انسان اشرف مخلوقات از منظر قرآن کریم
انسان اشرف مخلوقات از منظر قرآن کریم
Author :
عبدالخالق فصیحی

0 Vote
4 View
موضوع: انسان اشرف مخلوقات از منظر قرآن کریم
نویسنده: عبدالخالق فصیحی
گرایش تحصیلی: فلسفه اسلامی
فارغ التحصیل دکترای فلسفه اسلامی از جامعه المصطفی العالمیه
چکیده
مقالهی حاضر تحت عنوان انسان اشرف مخلوقات از منظر قرآن کریم، بر مبنای این پرسش محوری سامان یافته است که اشرف مخلوقات چیست و راه رسیدن به آن کدام است. این پژوهش، با استفاده از روش تحلیل کیفی به بررسی ویژگیها و مسئولیتهای منحصر به فرد انسان از دیدگاه قرآن پرداخته و به این نتیجه رسیده است که انسان همان اشرف مخلوق است. درک ویژگیهای انسان معلوم میکند که این موجود از ظرفیت بالای وجودی نسبت به سایر موجودات بر خوردار است و همانطور که در قرآن توضیح داده شده است، انسان به وسیله همین ظرفیت اشرف مخلوقات میگردد. پرسش اصلی تحقیق هم به دنبال روشن کردن پیامدهای همین تمایز از حیث رفتار و اخلاق فردی و اجتماعی انسان در عالم است. رویکرد تحلیل کیفی از آیات مختلف قرآن، نشان میدهد که مقام خلافتاللهی انسان با ویژگیهای مانند مسولیت پذیری نقش اساسی در اشرف مخلوقات بودن او دارد. یافتههای تحقیق حاکی از آن است که انسانها روح الهی و موجود دارای عقل، اراده و انتخاب اخلاقی است. آفرینش انسان با این ویژگیهای خاص، جایگاه ویژهای را برای انسان رقم زده است. مسئولیتهای اخلاقی و عمل به ارزشهای دینی، نقش تعیین کننده در رسیدن به این مقام دارد.
واژگان کلیدی: انسان، اشرف مخلوقات، قرآن کریم، مسولیتهای اخلاقی و خلافت اللهی.
مقدمه
انسان به عنوان اشرف مخلوقات در قرآن کریم، جایگاه ویژهای در نظام آفرینش دارد. این مقام نه تنها به دلیل ویژگیهای فیزیکی و عقلانی انسان، بلکه به خاطر مسئولیتهای اخلاقی و اجتماعی او نیز مد نظر بوده است. قرآن با تاکید بر آفرینش انسان از خاک و دمیدن روح الهی در او، نشان میدهد که انسان دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که او را از سایر مخلوقات متمایز میسازد. در آیات مختلف قرآن، به کرامت و ارزش والای انسان اشاره شده و او به عنوان خلیفهالله در زمین معرفی گردیده است. این مفهوم به معنای آن است که انسان نه تنها باید در راستای تامین نیازهای خود و جامعهاش گام بردارد، بلکه باید به عنوان نماینده خداوند در زمین، به حفظ و نگهداری از مخلوقات و منابع طبیعی نیز توجه کند. از منظر قرآن، انسانها به دلیل برخورداری از عقل، اراده و قدرت انتخاب، مسئولیتهای سنگینی بر دوش دارند. این مسئولیتها شامل رعایت حقوق دیگران، انجام اعمال نیک و دوری از گناه در محضر خداوند است. همچنین، قرآن به انسانها یادآوری میکند که در برابر خداوند و مخلوقاتش پاسخگو هستند و باید در زندگی خود به اصول اخلاقی و انسانی پایبند باشند. در این راستا، آیات قرآن به انسانها میآموزد که با شناخت خود و جایگاهشان در نظام آفرینش، به سوی کمال و سعادت حرکت کنند. بنابراین، بررسی مفهوم انسان به عنوان اشرف مخلوقات در قرآن، نه تنها به درک بهتر از جایگاه انسان در آفرینش کمک میکند، بلکه میتواند راهنمای برای رفتارهای اخلاقی و اجتماعی او در زندگی روزمره باشد. این موضوع، نیازمند تامل و پژوهش عمیقتری است تا ابعاد مختلف آن به درستی شناخته شود و انسان بتواند به رسالت خود در این دنیا عمل کند. حال پرسش اصلی این است که ویژگیهای انسان به عنوان اشرف مخلوقات در قرآن چیست و چگونه این ویژگیها او را از سایر مخلوقات متمایز میسازد؟
تعریف انسان و جایگاه آن در عالم خلقت از نظر قرآن
انسان به عنوان موجودی خاص و منحصر به فرد در آفرینش، دارای ویژگیهای جسمی، روحی و اجتماعی است. تعریف انسان بدون در نظر گرفتن دو وجه ظاهری و باطنی آن ناقص است. قرآن کریم این دو وجه انسان را به خوبی هرچه زیباتر تعریف کرده است. از نظر شکل و ساختار ظاهری، خداوند انسان را به عنوان «احسن تقویم» (سوره تین، آیه ۴)، یعنی«بهترین شکل» یاد کرده است. این آیه نشاندهندهی ارزش و مقام والای انسان در نظام آفرینش از منظر شکل ظاهری است. از منظر باطنی یا روحی نیز خداوند بیان میکند که پس از استوای خلقت ظاهری به بهترین شکل، روح خودم را به آن دمیدم(سوره ص، آیه۷۲). پس میشود گفت انسان از منظر قرآن همان روح خدا است. جایگاه انسان در جهان نیز به دو جنبه اساسی فردی و جنبه اجتماعی تقسیم میشود. جایگاه انسان در جهان از نظر فردی با نگاه فلسفی و علمی قابل تبیین است. از منظر فلسفی، انسان به عنوان موجودی با اراده، آزاد و توانایی انتخاب، دارای مسئولیتهای اخلاقی و اجتماعی است. این دیدگاه بهویژه در فلسفههای اگزیستانسیالیستی و انسانگرایانه غربی حتی مورد تاکید قرار گرفته است (سارتر، ۱۹۴۳). از سوی دیگر، برخی هم انسان را بهعنوان بخشی از اکوسیستم زمین و تحت تاثیر عوامل زیستمحیطی و اجتماعی در نظر میگیرد؛ به قسمی که حتی آگاهی آن هم محصول جامعه و محیط است. این دیدگاه به ما یادآوری میکند که انسانها نه تنها بر روی زمین زندگی میکنند، بلکه بخشی از یک شبکه پیچیده از زندگی هستند که شامل دیگر موجودات زنده و محیط زیست هم میشود(کاپرا، ۱۹۹۶). از جنبه اجتماعی انسان موجود اجتماعی و وابسته به یکدیگراند. این موضوع در قرآن کریم به خوبی اشاره شده است: «وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا» (سوره حجرات، آیه ۱۳). معنای شعوب و قبایل، مجموعهی از موجودات بی ربط نیست، بلکه همبستگی در عین جدای از حیث ظاهری به منظور شناخت یکدیگر در جامعه است. این آیه نشاندهندهی اهمیت تعامل و همکاری میان انسانهاست و تاکید میکند که انسانها باید در کنار یکدیگر بهصورت مسالمت آمیزی زندگی کنند و از تجارب یکدیگر آگاهی کسب کنند. در نهایت، جایگاه انسان در جهان نه تنها به ویژگیهای فردی او بستگی دارد، بلکه به نحوه تعامل او با دیگران نیز مرتبط است.
