ابن سینا و ریاضیات اسلامی
ابن سینا و ریاضیات اسلامی
0 Vote
54 View
دستاوردهای ابنسینا در زمینه علم و خدمات او به فلسفه علم ابنسینا عموماً به عنوان یکی از مهمترین فیلسوفان و طبیبان جهان شناخته میشود، و تحقیقات بسیاری راجع به خدمات او به علم و فلسفه، انجام شده است. این مقاله چکیده طرحی کلّی از فلسفه علم ابنسینا ارائه میکند تا چارچوب یا معیاری برای فهم فلسفه طبیعی او نشان دهد. مدعای این مقاله این است که فلسفه علم ابنسینا فقط دارای اهمیت تاریخی نیست بلکه میتواند نقطه آغاز سودمندی برای شکلگیری و شکوفایی فلسفه علم اسلامی معاصر باشد. در این مقاله همچنین اهمیت ابنسینا در فلسفه بهداشت و پزشکی بررسی میشود. واژههای کلیدی: خدمات یا سهم ابنسینا در علوم مختلف؛ فلسفه علم اسلامی؛ بهداشت و پزشکی در اسلام؛ ابنسینا و اندیشه عقلانی اسلامی معاصر. یک. بدون تردید ابنسینا اندیشمندی اسلامی که در تمدن اسلامی به علم اهتمام داشته است. در واقع ابن سینا چهره یک قهرمان عامیانه یا محلّیfolk hero) ) را به دست آورده است، بهویژه در مناطقی با فرهنگهای عربی، ایرانی، و ترکی، یعنی در جاهایی که داستانهای بیشماری در ارتباط با تواناییهای فکریِ استثنایی او در طول قرنها از راه قصههای عامیانه از زبان مادربزرگها به نوههایشان رسیده است. علاوه بر این، هنوز میراث پزشکی او در سرزمینهایی، مثل پاکستان و هند، که پزشکی اسلامی کاربرد دارد، زنده است؛ و تاثیر او به عنوان یک فیلسوف و متالّه در هر جا که سنّت فلسفی اسلامی زنده است، مثل ایران، کاملاً احساس میشود. نشانه احترامی را که برای او تقریباً به عنوان صورت ازلی فیلسوف-دانشمندِ مسلمان قائل هستند، میتوان در شمار بیمارستانها، مدارس، و مراکز پژوهشیای که، از مراکش گرفته تا مالزی، نام او را بر سر در خود دارند، مشاهده کرد. با علم به این که ابنسینا خدمات بزرگی برای علومی چون زبان، موسیقی، روانشناسی، و غیره، و حتّا علوم غریبه داشته است، در این مقاله قصد داریم تعریف علم را محدود کنیم به علم ریاضی و طبیعی؛ همچنین از علم متعالی یا الهیات که تعیینکننده معیار ابنسینا در فهم فلسفه طبیعی است، سخنی به میان نمیآوریم. به دلیل شهرت ابنسینا هم در غرب و هم در جهان اسلام، تحقیقات و مطالعات بسیاری به او اختصاص یافته است و حتا اگر خودمان را به تعریف بالا از علم محدود کنیم، باز هم نیازمند نوشتن یک اثر بزرگ و چند جلدی هستیم تا بتوانیم حق مطلب را درباره خدمات ابنسینا به علم و فلسفه علم ادا کنیم. (۱) اینجا ما میخواهیم با تکیه بر یک عمر مطالعه، چکیده سادهای از آثار علمی و فلسفی او به دست بدهیم، بدون اینکه ادعا داشته باشیم بررسی ما در هیچ یک از زمینههایی که او در آنها سهمی داشته، کامل است و حرف آخر را میزند. لازم است قبل از آنکه به علوم خاصی بپردازیم، خدمات ابنسینا را به چیزی که در اصطلاحات امروزی «فلسفهی علم» نامیده میشود و مقولهی سنتیتر