طریق عرفان (ترجمه، شرح و متن رساله الولایه علامه طباطبایی)

طریق عرفان (ترجمه، شرح و متن رساله الولایه علامه طباطبایی)

طریق عرفان (ترجمه، شرح و متن رساله الولایه علامه طباطبایی)

Publish number :

اول

Publication year :

1396

Number of volumes :

1

Publish location :

قم

(0 آرا)

QRCode

(0 آرا)

طریق عرفان (ترجمه، شرح و متن رساله الولایه علامه طباطبایی)

یکی از آثار نفیس و کم نظیر علامه طباطبائی رساله الولایه است که در عین اختصار و ایجاز مطالب محوری را مطرح ساخته و از رازهای نهفته دین پرده برداشته است. این رساله ارزنده شاهکار علامه طباطبائی است؛ چنانکه آیت اللَّه جوادی آملی آن را (بهترین اثر) ایشان دانسته و آیت اللَّه حسن زاده آملی فرمود: مأدبه‌ای آسمانی آراسته برای نفوس مستعده به نور ولایت است. مؤلف در این رساله از ( ولایه اللَّه) و ( ولی اللَّه) شدن گفته است و کمال حقیقی انسان را در سایه پذیرش ولایت الهی امکان پذیر دانسته؛ یعنی انسان در ذات خدا فانی و در بقاء او باقی شود و چنین کسی لایق عنوان (ولی الله) می‌گردد. اما چه مراحلی را باید سپری نماید تا به آن ( فنای ذاتی) برسد و ولی اللَّه به شمار آید؟ علامه طباطبایی در پنج فصل طریق وصول به آن مقام رفیع را بیان فرموده است. شایان ذکر است که از علل پر جاذبه و دلنشین بودن این رساله، این است که خود مؤلف این مراحل را طی کرده و در واقع حالات و مشاهدات خود را به عنوان یک (سفرنامه عرفانی) گزارش نموده است. مؤلف محترم در فصل اول برای ظاهر دین باطنی را اثبات کرده و دلائل عقلی و نقلی را در این خصوص به کار گرفته است و تأکید نموده که در دو منبع اصیل قرآن و سنت، معارف و رازها و علوم سری نهفته است که از دسترس ما مخفی مانده و کسی جز خداوند متعال یا شخصی که خدا بخواهد و بپسندد، دیگری از آن مطالب اسرارآمیز اطلاعی ندارد و کتاب الهی سرشار از چنین مطالبی است و بهترین مؤید برای این مسأله، وجود اصحاب اسرار برای پیامبر صلی اللَّه علیه وآله و ائمه اطهار علیهم السلام است که بعضی از مسائل را فقط در اختیار آنها قرار می‌دادند؛ چنانکه امام صادق علیه السلام احادیثی را برای جابر بیان کردند و آنگاه فرمود: (اگر این احادیث را بر ملا سازی، پس لعنت خدا و ملائکه و همه مردم بر تو باد!). در فصل دوم برای روشن شدن کیفیت و نوع اسرار و حقایق دین به بیان ارتباط عالم ماده و عالم مثال و عالم عقل با یکدیگر پرداخته و خصوصیات هر یک از آن عوالم را به اختصار آورده است و چگونگی رهایی انسان از عوالم ماده و توجه به ماورای ماده را بیان فرمود است و اینکه چه عوالمی را پشت سر گذاشته و چه عوالمی را در پیش رو دارد. در فصول سوم راهیابی به باطن عالم و اسرار غیب و ارتباط با ماوراء طبیعت را برای همگان امکان پذیر دانسته و آن را منحصر به انبیاء الهی نساخته است و تاکید کرده که انسان می‌تواند با انقطاع از دنیا به اسرار عالم و باطن این نشئه ماده راه یابد و آن را مشاهده کند حتی در همین نشئه برای اولیاء اللَّه، لقاء اللَّه امکان پذیر است و آیات و روایات رؤیت در این خصوص بهترین گواه می‌باشد. در فصل چهارم طریق وصول و دستیابی به شهود حقایق و لقاء اللَّه را بیان فرمود و یگانه طریق آن را، طریق معرفت نفس دانسته که موجب پیدایش معرفت حقیقی می‌گردد و سالک در سایه آن به فنای ذاتی دست می‌یابد و توجیه ذاتی را با تمام وجود احساس می کند. مؤلف ۲۲ حدیث از امام علی علیه السلام درباره معرفت نفس و اهمیت آن ذکر کرده است. در همین فصل است که علامه طباطبائی پس از اقامه برهان عقلی می فرماید: این برهان از مواهب الهی است که