مقاله مقایسه دیدگاه اسلامی با روانشناسی
مقاله مقایسه دیدگاه اسلامی با روانشناسی
0 Vote
88 View
درخت تو گر بار دانش بگیرد
به زیر آوری چرخ نیلوفری را
عنوان:
بررسی اثرات تشویق و تنبیه در اسلام و مقایسه آن با مکتب رفتارگرایی(جان لاک)
پژوهندگان:
مهدی یوسف وند ارشد روانشناسی تربیتی
سید حسین حسینی ارشد روانشناسی تربیتی
چکیده:
عنوان اصلی پژوهش حاضر بررسی اثرات تشویق و تنبیه در اسلام و مقایسه آن با مکتب رفتارگرایی(جان لاک) است ، که در این راستا ابتدا به ذکر تعاریفی از تشویق و تنبیه از دیدگاه دانشمندان اسلامی، روایات و... پرداخته ایم.سپس جایگاه و اهمیت تشویق و تنبیه را به عنوان اصلی مهم در تربیت اسلامی بیان کرده ایم. آیات کریمه قرآن مجید و روایات اهل بیت (ع) در حیطه عنوان مورد پژوهش در بخش بعد از مباحث مبذول آورده شده است.سپس به بیان دیدگاه امام خمینی (ره) در باره تشویق کودکان پرداخته ایم. صورت های تشویق ، محاسن و معایب آن در انتهای این بخش مورد بحث قرار گرفته اند. ونهایتا مراحل ودوره های تربیتی در اسلام و به موازات آن تشویق و تنبیه کودکان به عنوان ختم البحث این بخش قرار داده شده است.در بخش دوم مقاله حاضر به ترتیب به بحث در رابطه با ۱- جایگاه تشویق و تنبیه در مکتب رفتارگرایی(جان لاک) ۲- تعاریف تنبیه و تشویق در مکتب رفتار گرایی(جان لاک) ۳- و نهایتا پژوهش های انجام شده در راستای اثرات تنبیه و تشویق، پرداخته ایم.نتیجه نهایی از بررسی اثرات تنبیه و تشویق در اسلام و مکتب رفتارگرایی و مقایسه این دو مکتب باهم بخش سوم و پایانی مقاله حاضر را تشکیل می دهد.و در آخر نیز به ذکر این نکته می پردازم که پژوهش حاضر به روش توصیفی – تحلیلی صورت گرفته است.
واژگان اصلی: تشویق ، تنبیه ، اسلام ، مکتب ، رفتارگرایی
مقدمه :
با عنایت به این که این بحث- تشویق و تنبیه – از مباحث و روش های مفید و موثر تربیت می باشد، جالب این است که ذهنیت متکی بر تنبیه بدنی که امروز در برخی مدارس رد پای آن را می بینیم بر آمده از همین اندیشه قدیمی و منسوخ است که در راه تربیت حتی زدن نو آموز هم رواست.
نظر دانشمندان غربی و شعرا و نویسندگان تعلیم و تربیت اسلامی به اجمال آورده می شود:
"عنصر المعالی" بهره گیری از تشویق و تنبیه را با علم آموزی و تربیت لازم می داند و می نویسد:"هر هنری و فضلی روزی به کار آید ، پس در فضل و هنر آموختن تقصیر نباید کردن و در هر علمی که مر او را آموزی ، اگر معلمان از بهر تعلیم مر او را بزنند، شفقت مبر ، بگذار تا بزنند که کودک علم وهنر و ادب را به چوب آموزد نه به طبع خویش"(اخلاق اسلامی،محمد علی سادات،فصل ۴) .
خواجه نصیرالدین طوسی درباره تنبیه بدنی بر این باور است که :" به هر خلق نیکی که از کودک صادر شود او را مدح باید کرد و بر خلاف آن در توبیخ اول عمل قبح او را تغافل منسوب کنند تا بر انجامش اقدام ننماید، و اگر بر خود پوشیده دارند ، بر او پوشیده دارند و اگر معاودت کند در سر او را توبیخ کنند و چون معلم در اثنای توبیخ ضربی به ثمر رسانند از فریاد و شفاعت خواستن حذر فرمایند؛ چه آن فعل ممالیک و ضعفا بود. به عبارت دیگر او نیز تنبیه را جایز می داند منتهی تا حدی که تنها باعث تنبیه شود و هرگز از سرکین ورزی و شقاوت نباشد.(کلیات فلسفه ، نجاتی عثمان)
برخالف نظر دانشمندان مبذول جان لاک معتقد است، تا آنجایی که ممکن است در تربیت کودکان نباید از تنبیه استفاده کرد و همواره تشویق را بر تنبیه مقدم میداند.او اظهار می دارد که اگر قرار است از تنبیه در تربیت کودک استفاده کنید بهترین تنبیه عدم تایید کودک است به خاطر عمل نامطلوبی که انجام داده است.
وی همچنین در باره تشویق معتقد بود که بهترین نوع تشویق تایید وتمجید کودک است به خاطر عمل مطلوبی که انجام داده است به طوری که یاعث لوس شدن کودک نشود.(سی کرین، روانشناسی رشد ،فصل ۱)
نکته ای که باید به طور کامل مورد توجه مربی و کلیه عوامل تربیتی و محیط اجتماعی قرار گیرد، مساله سرنوشت خود کودکان و نوجوانان است. باید توجه داشت که نمی توان سرنوشت آنان را به دست قضاو قدر سپرد.بسیاری از پدران و مادران اینطور فکر می کند که خوشبختی یا بدبختی طفل در آینده مربوط به سرنوشت اوست.اگر سرنوشت طفل خوشبختی است هیچ قدرتی نمی تواند سرنوشت اورا تغییر داده، از
سعادت محرومش گرداند.و بالعکس اگر سرنوشت کودک بدبختی و شقاوت است ، کسی نمی تواند او را از مسیر بدبختی به مسیر خوشبختی بکشاند.راستی اگر چنین است پس پی گیریهای پیامبران و همه مصلحان اخلاقی و اجتماعی برای اصلاح و سعادت مند ساختن افراد و اجتماعات بیهوده بوده است ، در حالی که چنین نیست.
دنیای ما دنیای تلاش و کوشش است، هرچه بخواهیم شدنی است.بزرگان گفته اند:خواستن ، توانستن است.
اگر می بینیم نوباوگان اجتماع انطور که باید و شاید بار نمی آیند و احیانا پشت پا به مقدسات می زنند و یا گرفتار اعتیاد مضر هستند، برای این است که نخواستیم آنها درست تربیت کنیم، و آنها را به دست قضا و قدر سپرده ایم چه اگر می خواستیم آنهارا بهتر از این تربیت می کردیم.
