ما چگونه ما شدیم

ما چگونه ما شدیم

ما چگونه ما شدیم

Publication year :

1381

Number of volumes :

1

Publish number :

یازدهم

Publish location :

تهران

(0 آرا)

QRCode

(0 آرا)

ما چگونه ما شدیم

کتاب " ما چگونه ما شدیم؟ ریشه یابی علل عقب ماندگی در ایران " نوشته دکتر صادق زیبا کلام جزء معدود کتابهایی است که سعی در بررسی علل عقب ماندگی ما ایرانیان دارد و به گفته نویسنده به "جای روشهای معمول و متداول معلول نگری و معلول نگاری به علت جویی و ریشه یابی می پردازد." (ص ۳۶ ) این ایده پسندیده با همتی که نویسنده در مقدمه کتاب انجام می دهد می کوشد تا بجای مقصر شمردن دیگران اعم از شرق و غرب و عرب و استعمار و . . . به خود ما ایرانیان پردازد و به کالبد شناسی آنچه که به لحاظ تاریخی ایران را این گونه شکل داده ، عطف توجه کند. کتاب به ادعای نویسنده اش سعی دارد به تحلیل روند تاریخی بپردازد که "ما" در آن اینگونه شده ایم و نقش "ما" را در این "ما" شدن بررسی کند. دکتر زیبا کلام با بیان این سوال (ما چگونه ما شدیم؟) سعی در نقد تئوری متداول انقلابی دارد که " استعمار عامل عقب ماندگی " است، نظریه رایجی که ریشه در سنت مارکسیستی و نئومارکسیستی دارد و در ایران با توهم توطئه درهم آمیخته است و بر اساس آن هر اتفاقی حتی کم اهمیت ترین آنها بر اثر تبانی و توطئه چینی قدرتهای خارجی و دستهای پنهان آنان به وجود آمده است. ( کار ، کار انگلیسی هاست). هرچند صرف نفی گفتمان غالب در جای خود بسیار جذاب و در دوره خود هیجان انگیز بود ولی فارغ از تمام بحثهای محتوایی و نقدهایی که له یا علیه آن مطرح گردیده است ، دارای ایرادی ساختاری می باشد. جوابی که کتاب به سوال " ما چگونه ما شدیم؟ " می دهد در ذات خود دچار پارادوکس می شود. ۱- کتاب از جمله مهمترین عوامل عقب ماندگی ایران را شرایط زیست محیطی می داند نویسنده بر آن است که " از جمله مهمترین و اصلی ترین منبعی که در طبیعت وجود داشت آب بود و به نظر می رسد همین عامل بود که شرق و غرب را در جریان تکامل بعدی خود به راههای جداگانه کشاند." صفحه ۹۸ به روایتی نزولات آسمانی و دسترسی به دریا بوده اند که سرنوشت ما را رقم زده اند و یا در جای دیگر" وضعیت جغرافیایی سخت حاکم بر ایران باعث به وجود آمدن شرایط اجتماعی شد که در مجموع برای توسعه و پیشرفت چندان مناسب نبوده است." صفحه ۱۰۹ بررسی ها نشان می دهد مجموعه دلایلی که در فصل دوم کتاب ارائه می گردد با سوال در تناقض قرار می گیرد . محقق عالی قدر که سعی دارد توهم توطئه را بزداید و توپ عقب ماندگی ایران را از زمین استعمار خارج کند و در دامن خودمان بیندازد(که اقدام درستی است) به یکباره خیال همه "ما" را راحت می کند و با نظریه ای جبر مسلکانه که بسیار شبیه به دترمینیزم زیست بومی است همه را از ما و دیگری تبرئه می نماید ، گناه را به گردن چرخ گردون و ابر و باد و مه و خورشید و فلک می اندازد و هرچه را در مقدمه بافته است پنبه می کند زیرا که ما نقشی در کمی بارش و نبود آب نداشته ایم و دست تقدیر الهی این بار به جای ایادیان استعمار ما را از پیشرفت و توسعه باز داشته است. ۲- عامل دومی که در چگونگی "ما" شدنمان تاثیر دارد و در دو فصل ۳ و ۴ به آن پرداخته شده است هجوم قبایل آسیای میانه و خصوصا مغولها ذکر گردیده است " به قدرت رسیدن قبائل در ایران از قرن یازدهم به این طرف نه تنها کمکی به رفع مشکلات و معضلاتی که بر سر راه توسعه و تکامل ایران قرار گرفته بودند ننمود ، بلکه با در نظر گرفتن تبعات اجتماعی بلند مدت این تحول، می توان گفت که این موانع عمیق تر گشته و گسترده تر شدند." صفحه ۲۰۰ دلایل ارائه شده در این دو فصل این سوال را در ذهن متبادر می کند که اساسا در بررسی ریشه های عقب ماندگی ما بین استعمار و قبایل آسیای میانه چه تفاوتی وجود دارد و همان نقدی را که ایشان بر تئوری " استعمار عامل عقب ماندگی است" وارد می کند بر این نظر ایشان نیز وارد است و باید پاسخ دهند که چه شد که مغولها به ایران حمله کردند و ما را مورد تاخت و تاز قرار دادند؟ چرا ما نتوانستیم این قبایل صحرا نشین را مورد هجوم قرار دهیم؟ و یا چرا نتوانستیم در مقابل تهاجم شان مقاومت کنیم؟ در واقع کتابی که با فرض ردیابی و شناسایی علتهای درونی عقب ماندگی ایران و ما ایرانیان تالیف گردیده است در بیش از نیمی از حجم خود تنها به ذکر عواملی خارجی و خارج از دسترس ما می پردازد و در واقع خود در دامی می افتد که سعی دارد از آن بگریزد. با اینکه در فصول آخر به برخی عوامل درونی نیز پرداخته شده (مثلا به بحث خاموشی چراغ علم فارغ از مناقشات آن مفصلا پرداخته شده است) ولی در یک نگاه کلی به کتاب و حجم مطالب تخصیص داده شده به عوامل مختلفه می توان گفت کتاب ":ما چگونه ما شدیم" خود را نقض کرده است و باز هم همانند نظریه متداول و رایج سعی در مبرا کردن "ما" از "ما" شدنمان دارد و این بار از همه عوامل طبیعی و جغرافیایی و ... کمک می گیرد تا باز هم بگوید که چگونه "ما" را "ما" کرده اند و نقش "ما" را در این "ما" شدن به حداقل ممکن برساند.