ابوالصّبّاح کِنانی؛ آیینه حقیقت
ابوالصّبّاح کِنانی؛ آیینه حقیقت
0 Vote
86 View
نویسنده: ابوالحسن ربّانی سبزواری مقدّمه از شیوه های مطلوب، در راستای شکوفا ساختنِ فرهنگ دینی و عُمق بخشیدن به باورهای مذهبی، بازشناسی چهره های شکوهمند تاریخ تشیّع است؛ آنانی که در مکتب امامان بزرگوار، به جایگاه رفیع از عظمت ها و برتری ها، دست یازیدند. در این نوشتار، کوشش می شود با سیمای یکی دیگر از شاگردان امامان علیهم السلام بیشتر آشنا شویم. شناختی گذرا در آغاز سده دوم هجری قمری در شهر محدّث پرور کوفه و در قبیله عبدقیس، در خانه نُعَیم که خود یکی از رهپویان راه ولایت اهل بیت علیهم السلام بود، کودکی به نام ابراهیم چشم به جهان گشود. ابراهیم بن نُعَیم در کتابهای تراجم، و کتابهای روایت، بیشتر با کنیه ابوالصّبّاح مشهور است. وی به علّت منسوب بودن به قبیله عبد قیس، «عبدی» هم خوانده می شود. نیز چون محلّ زندگی خاندان او در شهر کوفه و در میان طائفه کِنانه بود، «کِنانی» هم به او گفته می شود، که با گذشت زمان به «ابوالصّبّاح کِنانی» معروف شد.۱ یکی دیگر از لقب های این محدّث فرزانه، «میزان» است که در ادامه این نوشتار با راز و رمز این لقب ارزشمند و پر افتخار آگاه خواهیم شد.۲ صحابی امامان علیهم السلام ابوالصّبّاح کِنانی از چنان شایستگی برخوردار بود که محضر سه تن از حجّت های خدا را درک نمود و با آنان پیوند عمیق و ژرفی برقرار کرد. در این راستا است که اصحابِ ترجمه گفته اند که ابوالصّبّاح کِنانی در گروه اصحابِ امام باقر، امام صادق و امام موسی بن جعفر علیهم السلام قرار داشت. البته کنانی، بیشترین بهره را از اقیانوس موّاج و بی کران دانش رئیس مذهب شیعه، حضرت امام صادق علیه السلام برده است.۳ از منظر حجّت خدا بهترین شیوه پی بردن به شخصیّت یک صحابی و ارزیابی ابعاد وجودی او، ستایش امام و حجّت خدا از اوست. در همین راستاست که ما، در ترجمه ها می خوانیم: حضرت صادق علیه السلام روزی به ابوالصّبّاح فرمود: «ای ابوالصّباح! تو همانند ترازو هستی.» ابوالصّبّاح به امام می گوید: جانم فدایت! بعضی از ترازوها، اندکی انحراف دارند و بیشتر به یک سو، متمایل اند از استقامت و اعتدال برخوردار نیستند، نکند من هم از دسته افرادی باشم که شاید اندک کجی و انحراف در بینش و رفتارشان وجود دارد! حضرت به وی فرمود: «خیر، تو همانند میزان و ترازویی هستی که هیچ گونه کجی و انحراف در آن پیدا نمی شود.»۴ از چشم انداز عالمان ابوالصّباح، در آسمانِ دانش حدیث، بسان ستاره پرفروغی است که از منزلت و جایگاه رفیعی برخوردار است. جایگاه وی به گونه ای است که تمام ترجمه نویسان از دیرباز تا روزگار اخیر، او را ستوده و شخصیّتش را حُرمت نهاده اند. نجاشی و شیخ طوسی در وجاهت او چنین نگاشته اند: این محدّث از منظر اعتدال در باورهای دینی و سلوک و رفتار فردی و اجتماعی، به پایه ای رسید که به او «میزان» گفته می شد و او در کمال وجاهت و وثاقت است.۵ دانشمند فرزانه شیعه، شیخ مفید در رساله عددیّه، پیرامون شأن این راوی می نویسد: او یکی از اصحاب دین شناس واز پیشوایان مذهب و مجتهدان روزگار بود که مرجع مردم شیعه، در حلال و حرام و بیانِ احکام شرعی بود.۶ فقیه برجسته شیعی، محقّق حلّی درباره کِنانی چنین می نگارد: او از بزرگان فضلاء و برجستگان فقیهان شیعه است.