرایف اصول دین با بهره مندی از قواعد و سنن قابل قبول عقلی و مأثورات دینی به دور از تأثر از اندیشه های فلسفی و عرفانی. (۴۲)

ج. سیر تاریخی عقل گرایی

چنانکه گفته شد، در دوره غیبت تا پیش از شیخ مفید تفکر نص گرایی اهل حدیث حاکم بود. (۴۳) نص گرایان در مسایل کلامی به استفاده از عقل توجهی چندان نداشتند و خیلی به کاربرد آن معتقد نبودند؛ هر چند آن را نیز نفی نمی کردند. کار آنان به ردیافت حدیث، نقل آن و حداکثر تبویب و تنظیم آن خلاصه می شد. شیخ مفید برای گشودن راه استدلال و برهان و کاربرد عقل به تلاش گسترده ای دست زد. او حد و حدود عقل را در کلام و اعتقادها مشخص کرد و پیامدهای زیانبار تفکر حدیثی صرف را گوشزد نمود. هرچند یک قرن پیش، ابن قبه رازی ( م قبل از ۳۱۹) نیز با همین رویکرد به مباحث کلامی می پرداخت، اما با توجه به سیطره نص گرایی، و برخوردار نبودن از موقعیت ممتاز، موفقیت شیخ مفید را در پی نداشت. روش عقل گرایی که توسط شیخ مفید تأسیس شد به واسطه شاگردان برجسته او ادامه یافت. سید مرتضی با الذخیره و کتاب ها و رساله های کلامی بسیار، ابو صلاح حلبی ( ۴۴۷ ق) با تقریب المعارف، کراجکی ( ۴۴۹ ق) در کنز الفوائد، شیخ طوسی با تمهید الاصول و دیگر آثار کلامی خود، در همین راستا قدم برداشتند. عبدالجلیل قزوینی صاحب کتاب النقض خود را پیرو این گروه و متعلق به اصولیه عقل گرایان استدلالی می داند. (۴۴) این روش به دست سدید الدین حمصی رازی با المنقذ من التقلید ادامه یافت. نجم الدین ابو القاسم جعفر بن حسن بن سعید ( ۶۷۶ هـ) مؤلف المسلک فی اصول الدین از آخرین کسانی است که در این دوره پایبندی خود را به این روش حفظ کرده است. (۴۵) البته موافقت در روش به معنای هماهنگی کامل آرای آنان در همه مسائل نیست، هرچند در مسائل اصولی و بنیادی معمولاً اتفاق نظر دارند. (۴۶) در ادامه این سیر، خواجه نصیر الدین طوسی ( م ۶۷۲) با توجه به زمینه های پیش آمده و با عنایت به سابقه و پیشینه گذشته آن و به تأسیس روش «خردگرایی فلسفی» پرداخت.

د. آثار و دستاوردها

روش عقل گرایی تأویلی توانست حداقل دو اثر و دستاورد عمده و ماندگار برای کلام شیعه به بار آورد: (۴۷) ۱٫ تثبیت هویت و استقلال کلام شیعه؛ ۲٫ ابداع و تأسیس روش منطقی در جمع عقل و نقل. یکی از عواملی که تصور وامدار بودن کلام شیعی به کلام اعتزال را در پی داشت، (۴۸) عدم استقلال و برخوردار نبودن کلام شیعی از هویتی مشخص و نظامی مدون بود. شیخ مفید که کاملاً به این نکته آگاه بود، توانست این کمبود را جبران کند و کلام شیعی را که قبلاً اساس و بنیانش توسط ائمه اهل بیت (علیهم السلام) و صحابه بزرگواری مانند هشام بن حکم، عبدالعظیم حسنی، فضل بن شاذان و دیگران پی ریزی شده بود، به شکلی منظم و بدیع و در عین حال مستقل از معتزله و دیگر مکتب های کلامی رایج آن عصر درآورد. قبل از او متکلمان شیعی یا به عقل گرایی معتزلی گرایش داشتند - مانند نوبختی ها- و یا نص گرا و کم توجه به عقل بودند - مانند شیخ صدوق- هر چند کسانی که روش اعتدال بین آن دو را داشتند نیز بوده اند، اما شیخ مفید که سرآمد عقل گرایان است، با ابداع روش عقل گرایی تأویلی با ضوابط و معیارهای برگرفته از قرآن و سنت، به ابداع روش معتدل و فراگیر در جمع میان عقل و نقل توفیق یافت.