مخصوص به این رساله می‌باشد و جای دیگری مطرح نشده است و خدا را بر این عنایت سپاسگزارم. در فصل پنجم که آخرین فصل کتاب است، مؤلف محترم تصریح می‌کند که این فصل توضیح گونه‌ای است برای مطالب فصل دوم وبا استفاده از آیات قرآنی اثبات می‌کند که از خصوصیات و مقامات اولیاء کسی جز پروردگارشان آگاه نیست و بر آن احاطه ای ندارد و این افتخار برای آنان بس است که ولایت امر اولیاء اللَّه را خداوند به عهده گرفته و مربی و بشارتگرشان نیز خداوند سبحان است و هو الولیّ الحمید و انسان در این مرحله از ( اعتماد به نفس) می‌رهد و فقط ( اعتماد به خدا) در او جلوه می‌نماید. برای آشنایی هرچه بیشتر با رساله ارزنده الولایه و اهمیت آن، فرمایشات آیت اللَّه جوادی آملی را در اینجا می‌آوریم: ایشان بیش از هر چیز به مسأله ولایت اهمیت می‌دادند. معنای و لایت آن است که انسان به جایی برسد که عالم و آدم را تحت تدبیر خدای سبحان ببیند ولا غیر. انسانی که از خود فانی است، تحت ولایت خداست، انسانی که از خود استقلال و اختیار و اراده نشان می‌دهد، هرگز تحت ولایت خدا نخواهد بود. انسان، هنگامی به مقام ولایت می‌رسد و از اولیای خاص الهی به شمار می‌آید که از خود اراده استقلالی نشان ندهد و این متفرع است بر اینکه خود را نبیند و اوصاف و افعال خود را نیز نبیند. نه تنها وصف، فعل، حال و ذات خود را نبیند؛ لذا نه به خود متکی باشد و نه به دیگران. آنگاه است که می تواند بگوید: ان ولیّی اللَّه الذی نزل الکتاب و هو یتولّی الصالحین، چنانچه رسول خدا – علیه آلاف التحیه و الثناء – فرموده است این ولایت که انسان در تحت تدبیر خدای سبحان باشد و ذات و صفت و فعل او را خدای سبحان تدبیر کند و لا غیر، مخصوص انبیای الهی نیست، رسالت و نبوت امر اختصاصی است ؛ اما ولایت امری است عام. در ولایت برای ابد به روی انسانها گشوده است. مقام نبوت و همچنین رسالت از مواهب خاصه است که اللَّه اعلم حیث یجعل رسالته، اما راه تهذیب نفس که انسان را زیر پوشش ولایت حق ببرد و موجب شود مستقیماً از سرپرستی خدای سبحان مدد بگیرد، به روی همگان باز است … مشاهده اسرار عالم مخصوص انبیاء نیست، دیگران هم می توانند به این مقام برسند ؛ با این تفاوت که انبیا، قویتر و بیشتر می بینند و شاگردان آنها کمتر ؛ ولی این چنین نیست که پی بردن به اسرار غیب منحصراً مخصوص انبیا باشد و دیگران راهی به آن نداشته باشند. چون هیچ نعمتی بهتر از این نیست که انسان در تحت ولایت و سر پرستی خدای سبحان باشد ؛ بنابراین باید راه رسیدن به این نعمت را هم جستجو کرد و قرآن کریم راه را به انسان‌ها نشان داده است. مرحوم علامه طباطبایی چون خود همانند بعضی از اساتید خاص خویش سالک این طریقت و راهی این راه بود ؛ لذا توانست سفر نامه‌ای بنویسد که همان رساله ولایت است. زندگینامه طوری است که در متن تاریخ می گذرد، سفر نامه آن است که سیر من الخلق الی الحق را بازگو کند و این انسان تا نرفت و راه را از نزدیک نپیمود، توان گویایی ندارد، همچنان که آنها که رفته‌اند توفیق باز گو کردن برای دیگران، نصیب همه آنها نشد، یا بعضی نخواستند بگویند ؛ ولی مرحوم علامه از تعداد علمای راهی این راه بود که به مقدار اینکه راه را طی کرد توانست برای دیگران باز گو کند، یعنی مشهود را مبرهن کند. آن توانایی در مرحوم علامه بود که حضور را حصول و مشهود را مفهوم و عرفان را برهان کند ؛ به قلم بیاورد و بتواند آنچه را یافت مستدل کند. مترجم با بهره بردن از درس‏‌های فلسفه و عرفان آیت الله جوادی آملی و آیت الله ممدوحی توانسته است که به خوبی از عهده ترجمه و شرح این متن کوتاه اما سنگین برآید.