*۷ استادان حدیث ابراهیم بن نُعَیم، عراقی و زادگاهش کوفه بود. وی برای فراگرفتن آموزه های مکتب اسلام، و به دست آوردنِ احکام دین، سر بر خاک آستان اهل بیت می ساید و به شهر مدینه هجرت می کند و از محضر سه تن از امامان علیهم السلام کسب فیض می نماید. او علاوه بر بهره مندی از معصومین علیهم السلام ، نزد شاگردان و پرورش یافتگان مکتب آنان نیز به علم آموزی همّت می گمارد که گروهی از آنان عبارت اند از: ۱٫ جابر بن یزید جُعْفی کوفی. ۲٫ ابوبصیر. ۳٫ عبداللّه بن مغیره. ۴٫ منصور بن حازم. این چهار تن، از برجسته ترین چهره های حدیثی شیعه هستند. ۵٫ صابر بن بسّام. ۶٫ عبداللّه بن جَبَله.۸ شاگردان ابوالصّبّاح این محدّث جلیل، که روزگاری از حیات فرهنگی خویش را به فراگیری دانش حدیث اختصاص داده، چنان به بالندگی رسید که دانش جویان بسیاری ـ که شیفته معارف ناب اهل بیت علیهم السلام بودند ـ به محضرش شتافتند و از خرمن فضل و کمال او بهره ها بردند. در اینجا به نام بعضی از شاگردان او اشاره می شود: ۱٫ ابان بن عثمان. ۲٫ حمّاد بن عثمان. ۳٫ سیف بن عمیره. ۴٫ محمّد بن فضیل. ۵٫ یحیی حلبی. ۶٫ صفوان بن یحیی. ۷٫ محمّد بن اسماعیل بن بزیع. ۸٫ حسن بن علی بن فضّال. ۹٫ عثمان بن عیسی. ۱۰٫ فُضاله بن ایّوب. ۱۱٫ صندل.۹ ویژگی ها ابوالصّبّاح از ویژگی ها و خصلت های با ارزشی برخوردار بود که به گونه گذرا بدان ها اشاره می شود. شجاعت و غیرت مندی در شرح حال او نوشته اند: «کان ابوالصّبّاح رجلاً ضاریاً ای شجاعاً؛ ابوالصّبّاح از شجاعتِ تحسین انگیزی برخوردار بود.» او در عین این که به عنوان دانشورِ میدان حدیث مطرح است، انسانی شجاع و غیور بود؛ به گونه ای که از مخالفان و منحرفان هراسی به دل راه نمی داد.۱۰ اهل مناظره یاران امامان علیهم السلام همه اهل مناظره در مسائل کلامی نبودند و فقط جمعی از آنان قدرت و توان مناظره و گفت و گو با مخالفان را داشتند. این دسته (اهل مناظره) با قدرت علمی و قدرت بیان، عقاید و باورهای مکتب تشیّع را به گونه ای شفّاف و مستدلّ به رخ منحرفان می کشیدند. هشام بن حکم، مؤمن طاق، قیس ماصر، حُمران بن اَعْیَن۱۱ و ابوالصّبّاح کِنانی از همین دسته اند. با امام باقر علیه السلام ابوالصّبّاح می گوید: روزی خواستم به محضر امام باقر علیه السلام برسم؛ به منزل آن بزرگوار رفتم و در را کوبیدم. آن گاه کنیز حضرت آمد و در را باز کرد. من تا او را دیدم ـ برای این که معرفت و شناخت من در رابطه با مقام حجّت خدا به مرحله عین الیقین برسد ـ یک لحظه دستم را بر موضعی از بدن آن کنیز نهادم و سپس به او گفتم: به آقایت بگو که ابوالصّبّاح اجازه داخل شدن می طلبد. به دنبال این حرکتِ امتحانی من، ناگهان فریاد حضرت از داخل خانه بلند شد، واژه ای که نشان از ناراحتی و توبیخ امام داشت. امام فرمود:... داخل شو! به خدمت حضرت که رسیدم، عرض کردم: من از انجام دادن این حرکت، قصد سویی نداشتم، بلکه می خواستم بدانم آیا شما از پشتِ دیوارها و پرده ها به اعمال و رفتار ما، علم دارید و آنها را مشاهده می کنید؟ امام فرمود: «بله راست می گویی، هدف تو همین بود که می گویی.» سپس فرمود: «اگر شما گمان کنید که این دیوارها مانع دیدن ما باشد همان گونه که مانع شماست، پس چه فرقی است بین حجّت خدا و شما.» حضرت در پایان سخنانش به من فرمود: «دقّت کن این عمل را تکرار نکنی.»