پی‌نوشت‌ها:

۱- ر.ک: علامه حلی، نهایه المرام فی علم الکلام، ج۲، صص ۲۲۲-۲۲۹ ( متن و پاورقی )، مقدمه علی عابدی شاهرودی بر شرح اصول کافی ملاصدرا، صص ۳۰-۳۸؛ مهدی محقق، هزار و پانصد یادداشت، صص ۶۵ و ۶۶٫ ۲- ر.ک: حکمت و اندیشه دینی، صص ۲۱ و ۲۲، برخی از آن را ببینید در «التعریفات» جرجانی، صص ۱۵۱ و ۱۵۲ و مبسوط آن را ببینید در لغت نامه دهخدا ۱۰، صص ۱۶۰۲ و ۱۶۰۳، همچنین ر.ک: شرح المصطلحات الفلسفیه، صص ۲۱۶-۲۲۴٫ ۳- المفرادات فی غریب القرآن، ص ۳۴۲٫ اصل العقل الامساک و الاستمساک کعقل البعیر بالعقال... ۴- ر.ک: حکمت و اندیشه دینی، صص ۲۲ و ۲۳، تعریف های دیگر را به ویژه نسبت به اقسام مختلف آن بیبینید در: دهخدا، ج۱۰، صص ۱۶۰۰۲ و ۱۶۰۰۳؛ شرح المصطلحات الفلسفیه، صص ۲۱۳-۲۱۶٫ ۵- جرجانی، التعریفات، ص ۱۵۲٫ یمنع ذوی العقول من العدول عن سواء السبیل. ۶- المفردات، صص ۳۴۱ و ۳۴۲٫ یقال للقوه المتهیئه لقبول العلم. ۷- همان، ص ۳۴۲٫ ۸- بحار الانوار، ص ۱۱۷، ح۱۹٫ ۹- علامه طباطبایی می نویسد: در قرآن بیش از سیصد آیه هست که مردم را به تفکر و تذکر و تعقل دعوت کرده است و یا به پیامبر (صلی الله علیه و آله) استدلال را برای اثبات حقی و یا از بین بردن باطلی می آمورد. ر.ک: علامه طباطبایی، المیزان، ج۵، ص ۲۵۵٫ ۱۰- شیعه در اسلام، صص ۷۸، ۷۹؛ علامه طباطبایی، المیزان، ج۵، ص۲۵۵٫ ۱۱- الاصول من الکافی، ج۱، ص ۲۹٫ان اول الامور و مبدأها و قوتَها و عمارتُها التی لا ینتفع الا بِهِ، العقل الذی جعله الله زینتهً لخلقه و نوراً لهم فبالعقل عرف العباد خالقهم و انهم مخلوقون و انّه المدبّرهم و اَنهم المدبَّرون و انّه الباقی و هم القانون و استدلّوا بعقولهم علی مارأوا من خلقه من سمائه و ارضه و شمسه و قمره و لیله و نهاره و بان له و لهم خالقاً و مدبراً لم یزل و لا یزول و عرفُوا به الحسن من القبیح و انَّ الظلمه فی الجهل و انّ النور فی العلم فهذا مادلّهم علیه العقلُ. ۱۲- ر.ک: آیت الله عبدالله جوادی آملی، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، صص ۴۳ و ۵۶٫ ۱۳- بحار الانوار، ج۲، ص ۳۰۳٫ ان دین الله لا یصاب بالعقول اتلناقصه و الآراء الباطله و المقاییس الفاسده و لا یصاب الا بالتسلیم. فمن سلّم لنا سَلِم و من اهتدی بنا هدی. ۱۴- ر.ک: آیت الله عبدالله جوادی آملی، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، صص ۱۹ و ۲۷٫ ۱۵- ر.