نکوهش مکن چرخ نیلوفری را برون کن ز سر بادخیره سری را
توچون خودکنی اختر خویش را بد مدارازفلک چشم نیک اختری را
(ناصرخسر
تنبیه و تشویق در اسلام:
منظور از تشویق پاسخ مثبت در برابر رفتار مطلوب متربی است.این پاسخ گویی متنوع بوده وممکن است به صورت ستایش از متربی، ابزار مهرورزی به او، واگذاری مسئولیت مناسب به او، وعده پاداش و...جلوه گر می شود.
مقصود از تنبیه نیز پاسخ منفی در برابررفتار نا مطلوب متربی است و برای آن مصادیقی است، از جمله: نگاه سرد، روی برگرداندن و ... . تشویق موجب رغبت و دلگرمی و نشاط می شود، انسان را به حرکت وا می دارد و اعتماد به نفس اور ا تقویت می کند. برعکس، اگر شخص مورد نکوهش قرار گیرد، احساس حقارت و خود کم بینی می کند، توان خود را از دست می دهد و نمی تواند بر مشکلات فایق آید.
تشویق در آیینه قرآن کریم:
قرآن کریم پر است از بشارت و انذار، ولی در تربیت اسلامی بر تشویق بیش از تنبیه تاکید شده است.
خداوند می فرماید:"ما حقایق قرآن را سهل و آسان به زبان تو آوردیم تا اهل تقوا را بشارت دهی و معاندان لجوج را بترسانی"(نور۳۶).
یا " ای پیامبر به کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند، بشارت بده که جایگاه آنان در قیامت ، باغستان هایی است که نهرهای آب در آن جاری است"(آل عمران ۷۲).
چنانچه می بینیم در منطق قرآنی تشویق و امر به معروف و نیکی و بشارت به تحقق وعده الهی بر تنبیه و عذاب مقدم است.
تشویق و تنبیه در مکتب مولانا:
تشویق حس خودپسندی و حب ذات انسان را اقناع می کند.
نکوهش و ناسپاسی شخصیت انسان را تحقیر می نماید.
مولانا جلال الدین محمد بلخی اساس تعلیم و تربیت را بر شیوه تشویق و محبت گذارده و در موارد بسیاری از نقش تعیین کننده محبت سخن به میان آورده است:
از محبت دردها صافی شود از محبت دردها شافی شود
ازمحبت مرده زنده می کنند از محبت شاه بنده می شود
(مثنوی معنی دفتر سوم ،غزل چهارم)
تنبیه و تشویق از دیگاه سعدی:
" سعدی " با الهام از رافت اسلامی اصل را بر تشویق می نهد ، در صورتی که موثر واقع نشد، تنبیه را روا می دارد:
بسا روزگارا که سختی برد پسر چون پدر نازکش پرورد
خردمند و پرهیزکارش برآر گرش دوست داری بنازش مدار
به خردی درش زجروتعلیم کن به نیک وبدش وعده و بیم کن
نواموز راذکر و تحسین و زه ز توبیخ و تهدید استاد ب
اهمیت وضرورت تشویق وتنبیه ،به عنوان اصلی مهم در تربیت اسلامی
طبیعت انسانها به گونه ای است که وقتی در انجام امور مورد تشویق قرار می گیرند،معمولادر صدد بر می آیند تا آن را بهتر انجام دهند .بدون تردید تشویق وترغیب از مهمترین ارکان روانشناسی تربیتی وعامل موثر در تحریک انگیزش های پیشرفت وعملکرد فرد هستند و در فرایند تشویق موجب رغبت ودلگرمی ونشاط یادگیری وتقویت رفتارهای مطلوب می شوند. همه انسانها حتی بزرگسالان تا آخرعمر نیاز به تشویق دارندو با تشویق تحریک و به جدیت وادار می شوند.
انسانی که مورد تسویق قرار می گیرد احساس آرامش ورضایت خاطر نفس می کند وبرای جدیت بیشتر وتحمل دشواری ها آماده می گردد،برعکس ،اگر مورد نکوهش یا نا سپاسی قرار گرفت دلسرد وبی رغبت می شود واحساس حقارت وضعف می کند ونمی تواند از استعدادهای خویش به نحو مطلوب استفاده نماید.
اصل تشویق وتنبیه به عنوان امری مسلم در تربیت اسلامی شناخته وپذیرفته شده است .اصولا بهشت وجهنم انذار وتبشیر پیامبران ، آیه های مربوط به پاداش وکیفر ، وعده ووعیدهای شوق وانگیزوخوف ناک و...همه جلوه های از تشویق وتنبیه هستند .خداوند تبارک وتعالی درقرآن مجید (سوره بقره۷۲)می فرماید :ای پیامبر به کسانی که ایمان اورده وعمل صالح انجام داده اند بشارت بده که جایگاه آنان در قیامت باغستانهایی است که نهرهای آب در آن جاری است "حضرت علی (ع)"در فرمان تاریخی خود به مالک اشتر که اورا با فرمان روایی مصر برگزیده بود، دستور می دهد :که مبادابدکاران ونیکوکاران پیش تو یکسان باشند ،زیرا چنین روشی نیکوکاران را از کردار نیک دور ساخته و بدکاران را به کار بد سوق می دهد.یکی از روشهای موثر در تربیت تشویق کارهای خوب کودک است .تشویق در روح وروان کودک اثر می گذلرد واورا به انجام عمل نیک تحریض وترغیب میکند.
تنبیه و تشویق از دیدگاه اسلام:
در اسلام تنبیه به عنوان یک روش تربیتی به حساب نمی آید و در حقیقت روشی برای جلوگیری از بی تربیتی است.به عنوان مثال تنها راه مقابله با مجرم تنبیه و و برخورد تنبیهی است که جز دستورات و قوانین تمام تمدن ها و ملل است.
ترحم بر پلنگ تیز دندان ستم کاری بود بر گوسپندان
در این شعر نشان داده شده است تیز دندانی که وجه بارز صفت انسانی پلنگ است خود موجب تنبیه و عدم ترحم به او شده است. زیرا در این صورت سایر افراد را از ادامه زندگی و راحتی مانع گشته ایم.هدف از مجازات و تنبیه فرد بازگشت او به سمت اجتماع است که برای فردی که نیت انجام عمل بدی را دارد این امر خیلی راحت تر صورت می گیرد.( مروجی طبسی، محمد جواد: حقوق فرزندان ومکاتب اهل بیت ).
انبیای الهی و روان شناسان از دیر باز متوجه این موضوع بوده اند و همواره در تربیت تشویق را مقدم بر تنبیه دانسته اند. چنان که پیامبر اسلام (ص) می فرمایند: احبو الصبیان و ارحموهم.....کودکان را دوس بدارید و با آنها مهربان و رحیم باشید.
آیات و روایات در باب تشویق و تنبیه:
ابراز یا منع محبت:
طبق این اصل در جریان تربیت ، خواه در برانگیختن انجام پاره ای از اعمال یا بر ترک پاره ای از آنها باید از قدرت ناشی از پیوند محبت آمیز بهره جست.این بهره وری با دو گونه میسر است: یکی با بذل محبت و دیگری با حرمان آن.
