نقش اهل بیت در بنیان گذارى جماعت صالحان/ جلد سوم

نقش اهل بیت در بنیان گذارى جماعت صالحان/ جلد سوم

نقش اهل بیت در بنیان گذارى جماعت صالحان/ جلد سوم

Publish number :

اول

Publication year :

1391

Number of volumes :

8

(0 آرا)

QRCode

(0 آرا)

نقش اهل بیت در بنیان گذارى جماعت صالحان/ جلد سوم

در تألیف این کتاب موضوعات ذیل را گام به گام دنبال نموده ام:
اول: تقسیم کتاب به هفت قسمت و تقسیم هر قسمت به بخش های جداگانه که هرکدام در بر دارنده عنوان های اصلی است و یا به قسمت هایی که هرکدام در بر دارنده بخش های مختلف است
دوم: اینکه هدف از تألیف این کتاب بیان نقش عملی اهل بیت^ در تکوین و ساخت جماعت صالح، تولید تِز نظری در باره آن، و سپس بیان مشخصات و جزئیات این جماعت صالح بوده است.
این امر به سود شیعیان و دیگر مسلمانانی است که در جستجوی حقیقت اند ومی خواهند به آن پای بند بمانند، در عین حال نیز می تواند برای جویندگان حقیقت از میان دیگر مردمان نیز سودمند باشد.
سوم: در این کتاب پس از تشریح اصل نظریه، بیشترین اهمیت و تمرکز نسبت به نقاط امتیاز و خصوصیات مذهب اهل بیت^ داده شده و به نقاط مشترک و شرح و تفصیل و توجیهات آنها چندان پرداخته نشده، تنها به اشاره ای در رابطه با آنها اکتفا گردیده است؛ چرا که این نقاط مشترک، باهمه اهمیتش، از مسائلی است که معمولاً در بحث های کلی میان همه مسلمانان مورد توجه قرار گرفته و دسترسی به آنها آسان است، در ضمن پرداختن به آنها ممکن بود این کتاب را از هدف خاص خود دور نماید.
چهارم: در این کتاب بنای کار در استنباط خصوصیات تئوریک بر اساس استناد به منابع اصلی یعنی:  قرآن کریم، سنت نبوی و روایات معتبری است که در نقل، یا شرح و بیان سنت نبوی از اهل بیت^ وارد شده است، به اضافه روایات معتبری که در بیان جزئیات مسائل سیاسی، برنامه ها، روش ها، و موضع گیری ها از آن بزرگواران وارد شده است.
پنجم: از آنجا که استنباط یک نظریه، نیازمند اجتهادی صحیح و مبتنی بر منابع وقواعد صحیح اجتهاد است و از طرفی چون می بایست نسبت دادن نظریه به اهل بیت^ به گونه ای باشد که این نسبت صحیح از کار در آید؛ لذا خود را ملزم کردم تا در استنباط اصول این تئوری و افکار اصلی و مرکزی آن، تنها به متون معتبر یا نظریات اجتهادی مشهور در میان دانشمندان شیعه اهل بیت^ استناد کرده و شواهد و متون تأیید کننده این اجتهاد، یا مورد استناد مجتهدان را ذکر نمایم.
اما در رابطه با جزئیات هم سعی شد تا در آنها نیز تنها از روایات معتبر استفاده شود یا روایات متعددی که تعدد آنها موجب اطمینان قلبی گردد؛ به استثنای موارد جزئی که تأثیر چندانی بر اصل نظریه ندارد، بلکه برای توضیح و تشریح آن است و این می تواند تفسیر کننده نقل به مضمون بعضی از روایات متشابه یا اشاره به تعدد یا اعتبار یک روایت باشد.
البته در رابطه با مستحبات اگرچه به قاعده تسامح در ادله سنن که میان فقها معروف است، اعتماد نمودیم؛ اما ذکر مستحبات با این تفصیل، خود از جهتی باعث توضیح وتفصیل بیشتر اصل نظریه وابعاد آن می شود. در عین حال کوشیدم آنجا که اشاره به صحت یا اعتبار روایت برای تثبیت یک نظریه مناسب باشد در حد توان به این کار مبادرت کنم.
چنان که سعی کردم تا نظریات غریب و دور از ذهن را که منبع و مصدری برای آن یافت نمی شود، به کلی حذف کنم.