فلسفه طبیعی، که در واقع مهمترین عناصر میراثِ علمی اوست، مورد بحث قرار دهیم. این خدمات درواقع مهمترین ابعاد میراث علمی اوست و در خور تحقیقاتی است بسیار بیشتر از آنچه تا به امروز درباره آنها صورت گرفته است. بر این باوریم که کار ابنسینا، از این منظر، سنگِ بنای اصلی ایجادِ فلسفه علم اسلامی معاصر را گذاشته است. بحث ابنسینا دربارهی رابطه طبیعیات و مابعدالطبیعه، مفهوم صورت (Eurah) هم در علوم طبیعی و هم در علوم زیستی، رابطه میان علوم گوناگون در زمینه میراث فکری اسلامی و موضوعات بسیار دیگری که کاملاً با این شخصیت فوقالعاده در ارتباطند، تنها دارای اهمیتی تاریخی نیست بلکه با مسائل دنیای امروز ارتباط وثیقی دارد. پیش از ابنسینا، فیلسوفان بزرگی همچون کندی و فارابی به طبقهبندی علوم پرداخته بودند، که این امر برای جهانبینی مبتنی بر توحید و نیز مبتنی بر پیوند حاصل از تمام شاخههای دانش واقعی، مسئله بسیار معناداری است. ابنسینا با کسب دانشی بسیار عمیقتر از علوم خاص نسبت به نیاکان ممتاز خود و همچنین در زمانی که علوم مختلف خیلی گسترش یافته بودند، به این کار ادامه داد. هم رساله او با عنوان فی اقسام العلوم العقلیة و هم طبقهبندی علوم در کتاب شفا، از بزرگترین خدمات به این موضوع بسیار پراهمیت در تمدن اسلامی به شمار میآیند؛ به عبارتی دیگر میتوان این کار را ایجاد رابطهای دوستانه میان علوم مختلف، چه عقلی و چه دینی، نامید. (۲) از نقطهنظر اسلامی، یک فلسفه علم اسلامی واقعی و اصیل نمیتواند رابطه میان گونههای مختلف دانش و علومی را که از آنها سرچشمه میگیرد، نادیده بگیرد. خدمات ابنسینا به این موضوع هنوز هم معتبر است و مطمئناً میتواند در هر تلاش راستینی که به احیای طبقهبندی علوم اسلامی معاصر ـ که بهدرستی اسلامی باشند ـ مشغول است، نقشی بازی کند. یکی دیگر از اجزای فلسفهی طبیعت ابنسینا، خدمت او به منطق و به کار بردن منطق در علوم ریاضی است. همانطور که آ.ام.گویچون ( (A.M. Goichonو دیگران نشان دادهاند، با این که ابنسینا روش قیاسی ارسطویی را به کار میگیرد، اما به کار گرفتن قضایای تجربی را هم به عنوان حدِّ وسط (middle term) در قیاس، تصدیق میکند. (۳) دوگانگیای که در غرب میان تفکر قیاسی و استقراء علمی با دانش تجربی و حمله دیگر مدافعان دانش تجربی، مثل فرانسیس بیکن، که مقابل استدلال یا تعقّل ارسطویی میایستند، مشاهده میشود، ارتباطی به ابنسینا و متفکران اسلامی متاثّر از او ندارد. به همت ابنسینا، استقرا (induction) نقش متفاوتی نسبت به تفکر استنتاجی (deductive) موجود در جریان مسلط فلسفه غرب بازی کرد، و این دو در تفکر اسلامی به جای مخالفت با هم، یکدیگر را تکمیل کردند. یکی از اصلیترین برداشتها از مسئلهی استقرا، در قرن بیستم توسط محمد باقر صدر (۴)، فیلسوف مسلمان، انجام گرفته که از بسیاری جهات تأییدکننده و تداومبخش تلاشهای فلسفی ابنسینا در آن حوزه است. مسئله