رژیم بین المللى

رژیم بین المللى

رژیم بین المللى

Publish number :

اول

Publication year :

1382

Number of volumes :

1

Publish location :

تهران

(0 آرا)

QRCode

(0 آرا)

رژیم بین المللى

مقدمه

از جمله ابعاد مهم (جهانى شدن )،تشکیل (رژیم هاى بین الملل ى )است که در آنها فعالیت هاى قانونمند درنظام بین الملل ى نضج مى گیرد.اگر چه فعالیت هاى بین الملل ى قانومدار،ظهور کشورهاى مدرن را سرعت مى بخشند،تنها در فضاى قرن بیستم مى توان رژیم هاى مذکور را یک پدیده جهانى دانست ،یعنى زمانى که موسسات و قوانین مختلف و پیچیده حاکم بر کشورها،بتوانند تمامى روابط بین الملل ى را در سراسر جهان تنظیم وطراحى کنند. در دنیاى امروز،تبادلات و معاملات بین الملل ى بدون وجود رژیم ها امکانپذیر نیستند.، گرچه قوانین حاکم بر این رژیم ها نیز محدودیت چندانى بر کشورها تحمیل نمى کند.در حقیقت بسیارى از رژیم ها،آنچنان در نظام بین الملل ى تثبیت شده اند که تقریبابدیهى و انکارناپذیر به نظر مى آیند.براى مثال ،قرار دادن یک نامه در صندوق پست و اطمینان از اینکه آن نامه مى تواند حتى از قطب شمال به کشور زیمبابوه سفر کند،براى بیشتر مردم تعجب آور نیست و یا دور از ذهن به نظر نمى آید که سوار بر هواپیما شویم و انتظار داشته باشیم آزادانه در هر نقطه از جهان فرود آییم .اما زمانى که اتفقاق ناگوارى همچون سقوط هواپیماى مسافربرى کره جنوبى در سال ۱۹۸۳با آتش هوایى روسیه که در اثر آن دویست و شصت و نه نفر جان باختند رخ دهد،توجه ما به این نکته معطوف مى گردد که روابط بین الملل ى در عمل برمبناى رژیم هاى پیچیده اى شکل مى گیرد که نتیجه مذاکرات و سیاستگذارى کشورهاست . در نگاه اول ،اینکه منظور کشورها از ایجاد رژیم هاى بین الملل ى این بوده است که براى مثال نامه هاى پستى به راحتى در سراسر جهان به دست گیرندگان خود برسند و یا اینکه هواپیماها به سلامت به نقاط دور و نزدیک جهان سفر کنند،امرى عادى و بدیهى به نظر مى رسد.در واقع فواید و مزایاى این گونه رژیم ها آنچنان واضح و آشکارند که روابط بین الملل امروز بدون آنها قابل تصور نخواهدبود. اما همین پدیده عادى و بدیهى رژیم هاى بین الملل  ، زمانى غافلگیر کننده مى شوند که در مى یابیم ایجاد و تشکیل آنها با چه جنجال و کشمکش هایى همراه بوده است .،چه بسیار تنش ها و خطراتى که از سوى این رژیم ها به روابط بین الملل تحمیل مى گردند و چه تلاشهاى فراوانى که در راه ایجاد رژیم هاى مختلف با شکست مواجه شده اند .این بدان علت است که فایده و ثمره رژیم ها در ابعاد مختلف ،از مواردى چون کنترل تسلیحاتى تا توسعه رفاه اقتصادى جهان ،آنچنان بدیهى و روشن است که مشکلات موجود در طراحى و ایجاد آن را با تعجب و شگفتى توام مى سازد. متاسفانه بسیارى از مشکلات یاد شده ،همچنان بدون پاسخ مانده اند.اگر چه معدودند کسانى که اهمیت رژیم ها را در نظام بین الملل ى امروز نادیده مى گیرند،اما صاحبنظران روابط بین الملل در خصوص علت و چگونگى تشکیل رژیم ها عمیقابا یکدیگر اختلاف دارند. در وادى ادبیات سیاسى جهان ،مفهوم (رژیم )به نسبت جدید است و سابقه آن به دهه ۱۹۷۰باز مى گردد.،اما محققان روابط بین الملل ،از زمان شکل گیرى (نظام کشورها)،به قوانین حاکم بر مناسبات میان کشورها،علاقمند بوده اند.بنابراین باید دانست در واقع ماهیت امروزى (رژیم ها)ادامه جریانى است که سالها قبل در سنت اروپایى وحداقل از زمان حقوقدان معروف هلندى هوگوگروتیس ۱۶۴۵-۱۵۸۳,hugogrotius)آغاز شده است .،کسى که امروز به عنوان پدر (حقوق بین الملل )شناخته مى شود.با وجود پیشینه طولانى حقوق بین الملل ،اهمیت و اعتبار این موضوع در علم حقوق که به جستجوى مبانى نظرى و فلسفى مى پردازد،همواره با نقد و سوالات بسیارى همراه بوده است . یکى از مکاتب مهم فکرى ،بر این باور است که یک رژیم حقوقى تنها در ساختارهاى تمرکز یافته اى که توسط کشورها ایجاد شده اند،قابل تمکین و اجراست .