ک: آیت الله جوادی آملی، دین شناسی، ص ۱۴۱؛ شریعت در آینه معرفت، صص ۲۱۱-۲۱۴٫ قرآن در قرآن، ص ۴۴۸٫ در عین حال ببینید دیدگاه ایشان را در: آیت الله عبدالله جوادی آملی، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، صص ۵۱ و ۵۲٫ ۱۶- ر.ک: آیت الله عبدالله جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ج۴، صص ۱۰۶-۱۰۸٫ برخی از این روایت ها در ادامه بحث از گستره عقل خواهند آمد. ۱۷- شیخ مفید خود از مخالفان این روش است و حتی کتابی درنقد عالم شیعی که گرایش به این روش داشته است با عنوان «النقص علی ابن الجنید فی اجتهاد الرأی» نوشته است. ۱۸- ر.ک: بحار الانوار، ج۲، ص ۳۰۳٫ ۱۹- ر.ک: همان، ص ۳۰۲٫ کسی که قیاس را پایه دینش قرار دهد پیوسته سر در زیر آب گمراهی دارد. ۲۰- اساس الاقتباس، ص ۴۴۲ و ر.ک: آیت الله عبدالله جوادی آملی، دین شناسی، صص ۱۷۱ و ۱۷۲٫ منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، صص ۵۶-۵۹٫ ۲۱- الاصول من الکافی، ج۱، ص ۲۹٫هل یکتفی العباد بالعقل دون غیره؟ قال (علیه السلام) ان العاقل لدلاله عقله الذی جعله الله قوامه و زینته و هدایته علم اَن الله هو الحق و انّه هو ربه و علم ان لخالقه محبّه و انّ له کراهیه و انّ له طاعه و انّ له معصیهً، فلم یجد عقله یدُلّه علی ذلک و علم انه لا یوصل الیه الا بالعلم و طلبه و انه لا ینتفع بعقله ان لم یصب ذلک بعلمه فوجب علی العاقل طلب العلم و الادب الذی لا قوام له اِلّا بِهِ. ۲۲- الکافی، ج۱، ص ۱۶٫ امام موسی بن جعفر (علیه السلام): اِنَّ الله علی الناس حجتین، حجه ظاهره و حجه باطنه. فاما الظاهره فالرسل و الانبیاء و الائمه (علیهم السلام) و اما الباطنهُ فالعقول. ۲۳- مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۲۳ ( انسان کامل )، ص ۱۸۶٫ ۲۴- علی ربانی گلپایگانی، درآمدی بر علم کلام، ص ۱۶۹٫ ۲۵- درس های از کلام جدید، ص ۲۸۳٫ ۲۶- شیخ صدوق، علل الشرایع، ص ۹۸؛ آیت الله ملکی میانجی، توحید الامامیه، ص ۲۸٫ ۲۷- صورت های مختلف تعارض عقل و وحی را ببینید در: نقد و نظر، شماره ۳ و ۴، ص ۱۹۴٫ ۲۸- وحی قطعی از سه خصوصیت برخوردار است. - قطعی الصدور باشد. صدور آن از معصوم به طور یقین ثابت شده باشد. - قطعی الدلاله باشد. دلالت آن بر محتوای خود به نص محکم و قطعی باشد و هیج احتمال مجاز و اراده خلاف محتوای درباره او نداشته باشد. - در مقام بیان باشد. ( جهت صدور ) بیان ان مطلب برای ابلاغ حکم واقعی و صحیح باشد. نه اینکه به عنوان تقیه و مانند آن صادر شده باشد. ر.