استقرا در منطق، ما را به موضوع جامع معرفتشناسی و روش به اصطلاح علمی ابنسینا رهنمون میشود. یکی از بزرگترین خدمات علمی ابنسینا اثبات این نکته بود که در حقیقت تنها یک روش برای به دست آوردن دانش علمی وجود ندارد بلکه روشهای متعددی برای این کار موجود است، از مشاهدهی تجربی و آزمایش گرفته تا استنتاج و برهان، و شهود عقلی که ابنسینا آن را «حدس» مینامد. اگر کسی تاریخ عمومی علم، از جمله علم جدید، را با دقت مطالعه کند، درمییابد که چگونه همه این روشهای دانش در مراحل مختلف کشف علمی نقش داشتهاند، و میفهمد که صحبت از یک روش علمی منفرد چقدر غیر علمی و سطحی است. از راه آنچه که کتابهای معمولی به عنوان «روش علمی» توصیف میکنند، نه کِپلِر قوانین حرکت گردشیی سیارات را کشف کرده، نه اینشتن نظریه نسبیت را، و نه آیزنبرگ اصل عدم قطعیت را. امروزه به جهت غلبه علمگرایی در میان بسیاری از متفکران مسلمان نوگرا، حجم وسیعی از ادبیاتی که در زبانهای گوناگون اسلامی تولید میشود، مبتنی بر «روش علمی» است. به هر حال، علم اسلامی برای شناخت جهان پیرامون ما، بر پایه ”یک روش“ بنا نشده بلکه بر پایه ”روشها“ شکل گرفته است، و در واقع یک میراثی در درون معرفتشناسی فلسفهی اسلامی خلق شده که ایجاد هماهنگی میان گونههای مختلف دانش ـ از جمله دانش وحیانی، دانش حاصل از کشف و شهود، تعقّل و خِرَدورزی، و دانش به دست آمده از روش تجربی ـ را امکانپذیر کرده است. (۵) یقیناً این بحث برای چالشهای جاری که علم جدید برای اندیشهی اسلامی پیش آورده، فوقالعاده اهمیت دارد، وانگهی سهم ابنسینا در این موضوع بینهایت معنادار و ارزشمند است. فلسفهی علم ابنسینا شامل یک دوره فلسفهی عالم طبیعی میشود، فلسفهای که نظمی بیحدّ و اندازه دارد و برخلاف باور برخی از متفکران جدید مسلمان به هیچ وجه منسوخ نشده است. ابنسینا در فلسفهی طبیعت خود، بهطور گستردهای، تا آنجا که به نظریهای (theses) مثل نظریهی ماده و صورت و قوه و فعل مربوط است، از ارسطو تبعیّت میکند؛ گرچه متافیزیکِ او با متافیزیکِ استگرایی (ارسطو) تا آنجا که به معنای هستی و احتمال و ضرورتِ پرسش بنیادین هستیشناختی مرتبط است، تفاوت دارد. باید به یاد داشته باشیم که اگر چه مدتها بهشدّت فلسفه طبیعت ارسطویی مورد حمله بوده است، امری که سابقهاش به آثار گالیله برمیگردد، اما ایده ارسطویی قوّه دستکم بهوسیلهی ورنر هایزنبرگ ( (Werner Heisenbergدر مکانیک کوانتوم جدید حیاتی تازه یافته است و هر دو مفهوم قوه/فعل و صورت در معنای ارسطویی، در تأویلهایی که توسط برخی از دانشمندان در عرصهی مکانیک کوانتوم معاصر ارائه میشود، هنوز کاملاً زندهاند؛ وارد زمینه زیستشناسی هم نمیشوم. (۶) بهشدّت لازم است به متفکران مسلمانی که در جستجوی خلق یک فلسفه علم اسلامی هستند خاطرنشان کنیم که خدمات ابنسینا ـ و راستش را بخواهید، خدمات فلاسفه اسلامی متأخّر همچون ملاصدرا ـ برای متفکّران