اهمیت موضوع و هدف مقاله
موضوع انسان به عنوان اشرف مخلوقات در قرآن کریم، یکی از مباحث کلیدی و اساسی در اندیشه اسلامی به شمار میآید. قرآن به وضوح به مقام و منزلت خاص انسان اشاره کرده و او را به عنوان بهترین مخلوقات خود میکند. این نکته نه تنها در آیات مختلف قرآن بلکه در روایات اسلامی نیز به کرات مورد تاکید قرار گرفته است. یکی از دلایل اهمیت این موضوع، تاکید بر کرامت انسانی است. در قرآن آمده است که خداوند انسان را در بهترین شکل و صورت خلق کرده و به او عقل و شعور بخشیده است. این ویژگیها به انسان این امکان را میدهد که درک عمیقتری از هستی و روابط خود با خداوند و دیگر مخلوقات داشته باشد. به عنوان نمونه، در آیه«۷۲» سوره احزاب، خداوند از انسان به عنوان موجودی یاد میکند که مسئولیتهای سنگینی بر دوش او نهاده شده است؛ مسئولیتی که نشاندهنده مقام والای انسان در میان دیگر موجودات است. علاوه بر این، انسان به عنوان اشرف مخلوقات، از آزادی اراده و اختیار برخوردار است. این ویژگی به او اجازه میدهد تا در انتخابهای خود آزادانه عمل کند و در مسیر حق و حقیقت گام بردارد. این آزادی، مسئولیتهای اخلاقی و اجتماعی را نیز به همراه دارد و انسان را به سمت کمال و رشد معنوی سوق میدهد. از سوی دیگر، مقام انسان به عنوان اشرف مخلوقات، به او این امکان را میدهد که در تعامل با دیگران، نقش مثبتی ایفا کند. انسان میتواند با بهرهگیری از علم و دانش، به بهبود شرایط زندگی خود و دیگران کمک کند و در راستای حفظ محیط سالم زندگی و ترویج عدالت اجتماعی گام بردارد. در نتیجه، این موضوع یادآور دو نکته بسیار مهم و اساسی است: یکی، اینکه انسان در قرآن کریم یک موجود دارای حرمت ویژه معرفی شده است. دوم، حفظ حرمت و جایگاه اشرفیت انسان است که از طریق ارتقاء معنوی بر پایهی ارزشهای الهی به دست میآید. حال هدف مقاله آگاهی بخشی قرآنی نسبت به منزلت انسان از حیث وجود در قوس نزول و مقام اشرفیت در قوس صعود از منظر قرآن کریم است. پس بسیار مهم است انسان بداند در چه جایگاهی در عالم خلقت قرار دارد و چگونه با انجام اعمال نیک زندگی را معنادارتر میسازد!
مفهوم اشرف مخلوقات بودن
درباره برتری انسان بر دیگر موجودات در عالم هستی، آنچه از مجموع آیات و روایات دربارۀ خلقت انسان استفاده میشود این است که انسان بر موجودات زمینی برتری دارد. اما در اینکه بر همهی موجودات عالم هستی برتری دارد یا نه، اختلاف نظر وجود دارد و همه موافق برتری انسان بر تمام موجودات عالم هستی نیستند. کسانی که معتقدند انسان بر همهی موجودات عالم حتی بر ملائکه برتری دارد، نگاه شان معطوف به ویژگیهایی انسان در اصل خلقت است؛ مانند برخورداری از روح الهی، مسجود ملائکه واقع شدن، و وجود خلاصه خلقت و عصارهی هستی، یعنی پیامبر(ص) در میان انسانهای کنونی. حال لازم است اینجا در ابتدا تعریفی از اشرف مخلوقات بودن انسان ارایه شود و سپس به ویژگیهای آن اشاره گردد تا به دست آید که انسان چگونه اشرف مخلوقا است.
۱ـ ۱٫ تعریف اشرف مخلوقات و دلایل آن
اصطلاح «اشرف مخلوقات» به معنای برترین مخلوقات در متون دینی، به ویژه قرآن و روایات اسلامی، به انسان اطلاق شده است. این اصطلاح به دلیل ویژگیهای خاص انسانی، از جمله عقل، اراده و توانایی انتخاب، به انسان نسبت داده شده و قرآن کریم در (سوره اسراء: آیه ۷۰) به این موضوع اشاره کرده است. این آیه به وضوح بیان میکند که خداوند انسانها را کرامت بخشیده و آنها را بر بسیاری از مخلوقات دیگر برتری داده است. فلسفه اعطای این کرامت چیست؟ از آیات کریمه قرآن، چنین استفاده میشود که علت اصلی رسیدن انسان به این مقام، علم و معرفت به «اسماء» است؛ علم و معرفتی که ناظر به ظرفیت وجودی انسان بوده و حتی ملائکه با تمام طهارت و تقدس خویش ظرفیت وجودی چنین چیزی را نداشتهاند. تنها موجودی که از این توانایی و قابلیت برخوردار است انسان است؛ به قسمی که ضعفها و فسادها و زشتیهای آدمیان را تحت الشعاع قرار داده و موجب انتخاب لقب خلیفه الله را برای بشر توجیه کرده است(بقره: آیه ۳۱). به هرصورت، اشرف مخلوقات بودن انسان به این دلیل که این موجود خلیفه الهی است و خلیفه الهی هم حقیقتا کسی است که از جهت کمال روحی و مراتب علم و معرفت به جای رسیده باشد. امام علی(علیهالسلام) هم در نهج البلاغه معیار خلافت الهی را در علم و معرفت میداند و تصریح میکند که زمین هیچ وقت از چنین خلیفهای خالی نیست(کلمات قصار: ۱۴۷). برخی اشرف مخلوقات را به معنای برترین موجود دانستهاند(ابن منظور: ماه شرف). حال پرسش این است که اشرف مخلوقات کیست؛ انسان یا ملائکه؟ تمام افراد بشر یا فقط انبیای الهی؟
۲ـ ۱٫ ویژگیهای انسان از منظر قرآن
هرچند در قرآن کریم آیهی که تصریح کند انسان اشرف مخلوقات است وجود ندارد، اما مفسرین و محققان برخی ویژگیهای را برای انسان در نظر گرفتهاند که معلوم میکند انسان اشرف مخلوقات است. البته در این مورد هم دیدگاهها مختلف است و مفسرین و دانشمندان اسلامی نظر واحدی ندارند. از باب نمونه، صدرالمتالهین انسان را بهطور خاص از بین همهی موجودات اشرف مخلوقات میداند(ملاصدرا، ج۴، ۱۳۶۶، ۴۱۹). برخی هم مانند فخر رازی ملائکه را اشرف مخلوقات دانسته است. ایشان در تفسیر آیات ۴۹ و ۵۰ سوره نحل نقل کرده است که با چهار دلیل اشرف مخلوق بودن فرشتگان استفاده میشود. یکی از این چهار دلیل، آیه: (وَ یَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ)«آیه ۵۰ سوره نحل» است که دلالت بر اعمال فرشتگان خالی از گناه دارد. خالی بودن اعمال فرشتگان از گناه و پاک بودن ظاهر و باطنشان از اخلاق فاسده، دلیل بر اشرف بودن ملائکه در بین مخلوقات خداوند است(فخررازی، ج۲۰، ۱۴۲۰، ۲۱۸). عدهی هم قایلاند که انبیای الهی به دلیل داشتن امتیاز عصمت، اشرف مخلوقات است(سید عبدالحسین طیب، ج۱۴، ۱۳۷۸، ۱۱۸). بسیاری هم انسان بماهو انسان را به این دلیل که استعداد و توانایی رسیدن به درجه اشرفیت را دارد، اشرف مخلوقات دانسته است(ابن عاشور، ج۸، ۱۳۴). به هرحال، دیدگاه غالب بر این است که با توجه به برخی از ویژگیهای موجود میتوان گفت که انسان اشرف مخلوقات است. حال این ویژگیها کدام، بهصورت کوتاه اشاره میگردد.