ک: قبسات، ش ۳۵، ص۸٫ تسنیم، ج۱، صص ۱۵۶ و ۱۵۷؛ تفسیر موضوعی، ج۱، ( قرآن در قرآن )، ص ۳۹۱٫ ۲۹- جهت اطلاع بیشتر ر.ک: رسائل شیخ انصاری، فرائد الاصول، ج۱، ص ۱۸؛ ایت الله عبدالله جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ج۴، صص ۹۶-۱۰۵؛ آیت الله ملکی میانجی، توحید الامامیه، صص ۳۹ و ۴۴؛ نقد و نظر ۳ و ۴، صص ۱۹۴-۲۰۱٫ مرحوم شیخ انصاری می نویسد: و الذین یقتضیه النظر، و فاقاً لاکثر اهل النظر، انه کلما حصل القطع من دلیل عقلی فلا یجوز ان یعارضه دلیل نقلی و ان وجد ما ظاهره المعارضه فلابد من تأولیه ان لم یکن طرحه، و کلما حصل القطع من دلیل نقلی مثل القطع الحاصل من اجماع جمیع الشرایع علی حدوث العالم زماناً فلا یجوز ان یحصل القطع علی خلافه من دلیل عقلی مثل استحاله تخلف الاثر عن الموثر و لو حصل منه صوره برهان کانت شبهه فی مقابله البدیهه، لکن هذه لا یتأتی فی العقل البدیهی و لا الفطره الخالی من شوائب الاوهام. همان، ص ۱۸٫ ۳۰- ر.ک: بحوث فی علم الاصول، ج۴، ص ۱۱۹٫ ۳۱- برای اطلاع بیشتر از تأویل و جهات قرآنی، فلسفی و کلامی و حدیثی آن ر.ک: دانشنامه جهان اسلام، ج۶، صص ۳۱۳-۳۳۸؛ همچنین: الکلام المقارن، صص ۹۳ و ۹۴؛ علامه طباطبایی، المیزان، ج۳، صص ۲۳-۴۹٫ ۳۲- مجمع البحرین، ج۵، ص ۳۱۲، ارجاع الکلام و صرفه عن معناه الظاهری الی معنی اخفی منه. ر.ک: جرجانی، التعریفات، ص۵۰٫ صرف اللفظ عن معناه الظاهر الی معنی یحتمله اذا کان المحتمل الذی یراه موافقاً بالکتاب و السنه. ۳۳- در بحث از خردگرایی معتزله از این سه دیدگاه به تفصیل سخن گفته خواهد شد. ۳۴- ر.ک: عقل و وحی، صص ۳۸ و ۳۹؛ آیت الله عبدالله جوادی آملی، دین شناسی، ص ۱۲۶٫ ۳۵- از نظر متفکر اشعری، عقل مستمع خوبی است، نه متکلم، و هرگز قدرت بیان چیزی را از خود ندارد. آیت الله جوادی آملی، دین شناسی، ص ۱۴۰٫ ۳۶- اینان جمود بر ظواهر دینی را- حتی در اصول اعتقادات- وجهه همت خویش کرده اند و هرگونه تعمق و تدبر یا اندیشه عقلی در معانی دینی را به شدت محکوم و مردود می دانند. همان، ص ۱۲۵٫ ۳۷- همان، ص ۱۴۸٫ معتزله نیز مانند شیعه اهل تأویل است، هر چند در مواردی حدود و ثغوری گسترده تر برای آن قائلند. ۳۸- برخی نیز او را میان حدیث گرایی ابن بابویه و اعتزال بصری عقل گرانه تر سید مرتضی قرار می دهند. مارتین مکدرموت، اندیشه های کلامی شیخ مفید، ص۶٫ ۳۹- ر.ک: دائره المعارف بزرگ اسلام، ج۱۲، ص ۳۲۴؛ آیت الله جعفر سبحانی، سیمای فرزانگان، ص ۴۵۰٫ ۴۰- همان ۱۰، ص ۱۶۵٫ جای جای «اوائل المقالات» بیانگر این نکته است. ۴۱- ر.