-" وعد الله المومنین و المومنات جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ومساکن طیبه فی جنات عدن و رضوان من الله اکبر"(توبه: ۷۲)
( خداوند اهل ایمان را از مرد و زن ، وعده فرموده که در بهشت جاوید که زیر درختانش نهرها جاری است در آورد و در منزلگاه های نیکوی بهشت جاوید ماوی دهد و مقام رضا و خشنودی خدا را که برتر و بزرگتر از هر نعمتی است به آنان کرامت می فرماید.)
-" فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و یحبونه...."(مائده :۵۴)
(پس به زودی خداوند قومی را می آورد که آنان را دوست می دارد و آنان نیز خدا را دوست می دارند)
بیان مهر یا قهر:
بیان محبت از دو جهت ضروری است. نخست ایجاد تفسیری مناسب در فردی که مورد محبت قرار می گیرد نسبت به اعمال و افکار کسی که محبت می ورزد. و دوم جلو گیری از تفسیر سوء و نامناسب در فردی که مورد محبت قرار می گیرد.
- امام صادق (ع) می فرمایند:
" اذا احببت رجلا فاخبره بذلک فانه اثبت للموده بینکما"(کافی ، باب اخبار الرجل اخاه بحبه)
(هر گاه محبت کسی را در دل داشتی ، او را از این محبت با خبر کن ، که این آگاهی ، دوستی و مودت شما را استوارتر خواهد کرد)
- خداوند خویش در موقع تربیت ، این شیوه را به کار بسته است. نمونه ای از این گونه اظهار محبت را درباره ی موسی (ع) ملاحظه می کنیم:
" و القیت علیک محبه منی و لتصنع علی عینی."(طه:۳۹)
(و من محبت خویش را شامل حال تو کردم تا تحت نظر من ساخته شوی)
بیان محبت علاوه بر اظهار صریح گاه به صورت ستایش صورت می گیرد. اما باید مواظب بود که ستایش تبدیل به چابلوسی نشود.
- خداوند در قرآن کریم پیامبر اکرم (ص) را با وصفی بلند ستوده است:
" و انک لعلی خلق العظیم ".(قلم :۴)
(و در حقیقت تو بر نیکو خلقی عظیم آراسته ای)
ستایش و تمجید گاه به صورت غیابی هم صورت می گیرد.
- چنانچه خداوند درباره سلیمان ، ایوب و دیگران چنین ستایش کرده اند:
" نعم العبد انه اواب".(ص :۴۴)
خداوند در برخورد با انسان ، به جای آنکه از عذاب و عقاب سخن بگویند، بی مهری خود را نسبت به عمل و گاه عامل باز می گوید:
" لا یحب الله الجهر بالسوء".(نساء :۱۴۸)
(خدا خوش ندارد که کسی به گفتار شت به عیب خلق ، صدا بلند کند).
یا این آیه کریمه:
" یا ایها الذین آمنو... لا تعتدوا ان الله لا یحب المعتدین".(مائده: ۸۷)
(ای اهل ایمان...از حدود در نگذرید که خدا تجاوز گران را دوس ندارد).
بر اساس و مبنای آیات کریمه مبذول کاملا روشن و مبرهن است که خداوند نیز در راهنمایی و هدایت بندگانش همواره تشویق، تمجید و ستایش را بر تنبیه برتر دانسته اند.(نویسنده)
مزایای مدیریت تشویق بر مدیریت تنبیه:
هریک از دو نوع مدیریت تنبیه و تشویق دارای مزایا و معایبی هستند که در مقایسه با یکدیگر به لحاظ روانی و مدیریتی می توان یکی را بر دیگری ترجیح داد. در ذیل به ذکر چند مزیت و خصوصیت برتر مدیریت تشویق بر مدیریت تنبیه اشاره می کنیم.
۱) در مدیریت تنبیه شائبه اعمال اغراض و اهداف انفرادی و شخصی و نیز غرض ورزی نسبت به فرد تنبیه شونده وجود دارد، در حالی که چنین تصوری در مدیریت تشویق وجود ندارد.
۲) باید دانست که در مدیریت تنبیه عمومی آثار زیانبار بر فرد فرد نیروی انسانی دارد در حالی که ظاهرا تشویق گروهی اگر هم بر اساس اغراض شخصی باشد آثار زیانبار قابل ملاحظه ای ندارد.
۳) تنبیه از آنجا که جنبه سلبی و مجازاتی داردکمتر به کار آینده می آید.هرچند در بسیاری از موارد تنبیه باعث ایجاد نظم و گرایش به عمل مفید در آینده می شود.
۴) دایره کاربردی تنبیهات چندان گسترده نیست و نمی توان همه جا از آن بهره برد.به عنوان مثال در امور شهری و مقررات راهنمایی و رانندگی خیلی مفید است یا در مسائل و دستگاه های نظامی و ...اما در سایر نهاد ها و دستگاه ها از جمله ادارات چنین کاربردی ثابت و مطلوب نیست و چه بسا زیان بار است. در حال که مدیریت تشویق در همه جا حتی در امور نظامی و شهری کاربردی مفید در بر خواهد داشت.
دیدگاه امام خمینی(ره) درباره تشویق کودکان:
امام خمینی (ره) درباره تشویق کودکان و تعلیم و تربیت دیدگاه وسیع، عمیق و دقیقی داشته اند و در زمینه های تخصصی تعلیم و تربیت چنان دیدگاه و عملکردی از خود نشان داده اند که گویی در این رشته تحصیل کرده اند؛ به عنوان مثال در زمینه تشویق کودکان یکی از مسائلی که امام نسبت به آن توجهی عمیق و کارشناسانه داشتند، نقاشی کودکان بود.روزی یکی از بچه های اقوام امام نزد ایشان میرود و نقاشی قشنگی را به امام نشان می دهند. امام به نقاشی کودک خوب نگاه می کندو از او میپرسد،
این نقاشی را خودت کشیده ای؟ بچه جواب می دهد نه.نقاشی را کسی دیگری کشیده است و من فقط آن را رنگ کرده ام.امام از صداقت بچه خیلی خوششان می آید و به او می گویند: بارک...خیلی قشنگ رنگ آمیزی کرده ای....و یک جعبه مدادرنگی به بچه جایزه میدهند.
صورت های تشویق، محاسن تشویق، معایب تشویق:
صورت های تشویق:
تشویق به سن و درک کودک و نوع عمل او بستگی دارد.طبیعی است که کودک خردسال ، معنی دوستی اولیا و تشویق آنها را به خوبی می داند.
تشویق صور مختلفی دارد. گاه به صورت دلجویی، گاه به صورت یک عبارت محبت آمیز، برخی اوقات یک نگاه توام بالبخند و نشاط، زمانی وعده تعریف یک قصه، گاه دادن یک بسته کوچک مداد رنگی،شیرینی ، کتاب ، لباس و .... . اولیا و مربیان باید با توجه به سن و سطح درک کودکان ، اوضاع و شرایط خاص زندگی ، ارزش و اهمیت کار او، نوع تشویق و میزان آن را انتخاب نمایند.