۱ـ۲ـ۱٫ عقل و تفکر
یکی از ویژگیهای بسیار بارز و ممتاز انسان، عقل است. انسان به سبب همین عقل و کمال اختیاری ناشی از وجود عقل، اشرف مخلوقات محسوب میشود و بر سایر موجودات عالم برتری دارد. شهید مطهری، براین باور است که راز اشرف مخلوقات بودن انسان دربهرهمندی او از عقل است. به این بیان که حیوانات از آنجای که براساس غریزه زندگی میکنند نه براساس عقل، مقتضیات زمان همیشه برایشان یک جور است و دگرگونی در آن دیده نمیشود، اما انسان و زندگی اجتماعیاش دائما دستخوش تغییر و تحول است. هر قرنی برای انسان دنیا عوض میشود و راز اشرف مخلوقات بودن انسان هم در همین جاست که انسان فرزند بالغ و رشید طبیعت است و به مرحلهای رسیده است که دیگر نیازی به قیمومت و سرپرستی مستقیم طبیعت، به اینکه نیروی مرموزی به نام «غریزه» او را هدایت کند ندارد. انسان با عقل و به حکم عقل و اراده زندگی میکند نه با غریزه(شهید مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ۹۴). انسان با داشتن قدرت تفکر و عقل به تحلیل و بررسی مسائل میپردازد و با آموختن چیزی از خود و جهان درک عمیقتری از زندگی پیدا کرده و تصمیم آگاهانهتری برای ادامه زندگی میگیرد.
خداوند هم در قرآن کریم بیان کرده است: «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَآیَاتٍ لِّأُولِی الْأَلْبَابِ»؛ همانا در آفرینش آسمانها و زمین و در پىِ یکدیگر آمدن شب و روز، نشانههایى براى خردمندان است»، به بیان اهمیت عقل و تعقل پرداخته است(آل عمران، ۱۹۰). در روایات نیز جایگاه عقل و تفکر بهصورت برحستهای بیان شده است. امام صادق (علیه السّلام) در پاسخ به این پرسش که ملائکه برتر هستند یا فرزندان آدم (انسان ها)؟ به نقل از علی(علیه السلام) فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَکَّبَ فِی الْمَلَائِکَهِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَهٍ وَ رَکَّبَ فِی الْبَهَائِمِ شَهْوَهً بِلَا عَقْلٍ وَ رَکَّبَ فِی بَنِی آدَمَ کِلَیْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَیْرٌ مِنَ الْمَلَائِکَهِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِمِ». همانا خداوند عز و جل در ملائکه عقلِ بدون شهوت و در چهارپایان (حیوانات) شهوتِ بدون عقل قرار داد و در فرزندان آدم (انسان ها) هر دو را ترکیب کرد. پس هر انسانی که عقلش بر شهوتش غالب شود برتر از ملائکه است و هر کس شهوتش بر عقلش غلبه کند از حیوانات پست تر خواهد بود. در روایت بسیار پر معنا از پیامبر اسلام(صلاللهعلیهوآله وسلم) میخوانیم: «مَا قَسَمَ اَللَّهُ لِلْعِبَادِ شَیْئاً أَفْضَلَ مِنَ اَلْعَقْلِ»؛ خداوند برای بندگان، چیزی برتر از عقل را قسمت نکرده است(مازندرانی، ج۱، ۸۷). به لحاظ تجربی نیز انسانها معمولاً هرگونه کمال و پیشرفت خود را مرهون عقل مىدانند. با این وجود، عقل مایهی تمایز انسان از سایر موجودات و میزان نکوهش و ستایش رفتار آن در جامعه است. میراث عظیم علمى و فرهنگى بشر حاصل همین عقل خدادادى است و بر پایه همین عقل است که تمدن بشری شکل گرفته است. چرا که متفکران با اتکا بر توان عقلى به بررسى مساله خود «عقل» پرداخته و جوانب گوناگون آن را مورد ملاحظه قرار داده اند؛ گاه از ماهیت عقل سخن رانده اند و گاه ارتباط آن را با سایر پدیده هاى انسانى ملاحظه نموده اند. در نگاه دیگر، عقل در تفکر دینی اسلامی هدف یا فلسفه رسالت رسول اکرم(ص) بر شمرده شده است:«وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول»(نهجالبلاغه، خطبه ۱). پس عقل بهعنوان یکی از ویزگیهای مهم انسان میتواند دلیل بر برتری و اشرف مخلوقات بودن او از میان همهی موجودان عالم باشد.