اسلامی امروز چقدر ارزشمند است. (۷) هرگز نباید فراموش کرد که ابنسینا در کتاب شفا کاملترین، نظاممندترین، و عمیقترین شرح یا روایت را از فلسفه طبیعت ارسطویی در صورت اسلامی آن به دست داده است، بسیار کاملتر از خودِ آثار ارسطو؛ و تلفیقی تمام و کمال ارائه کرده که نه تنها بر اندیشه اسلامی بعد از خود بلکه بیشتر از آن بر فلسفه مدرَسی اروپایی، بهویژه بر اندیشهی آلبرتِ کبیر و توماس آکویناس اثر گذاشته است. (۸) در حال حاضر فیلسوفان توماسی (Thomistic) ای که به دنبال ابداع یک فلسفه طبیعت جدید هستند عمیقاًً مدیون خدماتِ بسیار پُراهمیتِ ابنسینا برای موضوع مذکورند، که شامل خدمات او به فلسفه زیستشناسی هم میشود که کلّاً به اندازه بحث او درباره فیزیک و کیهانشناسی مورد توجه واقع نشده است. اگرچه ابنسینا مثل خواجه نصیر الدّین توسی، احیاگر فلسفه، ریاضیدانِ برجستهای نبود، اما خدمات شایانی به فلسفه ریاضیات ارائه کرده است، از ذکر مطالعات قابل ملاحظه او درباره عناصر نظری و ریاضی موسیقی و نقش او در نقدِ هیأتِ ریاضیایِ بطلمیوسی، که در سدههای بعدی به طور گستردهای توسطِ توسی، شیرازی و دیگران پیگیری شده بود، صرفِ نظر میکنیم. تا آنجا که به خدماتِ او به فلسفه ریاضیات مربوط میشود، آنچه که اهمیت دارد بحث ابنسینا دربابِ صورت ریاضی در رابطه با مفاهیم منطقی و رابطه درست میان منطق صوری و منطق ریاضی است. تاکنون کار ناچیزی دربارهی فلسفه ریاضیاتِ اسلامی انجام شده است. هنگامیکه چنین کاری تحقّق یابد، آشکار خواهد شد که حتا در این زمینه هم ـ زمینهای که البته در آن، خدمات ریاضیاتی او هرگز به عظمت کار دانشمندان فلسفیاندیشی چون ابنهیثم، عمر خیام، و نصیرالدّین توسی نیست ـ ابنسینا در ابداع فلسفه ریاضیات بهعنوان یکی از شاخههای فلسفه علم اسلامی، نقش مهمی داشته است. عناصر گوناگون فلسفه ریاضی و طبیعی ابنسینا، یا آنچه را که امروزه «فلسفه علم» نامیده میشود، میتوان در کتاب شفا یافت. این اثر میبایست با رویکردِ استخراج کلِّ فلسفه علم او، از جمله کیهانشناسی عمومی، (۹) فلسفه فیزیک، فلسفه اَشکال زیستن، و فلسفه ریاضیات، بهطور کامل و درستوحسابی مورد مطالعه قرار گیرد. از این منظر احتمالاً هیچ اثر دیگری در سالنامههای ( (annalsاندیشه اسلامی به اندازه کتاب شفا اهمیت و اعتبار ندارد. همچنین در همین اثر دائرةالمعارفگونه است که برای نخستین بار شاهد یک برداشتِ نظاممند از سه قلمرو ـ جمادات، گیاهان، و حیوانات ـ در ارتباط با یکدیگر هستیم، چیزی که در هیچ یک از آثار یونانی نمیتوان نمونهاش را، با این روش نظاممند، پیدا کرد. همچنین در همین کتاب است که ایده زنجیره بزرگِ هستی بهعنوان بنیانِ متافیزیکی مرکّب از همه علوم گوناگون، از فیزیک (در مفهوم جدید آن) گرفته تا علوم زندگانی تا هواشناسی تا نجوم و سرانجام تا علم هستی ورای این عالَم مادی، را به کار رفته است. با اینکه عناصر این اندیشهها در میان