دین و خاستگاه آن در قرآن
دین و خاستگاه آن در قرآن
0 Vote
92 View
محقق:یعقوب اسلامیه
فراسوى پدیده اى جامعه شناختى
در پى انقلاب اسلامى در ایران ، مردمان سراسر جهان به دین و بویژه اسلام نگاهى دوباره کردند و این سبب شد دین در مناسبات بین المللى حضورى فعال پیدا کند.
از طرفى ، دین پژوهان از منظرى جدید و پویا به پژوهش هاى دینى روى آوردند. با این همه تاکنون بر سرتعریف ، خاستگاه ، قلمرو و جامعیت آن توافقى حاصل نشده است ، به این علت که هر کس از چشم اندازى خاص تصورى از دین دارد. این تصور به نوبه خود انتظارى خاص و قلمرویى خاص بر دین تحمیل مى کند.
متاسفانه در جامعه ما در باره دین ، خاستگاه ، جامعیت و قلمرو آن ، تالیفى مستقل و نظریه پردازى جامع و مستدلى از دیدگاه قرآن کریم دیده نشده است.
بحث هاى داغى که درباره نظریه دین اقلى و دین اکثرى ، سکولاریزم ، قلمرو دین ، گوهر و صدف دین و انتظار بشر از دین به وجود آمده ، تنها به دلیل این چشم انداز معوج و تصور ناقصى که از دین ایجاد شده ، برمى گردد.
هدف اساسى ما در این نوشته نگاهى دوباره و ژرف به آموزه هاى کلیدى دین است تا از این طریق تصویرى جامع و کارآمد از دین ارائه دهیم.
لذا پس از تعریف دین ، خاستگاه و چیستى آن را از نگاه قرآن در این مقاله بررسى مى کنیم.
دورکیم ، جامعه شناس فرانسوى در باب خاستگاه دین چنین مى گوید: اعتقاد به وجود خدا ساخته و پرداخته جامعه به شمار مى رود. به این معنا که خدا همان جامعه در لباس مبدل است. مومنان که با زیستن در جامعه وجود و حضور جامعه و سنگینى اثرات آن را بر دوش خویش احساس مى کنند، نام آن را خدا نهاده اند و خدا در واقع سمبل جامعه در اذهان مومنان است ۱ مارکس در باب خاستگاه دین مى گوید: اعتقاد به خدا یا خدایان محصول نامیمون نزاع طبقاتى است ۲ در جاى دیگر مى گوید: دین.
.. یک ایدئولوژى است ، دین مانند دولت ، هنر، اخلاق و دیگر تلاش هاى فکرى ، به روبناى جامعه تعلق دارد و به بنیاد اقتصادى وابسته است ۳ .
فروید روانشناس معروف ، اظهارنظرهاى متفاوتى در باب خاستگاه دین دارد، در یک جا منشا دین را ترس و در جاى دیگر منشا دین را احساس گناه و عقده هاى روانى و نیز عقده و نیاز سرکوب شده جنسى پیامبران مى داند. ۴
تعریف دین
جامعه شناسان و دیگر متفکران غربى تعاریف بسیارى از دین کرده اند که به نقل چند تعریف از آنان بسنده مى کنیم.
دین ، در فرهنگ مختصر اکسفورد این گونه تعریف شده است : شناخت موجودى فوق بشرى که داراى قدرت مطلقه است و خصوصا باور داشتن به خدا یا خدایان متشخص که شایسته اطاعت و پرستش اند. ویلیامز جیمز در تعریف دین گفته است : دین عبارت است از احساسات ، اعمال و تجربیاتى که افراد در تنهایى و در پیشگاه الوهیت دارند. پارسونز در تعریف دین مى گوید: دین مجموعه اى از باورها، اعمال ، شعائر و نهادهاى دینى است که انسان ها در جوامع مختلف بنا کرده اند و بالاخره هربرت اسپنسر در تعریف دین مى گوید:دین اعتراف به این حقیقت است که کلیه موجودات ، تجلیات نیرویى هستند که فراتر از علم و معرفت ماست». ۵ ملاحظه کردید نظریاتى که جامعه شناسان و اندیشمندان غربى از دین و خاستگاه آن دارند، در برابر دیدگاه قرآن کریم که هم اکنون به بررسى و تحلیل آن مى پردازیم ، بى اهمیت جلوه مى کند و از حقیقت دین بسیار دور است.