۲ـ۲ـ۱٫ اراده و اختیار
بحث اختیار و آزادی اراده انسان در جای خود یک بحث بسیار دامنه دار است که حقیقتا نیاز به یک تحقیق جداگانه دارد، اما در اینجا فقط به برخی از آیاتی که این ویژگی را در انسان بیان میکند اکتفا میگردد. یکی از این آیات، آیاتى است که به صراحت از اختیار و آزادى انسان در پذیرش یا نفى ایمان سخن مىگویند؛ مانند آن جا که خداوند مىفرماید: «انَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ امَّا شاکِراً وَ امَّا کَفُوراً»(سوره انسان، آیه ۳). ما راه را به او نمایاندیم، خواه شاکر باشد و پذیرا گردد یا ناسپاس، یعنی نپذیرد. دیگر از ایات قرآن که ویژگی اختیار و اراده را برای انسان در نظر میگیرد(آیه ۲۹ سوره کهف) است: «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ» بگو: این حق است از سوى پروردگارتان؛ هر کس مىخواهد ایمان آورد و هر کس مىخواهد کافر گردد. آیاتى که ایمان اجبارى را خواست خدا نمىدانند و آن را نکوهش مىکنند: «لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ الَّا یَکُونُوا مُؤْمِنینَ انْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَهً فَظَلَّتْ اعْناقُهُمْ لَها خاضِعینَ» «شعراء، آیه ۳ و۴» گویى مىخواهى جان خود را از شدت اندوه از دست دهى از آن رو که آنان ایمان نمىآورند...). آیاتی که هر گونه سلطه و سیطرهی ناشی از اجبار را نفی میکند: «فَذَکِّرْ انَّما انْتَ مُذَکِّرٌ لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ» «الغاشیه، ۲۲» پس، تذکر بده که تو تنها تذکر دهندهاى و بر آنان سلطه ندارى. آیاتى که انسان را همواره در معرض ابتلا و آزمایش قرار میدهند. روشن است که آزمایش و ابتلا آنگاه خردمندانه است که انسان، مختار و صاحب اراده و آزاد باشد. در کنار این دلایل وجدانى و عقلى و نقلى به این نکته نیز باید توجه داشت که اصولا رمز برترى انسان بر آفریدگان دیگر در داشتن همین توان انتخاب است و ملاک ارزشمند بودن افعال آدمى در همین جاست، و گرنه موجودى که تنها یک راه در پیش دارد و آن را بدون اختیار مىپیماید، شایسته پاداش و کیفر نیست. اما انسان به دلیل این که آگاهانه مىتواند راههاى نادرست را برگزیند، ولى برنمىگزیند و در راه راست گام بر میدارد، شایسته پاداش و بزرگداشت است.
فلاسفه اسلامی در تعریف اختیار گفتهاند: «کون الفاعل بحیث ان یشاء یفعل و ان لم یشأ لم یفعل»؛ یعنی اختیار عبارت از آن است که اگر فاعل اراده کند که فعلی را انجام دهد و اگر اراده نکند آن را انجام ندهد(ملاصدرا، ۱۹۸۱، ج ۶، ص ۳۰۸). علامهطباطبائی نیز در تعریف اختیار بیان داشته است: «الملاک فی اختیاریه الفعل تساوی نسبه الانسان الی الفعل و الترک» (طباطبائی، ۱۳۶۲، ص ۱۲۲). از نظر وی فعل اختیاری فعلی است که ترجیح یکی از دو طرف آن در اختیار فاعل باشد؛ یعنی فاعل قادر بر دو طرف انجام فعل و بر ترک آن باشد ولی فاعل تأثیری از غیر برای ترجیح فعل نپذیرد. چون اگر عاملی غیر از خود فاعل موجب انجام فعل و یا ترک آن شود، فعل جبری محسوب خواهد شد(همان ، ص ۹۱-۹۰). علامه در تحلیل تعریف ملاصدرا از اختیار میگوید که لازمهی اختیار برخورداری فاعل از علم و داشتن غایت است، انسان فاعل علمیای است که داعی زاید بر ذات دارد و فعلی را انجام میدهد که به مصلحت آن علم و آگاهی دارد(ملاصدرا، ۱۹۸۱، ج ۶، ص۳۰۸). به نظر علامه حقیقت اختیار این است که فاعل علمی به گونهای باشد که فاعلیت وی تام و مستقل در تاثیر باشد، برخلاف جبر که خالی از تاثیر غیر نیست(ملاصدرا، ۱۳۸۳ق، ج۳، ص۱۳). در نهایت، ملاصدرا معتقد است که انسان مضطر در اختیار خود است؛ یعنی به گونه آفریده شده است که در مختار بودن خود مجبور است. در هرصورت، از نگاه فیلسوفان هم دانسته میشود که اراده و اختیار نیز یکی از مهمترین ویژگیهای انسان در کنار عقل و تفکر است که ممکن است به موجب آن مقام اشرفیت را به دست آورد.
۳ـ۲ـ۱٫ انسان و روح الهی
ویژگی دیگری که موجب میشود انسان موجود برتر باشد، دمیده شدن روح خدا در کالبد انسان است. خداوند در آیه ۷۲ سوره«ص» بیان میکند که من از روح خودم به انسان دمیدم، یعنی انسان روح من است. روح خدا بودن، مهمترین شاخصهی است که انسان را حتی از حیث وجودی از سایر موجودات متمایز میسازد. انسان بهمثابه روح خدا بودن(حجر: ۲۹) و تاکید خداوند بر اینکه من از روح خود به انسان دمیدم، یکی از والاترین شاخصهی انسان بهعنوان موجود اشرف است. این ویژگی مختص انسان است؛ زیرا که چنین تعبیری در باره هیچ یکی از موجودات عالم، اعم از ملائکه و موجودات طبیعی، نیامده است. در این آیه به دو نکته اساسی تصریح شده است: یکی نفخ روح خدا در کالبد انسان پس از استوای خلق ظاهری آن، و دیگری، سجده ملائک در برابر دستور خداوند با تکمیل پروژه هستی شناسانهی موجودی به نام انسان است. دستور خداوند بر سجده ملائکه در برابر انسان، ویژگی دیگری است که نشان از برتری انسان بر سایر موجودات حتی ملائک دارد. اگر به نحوه دیالوگ خداوند و فرشتگان آن در مورد انسان که در زیر آورده میشود توجه شود، معلوم میگردد که انسان به راستی اشرف مخلوقات است.
خداوند در قرآن کریم بیان کرد: و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشینى خواهم گماشت، فرشتگان گفتند آیا در زمین کسى را مىگمارى که در آن فساد انگیزد و خونها بریزد و حال آنکه ما با ستایش تو، تورا تنزیه میکنیم و به تقدیست مى پردازیم فرمود من چیزى مىدانم که شما نمیدانید(بقره: آیه ۳۰). در آیه سی و یک همین سوره فرمود: «و خدا همه نامها را به آدم آموخت سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود اگر راست مىگویید از اسامى اینها به من خبر دهید( بقره: ۳۱). گفتند منزهى تو ما را جز آنچه خود به ما آموختهاى هیچ دانشى نیست تویى داناى حکیم(بقره: ۳۲). خداوند فرمود: اى آدم ایشان را از اسامى آنان خبر ده و چون آدم ایشان را از اسماءشان خبر داد فرمود آیا به شما نگفتم که من نهفته آسمانها و زمین را مىدانم و آنچه را آشکار مىکنید و آنچه را پنهان مىداشتید مىدانم(بقره: ۳۳). و چون فرشتگان را فرمودیم براى آدم سجده کنید پس بجز ابلیس که سر باز زد و کبر ورزید و از کافران شد به سجده افتادند(بقره: ۳۴). این نحوه گفتوگوی شیرین بین خدا و فرشتگان در موضوع انسان به خوبی نشان دهنده ویژگیهای است که دلیل روشن بر اشرف مخلوقات بودن انسان دارد.