محاسن تشویق:
تشویق بر خلاف تنبیه که از عوامل بازدارنده است ، عامل ترغیب کننده می باشد که به انسان نیرو می دهد. شخصی که تشویق می شود از کار و زحمت خود احساس رضایت می کند و همین رضایت خاطر است که جلو خستگی و بی میلی اورا می گیرد. برخی از مهمترین محاسن تشویق به شرح ذیل می باشند:
- ایجاد اعتماد به نفس در وجود کودک
- شکوفا شدن استعدادهای نهفته
- به فعلیت رسیدن قوای درونی
- بروز زمینه های احیای شخصیت
- رهایی کودک از یاس و بدبینی
- ایجاد احساس ارزشمندی در کودک
- ایجاد تصویر مثبت و سازنده از کودک در ذهنش
- ایجاد حالت تعادل در کودک( عاطفی ، اخلاقی ....)
معایب تشویق بیجا و بیش از حد:
- وابستگی کودک به عوامل بیرون از خود
- از بین رفتن رغبت های درونی و جای گزین شدن رغبت های تصنعی
- پاداش وابسته شدن اعمال کودک
- پرتوقع و طلبکار پرورش یافتن کودک
- ایجاد حس غرور و خود بینی در کودک(امیر المومنین ع )
۸
- جلوگیری از رشد آزاد و طبیعی کودک
- جلوگیری از پیشرفت ذاتی و فطری کودک
مراحل و دوره های تربیتی در اسلام و تشویق و تنبیه فرزند:
قال رسول الله (ص): الولد سید سبع سنین و عبد سبع سنین و وزیر سیع سنین. فان رضیت خلائفه لاحدی و الا فاضرب علی جنیه فقد اعذرت الی الله تعالی.
یکی از احادیث پر ارزش نبوی که در باب تربیت اولاد ، راهنمای همه پدران و مادران و مربیان است این روایت شریف است: فرزند، ۷ سال مولا ، ۷ سال بنده ، و ۷ سال وزیر است. پس اگر در سال بیست و یکم روحیات او مورد رضایت تو بود شکر خدا نما، و الا واگذار ، که در پیشگاه خدا معذوری.
- این روایت شریف دارای دو چهره انشایی و اخباری است. از یک سو توصیفی از چگونگی وضعیت درونی فرزندان در سنین مختلف است و نحوه نگرش کودک به خود را در دوران های متفاوت زندگی می نمایاند. و ا دیگر سوی توصیه و دستور العملی برای مربیان تا شیوه برخورد با رفتارها و حالات روحی کودک را در ادوار گوناگون آموزش دهد.
- مخاطب این سخن همه کسانی هستند که به نحوی با کودکان و نوجوانان سو کار دارند و با آنها مستقیم یا غیر مستقیم روبه رو می شوند.
۱) *سید* نماد موجودی است که نظرا و عملا نسبت به بندگان خود استقلال و اختیار تام دارد و خود را در رای و حکم صائب می بیند. نه با بندگان خود در امور مشورت می کند و نه نظر آنها را می خواهد.لذا انتظار اطاعت بی چون و چرا را از بندگان خویش دارد و هیچ گونه تخطی و سرپیچی را بر نمی تابد.
۲) *عبد* سمبل انسانی است که نه در عمل استقلال دارد و نه در رای ، صائب و مقبول دیده می شود.از این جهت هیچگاه طرف مشورت قرار نمی گیرد و تنها از او انتظار اطاعت و امتثال کامل می رود.لذا عبد هر چه بیشتر مطیع و فرمان بردار باشد کامل تر است.
۳) * وزیر* نماینده انسانی است که رای او مسموع و نظر او قابل احترام و شایسته دقت است.اما استقلال عملی نداشته و حکم او نافذ نیست. وزیرخود را را سزاوار نظرخواهی و مشاوره می داند و رای مستقل می دهد، و به هیچ روی تحمل پرخاش و بی احترامی را ندارد و امر و نهی مستقیم را بر نمی تابد.
روان شناسی رفتارگرایی (جان لاک) و نگاهی گذرا به رویکرد روان تحلیل گری(زیگموندفروید):
در حدود قرن شانزدهم(قرون وسطی)، عقاید ونظراتی متفاوت از آنچه اکنون در مورد کودکان وجود دارد، وجود داشت. اروپاییان کودک را مینیاتور بزرگسالان می دانستند؛ پس همان توقعاتی را که از یک بزرگسال داشتند از کودکان هم درخواست مینمودند. آنها توقع داشتند که کودک مانند یک بزرگسال فکر و عمل نماید و وظایفی را که حتی یک بزرگسال در معدن انجام می دهد، آنها نیز انجام دهند. به دلیل سطح پایین بهداشت و تعداد سالهای اندک امید به زندگی، تعداد بسیار زیادی از کودکن در همان بدو تولد یا در سالهای اولیه می مردند و از آن جا که ارتباطات در آن زمان و نیز تقسیم وظایف در جوامع محدود بود و از طرفی اغلب افراد به کارهایی سخت میپرداختند، تعداد زیاد بچه یک مزیت بهشمار می آمد. از این رو پسر و دختری که در سنین پایین با هم ازدواج میکردند(چون خودشان هم به نحوی از خانههایشان به دلیل تحمیل هزینه های زیاد بر خانواده، بیرون رانده شده بودند) بیش از آنکه به فکر تعلیم و تربیت کودکان و رفع نیازهایشان باشند، به فکر افزودن بر تعداد آنها بودند. دیدگاههای منفی در آن زمان، نسبت به کودکان رواج زیادی داشت. بسیاری ، کودکان را بد، شرور و پست می دانستند، پس طبیعتاً رفتار مناسبی با آنها نداشتند.
این برخوردها تا آنجا ادامه داشت که افرادی همچون "جان لاک" و "ژان ژاک روسو" از قرن هفدهم شروع به ارائه نظراتی متفاوت از آنچه در گذشته وجد داشت، پرداختند. جان لاک، کودک را مانند لوح سفیدی می دانست که از بدو تولد هر آنچه را که برایش اتفاق میافتد در آن لوح ثبت میکند؛ پس کودک ذاتاً پست و شرور نیست. روسو نیز با ارائه کتاب معروف خود،"امیل" در مورد تعلیم و تربیت کودکان مطالبی را ذکر نمود.