خاستگاه دین از منظر قرآن کریم
قرآن کریم خاستگاه دین را در آیات بسیارى به روشنى بیان کرده و آن وحى الهى است. در این زمینه تنها به ذکر دو آیه اکتفا مى کنیم : روح الامین (فرشته وحی) آن (قرآن) را بر قلب تو فرود آورده تا از بیم دهندگان باشى (شعرا ۱۹۳ - ۱۹۴) و به آن چه بر محمد فرود آمده و آن حق و از سوى پروردگارشان است ، ایمان آورند. (محمد - ۲) بنابراین ، منشا دین از نظر قرآن اراده عالمانه و حکیمانه خداوند است و بس. خدایى که خالق ، رب ، مالک ، هادى ، رازق و حاکم و فرمانرواى مطلق جهان هستى است. دین مشروعیت و اصالت خود را از چنین خدایى مى گیرد. تنها اوست که شایسته عبادت و داراى حق انحصارى قانونگذارى و امر و نهى به انسان ها است.
چیستى دین از دیدگاه قرآن
خداوند سبحان در آیه ۸۳ سوره آل عمران مى فرماید: آیا دینى جز دین الهى مى جویند؟ حال آن که هر که در آسمان ها و زمین است خواه ناخواه فرمان بردار او هستند و به سوى او بازگردانده مى شوند. این آیه خطاب به اهل کتاب مى گوید، آیا دینى جز دین خداوند یکتا مى جویند. حال آن که تسلیم دین و امر خدا شدن ، تنها به انسان ها مربوط نمى شود، بلکه همه موجودات دیندار بوده و در برابر اراده او تسلیم هستند. برابر این آیه ، هیچ انسانى نمى تواند از دین بى نیاز باشد زیرا احساس بى نیازى از دین خروج از نظام هستى است.
«دور افتادن از دین خدا، بریدن از فطرت انسانى و فاصله گرفتن از اساس خلقت است ، چون تمام موجودات عالم چه زمینى و چه آسمانى در برابر خدا تسلیم هستند و مى توان گفت همه موجودات جاندار و بى جان مسلمان هستند و هر کسى و هرچیزى به میزان گنجایش وجودى خود خداشناس و خداجوست.
هر چند این خداجویى تسلیم شدن در برابر خدا از روى تکوین باشد مانند گردش خورشید و ستارگان و با نظام شگفت آورى که در میان موجودات رشد کننده از قبیل گیاهان و حیوانات وجود دارد. همه این موجودات خواه ناخواه ، چه از گردش و سیر خودآگاهى داشته باشند و چه نداشته باشند، همگى در مسیرى حرکت مى کنند و طبق برنامه اى پیش مى روند که از سوى خداوند براى آن ها تعیین شده است.
در میان موجودات عالم ، تنها انسان است که مى تواند و این اختیار به او داده شده که عصیان کند و مطابق با برنامه الهى حرکت نکند. ولى اگر چنین باشد، او از خانواده هستى مى برد و برخلاف مسیر کل موجودات جهان حرکت مى کند». ۶ آیه مورد بحث معناى بس وسیع و عمیقى براى دین قائل شده است ، به این معنى که دین در جهان هستى و در معناى عام ، تسلیم و انقیاد مطلق کل موجودات بیکران هستى در برابر اراده تکوینى الهى است.