مسئولیتهای انسان
۱ـ۳٫ مسولیت انسان در برابر خداوند
یکی از مهمترین تجلیگاه کامل مسولیت انسان در برابر خداوند، مساله عبادت و پرستش است. عبادت و بندگی به عنوان یکی از اصول بنیادین دین اسلام در آیات قرآن کریم به روشنی هرچه تمامتر بیان شده است. عبادت به مفهوم خضوع و تسلیم در برابر خداوند متعال، یکی از پایدارترین و قابل اعتمادترین رابطه انسان با خدا است که در قالب ادای مسولیت و وظیفه دینی انسان مسلمان انجام میگیرد. نقش عبادت و بندگی در انجام مسولیت چنان برجسته است که حتی هدف اصلی آفرینش انسان نیز همین عبادت و بندگی قرار داده شده است. خداوند در سوره ذاریات این مساله را بهشکل بسیار روشن بیان کرده است: «و ما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون»(ذاریات: آیه۵۶). این فرمایش قرآن به وضوح بیانگر این اصل است که خداوند عبادت را در اصل هدف از آفرینش جن و انسان در نظر گرفته یا دخیل دانسته است. به بیان دیگر، انسان آنقدر از شرافت وجودی برخوردار است که خداوند برای پاکیزه نگهداشتنش عبادت را جزو هدف آفرینش آن قرار داده است. اینکه عبادت هدف آفرینش انسان است، تنها اهمیت عبادت را در بعد فردی زندگی انسانها یا رابطه شخصی انسان و خدارا نشان نمیدهد، بلکه تاکید بر بندگی شامل تمامی جنبههای زندگی انسان نیز میشود. درواقع، عبادت یک پروژه الهی برای ساختن انسان است؛ به قسمی که با ادای این مسولیت انسان خود را آنچنان میسازد که همهی ابعاد زندگی او الهی میگردد. به همیندلیل، خداوند در آیات دیگری از قرآن کریم انسان را برای ادای این مسولیت رسما دعوت کرده است. خداوند در سوره بقره خطاب به انسانها میفرماید: «یا أیها الناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم و الذین من قبلکم لعلکم تتقون»(بقره: ۲۱). دعوت به عبادت و پرستش خداوند، فراهم کننده راهی برای تقوا و نزدیک شدن به پروردگا است؛ یعنی راه تقرب به خداوند عالم ادای مسولیت دینی انسان برشمرده شده است. این آیه از آنجای که یک خطاب جمعی است نشان میدهد که عبادت نه تنها یک عمل فردی است، بلکه میتواند به تقویت روحیه جمعی و اجتماعی نیز کمک کند.
در قرآن، عبادت یا همان مسولیت دینی انسان در برابر خداوند به اشکال مختلفی مانند نماز، روزه، زکات و حج تجلی یافته است. هر یک از این اعمال عبادی به نوعی نمایانگر بندگی و تسلیم انسان در برابر اراده الهی است. به عنوان مثال، نماز به عنوان یکی از ارکان دین، فرصتی برای ارتباط مستقیم با خداوند و یادآوری حضور او در مقابل خداوند در زندگی روزمره فراهم میآورد. عبادت و بندگی نه تنها یک وظیفه دینی، بلکه یک نیاز روحی و روانی برای انسانهاست. این ارتباط با خداوند میتواند به آرامش، امید و معنویت در زندگی انسانها منجر شود و آنها را در مسیر درست هدایت کند. چنانکه آب و نان برطرف کننده نیاز طبیعی انسان است، عبادت و پرستش به مراتب بالاتر از آن بر طرف کننده نیاز اصولی و بنیادی وجود انسان از نظر معنویت است. به طور کلی، عبادت در اسلام به عنوان یک فرآیند جامع و همهجانبه در نظر گرفته میشود که نه تنها به فرد، بلکه به جامعه نیز نفع میرساند و به تقویت پیوندهای اجتماعی و اخلاقی کمک میکند. انسانها به عنوان موجودات با اراده، مسولیت اخلاقی دارند که بر اساس اصول و ارزشهای دینی و انسانی عمل کنند. در بسیاری از متون دینی، از جمله قرآن کریم، بر اهمیت نیکوکاری و دوری از گناه تاکید شده است و در مقابل از عواقب کارهای غیر نیک هم هشدار داده شده است. بهعنوان مثال، خداوند در سوره نور بیان میکند: « لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَلَبِئْسَ الْمَصِیرُ »(نور: آیه۵۷)؛ هرگز گمان مبر که کفار، ما را در زمین عاجز و درمانده مىکنند. جایگاه آنان آتش است و به راستى که بدسرانجامى است. یکی از اساسیترین گرفتاریهای کافران در روز مبادا، پیگرد گریز آنها از همین ادای همین مسولیت در روی زمین است. این هشدار شامل غیر کافر هم میشود. قرآن کریم خطاب به آنهای که اعمالشان در دنیا تباه بوده و در آخرت هم نتیجه آن را میبینند، از جمله کسانی معرفی میکند که هیچ یار و یاوری ندارد و کسی برای نجات آنها هم یاری نمیدهد: «أُولَئِکَ الَّذِینَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِینَ»(آل عمران: آیه۲۲)؛ آنهایند که اعمالشان در دنیا و آخرت تباه گردیده و کسی آنها را برای نجات از عذاب یاری نخواهد کرد. پس معلوم میگردد که موجود مسول بودن نیز یکی از مهمترین ویژگیهای دیگر است که انسان را برای کسب عنوان اشرف مخلوقات بودن شایسته میداند.
۲ـ۳٫ مسولیت اجتماعی و اخلاقی انسان در جامعه
یکی از بسترهای که مسولیت اجتماعی و اخلاقی انسان در آنجا تجلی عینی پیدا میکند، مساله اساسی عدالت و انصاف از منظر قرآن کریم است. عدالت و انصاف از اصول بنیادین در دین اسلام به شمار میروند و در قرآن کریم بهطور مکرر به این موضوعات پرداخته شده است. عدالت را به¬معنای مساوات و برابری (راغب اصفهانی، ۱۳۶۲، ص۳۲۵) بگیریم و یا گذاشتن چیزی درجای خودش(نهج¬البلاغه، کلمه قصار۴۲۹)، رعایت حقوق افراد و برقراری توازن میان آنها وجه اجتماعی عدالت است. انصاف هم بهمعنای رفتار عادلانه و بدون تبعیض با دیگران، در اسلام بهعنوان دو اصل مهمی برای سنجش کنشهای اجتماعی انسان از اهمیت زیادی برخوردارند و به حیث معیارهای اساسی در تعاملات اجتماعی و فردی مورد تاکید قرار گرفتهاند.
