آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین

آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین

آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین

Publication year :

1387

Publish number :

ششم

Number of volumes :

1

(0 آرا)

QRCode

(0 آرا)

آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین

معرفی کتاب آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین ۱- نمی‌دانیم چه شد که تصمیم گرفتیم مباحث کتاب آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین را چاپ کنیم. هر کدام از دوستان تصمیم گرفتند یکی از جلسات را از نوار پیاده کنند و بعد از پیاده‌شدن بحث‌ها شوقی در ما ایجاد شد که خوب است آن‌ها را به صورت کتاب در آوریم، در حالی که نمی‌دانستیم چرا. بالاخره با ناشی‌گری تمام کار را شروع کردیم و هرکدام بدون هیچ تجربه‌ای کار مقدمات چاپ کتاب را شروع نمودیم تا بالاخره فعلاً کتاب در اختیار شما است. ۲- مطالب کتاب آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین، برای خود ما مفید بود و به واقع پنجره تازه‌ای بر روی ما گشود تا به جای پای گذاردن در جاده‌های تکراری و خسته‌کننده، با راه‌های فتح‌ناشده و بِکر و روح‌افزا روبه‌رو شویم و به سوی وطنی که فوق این وطن‌های معمولی است قدم برداریم، در خود وطن بگیریم و به اَمن‌ترین وطن، یعنی در آغوش خدا سیر کنیم و خود را از همه هراس‌ها آزاد نماییم و خدا را میهمان دل‌های خود گردانیم و به وسعت نور الهی وسعت یابیم، و در آن حال ما باشیم و خدا و هرچه را می‌خواهیم و هرکه را می‌جوییم آن‌جا بیابیم، زیرا هرکس خود را نشناخت و از خود رانده شد، بی‌خود نشد، بلکه بی‌خدا شد، و بی‌خدایی اوج بی‌خودی و بی‌ثمری است. آیا معنی بی‌پناهی جز این است؟ پس هرگز نمی‌شود از خدا گریخت، جای دیگری نیست، با خودبودن و با خدابودن عشق است و دیگر هیچ، در شوق به سوی حق اگر جان نسپاری، جانت را می‌ستانند. ۳- در راه آشتی با خدا به جای آن‌که خدا را بخری و خدا مال تو شود، توسط خدا خریده می‌شوی و تو مال خدا می‌شوی و در این راه همه‌چیزت را می‌دهی چون خریده شده‌ای، چنان خراب می‌شوی که دیگر نتوانندت ساخت، و چنان ساخته می‌شوی که نتوانندت خراب کرد. ۴- آن‌هایی که جز ظاهر را نمی‌بینند نمی‌توانند با خدا آشتی کنند و آن‌هایی که در کنار دیوار عشق الهی منزل کنند، آشتی با خدا حرارتی وصف‌ناپذیر به آن‌ها می‌چشاند که هرگز نمی‌خواهند از آن گرما در آیند. ۵- راه آشتی با خدا بسته نیست، چون بیش از آن‌که ما با خدا آشتی کنیم، او با ما آشتی کرده است. اگر عشق و آشتی از او شروع نمی‌شد هیچ موحدی در عالم نبود و همه جا میدان ظهور شیطان بود. ۶- آشتی با خدا، عشق را به منزل اصلی خود می‌رساند تا ما در دوست‌داشتن سرگردان نباشیم. معلوم نیست ما منتظریم تا آشتی از او شروع شود و یا او منتظر است تا آشتی از ما شروع گردد. قصه آشتی با خدا قصه به‌سرآمدن انتظار است، انتظاری که نمی‌توان از آن گذشت، از همه‌چیز می‌توان گذشت ولی از انتظارِ آشتی با خدا نمی‌توان، این آغازی است که انتهای آن ابتدای سفر به سوی بی‌نهایت خوبی‌ها است. ۷- در آشتی با خدا نیت و رفتن و رسیدن سراسر نور است، و جز با نور نمی‌توان به‌سر برد. ۸- اگر آشتی با خدا از او شروع شده، که چنین است، پس او را با ما کاری هست، می‌خواهد در ما خود را ببیند، بیا؛ جاروب کن خانه و پس آیینه شو جمال پری‌طلعتان اگر تو با خدا آشتی نیستی، بشتاب که او با تو آشتی است. ۹- آشتی با خدا آن‌گونه راهی است که امامانِ معصوم(ع) می‌نمایانند، نه دانستن خدایی که فیلسوفان از آن خبر می‌دهند. آری آشتی با خدا راه است و تو را بدان راه خوانده‌اند، هر که را این راه نداده‌اند، هیچ نداده‌اند، و محال است راه بیفتد. ۱۰- آشتی با خدا دعوتی است برای برگشت به خود، اما خودی که دل‌داده خدا شده و همه امیدها در او شعله‌ور گشته است. ما از همان روز که آفریده شدیم، با خدا آشتی بودیم، از خود غافل شدیم که از خدا غافل گشتیم. پس آشتی با خدا، آشتی با خود است و همه خود را به صحنه‌آوردن برای ارائه به خدا، و همه ما بندگی است و نداری، در آشتی با خدا نداری‌های خود را آورده‌ایم تا این آشتی صورت گیرد. به امید آشتی با خدا از طریق نظر به نداری‌های خود فهرست مطالب کتاب مقدمه مقدمه مؤلف جلسه اول پوچی چرا؟ اضطراب به چه دلیل؟ آفت غفلت از فقر ذاتی انسان آفات دل‌بستن به غیر خدا رابطه کفر و پوچی ریشه یأس و ناامیدی کشف جایگاه پوچی در روان برکات ایمان به خدا به دنبال سراب یا آب؟ داشتن ولی نداشتن‌ جلسه دوم چرا خدا ما را خلق کرد؟ چرا می‌گوییم چرا؟ جان انسان خدا می‌خواهد جایگاه روانی مُدگرایی خداوند خودْ هدف است هدفِ خدا یا هدفِ مخلوق سیری به سوی کمال معنی پوچ‌شدن برکات دست‌یابی به هدف حقیقی بندگی خدا؛ عامل شدیت وجود آفات غفلت از منزل اصلی زندگی انسان‌های گم‌شده جلسه سوم تبعیت از فطرت، عامل نشاط روح فطرت؛ سرمایه درون در حجاب جایگزینی‌ها رضایت فطرت و احساس به ثمررسیدن فطرت یا منِ برتر خداوند؛ جانِ جانِ جانِ انسان همه انسان‌ها خدا را می‌خواهند نمونه‌ای از رؤیت حق دوری از فطرت یا دوری از خود میثاق جان ها با خدا جلسه چهارم خداوند از چگونگی مبراست خودشناسی راهی مطمئن در خداشناسی چشم و گوش ابزارند همه ادراکات مخصوصِ من انسان است زن و مرد بودن با بدن مَن فقط هست مطمئن‌ترین راه آشتی با خدا شک‌نا‌پذیری منِ انسان رابطه‌ی هستِ مخلوق با هستِ خالق پنجره رؤیت خدا معنی حضور قلب و برکات آن عبادت؛ عامل شدیت وجود علت شک‌ها و تردیدها انسان حقیقتی ماوراء تن تعلق روح به تن جلسه پنجم هستی انسان، مرگ نمی پذیرد انسان می‌بیند که می‌میرد تن ظرف ظهور حالات من صورت بدن‌ها در قیامت انسان بی‌بدن زنده‌تر است سفری به سوی خود چگونگی مرگ و انواع آن تکامل روح از طریق تن چگونگی خواب چگونگی بیهوشی ناخود به جای خود عبور از دنیا، شرط آشتی با خدا اساس ریاضت‌ها چگونگی نزدیکی به خود جلسه ششم انسان؛ وسیع تر از ماده و مادیات انسان وسیع تر از ماده و مادیات است معنی بی‌مکانی نفس گوهر پاک از کجا، عالَم خاک از کجا! ارتباط با علیم مطلق جلسه هفتم وسعت نفس و جایگاه نبوت جایگاه نفسِ نامحدود انسان در هستی آفات توجه نفسِ نامحدود به دنیای محدود انسان‌ها فقط خدا را می‌خواهند چگونگی ارتباط با علیم مطلق چگونگی نیل به مقام نبوت تجلی صورت حقایق بر قلب تفاوت پیامبران با عارفان برکات نبوت و شریعت جلسه هشتم حضور همه جانبه حق حضور همه‌جانبه مَن در تن حضور همه جانبه خداوند در هستی برکات توجه به جنبه وجودی موجودات چگونگی حضور خداوند در عالم ماده نحوه تدبیر خداوند بر عالم چگونگی ظهور خداوند جلسه نهم نفس و پراکندگی آن معنی خودْ گم‌کردن انسان گمشده، انسان معکوس! گمشده ما چیست؟ معنی بی‌هویتی تنها یک راه ! آنچه در شخصیت انسان پایدار است وقتی «خود»، «نه خود» می‌شود «ناخود» به جای «خود»! ارتباط با اَحَد شرط نجات خود از ناخود خودی که باید باشد هم خود بودن، هم خود شدن مسیری از خود به سوی خدا ندامت ابدی آنگاه که انسان خود را فراموش می‌کند انسان در ظلمت خود بیست و سه نکته در آشتی با خدا مقدس یا نا مقدس بودن انسان درک غم غربت راه ورود به دنیای حکمت و خلوت آشتی با خدا، آشتی با همه چیز بی تفاوتی چرا؟ خود باش، تا زندگی باشی حیات است که حیات را می‌نگرد روبه‌رویی با خود ، نگاه با روشنایی خود مراقبه؛ یعنی از دست ‌ندادن خود شورش و زندگی وقتی همه چیز گم می‌شود وقتی همه چیز با ما آشنا می‌شود خودی بی انتها، همنوا با حق زندگی؛ دروغی بزرگ! محکوم بهترین بهترین‏ها همسفری با حیات وقتی انسان بی معنی میشود وقتی زندگی قلب داشت بشر چوب بی خدایی‏اش را می‏خورد همه چیز بی معنی می‌شود مخلوقیت ما، خالقیت اوست بدن گرایی و نا امیدی خود را خدایی بیافرینیم