بدیهى است این تسلیم و انقیاد از طریق حاکمیت قوانین تکوینى و هدایت عامه بر آنها صورت مى گیرد. از سویى ، براساس جهان بینى قرآنى همه موجودات جهان هستى از روى علم و شعور به نماز و تسبیح خداوندى مشغولند. (نور - ۴۱) براین اساس مى توان گفت کل پدیده ها و موجودات جهان هستى هم به طور تکوینى و هم از روى علم و آگاهى که البته براى ما ناشناخته است دیندار و مطیع خالق خود هستند. این نشان مى دهد سرشت آفرینش دینى است بنابراین تسلیم فرمان خدا شدن چیزى نیست که فقط به انسان ها بستگى دارد، بلکه کل موجودات جهان آفرینش به طور تکوینى تسلیم اراده او هستند، ولى انسان ها از روى عقل و اختیار تسلیم اراده تشریعى و فرمان هاى الهى مى شوند. پس گوهر دین ، تسلیم در برابر اراده تشریعى عالمانه و حکیمانه الهى است و نه حیرت زیرا تجربه دینى و عبودیت و کمال نهایى انسان پس از تسلیم کامل به خدا در ایمان و عمل به دست مى آید. تسلیم امر خدا شدن یگانه شالوده اى است که دین بر بنیاد آن استوار شده است.
اطاعت بدون قید وشرط نسبت به وحى و پیام الهى یعنى باورها (توحید، نبوت و معاد) و امور عبادى و ارزش هاى اخلاقى و احکام و قوانین اجتماعى که در قالب دین از سوى پیامبران الهى به جامعه بشرى ابلاغ شده است ، نخستین و بنیادى ترین شرط دیندارى است.
ویژگى هاى پایه اى پیام الهى
براساس آیه مورد بحث یعنى آیه ۸۳ سوره آل عمران و نیز آیه ۱۹ همین سوره که مى گوید: دین نزد خداوند به معناى تسلیم شدن آمده است و از دو بخش بینادین و تفکیک ناپذیر تشکیل شده است :
۱- تسلیم شدن مردمان در برابر پیام الهى
۲- پیام الهى.
قبلا درباره بخش اول سخن گفتیم ، اکنون درباره بخش دوم سخن خواهیم گفت. در این بخش تنها از ویژگى هاى پایه اى پیام الهى یا دین بحث مى شود. نخستین ویژگى آموزه هاى دینى این است که این آموزه ها، معیار و میزان هر چیزى است که به سعادت انسان مربوط مى شود. توضیح این که دین ، منظومه اى واحد، هماهنگ و هدفدار از باورها، حقایق ، ارزش ها، قوانین اجتماعى و اهداف مطلق و حکیمانه اى است که سراسر حوزه زندگى فردى و حوزه اجتماعى و عمومى ، این جهانى و آن جهانى انسان را شامل مى شود. اینها به منزله معیار و میزانى فراگیر است که در پرتوى سنت و اجتهادى زنده همه برنامه ریزى ها، مسائل ، روابط اجتماعى و نیازهاى جدید عصر و زمانه اى ، اندازه گیرى و ارزش گذارى و حق و باطل آن از هم تمییز داده مى شود و راه حل پیدا مى کند. میزان یعنى معیار سنجش ارزش ها و ضدارزش ها، خوبى ها و بدى ها و هر قانون تکوینى و تشریعى را شامل مى شود. از اینجا هم دانسته مى شود برقرارى عدالت اجتماعى در جامعه تنها بر پایه این میزان و کتاب سنجیده و ارزش گذارى مى شود و نه با هر میزان و معیار غیرالهى.
در هر صورت چنانچه حقایق ، باورها، ارزش ها یا معیارهاى مطلقى نداشته باشیم ، آن گاه بر سازماندهى اندیشه ، هیچ اصل حاکمى ، هیچ حد و مرزى نخواهیم داشت و همه چیز در چنبره نسبیت گرفتار خواهد شد و در نتیجه تشخیص حق از باطل و عدل از ظلم ناممکن مى شود و بى نظمى و نابسامانى هاى شدیدى در مناسبات اجتماعى رخ خواهد داد. اگر بگوییم حق و باطل یا خوب و بد و زیبایى و زشتى نسبى مى باشند، معنا و مفهومش این است که یک امر یا یک شى ئ هم مى تواند حق و خوب و زیبا باشد و هم مى تواند باطل و بد و زشت معرفى مى شود. در این صورت حق و باطل و خوب و بد و زیبا و زشت با هم درمى آمیزند و تشخیص آنها منوط به سلایق و امیال و خواست ها، از فرد تا فردى دیگر و از جامعه اى تا جامعه اى دیگر و از شرایطى تا شرایطى دیگر ناهماهنگ و متفاوت یا حتى متناقض و متضاد مى شود. ۷ از سویى این را هم اضافه کنیم که خاستگاه ارزش هاى مطلق ، چیزى جز حقایق و باورهاى مطلق نمى تواند باشد. دومین ویژگى آموزه هاى دینى ، جامعیت آن است.
