تشرّف یافتگان به محضر صاحب الزمان (عج) جلد ۴_۱

تشرّف یافتگان به محضر صاحب الزمان (عج) جلد ۴_۱

تشرّف یافتگان به محضر صاحب الزمان (عج) جلد ۴_۱

Publish number :

اول

Publication year :

1385

Number of volumes :

4

Publish location :

قم

Persian Title :

تشرّف یافتگان به محضر صاحب الزمان (عج) جلد ۴_۱

(0 آرا)

QRCode

(0 آرا)

تشرّف یافتگان به محضر صاحب الزمان (عج) جلد ۴_۱

تشرّف یافتگان به محضر صاحب الزمان علیه السلام مشخصات کتاب: سرشناسه : نوری حسین بن محمد تقی ۱۲۵۴ - ۱۳۲۰ق. عنوان قراردادی : نجم الثاقب مشتمل بر احوال امام غائب حضرت بقیه الله صاحب العصر. برگزیده عنوان و نام پدیدآور : تشرف یافتگان به محضر صاحب الزمان علیه السلام برگرفته از کتاب نجم الثاقب / مولف حسین طبرسی نوری مشخصات نشر : قم مسجد مقدس جمکران ۱۳۸۵. مشخصات ظاهری : ۴ ج. کتاب حاضر که برگرفته از کتاب گرانسنگ نجم الثاقب است روایت افرادی است که در زمان غیبت کبری به خدمت حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه) رسیده اند. برشی از کتاب: حکایت بیست وششم:i دعاى حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه که در سحر وصبح وشام سه مرتبه باید خواند: سیّد مؤیّد جلیل سیّد على خان مدنى شیرازى صاحب شرح صحیفه وصمدیّه وغیره در کتاب کلم الطیب والغیث الصیب گفته: من دیدم به خطّ بعضى از اصحاب خود از سادات اجلّاى صلحاى ثقات که صورت آن، این بود که شنیدم در ماه رجب سنه هزار ونود وسه از برادر فى‌الله المولى الصدوق، جامع کمالات انسیه وصفات قدسیّه، امیراسماعیل بن حسین بیک بن على بن سلیمان جابرى انصارى ـ انارالله تعالى برهانه ـ که گفت : شنیدم شیخ صالح متّقى متورّع شیخ حاجى علیا مکّى گفت : من مبتلا شدم به تنگى وسختى ومناقصه با خصما تا آن که بر جان خود ترسیدم از کشته شدن وهلاکت. پس یافتم این دعاى مسطور را بعد در جیب خود، بدون آن که کسى آن را به من بدهد. پس تعجّب کردم از این امر ومتحیّر بودم. پس در خواب دیدم گوینده‌اى را که در زىّ صلحا وزهاد بود مى‌گوید به من: «ما عطا نمودیم دعاى فلانى را به تو. پس بخوان آن را که نجات خواهى یافت از تنگى وسختى.» وظاهر نشد براى من که گوینده کیست! پس تعجّبم زیاد شد. پس دفعه دیگر حجّت منتظر ۷ را دیدم وبه من فرمود: «بخوان آن دعایى را که داده بودم به تو وبیاموز آن را به هر کس که خواستى.» شیخ گفت: به تحقیق که تجربه کردم آن دعا را چند مرتبه. پس دیدم فرج را به زودى وبعد از مدّتى آن دعا گم شد وچندى مفقود بود ومن تأسّف مى‌خوردم بر فوت آن واستغفار مى‌کردم از بدى عمل خود. پس شخصى نزد من آمد وگفت به من: «این دعا از تو مفقود شد در فلان مکان.» ودر خاطرم نیامد که من به آن مکان رفته باشم. پس دعا را گرفتم وسجده شکر براى خداى تعالى به جا آوردم…