همزمان با انقلاب صنعتی، انقلابی نیز در نوع تفکر و رفتار مردم اروپا به وجود آمد. از آن زمان تا کنون هرچند مفاهیمی مانند رفاه و اوقات فراغت به خزانه لغات مردم اضافه و قوانین کار اصلاح شد، اما نیاز به کار و فعالیت حتی بیشتر از قبل احساس شد، پدر و مادر مجبور شدند هم در خانه و هم در بیرون از خانه دوشادوش یکدیگر به فعالیت بپردازند، دیگر تقسیم کار سنتی به آن مفهوم وجود نداشت، دیگر مفاهیمی مانند کار زنانه و کار مردانه وجود نداشت؛ هر دو مجبور بودند برای رفع نیازها و به دست آوردن رفاه و زندگی در دنیای مادی مصرفگرا تلاش کنند. کارها از حالت مشاغل بدنی خارج شده و ماشین تمام کارها را انجام میداد. تقسیم کار در جوامع و مشاغل تخصصی برای رفع کوچکترین نیازهای مردم ایجاد و در این شرایط دیگر نه فرصت و نه نیاز به تعداد زیاد بچه احساس میشد. همزمان با کاهش تعداد بچه های یک خانواده، نیاز به تربیت صحیح آنها هم ایجاد شد.
قرن بیستم زمان انفجارعلم و شاید مهمترین رویداد در این دوران اختراع کامپیوتر بود. تکنولوژی روزبهروز پیشرفتهتر شد و همراه با خود، رفاه بیشتری به وجود آورد. مشاغل تخصصیتر شدند، دیگر
توان بدنی اهمیت زیادی نداشت، قدرت تفکر و خلاقیت حلال مشکلات و پیشزمینه کسب مشاغل بسیار تخصصی آن دوران بود. در دهه ۱۸۷۰ جرقه ایجاد روانشناسی علمی در لایپزیک آلمان توسط ویلهلم وونت زده شد و فروید در قرن بیستم به عنوان تأثیرگذارترین فرد در حیطه روانشناسی شناخته شد. زمانی که او
۱۰
توجه خود را به دوران کودکی، آسیب ها و رشد کودکی معطوف کرد، تعداد زیادی از روانشناسان دیگر در مخالفت و موافقت با او نظرات خود را بیان کردند و این چنین ایدههای نوین در باب تربیت کودک پدید آمد. راهنماها و مقالات زیادی در مجلات چاپ شدند که چگونگی رفتار با کودک را به والدین میآموختند و راهحلهای عملی در اختیار آنها قرار میدادند. فروید به رشد انسان با تأکید بر جنبههای آسیب شناسی آن میپرداخت در حالیکه افرادی همچون پیاژه به رشد شناختی و کلبرگ به رشد اخلاقی کودک بها میدادند .
پس جوامع پیشرفتهتر شدند، زمان فراغت کاهش یافت، پدر و مادر مجبور شدند هر دو کار کنند و فرصت کمتری برای تربیت کودکشان داشتند، از طرف دیگر میدانستند که تربیت کودک به ویژه در سالهای اولیه زندگی اهمیت بسیار زیادی دارد و برای اینکه کودک خود را برای زندگی در دنیای مدرن تجهیز کند نیاز به آموزشهایی بیش از آنچه در مدرسه به آن پرداخته میشود، احساس گشت؛ پس کودکان خود را در مهدکودکها و پیشدبستانیها میگذاشتند تا به این اهداف دست یابند .
دو وظیفه عمده مهد کودک ها:
۱-نگهداری
۲-ورزش
که در دورههای مختلف زندگی کودک این عوامل متفاوت به نظر میرسند.
برخی روانشناسان مانند فروید معتقدند رشد در ۵ سال اولیه زندگی اتفاق میافتد، برخی مانند ملانی کلاین پا را فراتر گذاشته و معتقدند رشد در همان یک سال اولیه زندگی اتفاق میافتد. به هر حال باید بدانیم در هر زمان از دوران کودکی، کودک نیازهای خاصی دارد که برآوردهکردن آنها میتواند نیروی لازم برای ادامه زندگی و حل مشکلات را در فرد بهوجود آورد. مهد کودک خوب، مهدکودکی است که بتواند تمام این نیازها را در خوشبینانهترین حالت و دست کم تا حدودی برطرف سازد. این بخش با تأکید بر نظریه اریکسون که رشد را فراتر از ۵ سال اول در نظر گرفته تهیه شده است .
اولین بحرانی که کودک با آن مواجه می شود، اعتماد در برابر بیاعتمادی است و نیروی این دوران امید نامیده میشود. این مسئله از بدوتولد آغاز شده تا ۲ سالگی ادامه مییابد. نوزاد نیازهایی دارد که با خنده، گریه و حالات دیگر آن را نشان میدهد. اگر این نیازها به موقع برآورده شوند یا دستکم تلاش شود مطابق با خواست کودک انجام شود، احساس اعتماد در کودک پرورش مییابد. در غیر این صورت اگر نیازهایش به موقع ارضا نشوند،احساس بیاعتمادی در او پرورش خواهد یافت که تا آخر عمرش با او باقی میماند.
نیازهای اساسی کودک عبارتند از گرسنگی، نیاز به تعویض پوشک، نیاز به محبت، نیاز به درآغوش گرفتهشدن و نیاز به رهایی از درد. زمانی که این نیازها(غالباً توسط فردی دیگر) برطرف شوند، کودک
۱۱
میفهمد که حالات دشوار دائمی نیستند و زمانهای سختی روزی تمام خواهند شد، حال یا توسط خودش یا توسط دیگری، پس امید به بهبود شرایط در او ایجاد میشود؛ اما زمانی که از درد و گرسنگی گریه میکند و کسی را برای کمک به خودش نمییابد این طور برداشت میکند که هیچ تغییری در محیط ایجاد نخواهد شد، شرایط به همین صورت بد باقی میماند و او قادر نیست هیچ تأثیری بر محیط بگذارد. یکی از نیازهای مهم کودک در این دوره نیاز به در آغوشگرفته شدن است. گاهی کودک بدون هیچ دلیلی گریه میکند، در این لحظه نیازمند روابط اجتماعی است. باید دانست نیازهای اجتماعی کودک حتی در این سن نیز اهمیت دارند. پژوهشی که توسط اشپیتز انجام گرفت نشان داد، کودکانی که در پرورشگاههای حتی مجهز زندگی میکنند و نیازهای مادی و بیولوژیکی آنها به خوبی برآورده می شود هم به دلیل زندگی ماشینی و عدم برقراری ارتباط انسانی و اجتماعی و همچنین زندگی در محیطی که تمیز است اما تحریککننده نیست تا ۳۰ نمره IQ با بچه های خانوادههای دیگر، حتی خانوادههای فقیری که به سختی نیازهای اولیه کودکشان رابرطرف میسازند، متفاوت است. از طرفی ارتباط عاطفی و نزدیک با مادر یا جانشین و مراقب او در این ۲ سال ابتدایی میتواند مفهومی به نام دلبستگی(بالبی) را ایجاد کند که مبنای ارتباطات آتی کودک را تشکیل خواهد داد. پس در این دوران رفع نیازهای کودک اساسی است اما نه در آن حدی که برآوردن نیازهای او باعث اضطراب مادر شده و دغدغهای ذهنی برایش ایجاد کند. پرداختن بیش از حد به خواستهها و مطالبات کودک به نحوی کودک اساساً با مفهومی به نام "ناکامی" بیگانه باشد، باعث لوس شدن و تخریب شخصیت او خواهد شد .
