داستانهاى مدرس

داستانهاى مدرس

داستانهاى مدرس

Publish number :

سوم

Publication year :

1378

Number of volumes :

1

Publish location :

قم

(0 آرا)

QRCode

(0 آرا)

داستانهاى مدرس

مقدمه در میان فقها و مجتهدینى که حضرت امام خمینى (قدس سره ) به تعظیم و تکریم آنها پرداخته است ، از هیچکس به اندازه شهید مدرس تجلیل ننموده و آنچنان عظمتى براى این انسان والامقام قائل است که دستور احداث زیارتگاهى با شکوه را براى وى مى دهد. امام درباره مدرس بیانات متعدد و سخنان زیادى به مناسبت هاى گوناگون ایراد فرموده اند، از جمله آنکه در سخنى فرموده اند: (مرحوم مدرس (ره )، خوب من ایشان را دیده بودم این هم یکى از اشخاصى بود که در مقابل ظلم ایستاد در مقابل آن مرد سیاکوهى ، و در جایى دیگر در توصیف مدرس گفته اند: آنها از مدرس ‍ مى ترسیدند مدرس یک انسان بود، یک نفرى نگذاشت پیش برود کارهاى او را (رضاخان ) تا وقتى کشتندش ... تا توى مجلس نبود (من آن وقت مجلس رفتم دیدم براى تماشا بچه بودم جوان بودم رفتم ) مجلس آن وقت تا مدرس نبود مثل اینکه چیزى در آن نیست . مثل اینکه محتوا ندارد..) یکى از برجسته ترین ویژگیهاى شهید مدرس قناعت و ساده زیستى او بود. خصوصیتى که کمتر در افرادى که همچون او به مقام برجسته و سیاسى رسیده اند روش زندگى قرار مى گیرد. او از ابتداى زندگى تا انتهاى عمر پربرکتش از ساده زیستى دست بر نداشت و این عامل او را در مبارزه پیگیر با استعمار و استبداد موفق مى ساخت . عزت قناعت و اعراض از مظاهر دنیوى هر گونه بیم و هراس را از قلب پاک و باطن با صفاى وى زدوده بود. او این زندگى را از اجداد طاهرینش الهام گرفته بود و اصولا اخلاق و رفتار و شیوه برخورد مدرس با اقشار گوناگون جامعه سیره انبیا و اولیا را در اذهان تداعى مى کرد و او مصداق بارز (العلما ورثه انبیا) بود خودش درباره وارستگى از قید و بندها مى گوید: (اگر من نسبت به بسیارى از اسرار آزادانه اظهار عقیده مى کنم و هر حرف حق را بى پروا مى زنم براى آن است که چیزى ندارم و از کسى هم نمى خواهم . اگر شما هم بار خود را سبک کنید و توقع را کم نمائید آزاد مى شوید:)

مناعت طبع و بى اعتنایى مدرس به امکانات دنیایى از همان فقرى حکایت مى کند که باعث فخر پیامبر اسلامى (ص ) بود و مى فرمود: (الفقر فخرى ) همان فقرى که عین بى نیازى و توانگرى بود. یکى دیگر از ویژگیهاى آن مجتهد ژرف اندیش ، شجاعت معنوى بود. این قدرت روحى از توجه قلبى وى به ساحت قدس پروردگار و راز و نیاز او با خداوند و توسل به پیشگاه مقدس اهلبیت عصمت و طهارت منشاء مى گرفت . او نه تنها از تعلقات مادى وارسته بود بلکه خود را از تعلقات روحى هم نجات داده و از آنچه غیر خدا بود دل کنده بود دل روشن او به نور ایمان ، حکمت و معرفت را برایش به ارمغان آورده بود. او کوه استوارى بود که قله اندیشه اش سر بر کهکشان داشت و بر جلگه تواضع دامن کشیده و چشمه حکمت از وجودش بسوى کویر انسانها و دشت تشنه دلها جریان داشت . جویبارهاى زلال محبت و عاطفه و دلسوزى و همدردى از این کوه استوار جارى بود. دریاى مواج و خروشان این شخصیت از هر گونه خار و خس کینه و کبر و غرور و ریاکارى سخت گریزان بود. در صحراى خشک ستم و توفان سهمناک استعمار، مدرس آنچنان فریاد مى زد که کاخ استبداد را به لرزه در مى آورد و در دل استعمار هراس مى افکند. مدرس چون چراغى فراسوى انسانها قرار گرفت تا آنان را از ظلمت خیره کننده غفلت و بى خبرى نجات داده و بسوى حق و حقیقت رهنمون سازد: یکى از مسائلى که مدرس بر آن تاءکید مى ورزید این بود که باید عمیقترین واقعیتهاى معنوى احیاء شده و استوار بماند و در جامعه جریان یابد تا فطرتهاى تشنه فرهنگ و اندیشه را سیراب کند و در انسانها خود آگاهى و احساس مسئولیت نسبت به مسائل گوناگون را بوجود آورد. در واقع او به هویت اسلامى وسیعى که خویشتن فرهنگى و اصیل جامعه ایرانى است ، اصرار مى ورزید و معتقد بود تا ملت داراى شخصیت فرهنگى و هویتى مستقل مى باشد هیچ عاملى نمى تواند در آن رسوخ کند. او با شهامت روحى ، استقامت اخلاقى ، صداقت و فداکارى و تحمل سختى ها به استقبال خطر رفت و ضمن آنکه در آگاهى اجتماعى مردم کوشش وافر داشت به ستیز با بیگانگان و اعوان و انصار آنان برخاست و به این باور معتقد بود که بیگانگان نه تنها طالب رشد و توسعه و شکوفایى جامعه نیستند بلکه آنها در جهت نفى این مسائل کوشیده و در صددند جامعه را از هویت فرهنگى خویش بیگانه کنند. شهید مدرس در پیش بینى حوادث آینده قدرتى قوى داشت و با درک نتیجه آنها بسیارى از دردهاى سیاسى را درمان مى کرد. اهل مشورت بود، و در هنگام استماع نظرها سکوت اختیار مى کرد در پایان اندیشه خردمندانه خویش را که منطقى و مستدل بود ابراز مى داشت . او در تحلیل مسائل اجتماعى ، تاریخى و سیاسى داراى صاعقه برق آساى فکرى بود. بهمین جهت در دوران تحصیل و حتى در سنین جوانى به مسائل پیرامون خویش ‍ توجه داشت و وقتى احساس کرد آسمان اصفهان با ابر تیره ستم ظل السلطان آلوده شده به مبارزه با وى برخاست و در میدان نقش جهان (امام فعلى ) بر علیه او سخنرانى نمود. مدرس بخاطر آنکه تسلیم ظلم و جور نگردید سالها در تبعیدگاه خواف به سر برد و این موقعیت مشقت زا را بر سازش با کژى و ناراستى برترى داد: شخصیتى چون مدرس سختى ها و ناملایمات فراوانى پشت سر گذاشت تا به این مرتبه از کمال انسانى رسید. او بیابانهاى دشوار و صحارى پر خارى را در نوردید تا توانست خود را به قله حکمت و اندیشه برساند. تاءثیر سختى ها و ابتلائات در تصفیه روحى او بسیار مؤ ثر بود و هر رنجى که متحمل مى گردید دل او را از تعلقات دنیوى گسسته مى نمود و به معنویت و حکمت علاقمند مى ساخت . و...