یکی از آیات مهم و کلیدی که در این زمینه آمده است، آیه ۵۸ سوره نساء است که در آن خداوند میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ»(خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانش برسانید و هنگامی که بین مردم قضاوت میکنید، به عدالت قضاوت کنید). این آیه بهطور واضح بر اهمیت عدالت در قضاوت و تعاملات انسانی تاکید دارد و نشان میدهد که قضاوت عادلانه باید در هر شرایطی رعایت شود و این، یکی از اساسیترین مسولیت اجتماعی انسان است. همچنین، اشاره به امانتداری در این آیه، ارتباط نزدیک عدالت با صداقت و اعتماد اجتماعی را بیان میکند که از اهمیت حیاتی برخوردار است. در آیه ۸ سوره مائده نیز آمده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ»(ای کسانی که ایمان آوردهاید، برای خدا به عنوان شاهدان به عدالت قیام کنید). این آیه به مسلمانان دستور میدهد که در همه حال، از اصول عدالت پیروی کنند و آن را در اعمال و گفتار خود بهطور جدی رعایت نمایند. در این آیه، شاهدان عدالت بودن بهمعنای حضور فعال در دفاع از حق و مقابله با ظلم است. آیه ۱۵۲ سوره انعام نیز یکی دیگر از آیات مهم در این زمینه است که میفرماید: «وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا»(و هنگامی که سخن میگویید، عدالت را رعایت کنید). این آیه بیان میکند که حتی در گفتار و بیان نظرات نیز باید اصول عدالت رعایت شود. بهعبارت دیگر، مسلمانان نباید فقط در قضاوتها یا تعاملات مالی، بلکه در هرگونه گفتوگو و اظهار نظر نیز به عدالت پایبند باشند. این پایبندی به عدالت در گفتار مصداق روشن مسولیت اجتماعی در کنار اجر اخروی عدالت است.
بنابراین، آیات فوق نمونههای از بیان مسولیت اجتماعی انسان در قرآن کریم است. این آیات نشاندهنده اهمیت عدالت در تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان هستند. عدالت بهعنوان یک مسئولیت دینی، نه تنها در برخورد با دیگران بلکه در همهجا، از جمله در تصمیمگیریها، گفتار و حتی در تفکرات، باید رعایت شود. با توجه به این آموزهها، عدالت در اسلام نه تنها یک ارزش اخلاقی است بلکه یک وظیفه دینی و اجتماعی بهشمار میرود. رعایت این اصول میتواند به ایجاد جامعهای سالم، متعادل و پایدار کمک کند که در آن حقوق هر فرد بهطور کامل و برابر رعایت شود و ظلم و تبعیض جایی نداشته باشد. بهطور کلی، در دین اسلام عدالت نه تنها در روابط فردی بلکه در ساختار اجتماعی و حکومتی نیز جایگاه اساسی دارد. اجرای عدالت میتواند موجب تقویت روابط انسانی، کاهش نابرابریها و تضادها، و در نهایت باعث ایجاد صلح و همبستگی در جامعه شود. اسلام به مسلمانان یادآوری میکند که در تمام زمینههای زندگی خود، باید به عدالت پایبند باشند و از هیچ تلاشی برای برقراری توازن و انصاف در جامعه فروگذار نکنند.
در کنار عدالت، قرآن کریم مساله امر به معروف و نهی از منکر را هم بهعنوان یکی از آموزههای مهم دینی در حیطه مسولیت اجتماعی انسان مطرح میکند. امر به معروف و نهی از منکر، قطع نظر از شرایط و زمینههای یادآوری و تحقق آن، به عنوان یک وظیفه اجتماعی مطرح شده است و به انسانها یادآوری میکند که باید در راستای اصلاح جامعه خود تلاش کنند(قرآن، سوره توبه: ۷۱). در این آیه، امر به معروف و نهی از منکر در کنار نماز و روزه یکی از وظایف و مسولیتهای اساسی مومنان دانسته شده است و از مردم خواسته است که با کمال حفظ احترام و روابط دوستی به انجام این مسولیت اقدام نمایند. پیان قرآن این است که مسولیت فردی به معنای آگاهی از عواقب اعمال خود و تلاش برای بهبود خود است. انسانها باید در انتخابهای خود دقت کنند و به تاثیرات آنها بر زندگی خود و دیگران توجه داشته باشند. به همینسبب، مساله توبه و بازگشت به سوی خداوند مطرح میشود که نشاندهنده امکان اصلاح و بهبود خود در زندگی فردی و سپس سازندگی در جامعه است(سوره فرقان: ۷۰ و ۷۱). انجام دادن کار شایسه اولا نشان دهنده اصلاح رابطه خود با خداوند و ثانیا، اصلاح جامعه از طریق شبکه اصلاح سازی خود و درنتیجه، بیانگر خدای شدن مسیر زندگی در دو سطح فردی و اجتماعی است. در نهایت، آیات امر به معروف و نهی از منکر به مسلمانان توصیه میکنند که به ترویج خوبیها و نیکیها (معروف) بپردازند و از انجام کارهای زشت و ناپسند (منکر) جلوگیری کنند. این فراخوان یک مسئولیت اجتماعی و اخلاقی را در جامعه اسلامی بازگو میکند که هدف آن تقویت ارزشهای اخلاقی و اجتماعی به منظور هدر نرفتن اشرف مخلوقات یعنی انسان است. امر به معروف و نهی از منکر نه تنها به معنای نصیحت و راهنمایی دیگران است، بلکه شامل اقدام عملی برای اصلاح رفتارها و ایجاد تغییرات مثبت در جامعه نیز میشود. این اصول به عنوان ابزاری برای حفظ و تقویت جامعه اسلامی و جلوگیری از فساد و انحرافات اخلاقی در نظر گرفته شده است. همهی این تلاشها بهخاطر آن است که انسان استعداد اشرف مخلوقات بودن را دارد. اما سازوکار رسیدن به این مقام چیست، قرآن کریم انجام مسولیتهای الهی و اجتماعی را پیشنهاد کرده است.
۴ـ نقش آزمونهای الهی در تثبیت مقام اشرفیت انسان
امتحانات الهی یکی از مفاهیم بنیادین در دین اسلام به شمار میآید که بر اساس آیات قرآن کریم و آموزههای دینی میتوان آن را به خوبی درک کرد. این امتحانات نهتنها بهعنوان وسیلهای برای سنجش ایمان و تقوای افراد بلکه به حیث ابزاری برای تربیت روحی و اخلاقی انسانها و تثبیت مقام اشرفیت مطرح میشوند. در اینجا، به بررسی آیات مرتبط با امتحانات الهی پرداخته میشود و دلالتهای معنوی و تربیتی آنها تحلیل خواهد شد.
۱ـ۴٫ آزمون الهی در قرآن
قرآن کریم بهروشنی بیان میکند که زندگی انسانها پر از چالشها و آزمونهاست. در سوره بقره آمده است: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُم بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ...» (آیات ۱۵۵). این آیه به وضوح نشان میدهد که خداوند آزمونها، سنجش صبر و استقامت مؤمنان در برابر بلایایی مورد نظر در این آیه است. علامه طباطبایی در تفسیر این آیه بیان میکنند که این امتحانها نشاندهندهی طبیعت زندگی دنیوی انسانها است و هیچ انسانی از این مشکلات رهایی ندارد(طباطبایی، ج۱، ۱۳۷۴، ۵۱۶). به گفته ایشان، خداوند امتحانهایی از این دست را برای تمییز مومنان واقعی از کسانی که در برابر مشکلات تسلیم میشوند، قرار داده است. علامه طباطبایی تاکید دارند که این آزمایشات برای تهذیب نفس و تقویت ایمان است. ایشان در توضیح(صابرین)، بیان میکنند که صبر در برابر مشکلات نه تنها نشاندهندهی استقامت است بلکه به معنای تسلیم در برابر مشیت الهی و اعتماد به حکمت خداوند است؛ چون خداوند مالک واقعی است و صابران نهایتا در اثر جهاد و مجاهدت به مالک اصلی خودش بر میگردد و رحمت الهی را پاداش میگیرد(همو، ص۵۳۱). خلاصه، امتحان و آزمایش الهی درواقع پالایش راست و دروغ بندگان واقعی و بنده نماها است: «فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ»(عنکبوت: آیه ۳) و در حقیقت شکوفاشدن استعدادهای درونی بندگان و به فعلیت رسیدن آنها در عرصه ایمان و پایبندی به توحید است.