بین حدود ۲-۵ سالگی، خودمختاری در مقابل شک و شرم ایجاد خواهد شد(سنین تقریبی هستند). این مسئله از زمانی آغاز میشود که کودک به راه میافتد و میتواند از واژه "نه" استفاده کند. "نه" گفتنهای بیش از حد کودک میتواند بیانگر خودمختاری و نیاز او برای تسلط بر محیط باشد، نه مخالفت کردن قطعی. کودک به راه میافتد، همه چیز را دستکاری میکند، این دوران، دورانی است که حتی به خراب کردن اسباببازیهایش به منظور تسلط و کنجکاوی بر آنها میپردازد. در صورتی که نیاز کودک به خودمختاری با مخالفت والدین مواجه شود، احساس شرم در او ایجاد خواهد شد. یکی از تعارضهای مهم این دوره که باعث کشمکش بین کودک و خانوادهاش می شود، یاد گرفتن آداب توالت رفتن است، چنانچه این مسئله با خشونت و بی حوصلگی مادر یا مراقب او انجام گیرد، احتمالاً احساس شرم در کودک دامن زده خواهد شد .
در سنین پیش دبستانی(۴-۷ سالگی) شاهد ابتکار در مقابل احساس گناه هستیم. کودک در این دوران مبتکر بودن خود را به شیوههای مختلف نشان میدهد؛ در این دوران به خوبی میتواند از مداد استفاده کرده و نقاشیهای عجیب و غریب بکشد، خوابهای عجیب و غریب و احتمالاً کابوس میبیند، شعر میسراید، بازیهای ابتکاری انجام میدهد، کاردستیهای جالب و بعضاً عجیب و غریب درست میکند و بعضی موارد دیگر که برای بسیاری از والدین آشناست. در صورتی که به این ابتکار کودک بها داده شده، پرورش داده شود، مبنای خلاقیت برای سالهای آینده و موفقیتهای وابسته به خلاقیت در او ریخته می شود و در صورتی که به کارهای کودک بیتوجهی شود یا به خاطر دستکاری کردنها و بعضاً کارهای عجیب و
غریبش مورد تحقیر قرار گیرد و سرزنش شود، احساس گناه در او شکل خواهد گرفت .
در سنین پیش دبستانی احتمال بروز مشکلات و کشمکشهای زیادی در بین کودکان و والدین یا جانشینان والدینشان وجود دارد، بیشتر آنها که نیازمند مداخلات بالینی هستند، نافرمانی، قشقرق و مشکلات مربوط به آموزش توالت رفتن میباشند. زیربنای مشکلات هویتی را میتوان در این زمان یافت؛ با کودکان مطابق با جنسیتشان رفتار کنید. برخی از پدر و مادرها از جنسیت کودکانشان راضی نیستند پس او را وادار به انجام کارها یا پوشیدن لباسهای یا بازی با اسباب بازیهای جنس مخالف میکنند؛ پس کودک در دو سالگی به جای اینکه از دختر یا پسر بودن خود مطمئن شود، دچار تردید است. البته رفتار متناسب با جنسیت به معنای جلوگیری از بازیهای خودخواسته کودک با اسباببازیهای جنس مخالف یا تلقین کلیشههای جنسیتی نیست. کودک را نباید وادار به انجام عملی بر خلاف میل و جنسیتش کرد.
نکته دیگر در این دوران فراهم آوردن انواع تحریکات حسی برای کودک است. نقش این عامل در رشد هوش و خلاقیت کودک تا بدانجاست که حتی در مراقبتهای پیش از زایمان هم به آن توصیه میشود. در یک پژوهش از مادران خواسته شد که در دوران بارداری با کودکشان حرف بزنند و کتاب یا لالایی بخوانند. نتایج نشان دادند که حتی کودک پس از تولد داستانی را که به طور مداوم برایش خوانده شده را به خاطر میآورد. بر همین مبنا از والدین خواسته شده که در زمان بارداری مادر، محیط امن و سالمی ایجاد کنند. باز هم باید تأکید کرد تحریکهای حسی باید به اندازه باشند. افراط در این زمینه گاهی نتایج غیرقابل تصور و نامطلوبی بر روی کودک خواهد داشت. نکته بعدی مربوط به بازی در این دوران و نقشی است که روانشناسان برای آن قائلند. بازی ضمن تخلیه روانی برای کودک باعث صرف انرژی او در جهتی سازنده و آماده شدن او برای نقشهایی میشود که در آینده باید بپذیرد. بازی حتی اثر درمانی دارد که برخی از آن برای تشخیص و درمان بیماری ها و مشکلات موجود در خانواده استفاده می کنند؛ پس باید برای کودک و بازی کردنهایش اهمیت قائل شد. حتی نوزاد هم بازی کردن را دوست دارد؛ اما باید توجه کرد کودکان کوچکتر(۱-۵/۲ ساله) معمولاً نمیدانند چه موقع از بازی خسته شدهاند پس احساس کسالت و بی حوصلگی میکنند که در این زمان مادر باید آنها را از بازی کردن برحذر دارد و بخواباند. بین ۲-۵ سالگی ذهن کودک اصطلاحاً باز است و میتوان با تمهیداتی بهره هوشی او را حتی افزایش داد. پرداختن به موسیقی و ورزش از مواردی هستند که میتوانند خلاقیت کودک را افزایش دهند و این امکان را برای کودک فراهم آورند تا بتوانند از قسمتهای مغزی بیشتری استفاده کنند.
دومین وظیفهای که یک مهدکودک برعهده دارد و باید انجام دهد، آموزش است. آموزش پیش از دبستان و آماده شدن کودک برای ورود به جهانی که در آن قانون حکمفرماست، جهانی که از او توقع انجام کارهایی می رود و جهانی که دوران فرمانروایی او در آن به پایان می رسد، نیاز به آموزش دارد. برخی آموزشها توسط مهدکودک و به طور مستقیم انجام میشود و برخی دیگر به طور غیرمستقیم و از طریق قرار گرفتن در جو وفضای مهدکودک، به طور خودبه خودی انجام میگیرد. برخی افراد مانند پیاژه معتقدند، تغییرات شناختی خاصی که در یک کودک صورت میگیرد به طور کیفی با یک بزرگسال متفاوت استٰ، در همه
کودکان به یک نحو صورت میگیرد و فضا و فرهنگ و آموزش بر آن تأثیر ندارد؛ اما برخی افراد مانند
ویگوتسکی معتقدند که آموزش میتواند عبور از این مراحل را با سرعت بیشتری امکان پذیر سازد.