فیلسوفان یونانی و فیلسوفان نخستین اسلامی موجود بوده است، اما وجودِ تلفیق ( (synthesisیا یکپارچهنگریِ آنها متعلّق به ابنسیناست، تلفیقی که نقشی اساسی در تاریخ علم و تاریخ طبیعی بعد از خود، هم در جهان اسلام و هم در غرب، بازی کرده است. دو. ابنسینا فقط مشهورترین فیلسوف-دانشمند مسلمان نیست، بلکه علاوه بر اینها مشهورترین مرجع و صاحبنظرِ پزشکی در دنیای اسلامی کلاسیک، و همانطور در قرون وسطی در غرب، به شمار میرفته است. خدمات او به پزشکی، داروشناسی و موضوعهای مرتبط با آنها بسیار وسیع است، و اگر کسی بخواهد حق مطلب را درباره همه آنچه که ابنسینا در این زمینهها انجام داده به جا بیاورد، نیازمند یک کار مجزا و مستقل است. چیزی که میخواهیم در اینجا بر آن تأکید کنیم فلسفهی پزشکی ابنسینا است که او آن را بر پایه تلفیق بقراط، جالینوس، پزشکی هندی و پزشکی ایران پیش از اسلام و همینطور اطبّای اوایل اسلام مثل طبری و رازی و آموزههای اسلامی دربارهی بهداشت و موضوعهای مرتبط با آن، شرح و بسط داد. سلامتی چیست؟ بیماری چیست؟ اینها پرسشهایی هستند که در چارچوبه نگاهِ مکانیکی متداولِ پزشکی مدرن، پاسخ دادن بهشان دشوار است. با این وجود فلسفه پزشکی ابنسینا پاسخ ساده و آشکاری برای این پرسشها به دست میدهد. انسان صاحبِ سطوحی از واقعیت است که در سلسله مراتب عمودیِ (vertical hierarchy) جسم او نهاده شده است که همان سطوح نفس و روح ( (soul and spiritمیباشد. و در سطح افقی هم، جسم انسان (:عالَم صغیر microcosm) دارای عناصر و طبایعی است که برای تشکیل واقعیت جسمانی انسان با یکدیگر ترکیب میشوند. سلامتی همانا تعادل یا توازنی است که میان عناصر عمودی و افقی انسان (:عالَم صغیر) وجود دارد و بیماری یعنی از بین رفتن این توازن. گذشته از اینها، برای سلامتی ضروری است که با محیط پیرامونی، تغذیه و روش زندگی، یا آنچه که امروزه به آن سبکِ زندگی میگویند، و همینطور میان وضعیت جسمی و روحی و سرانجام میان نفس و روح با خداوند نیز تعادل برقرار گردد. تکتکِ این واقعیتها و رابطه هماهنگشان نقشی در سلامتی انسان بر عهده دارند، همانگونه که از بین رفتن هماهنگی میان آنها موجب ابتلا به بیماری میشود. ابنسینا فلسفهی پزشکیِ پُر طول و تفصیل و مبسوطی را تدوین کرد که امروزه به آن پزشکی کُلنگرانه (holistic medicine) میگویند. (۱۰) ابنسینا در رفتار و برداشتِ خود از بیماری، هیچیک از امکانات یا روشهایی را که موثّر یافته بود، نادیده نگرفت. ابنسینا در عین حال که از داروهای گیاهی و معدنی ( (herbal and mineralاستفاده میکرد، اما در کنار آن به پزشکی جسمی-روانی یا روانتنی هم میپرداخت، پزشکیای که امروزه آن را درمانِ روانی ( (spiritual healingمینامند. اگر این پزشکی در قالبِ یک زبان معاصر تدوین مییافت، فلسفه پزشکی ابنسینا بدون تردید بهآسانی در جهان مورد پذیرش واقع میشد، آنهم جهان امروز که بسیار به پزشکی