فخر رازی در تفسیر کبیر به تفصیل به شرح این آیه پرداخته و میگوید که این امتحانات ممکن است به شکلهای مختلف مانند ترس، گرسنگی، از دست دادن اموال و جانها باشد. به عقیده او، این آزمایشها به انسانها کمک میکنند تا تقوا و اعتماد به خداوند را پرورش دهند. همچنین فخر رازی توضیح میدهد که این امتحانات در واقع آزمونهایی برای سنجش وفاداری مومنان به اصول دینیشان است(فخر رازی، ج۱، ۱۴۲۰، ۳۱۴). ابن جریر طبری در تفسیر جامع البیان مینویسد که این آیه از سوی خداوند به عنوان وعدهای به مومنان آمده که آنها در معرض آزمایشهای مختلف قرار خواهند گرفت. طبری در تفسیر خود اشاره میکند که این آزمونها در واقع فرصتی برای تجلی ایمان واقعی و اراده الهی است و کسانی که در برابر مشکلات صبورانه مقاومت کنند، در دنیا و آخرت پاداش خواهند گرفت(طبری، ج۲، ۱۴۲۰، ۱۸۰). قرطبی نیز در الجامع لأحکام القرآن بیان میکند که آزمایشهای مذکور در این آیه به دو بخش تقسیم میشوند: آزمایشهای بیرونی مانند ترس و گرسنگی، و آزمایشهای درونی مانند از دست دادن عزیزان و اموال. در نگاه قرطبی، صبر در برابر این مشکلات یک عنصر کلیدی در تقویت روحیه فردی و اجتماعی است و مومنان باید همواره از خداوند کمک بخواهند(قرطبی، ج۲، ۱۴۲۲، ۲۴۵).
درنهایت، با توجه به نکات فوق روشن میشود که آزمایش الهی از طرف خداوند بر بندگان رحمت و تفضلی از خدا به بنده است. امام علی( علیهالسلام) در این باره بیان میدارند: «سپاس و ستایش خدایی را که رنج و گرفتاری پیروان ما را سبب زدوده شدن گناهان آنان در دنیا قرار دادی تا در این رنجها و بلاها طاعات شان سالم ماند و سزاوار پاداش آن شوند(منتخب میزان الحکمه، ص۸۵). همچنین امام باقر(علیهالسلام) بیان داشتند: «هرگاه خداوند متعال بر آن شود تا بندهای را گرامی دارد و آن بنده گناهی کرده باشد، او را به بیماری مبتلا گرداند. اگر چنین نکرد، به فقر و نیازمندی دچارش سازد و اگر این را هم نکرد، هنگام جان کندن بر او سخت گیرد؛ اما چون بخواهد بندهای را خوار و بی مقدار سازد و او کار نیکی نزد خدا داشته باشد، تن سالم به او دهد. اگر چنین نکرد، زندگیش را فراخ و مرفه گرداند و اگر این را هم نکرد، مرگ را بر او آسان سازد(همان). در روایت آمده است پیامبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) ، به خانه یکی از مسلمانان دعوت شدند. وقتی وارد منزل او شدند، مرغی را دیدند که بر بالای دیوار تخم گذاشته و تخم آن به میخی بند شده و نیفتاده است. رسول اکرم، در شگفت شدند. صاحب خانه گفت: آیا تعجب کردید؟ قسم به خدایی که شما را به پیامبری برانگیخت، هرگز آسیبی به من نرسیده است! رسول اکرم، تا این جمله را شنیدند، برخاستند و در خانه آن مرد غذا میل نکردند و فرمودند: «کسی که هرگز مصیبتی ندیده، مورد لطف خداند نیست(مصباح یزدی، ج۱، ۱۳۹۱، ۲۷۶).
۱ـ۴ـ۱٫ هدف از امتحان الهی
امتحان الهی نهتنها ابزار سنجش ایمان مؤمنان، بلکه بهعنوان فرصتی برای رشد روحانی و تقویت شخصیت فردی آنها نیز است. در قرآن آمده است: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنْکُمْ وَ الصَّابِرِینَ...» (سوره محمد، آیه ۳۱). این آیه بهروشنی بیان میکند که آزمونها برای تشخیص مجاهدان راستین و صابران در مقابل مشکلات زندگی است. بنابراین، هر آزمون الهی فرصتی برای تقویت ایمان و کسب تجربهی معنوی بهحساب میآید. کلمه بلاء و ابتلاء بهمعناى امتحان و آزمایش است. آیه شریفه علت واجب کردن قتال بر مؤمنین را بیان مىکند. علت وجوب جهاد این است که خدا مىخواهد شما را بیازماید، تا معلوم شود مجاهدین در راه خدا و صابران بر مشقت تکالیف الهى چه کسانى هستند. مراد از اخبار هم اعمال انسان است؛ از این جهت که از صاحب عمل سر مىزند و از او خبر مىدهد. اختبار اعمال آزمودن آنها است تا صالح آنها از طالحش متمایز شود، هم چنان که اختبار نفوس باعث مىشود نفوس صالح از دیگر نفوس متمایز گردد(طباطبایی، ج۱۸، ۳۶۵). شاید این پرسش ذهن خواننده را مشغول کند که مگر خداوند قبل از آزمون انسان نسبت به خوبی و بدی خود و اعمالش علم ندارد؟ در جواب باید گفت که مراد از دانستن خداى تعالى این نیست که چیزى را که نمىداند بداند، بلکه منظور بر ملا شدن باطن بندگان و به نظرى دقیقتر علم فعلى خداوند است(همان).