ک: مقدمه ای بر فقه شیعه، صص ۴۲ و ۴۳؛ تاریخ فقه و فقهاء، ص ۱۴۵؛ المعالم الجدیده، ( شهید صدر )، ص ۲۵٫ این ویژگی در فقه این مکتب نیز جریان دارد. چرا که شیخ مفید همان گونه که در کلام، روشی میانه میان حدیث گرایی شیخ صدوق و عقل گرایی فلسفی نوبختی ها بوجود آورد، در فقه نیز مشرب فقهی جدیدی را بر اساس قواعد و اصول منظم پایه گذاری کرد. این شیوه راه میانه ای بین روش «حدیثی» شیخ صدوق و شیوه «قیاسی» ابن جنید بود. او از این شیوه استادش ابن جنید نیز با شدت توأم با احترام انتقاد کرده و با برهان قوی آن را رد می کرد و کتاب هایی مانند «النقض علی ابن جنید فی اجتهاد الرأی» را در همین جهت نگاشت. ۴۲- ر.ک: علی ملکی میانجی، «علامه مجلسی اخباری یا اصولی»، یادنامه علامه مجلسی، ج۲، ص ۲۹۸٫ ۴۳- ر.ک: عقل و وحی، ص ۱۶۳؛ سید حسین مدرسی طباطبایی، مکتب در فرایند تکامل، ص ۱۷۳٫ فصلنامه شیعه شناسی، ش۶، ص ۲۶ مقاله «عقل از دیدگاه اخباریان شیعه». ۴۴- ر.ک: کتاب نقض، ص ۱ مقدمه کتاب. ۴۵- او در مقدمه کتاب خود می نویسد: فانه لما کان الخوض فی تحقیق العقائد من انفس الفوائد و اعزّ الفرائد و جب علی کل ذی فطنه ان یصرف رویته الی استخراج حقائق ها و کشف غوامضها و دقائق ها... نجم الدین ابو القاسم جعفر بن حسن بن سعید حلی، المسلک فی اصول الدین، ص ۳۳٫ ۴۶- چنانکه قطب الدین راوندی ( ۵۷۳ ق ) در رساله ای اختلاف بین مفید و مرتضی را در حدود ۹۵ مسئله بیان کرده است و افزوده است استیفاء در این بحث کتاب را به درازا می کشاند. رضی الدین ابن طاووس، کشف المحجه، ف۳۰، ص ۶۴٫ ۴۷- با توجه به نقش کلیدی و اساسی شیخ مفید در به انجام رساندن این آثار تفصیل آن را به هنگام بحث از شیخ مفید وا می گذاریم. ۴۸- علی رغم تلاش متکلمان شیعی از شیخ مفید تاکنون، متأسفانه هنور مستشرقان و اسلام شناسان غربی همان تلقی را از کلام شیعی دارند. مایکل کوک ( متولد ۱۹۴۰ م ) معتقد است: امامیه، کلام را از معتزله گرفته است، هرچند در موارد زیادی با هم فاصله گرفتند. ر.ک: مایکل کوک، امر به معروف و نهی از منکر در اندیشه اسلامی، ج۱، ص ۳۶۸ فصل دهم «زیدیه» و همچنین اقای سید حسین مدرسی طباطبایی در: مکتب در فرایند تکامل، ص ۲۱۳٫ نقد را ببینید در: نگارنده، «تأملی در مکتب در فرایند تکامل»، قبسات، ش ۴۵٫

منبع مقاله : جبرئیلی، محمد صفر؛ (۱۳۸۹)، سیر تطور کلام شیعه، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول.
www.rasekhoon.net