استاد سیدمحمد على ایازى (کتاب گرانسنگ فقه پژوهى قرآنى ص ۸۵) ، نظر قابل قبول و محققانه اى از جامعیت ارائه کرده است که با هم مى خوانیم : «ما فرطنا فى الکتاب من شیئ» خداوند در این آیه مى گوید: ما در این کتاب از چیزى فروگذار نکردیم.
دین اعم از ایمان محض
نکته بسیار مهم این است که دین ، ایمان محض نیست ، بلکه عمل به اوامر و نواهى ، قوانین اجتماعى ، ارزش هاى اخلاقى و اعمال عبادى است ، زیرا نظم اجتماعى و برپایى عدالت و رسیدن به کمال نهایى انسانى تنها از طریق عمل ممکن مى شود.
قرآن کریم شیطان را کافر خوانده است ، زیرا به آنچه معرفت و ایمان داشت عمل نکرد. خداوند در سوره عصر قسم یاد کرده است که انسان قرین زیان است مگر کسانى که ایمان آورده اند و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حق و صبر سفارش کرده اند.
پس خلاصه این بحث این مى شود که دین یک قانون فراگیر است که به صورت قانون تکوینى در جهان ماده و قانون تشریعى یعنى برنامه همه جانبه زندگى در جامعه بشرى متجلى مى شود.
اگر عقلانیت مدرن دین را از این زاویه بفهمد آنگاه دید و قضاوتش در باب دین به کلى دگرگون خواهد شد و طرح بسیارى از شبهات حول دین بى معنا مى شود.
آرى چیستى و ماهیت دین ریشه در واقعیت جهان هستى که واقعیتى تکوینى تشریعى است دارد و اما این تشریع یا ارزش هاى عبادى ، اخلاقى و حقوقى که یگانه راه سعادت و تکامل انسان است ، از باورهاى صادق و واقعى (عقلى ، فطرى ، وجبی) نسبت به جهان هستى (تکوین) و این واقعیت که جهان هستى مخلوق خداوند و تحت ربوبیت او اداره مى شود، برخاسته است و ساخته و پرداخته ذهن و فاقد ارتباط با واقعیت جهان هستى نیست.
نتیجه دیگرى که از این بحث مى توان گرفت ، این است که دین یک احساس شخصى و یک رابطه خصوصى میان خدا و انسان نیست ، بلکه همان طورى که توضیح دادیم ، دین به معناى تسلیم در برابر فرمان هاى تکوینى و تشریعى الهى در سراسر جهان هستى و نیز جامعه بشرى است.
منظور، فروگذارى و فرونگذارى در همه چیز نیست ، بلکه چیزهایى را که انبیا باید بیان کنند، وظیفه دین است آنها را به مردم یاد دهد... قهرا قدر متیقن از آن چیزى که خداوند ابا دارد بیان نشود، ذکر احکام ، اصول عقاید و دستورات اخلاقى است.
به این دلیل قرآن در زمینه آنچه باید براى مبانى ، اصول ، کلیات و رئوس احکام بگوید، فروگذار نکرده است.
و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شى و هدى و رحمه و بشرى للمسلمین (نحل - ۸۹) اگر قرآن بیانگر هر چیزى است ، قدر متیقن این بیان ها، اصول عقاید، دستورات عملى و روش عبودیت الهى است ، اوامر و دستوراتى که انسان را به سعادت دو جهان رهنمون مى کند».