پیاژه ویژگیهای خاصی را برای نوع تفکر کودکان برمیشمارد که برخی اوقات به دلیل عدم آگاهی والدین یا مراقبانشان، درگیریها و مشکلاتی ایجاد میشود. نوع تفکر کودکان عینی است؛ کودکان مفاهیمی مانند کشور و خدا را به صورت مفاهیم مجرد درک نمیکنند چون نمیتوانند آنها را ببینند. کودکان تصور میکنند دو اتفاقی که همزمان روی میدهند،علت و معلول همدیگر هستند در حالیکه با هم هیچ ارتباطی ندارند و قانع کردن کودک در این مورد بسیار دشوار است. کودکان ۲-۳ ساله مفاهیمی مانند بزرگ و دراز را با هم اشتباه میکنند و کودکان بزرگتر نمیتوانند تصور کنند که هم چیزی دراز است و هم پهن، این کودکان فکر میکنند همه چیز جاندار است حتی ممکن است یک اتومبیل را هم چون حرکت میکند،جاندار بدانند(اصلاح این عقیده اندکی زمان میبرد). مهمترین ویژگی تفکر کودکان در این دوره،تفکر خودمحور است که به نظر مشکلسازترین به شمار میرود. کودک نمیتواند واقعیت را از دیدگاه فردی دیگر ببیند، نمیتواند نظرات والدین و مراقبانش را درک کند چون جای آنها نیست، کودک فکر میکند همه مانند او فکر میکنند؛ پس در این دوران نمیتوان از او انتظار همدلی به معنای واقعی کلمه را داشت.
ویگوتسکی هر چند به این تفاوتهای کیفی در تفکر واقف است اما بر این مطلب هم تأکید میکند که با آموزش میتوان تجارب کودک را افزود و خزانه اطلاعاتی موجود در ذهنش را افزایش داد. معلم مانند راهنمایی جلوتر حرکت میکند و راه را برای کودک روشن مینماید، اما معلم هم باید قائل به تفاوتهای ذهنی یک کودک و یک بزرگسال باشد. پس اگر مفاهیم پیچیده، با در نظر گرفتن موارد بالا و ساده شدن به زبان کودک بیان شوند، کودک قادر به درک آنها خواهدبود. این راهبردی است که حتی والدین میتوانند آن را برای پاسخ دادن به رگبار پرسشهای بیامان کودکان نیز استفاده کنند. رشد اخلاق نیز یکی دیگر از انواع رشد است که همزمان با رشد شناختی در کودکان اتفاق میافتد. اخلاق در کودکان یا دارای جهتگیری متمرکز بر تشویق است یا تنبیه. کودکان کوچکتر رفتاری را انجام میدهند برای اینکه تنبیه نشوند و بچههای بزرگتر یک رفتار را انجام میدهند چون به خاطرش تشویق شدهاند.
در نهایت باید ذکر کرد، زمانی میتوان بهترین نتیجه را انتظار داشت که والدین و مسئولین مهدکودک همگام با هم عمل کنند. کودک نباید به خاطر یک مطلب در منزل تشویق شود و در مهدکودک تنبیه؛ پس روشهای تشویق، تنبیه و تقویت والدین و مربیان باید تا حد امکان شبیه باشد، از این رو جلسات مداوم مثلاً هر ماه یکبار بین والدین و مسئولین مهدکودک توصیه میشود.
تعاریف تشویق و تنبیه و جایگاه آنان در مکتب رفتارگرایی:
ریشه اصلی تفکرات مکتب رفتارگرایی در اندیشه های جان لاک حاکم است. وی برای ایجاد رفتاری خاص دو حالت رابیان میکند و از هر دو حالت به نام حالات تقویت یاد می کند.
- تقویت مناسب (که اسکینر به آن تقویت مثبت گفت): ارگانیسم عملی را به این خاطر انجام میدهد که برایش
پیامد مثبتی را به همراه دارد." کودک برای اینکه تلویزیون ببیند تکالیفش را انجام میدهد" .
- تقویت نامناسب (که اسکینر به آن تقویت منفی گفت): ارگانیسم عملی را به این خاطر انجام می دهد که
موجب رهایی او از چیز نامطلوبی می شود.(جان لاک نیمه قرن ۱۷ ، از کتاب روانشناسی تربیتی ، سیف).
بهترین تشویق و تنبیه از دیدگاه جان لاک:
از آنجایی که در فصل اول به ذکر معایب تنبیه بدنی و تشویق بیش از حد پرداختیم در این بخش فقط اهم دیدگاه لاک را در باب بهترین نوع تشویق و تنبیه ذکر میکنیم.
لاک معتقد است که بهترین تشویق برای کودک همان تایید و تمجید از او به هنگام انجام درست عمل است. و همچنین در مورد بهترین نوع تنبیه نیز معتقد است که بهترین تنبیه عدم تایید به هنگام انجام نادرست تکلیف توسط کودک است.(روان شناسی رشد ، سوسن سیف و همکاران)
تشویق و تنبیه در مکتب رفتارگرایی بسیار با اهمیت و جایگاهی مهم دارد. چه بسا در بیشتر پژوهش های انجام شده و در حال انجام همواره بر اهمیت این دو عامل به عنوان عوامل تشکیل دهنده رفتار های مطلوب جدید یا حذف کننده رفتار های نامطلوب قبلی تاکید شده است (سی کرین۱۹۸۷).
تحقیقاتی در رابطه برتری تشویق بر تنبیه:
تشویق و تنبیه به عنوان دو اصل مهم همواره در مکتب رفتارگایی مورد توجه فراوان بوده، و چه بسا درین زمینه پژوهش های زیادی نیز به عمل آمده است.
واتسون(۱۹۵۶) بر این باور بود که اگر به هنگام انجام تکالیف کودک، آنها را مورد تشویق و تمجید قرار دهیم بازده تکالیف آنها بسیار بیشتر است از زمانی که آنها را مورد تنبیه قرار دهیم.و لذا معتقد بود که تا آنجایی که ممکن است در برخورد با کودکان با نرمی ، مهربانی و لطافت برخورد کنید.
اسکینر(۱۸۷۶) در یک تحقیقی که بر روی کودکان خانواده های طبقات متوسط شهر لایپزیک انجام داده بود به این نتیجه رسیده بود که، کودکانی که به هنگام انجام تکلیف بازخورد های تشویقی دریافت می کردند عملکردشان در انجام تکالیف نسبت به کودکانی که بازخورد تنبیهی دریافت می کردند بسیار بهتر بود.
نتیجه کلی بررسی تنبیه و تشویق در اسلام و مقایسه آن با مکتب رفتارگرایی(جان لاک):
تشویق و تنبیه در اسلام و مکتب رفتار گرایی:
منظور از تشویق در اسلام" پاسخ مثبت در برابررفتار مطلوب متربی"
منظور از تشویق در مکتب رفتارگرایی" این است که ارگانیسم عملی را به این خاطر انجام می دهد که برایش پیامد مثبتی را به همراه دارد".