۱۲ اثر خامه ابراهیم بن نُعَیم در جهت نشر و گسترش اخبار و معارف آسمانی اهل بیت علیهم السلام بسیار کوشش نمود. روایات فراوانی از این محدّث فرزانه در جای جای کتاب های روایتی، به یادگار مانده است که جمعی از تراجم نگاران روایات او را ۳۱۰ عدد گفته اند و این، نشانی گویاست از جایگاه او در زمینه گسترش روایات شیعی. البته کتاب چندانی از او برای نسل های بعدی به یادگار نمانده است. بعضی از دانشوران فقط به این که او دارای اصل و کتاب است، بسنده کرده اند.۱۳ غروب ستاره در تاریخ رحلت این ستاره آسمان فرهنگ اسلام گفته اند: در حالی که هفتاد و اندی سال از عمرش سپری شده بود، در حدود سال های ۱۷۰ یا ۱۷۱ق. چشم از جهان فروبست و به جوار رحمت الهی شتافت. اما از این که در کجا و کدامین سرزمین رخ در نقاب تیره خاک کشید، اطلاعی در دست نیست.۱۴ نمونه ای از روایات حالا که سیمای این راوی بزرگ، را در آیینه کتاب های ترجمه، نظاره کردیم، بسیار جالب و پسندیده است که بعضی از روایاتی را که از او نقل شده، به عنوان پاسداشت منزلت و یاد او، در اینجا مرور کنیم. نشانه شیعه جعفری حنان بن سدیر می گوید: در محضر امام صادق علیه السلام بودیم. در این میان ابوالصّبّاح به حضرت گفت: ما از مخالفان، به خاطر شما، بسیار زخم زبان و اهانت را تحمّل می کنیم. امام گویا با شگفتی به ابوالصّبّاح رو کرد و فرمود: شما از مردمی که با من ارتباط دارند، چه می شنوید؟ گفت: هنگامی که بین یکی از شیعیان و یکی از مخالفان بگو مگویی رخ می دهد، آنها می گویند: شما جعفری های بدی هستید. امام فرمود: به نام من شما را سرزنش می کنند؟ ابوالصّبّاح گفت: بله! امام در پاسخ او فرمود: «ما اقلَّ و اللّه من یَتَّبِعُ جعفراً منکم. انّما اصحابی من اشتدّ ورعه و عمل لخالقه و رجا ثوابَهَ فَهؤلاء اَصحابی۱۵؛ به خدا قسم بسیار کم اند آنانی که پیرو جعفر باشند! همانا شیعه من دارای این نشانه ها هستند: بسیار با ورع و باتقوایند و فقط برای خدا، کار و عبادت انجام می دهند. و فقط از خدا، امید ثواب و پاداش دارند. آری، اینان پیروان من هستند.» برآوردن نیاز مؤمن حضرت صادق علیه السلام فرمود: «برآوردن حاجت مؤمن، نزد خداوند دوست داشتنی تر است از بیست حجّ؛ آن هم حجّی که در راه انجام این عبادت صد هزار درهم و یا دینار، خرج کند.»۱۶ ارزش دعا امام محمّد باقر علیه السلام فرمود: «خداوند تبارک و تعالی از بندگان مؤمنش، آنهایی را بیشتر دوست دارد که بسیار دعا کننده باشند. بر شما باد که بین طلوع فجر تا طلوع خورشید دعا کنید؛ چون آن وقت، زمانی است که درهای رحمت الهی باز است و روزی ها تقسیم می گردد و خداوند نیازهای بزرگ را برآورده می کند.»۱۷ اعتقاد به ولایت ابان بن عثمان می گوید: ابوالصّبّاح کنانی! خدا را گواه می گیرم که شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: «شهادت می دهم که علی علیه السلام پیشوایی است که خدا اطاعت او را واجب نموده است. شهادت می دهم که امام حسن علیه السلام امامی است که خداوند اطاعت از او را بر بندگان واجب کرده است. و خدا را گواه می گیرم که امام حسین علیه السلام امامی است که پروردگار، پیروی از او را واجب نموده است. خدا را شاهد می گیرم که حضرت علی بن الحسین علیه السلام امامی است که اطاعت او بر بندگان واجب است. و خدا را شاهد و گواه می گیرم که امام محمّد باقر علیه السلام ، رهبری است که اطاعت او را خدا بر بندگانش واجب فرموده است.»