سومین ویژگى آموزه هاى دینى ، این است که معارف و ارزش هاى پایه اى و نیز قواعد نظام حقوقى اسلام ، به طور کامل با فطرت و ساختار وجودى انسان و نیازهاى اصیل وى هماهنگى دارد. در غیر این صورت التزام و عمل به آموزه هاى دینى و برقرارى نظم و عدالت اجتماعى مقدور نمى بود. پس روى خود را با گرایش هر چه تمام به سوى این دین کن (چرا که دین) فطرتى است که خدا مردم را بر آن سرشته است.
آفرینش خداى تبدیل پذیر نیست.
(روم - ۳۰) این آیه به روشنى بر فطرى بودن آموزه هاى دینى دلالت مى کند.چهارمین ویژگى آموزه هاى دینى این است که ارزش هاى پایه اى اخلاقى ، حقوقى ، سیاسى و عبادى ، اعتبارى و قراردادى محض نیستند، بلکه ریشه در واقعیت دارند. سومین دیدگاه کلى درباره ارتباط ارزش و واقعیت این است که ارزش ها، از نوع مفاهیم فلسفى اند، از این رو، هر چند ما به ازاى خارجى و عینى ندارند، داراى منشا انتزاع خارجى هستند... مثلا ارزش هاى اخلاقى از رابطه میان کار اختیارى انسان و کمال حقیقى او که دو امر عینى و واقعى اند، انتزاع مى شوند. ۸ براى توضیح این مطلب بسیار مهم گفته شده است که «قواعد حقوقى اسلام ماهیتى دو رویه و مزدوج دارد، یعنى داراى ماهیتى اعتبارى واقعی» است ، اعتبارى است از آن جهت که متعلق جعل و اراده خداوند قرار گرفته است و واقعى است از آن رو که اراده تشریعى الهى همسو با اراده تکوینى اوست و در نتیجه قوانین اسلام مبتنى بر واقعیات و مصالح و مفاسد نفس الامرى است». ۹ آیت الله شهید دکتر بهشتى در باب ارتباط نظام تکوین و نظام تشریع اندیشه هاى بدیع و باریکى دارد و مى گوید: این چیز حق است ، یعنى در جایى است که باید آنجا باشد. یعنى چه باید باشد؟ یعنى متناسب با هدف کلى خلقت. در آفرینش انسان ، در هستى انسان طرحى است ، نقشه اى است و این طرح براى هدفى است و متناسب با هدفى است. کدام کار ما انسان ها عدل است؟ کارى که با ماندن انسان در مسیر استکمال و تکامل و رسیدن به او به هدفى که در عالم آفرینش براى وى در نظر گرفته شده سازگار و هماهنگ باشد... خداوند مى فرماید ما آسمان ها و زمین را به حق آفریدیم و به باطل نیافریدیم. در این برداشت ، حق بودن هستى در مقابل پوچ بودن آن است.
این حق ، یعنى این که جهان هستى هدف و جهتى دارد، اتفاقا مبناى کاملا جدى و اساسى نظام اسلامى است براى حق به معناى دوم ، یعنى حق حقوقى در نظام اسلامى.
کدام قانون حق است؟ کدام قرارداد حق است؟ کدام نظام اقتصادى حق است؟ کدام نظام سیاسى حق است؟ حق و ناحق در مقررات و قوانین اسلامى بنا بر انطباق و هماهنگى این مقررات با جهت و هدفى که قرآن براى نظام هستى و آفرینش اعلام کرده است ، سنجیده مى شود... وقتى قرار است حق بودن این جهان در پرتو حق بودن خدا و حق بودن نظامات و مقررات در پرتو هدف داشتن این خلقت الهى باشد، آن چیزى که مى تواند به انسان حق را بشناساند یکى اندیشه مستقیم است و دیگرى وحى محکم متقن. از نظر قرآن این جهان چون داراى هدف است حق است و هدفى که این جهان را حق مى کند عمل انسان است نه خود انسان. ۱۰