گذشته از اینکه این باور تا چه اندازه درست است ،بى گمان در مى یابیم که وجود رژیم هاى حقوقى متعدد در سطح روابط بین الملل ،به معناى ثبات (قانون )در آنارشیسم و ساختارهاى تمرکز نایافته نظام بین الملل امروز است .در واقع گاهى این نگرش غالب مى شود که نظام بین الملل اصولاهنجار گسیخته و فاقد معیار و قوانین مشترک است .از آنجا که آنارشیسم بیش از آنکه به یک نظام فاقد ساختار متمرکز وقانونمدارمرتبط،به بى نظمى و هرج و مرج شباهت دارد،نگرش مذکور تقویت مى یابد.اما پس از سال ۱۹۱۹ که مطالعات نهادینى در خصوص روابط بین الملل آغاز شد،اهمیت بحث برانگیز (قوانین )در نظام آنارشیسم بین الملل باغفلت و بى توجهى بسیارى مواجه گشت .به دنبال ضایعه اسف بار جنگ جهانى اول ،این نظریه که اکنون کشورها بر اساس حقوق بین الملل به ایجاد یک نظم جهانى تمایل دارند،با اقبال عمومى همراه گشت .گر چه این خوشبینى در آن زمان هم فاقد دلایل و توجیهات نظرى کافى بود.به هر حال با نقض شدید حقوق بین الملل در دهه ۱۹۳۰ نظریه مورد بحث نیز به دست فراموشى سپرده شد،تا جایى که گاه از آن به عنوان رویکردى ایده آلیستى (آرمانگرایانه )یاد مى شد.پس از جنگ جهانى دوم تنها معدودى بر این باور باقى ماندند که حقوق بین الملل مى تواند باعث ایجاد نظم بین الملل گردد،به ویژه آنکه در آن زمان نظریه پردازان روابط بین الملل به شدت سرگرم تحلیل فرایند انتقال نظام چند قطبى بودند.در دهه ۱۹۷۰ یک سلسله پیشرفت هاى جهانى -که پس از این خواهد آمد-نظریه پردازان بین الملل را ترغیب کرد تا با نگاهى مجدد به نظریه هاى مربوط به حقوق بین الملل ،نقش و اهمیت قوانین در نظام بین الملل را مورد توجه قرار دهند.این نسل جدید از نظریه پردازان که اغلب آمریکایى بودند،در وهله اول اصرار داشتند روابط بین الملل را به عنوان یکى از شاخه هاى علوم اجتماعى توسعه دهند.بدین سبب مطالعات و تحقیقات گسترده اى که امروز از مباحث مربوط به آمریکا بسیار فراتر رفته و در موضوع و محتوى بسیار پیچیده و متنوع شده است ،وارد ادبیات سیاسى روابط بین الملل گردید.به عبارت ساده تر،صاحبنظران رژیم هاى بین الملل ى از دو مکتب فکرى (لیبرالیسم )و(واقع گرایى )برخاسته اند. تصور مى شود در گذشته ،نگرش (واقع گرایى )نسبت به حقوق بین الملل ،با تردید و بى میلى توام بوده است .در حالى که در ارودگاه (لیبرالیسم )نظریه پردازان رژیم ها که با عنوان (لیبرال هاى نهاد گرا)معرفى مى شوند،فرضیه هاى (واقع گرایان نوین )را پذیرفته اند و علوم اجتماعى از قلمرو (لیبرالیسم سنتى )پا فراتر نهاده باشند.به رغم فرضیه هاى مشترک بین این دو،تلقى نهادگرایان لیبرال از رژیم هاى بین الملل با نگرش واقع گرایان نسبت به این مقوله به کلى متفاوت است . (به ضمیمه ۱ رجوع شود.) (نهادگرایى لیبرال )رژیم هاى بین الملل را از آن جهت مهم مى شمارد که کشورها مى توانند در پرتوى آن موانع (مشارکت )کشورها را که معلول ساختار آنارشیست نظام بین الملل است ،از سر راه خود بردارند.اما در مقابل ،واقع گرایان به دنبال راهى هستند که کشورها بتوانند ضمن برخوردارى از حاکمیت خود و (هماهنگى )با دیگر کشورها،فعالیت رژیم ها را در کنترل و اختیار گیرند تا سود و ضرر حاصل از این فعالیت به تساوى ،میان اعضا توزیع گررد.تنها پس از اینکه این دو رویکرد مختلف مورد مطالعه و بررسى قرار گیرند،در خواهیم یافت که مفاهیم (مشارکت )و(هماهنگى )چقدر مى توانند در مقوله (همکارى )از یکدیگر فاصله داشته باشند.چرا نظریه پردازان روابط بین الملل در دهه ۱۹۷۰،بحث مربوط به تشکیل رژیم ها را از سر گرفته اند؟دلیل اول عمومیت یافتن این باور در غرب است که آمریکا در طول جنگ جهانى دوم و پس از آن ،نقش یک (هژمونى )به معناى (رهبر)است و چنین تصور مى شود که کشور آمریکا به واسطه بهره مندى از قدرت بیشتر توانسته است این نقش ‍ را در نظام بین الملل بر عهده گیرد.