۱۸ نیکی به پدر و مادر مردی از امام جعفر صادق علیه السلام پرسید: من پدر و مادری دارم که شیعه نیستند، بلکه از مخالفانند، آیا با آنان نیکی کنم؟ حضرت فرمود: «با آنان نیکی و خوش رفتاری کن آن گونه که با پدر و مادری که پیرو ولایت ما اهل بیت هستند خوش رفتاری می شود.»۱۹ منزلت امامان این محدّث والامقام از امام ششم علیه السلام روایت می کند که فرمود: «ما (ائمّه اطهار) هستیم آن قومی که خداوند پیروی از آنها را واجب نموده. برای ماست انفال و غنیمت های برجسته جنگی. ما هستیم که در علم راسخیم. ما هستیم همان گروهی که بر ما رشک می ورزند که خداوند فرموده: «ام یحسدون النّاس علی ما آتاهم اللّه من فضله».»۲۰ ۲۱ امامت حضرت صادق علیه السلام ابوالصّبّاح کنانی می گوید: حضرت امام محمّد باقر علیه السلام به امام صادق علیه السلام نگاه کرد و در حالی که راه می رفت، فرمود: او را می بینی؟ او از کسانی است که خداوند فرموده: «و نرید أنْ نَمُنَّ علی الذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم ائمّهً و نجعلهم الوارثین»۲۲ و این کلام امام، اشاره بود به اینکه بعد از من فرزندم حضرت صادق علیه السلام امام و رهبر شماست. چگونگی نذر کردن ابوالصّبّاح آورده است: از امام صادق علیه السلام درباره مردی که گفته: بر من است نذر؛ پرسیدم که آیا این گونه نذر کردن درست است و باید انجام شود؟ فرمود: «نذر کردن صحیح نیست؛ مگر اینکه نذر کننده بگوید: برای خداست بر عهده من، نماز یا روزه یا قربانی یا حجّ رفتن.»۲۳ باز هم دعا ابوالصّبّاح می گوید: امام ابوعبداللّه جعفر بن محمّد علیه السلام فرمود: «خداوند دوست ندارد که بندگانش با سماجت و اصرار، از دیگران چیزی بخواهند ولی این را برای خویش دوست دارد. پروردگار تبارک و تعالی دوست دارد که بندگانش از او سؤال کنند و آنچه را می خواهند، از خداوند طلب کنند.»۲۴ کلید واژگان (برچسب ها): ابوالصّبّاح کِنانیقرن دوم پاورقی ها: ۱٫ «بنی کِنانه» قبیله بزرگی از عرب است که از منظر سلسله قبیله ای به جناب: کنانه بن خزیمه بن مدرکه بن الیاس بن مَضَر، یکی از اجداد پیامبر می رسد. ۲٫ رجال نجاشی، ص ۱۹ و منابع گوناگون. ۳٫ همان؛ رجال طوسی، ص ۱۰۲؛ جامع الروات، ج ۱، ص ۳۶؛ تنقیح المقال، ج ۱، ص ۳۸٫ ۴٫ رجال نجاشی، ص ۱۹؛ رجال طوسی، ص ۱۰۲٫ ۵٫ رجال نجاشی، ص ۱۹؛ رجال کشی، ج ۲، ص ۶۳۹، چاپ آل البیت. ۶٫ الکنی و الالقاب، ج ۱، ص ۹۳٫ ۷٫ تنقیح المقال، ج ۱، ص ۳۸٫ ۸٫ همان؛ جامع الروات، ج ۱، ص ۳۶؛ تهذیب الاحکام، ج ۷، ص ۲۵٫ ۹٫ جامع الروات، ج ۱، ص ۳۶؛ اصول کافی، ج ۲، ص ۱۹۳٫ ۱۰٫ رجال کشی، ج ۲، ص ۶۳۹؛ قاموس الرجال، ج ۱، ص ۳۲۳؛ الکنی و الالقاب، ج ۱، ص ۹۳٫ ۱۱٫ الاحتجاج، ج ۲، ص ۱۲۳، کتابفروشی قدس محمّدی. ۱۲٫ کشف الغمّه، ج ۱، ص ۱۴۱، چاپ تبریز، بازار مسجد جامع، سال ۱۳۸۱٫ ۱۳٫ رجال نجاشی، ص ۱۹؛ رجال طوسی، ص ۱۰۲ و ۱۴۴؛ موسوعه الفقهاء، ج ۲، ص ۴۱؛ معجم الرجال، ج ۱، ص ۳۱۳٫ ۱۴٫ موسوعه الفقهاء، ج ۲، ص ۴۱٫ ۱۵٫ اصول کافی، ج ۲، ص ۷۷٫ ۱۶٫ همان، ص ۱۹۲٫ ۱۷٫ همان، ص ۴۷۸، حدیث ۹٫ ۱۸٫ همان، ج ۱، ص ۱۸۶، شماره ۲٫ ۱۹٫ همان، ج ۲، ص ۱۶۲٫ ۲۰٫ نساء / ۵۴٫ ۲۱٫ اصول کافی، ج ۱، ص ۱۸۶٫ ۲۲٫ قصص / ۵٫ ۲۳٫ تهذیب الاحکام، ج ۸، ص ۴۱۶، باب النذور، منبع: فرهنگ کوثر > پاییز ۱۳۸۲، شماره ۵۹