نوعی دیگر از امتحانات الهی در زندگی دنیوی انسان در باره مال و فرزند است که به صورتهای مختلفی بروز میکنند. این امتحانات میتوانند در قالب مشکلات مالی، بیماری، و یا حتی موفقیتها و نعمتها ظاهر شوند. بازهم در قرآن کریم آمده است: «إنَّما أموالکم وأولادکم فتنه»(تغابن: ۱۵). این آیه به این واقعیت اشاره دارد که ثروت و فرزندان نیز امتحانی از جانب خداوند هستند و انسان باید در این زمینهها هم مراقب باشد. کلمه فتنه بهمعناى گرفتاریهایى است که جنبه آزمایش دارد، و آزمایش بودن اموال و فرزندان به خاطر این است که این دو نعمت دنیوى از زینتهاى جذاب زندگى دنیا است، نفس آدمى به سوى آن دو آنچنان جذب مىشود که از نظر اهمیت همپایه آخرت و اطاعت پروردگارش قرار داده، رسما در سر دو راهى قرار مىگیرد، و بلکه جانب آن دو را مىچرباند، و از آخرت غافل مىشود(طباطبایی، ج۱۹، ۵۱۷). تعبیر آیه مورد بحث کنایه از نهى است؛ یعنی مىخواهد غفلت از خدا به وسیله مال و اولاد را نهى کند، و بفرماید: با شیفتگى در برابر مال و اولاد جانب خدا را رها نکنید، با اینکه نزد او اجرى عظیم است(همان). آزمایش و گرفتارى و سختى تکلیف بر شما و اشتغال و سرگرمى از امر آخرت است، پس البته انسان بوسیله مال و فرزند در جرایم و گناه واقع میشود. ابن مسعود میگوید: هیچ یک از شما نگوید اللّهم انّى اعوذ بک من الفتنه(بار خدایا بتو پناه میبرم از فتنه)، براى اینکه هیچ یک از شما که به مال و اهل و فرزند برگردد مگر اینکه او مشتمل بر فتنه است، و لکن بگوید اللّهم انّى اعوذ بک من مضلاّت الفتن، بار خدایا پناه میبرم بتو از فتنههاى گمراه کننده(طبرسی، ج۲۵، ۱۳۵۸، ۷۶). در نتیجه، امتحانات الهی از دیدگاه قرآن کریم، ابزاری برای سنجش و تربیت افراد در مسیر رشد معنوی و اخلاقی و درواقع تثبیت مقام اشرفیت انسان است. این ایمانزایی و استقامت در برابر چالشها و آزمونها میتواند به انسانها کمک کند تا به درجات بالاتری از ایمان و کرامت انسانی دست یابند. به این ترتیب، نقش اساسی امتحانات الهی در زندگی روزمره فرصتی برای خودسازی و ارتقاء معنوی شخص برای رسیدن به مقام اشرفیت است.
نتیجهگیری
مقالهی «انسان اشرف مخلوقات از منظر قرآن کریم» کوشیده است تحلیل قابل قبولی از جایگاه منحصر به فرد انسان بهعنوان اشرف مخلوقات در منظومه آفرینش عالم ارایه دهد. مراجعه به آیات قرآن معارفی را به دست میدهد که میتوان نتیجه آن را بهصورت زیر فهرست کرد:
انسان اشرف مخلوقات: قرآن وجه تمایز انسانها را با تاکید بر آفرینش وی از روح الهی، توصیف میکند. تصریح این برجستگی در قرآن کریم، انسان را در جایگاه ویژهای از تقرب و معنویت قرار داده است؛ به قسمی که منزلت انسان در نظام خلقت خلیفه خدا در روی زمین ترسیم شده است
. چارچوب اخلاقی: این مقاله در حد توان نشان داده است که قرآن یک چارچوب اخلاقی بسیار قوی و اساسی برای هدایت رفتارهای انسان به سمت کمال یا همان اشرف مخلوقات بودن و شدن طرح کرده است. اطاعت از خداوند در قالب ارزشمند عبادت، اجرای عدالت و حرمت نهادن به همهی موجودات از جمله انسان و نیز حفظ وحدت جامعه بر محوریت توحید خداوندی، از مهمترین چارچوب اخلاقی قرآن برای دستیابی انسان به مقام اشرفیت است.
مسئولیت پذیری: قرآن کریم انسانها را موجود مسئولیت پذیر در عین آزادی اراده و اختیار معرفی کرده است. مسئولیت پذیری انسانها در برابر خدا و بندگان خدا صرفاً یک وظیفه نیست، بلکه بازتابی از نقش انسان بهعنوان نماینده خدا در روی زمین است. سازوکار اجرای عدالت و ایستادگی در برابر ناهنجاریهای اجتماعی، مهمترین عرصه ظهور و بروز مسولیت پذیری انسان از چشمانداز جانشینی وی از خداوند در روی زمین بهحساب میآید.
فراخوان: قرآن همهی انسانها را به تعامل عمیق با قرآن و تامل بر جایگاه ویژه خودش در منظومه خلقت و نقش مسولیتهای الهی و انسانی در امر تحقق کمال اشرفیت در جامعه فراخوانده است. این رویکرد فعالانه انسان را برای انجام این آموزهها در زندگی روزمره تشویق میکند و در نتیجه رشد شخصی یا دستیابی به کمال اشرف مخلوقات بودن را میسر میداند؛ به گونهی که خارج از این چارچوب ممکن نیست انسان به مقام اشرفیت دست یابد. در نتیجه، قرآن نه تنها ویژگیهای منحصر به فرد بشر را از نظر آفرینش تعریف میکند، بلکه راهنماییهای ضروری برای زندگی اخلاقی فراهم مینماید و بر اهمیت مسولیت پذیری بر محوریت اصول الهی تاکید میورزد.
فهرست مطالب
قرآن کریم
۱) ابن جریر طبری، محمد بن جریر. "جامع البیان عن تأویل آی القرآن." ج ۲، ص ۱۸۰، بیروت: دار الفکر، ۱۴۲۰ هـ.
۲) ابنعاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، بیروت، مؤسسه التاریخ، چاپ اول، بیتا.
۳) آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، ج۲۱، بیروتـلبنان، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵٫
۴) سجادی، سیدجعفر (١٣۶١). ترجمه و شرح اندیشه های اهل مدینه فاضله، تهران، کتابخانه طهوری.
۵) صدرالمتألهین، محمد بن ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تحقیق: محمد خواجوی، قم، انتشارات بیدار، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.
۶) طباطبایی، محمد حسین، (۱۳۶۲) نهایه الحکمه، قم: جامعه مدرسین.
۷) طباطبائی، محمدحسین (بیتا الف) اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج ۳، قم: دارالعلم.
۸) طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
۹) علامه طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۲۹۴، بیروت: دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۱۷ هـ.
۱۰) علامه طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، قم، جامعه مدرسین، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۴٫
۱۱) فارابی، محمد (٢٠٠٢). آراء اهل المدینه الفاضله، بیروت، دارالمکتبه الهلال، اول؛ ٢٢٠.
۱۲) فخر رازی، محمد بن عمر. "التفسیر الکبیر" (مفاتیح الغیب). ج ۱، ص ۳۱۴، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ هـ.
۱۳) فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
۱۴) قرطبی، محمد بن احمد. "الجامع لأحکام القرآن." ج ۲، ص ۲۴۵، بیروت: دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۲ هـ.
۱۵) کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - الإسلامیه)، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق.
۱۶) مصباح یزدی، محمد تقی، رهتوشه، ج۱، قم، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره) ۱۳۹۱٫
۱۷) ملاصدرا (۱۹۸۱) الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه، ج ۲، بیروت: دارالاحیا التراثالعربی.
۱۸) ملاصدرا، (۱۳۸۳ه.ق) الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه، ج ۳، بیروت: دارالاحیا التراثالعربی.