درآمدی بر علم اصول
درآمدی بر علم اصول
Author :
Publisher :
Publication year :
1386
Publish number :
دوم
Publish location :
قم- ایران
Number of volumes :
1
(0 آرا)
(0 آرا)
درآمدی بر علم اصول
درآمدی بر علم اصول، اثر علی صفایی حائری (۱۳۳۰-۱۳۷۸ش)، کتابی است که نویسنده در آن با نگاهی نو و متفاوت به مباحث علم اصول میپردازد. در انتهای این اثر از جایگاه فقه و شئون فقیه بحث شده است. ساختار مطالب کتاب بعد از مقدمه از دو بخش درآمدی بر علم اصول و جایگاه فقه و شئون فقیه تشکیل شده است. مطالب بخش اول طی دوازده عنوان و مطالب بخش دوم ضمن هفده عنوان مطرح شده است. گزارش محتوا علی صفایی حائری که به «عین. صاد»، معروف است در مقدمه ضمن انتقاد از شیوه تدریس و تحصیل در حوزه که بر استادمحوری استوار است، معتقد است این روش دارای نقصهایی است؛ لذا طلاب و اساتید باید به درسمحوری روی آورند. به نظر صفایی حائری، فقه باید نتیجهاش حرکت و فلاح انسان و رویش او به جلو باشد و نتیجه آن ساخته شدن ابوذرها باید باشد. در واقع این فقه، فقه حکم نیست که سنتی یا پویا باشد، که فقه دین است و این فقه به تجربه و علم و به تعقل و فلسفه و به قلب و عرفان میآموزد و راه میدهد و از بنبستها و آفتها میرهاند.... اینچنین فقهی، اصولش، خیلی اصولیتر است. سعه وجودی و سیر وجودی و فلاح انسانی را میخواهد؛ چون هدایت ناس با هدایت مؤمن با هدایت متقی با هدایت محسن با سایر هدایتها برابر و یکسان نیست. انسانی که از اسلام به ایمان، به تقوا، به احسان، به اخبات، به سبقت، به قرب، به لقاء و رضوان میرسد، در این مراحل رویش، یک سهم ندارد و یک رزق ندارد. مؤلف، معتقد است اصول در دامان فقه و فقه در دامان حدیث رشد کرد و مراحل گوناگونی را طی نموده است. داستان از اینجا آغاز میشد که انسان محتاج وحی بود و غریزه و علم و عقل و وجدان او کفاف رابطههای عظیم و عمیق و وسیع او را نمیداد؛ بنابراین انسانی آمد که بهوسیله وحی با خداوند در ارتباط بود. با وجود پیامبر مشکلی در رسیدن به حکم خدا نبود و هرچه که نیاز بشر بود یا پیامبر خود شخصا میفرمود یا اینکه انسانها از پیامبرشان میپرسیدند (مرحله درایت). در مرحله دوم آنکه پیامبر را زیارت کرده و از جام رسول سیراب شده بود، به سمت قوم خودش بازمیگشت و سوغات وحی را و کلام وحی را، در گلوی تشنه دورماندههای منتظر میریخت و آنها را بهرهمند میساخت (مرحله روایت). در مرحله سوم که مرحله کتابتها و جمعآوری روایتهاست، راویان مختلف با سوغات گوناگون و حرفهایی که خودشان تحمل کرده بودند، بهسوی مردم آمدند و این حرفها مکتوب میشد و یا در دلها و حافظهها مینشست. دروغها، تحریفها، و اشتباهها، تصحیفها، تعمیمها، تخصیصها، اطلاق و تقییدها، ناسخ و منسوخها، یک جا جمع میشدند و تاریکی شبهات و سیاهی فتنهها روی مینمود. در این مرحله نیاز به اصولی بود که در فهم حکم خدا و استنباط احکام و تطبیق کلیات بر موارد خاص، کمک باشد و نیاز به اصولی بود که دروغ و راست و تحریف و تصحیف و اشتباهها و انحرافها را مشخص کند و حجت بر حکم شرعی و ادله احکام فقه را مشخص نماید. در واقع در دامان علم حدیث، فقه و اصول، هر دو به وجود آمده بودند. حدیث به فقه و تطبیق نیاز داشت و فقه به اصولی که ادله احکام را از ناخالصیها تصفیه کند و در دسترس بگذارد.