مقصود ازتنبیه در اسلام" پاسخ منفی در برابر رفتار نامطلوب متربی"
مقصود از تنبیه در مکتب رفتارگرایی" این است که ارگانیسم عملی را به این خاطر انجام میدهد که موجب رهایی او از چیز نامطلوبی می شود".
کاملا روشن است که این دو مکتب در تعاریفی که از تشویق و تنبیه دارند بسیار به هم نزدیک هستند و هر دو بر رفتار کودک برای کسب تشویق و اجتناب از تنبیه تاکید دارند.
هم مکتب اسلام و هم مکتب رفتارگرایی(جان لاک) به تنبیه و تشویق در امر تربیت کودک بسیار اهمیت می دهند. و لذا این دو اصل به عنوان اصول مهم در هر دو مکتب مورد بحث و بررسی قرار گرفته اند. همان طور که ذکر گردید این دو مکتب در تعاریف تنبیه و تشویق، جایگاه و اهمیت آن بسیار با هم هماهنگ و مرتبط هستند. آنچه در قرآن بیان شده و آنچه در روایات اهل بیت(ع) آمده است ، همواره برتری و اهمیت تشویق را بر تنبیه نشان داده اند و چه بسا داشتن بصیرت، فکر و ذهنی عمیق و کنجکاو و نگاهی دوباره به قرآن کریم ، آموزه های دینی و روایات می تواند راه گشای ما در بسیاری از مسائل باشد.چرا که آنچه قرآن کریم در ۱۴۰۰ سال پیش بیان کرده هنوز هم به عنوان اصل اساسی مورد توجه و قابل کاربرد است و لذا آنچه که امروز تحت عنوان مکتب رفتارگرایی(جان لاک) یا مکاتب دیگر روان شناسی به بررسی این اصول بر اساس پژوهش های علمی و حساب شده می پردازند در واقع مهر تاییدی است بر آنچه که خداوند متعال در ۱۴ قرن پیش بیان کرده اند(پژوهشگران).هر دو مکتب نیز بر این اعتقاد هستند که در تربیت کودک تا آنجایی که ممکن است و امکان دارد باید از تنبیه خود داری کرد ، زیرا اثرات حاصل شده از تنبیه بسیار مخرب و بازدارنده اند.
به عنوان چند مورد از اثرات تنبیه هردو مکتب بر این اعتقادند که تنبیه :
۱- باعث ترک عمل نامطلوب به شکل دایمی در کودک نمی شود
۲-حس خشم وخشونت را در کودک می پروراند
۳- اثرات آن منفی است
و .....
پس تنبیه بالاخص تنبیه بدنی در بیشتر موارد هم در اسلام و هم در مکتب رفتارگرایی مردود و نامطلوب شمرده شده است.
وحال آنکه در مکتب رفتارگرایی(جان لاک) نیز اعتقاد بر این است که نباید از تنبیه بدنی استفاده کرد.
مع الهذا در کل از مقایسه بین آیات و روایات در اسلام و مکتب رفتارگرایی چنان حاصل شد که بین آن ها هیچ گونه تناقضی در رابطه با اثرات تشویق و تنبیه در رفتار کودک وجود ندارد و هر دو مکتب نیز بر اهمیت این اصول توجه اساسی داشتند. البته هر دو مکتب نیز در بسیاری ازمواقع تشویق را بر تنبیه برتر و ارجح تر می دانند.
محدودیتها:
- عدم دسترسی به منابع مرجع در رابطه با مباحث تنبیه و شویق درمکتب رفتارگرایی(جان لاک)
- تکراری بودن موضوع مورد پژوهش
انتقادات:
- تنها انتقاد ما در راستای مقاله حاضر انتقادی از استاد گرانقدر جناب آقای دکتر صالحی است که علی رغم
راهنمایی های صمیمانه اش با گفتن این جمله" که این موضوع تکراری است" به نحوی ما را نسبت به
بررسی این موضوع دل سرد کردند.
پیشنهادات:
- پژوهشگران برای عزیزانی که ای مقاله را مطالعه می کنند پیشنهاد میکنند که اگر خواستید به بررسی
عنوانی شبیه به عنوان مقاله حاضر بپردازید بهترین عنوان " مقایسه مکتب اسلام و مکتب روان تحلیل
گری" می باشد زیرا پژوهش های انجام شده در این راستا بسیار اندک است.
منابع :
۱-قرآن کریم
۲-نیاز به اجرای مدیریت راهبردی....،سیروس ستاک، نشریه تحول اداری، شماره۶، خرداد۷۹
۳-نهج البلاغه، فیض الاسلام، نامه ۵۷
۴-بهره وری دانشگران، بزرگترین چالش، دکتر پیراف دراکر،نشریه تحول اداری، دوره هفتم، شماره ۳۴ ،
سال ۱۳۸۰
۵-حوزه و دانشگاه، فصل نامه علوم انسانی، اجتماعی، علمی و تخصصی، سال دهم، پاییز ۸۳
۶-شهید ثانی، منیه المرید، صفحه ۶۶
۷-مجلسی، بحار الانوار، جلد ۱۷، صفحه ۲۱۴
۸-مقدمه العبر، ابن خلدون
۹-نگاهی دوباره به تربیت اسلامی؛( کاوشی برای تدوین چهارچوب نظری تربیت اسلامی)،خسرو باقری ۱۰- پروین، لارنس. ای.(۱۹۹۴). روانشناسی شخصیت (نظریه و تحقیق). ترجمه: محمد جعفر جوادی و پروین کدیور (۱۳۸۱). چاپ پنجم. تهران: رسا
۱۱- شولتز، دوان. شولتز، سیدنی الن.(۲۰۰۶). ترجمه:یحیی سیدمحمدی(۱۳۸۴). چاپ هفتم تهران:ویرایش.
۱۲- پروچاسکا، جیمز.او. نورکراس، جان.سی(۲۰۰۳). ترجمه:یحیی سیدمحمدی (۱۳۸۵). چاپ سوم. تهران:رشد.
۱۳- شاملو، سعید.(۱۳۸۲). مکتب ها و نظریه ها در روانشناسی شخصیت. چاپ هفتم. تهران:رشد.
۱۴- فیست، جس. فیست، گریگوری.جی.(۲۰۰۲) نظریه های شخصیت. ترجمه: یحیی سیدمحمدی(۱۳۸۴).چاپ پنجم. تهران: روان.
۱۵- کرین، ویلیام. سی.(۱۹۸۸). پیشگامان روانشناسی رشد. ترجمه:فربد فدایی(۱۳۸۷). چاپ سیزدهم. تهران: اطلاعات.
۱۶-سیاسی،علی اکبر.(۱۳۸۴). نظریه های شخصیت یا مکاتب روانشناسی. چاپ دهم. تهران: دانشگاه تهران
http://www.aftabir.com/