کُلنگرانه متمایل است. علاوه بر این، اگر پزشکی اسلامی یا ابنسینایی توسط پزشکان متبحّر و توانای این مکتب بسیار گرانقدر پزشکی بهدرستی معرفی شود، مسلماً در غرب بیشتر از طرفداران طبِ سوزنی، پزشکی تبتی و هندی، طرفدار خواهد داشت. حتا این کار موجب گسترش پزشکی اسلامی در میان خود مسلمان و در گسترهی جهان اسلام خواهد شد: چرا که با آغاز قرن بیستم میلادی (قرن چهارده هجری) کاربردِ پزشکی اسلامی در جهان اسلام، به استثنای شبهقارهی هند و پاکستان، رفتهرفته به «پزشکی عامیانه» ("folk medicine") تقلیل یافته است. اما موفقیت چشمگیر دو برادر، حکیم عبدالحمید و حکیم محمد سعید، در راهاندازی مراکز «همدرد» در شهرهای دهلی و کراچی بعد از تجزیه هندوستان، گواهی است بر اهمیت همیشگی میراث پزشکی ابنسینا. البته ابنسینا فقط ابداع کننده یک تلفیق کامل و بزرگی که دربرگیرنده فلسفه پزشکی مطلق باشد، نبود. او خدمات عظیمی به پزشکی و داروشناسی ارائه کرد. خدمات او شامل هرچیزی میشود: از تشخیص مِنَنژیت به عنوان یک بیماری ملموس و آشکار گرفته تا سرشتِ مُسریِ سِل، علّت واقعی آسم و اهمیت عصبِ بینایی، با آزمایش کردن داروهای متعددی برای بیمارهای گوناگون. البته اصلیترین راهنمای دارویی ( (pharmacopoeiaابنسینا منابع بسیار قدیمی پیش از خود او هستند، اما علاوه بر آنها داروهایی زیادی هستند که او خودش مستقیماً آنها را مورد بررسی قرار داده و تأیید کرده است. همچنین ابنسینا بر اهمیت سلامت و بهداشت عمومی بسیار تأکید میکند. در نظر ابنسینا، مثل دیگر متخصصان پزشکی اسلامی، مهمترین کار طبّ به جای درمان مرض پس از ابتلای بیمار به آن، پیشگیری از مریضی از راه سلامت و بهداشت عمومی و تغذیهی مناسب است. ترکیب داروها و تغذیهی مناسب و تأمّل و توجّه به این دو بهعنوان مکمّل یکدیگر توسط ابنسینا، منحصر به او نیست، و مشخصه عمومی پزشکی اسلامی محسوب میشود، اما خود ابنسینا اصلیترین خدماتش را نه فقط برای اینکه ایدهای عرضه کرده باشد بلکه به منظور تجویز و پیشنهادِ به کار بردن غذاهایی خاص در کنار داروهایی گوناگون ارائه کرده بود. در پزشکی اسلامی خطّ فاصل میان مواد غذایی متنوع و آنچه که امروزه دارو یا دوا مینامند بسیار باریک است، و استفاده از مواد غذاییای که دارای خواص دارویی هستند و مواد داروییای که دارای خواص غذایی هستند، امری عادی است. ایجادِ ارتباطِ متقابلِ منظّم میان این تغذیه و دستورالعملها و مصارفِ دارویی، از محوریترین خدمات او به شمار میآید، که آن را به عنوان یک میراث برای پزشکی اسلامی بعد از خود و حتا برای آشپزی سنتی(traditional cuisines) در جهان اسلام، به یادگار گذاشت. افزون بر اینها، تأثیر گستردهی این شخصیت برجسته که در جهان غرب به او «سلطان اطبّا» لقب دادهاند، موجب شده است که بسیاری از این اندیشهها در پزشکی غربی گسترش و نفوذ یابد و تا دورهی ظهور علم و پزشکی مکانیکی در سدهی ۱۱ھ./۱۷م. متداول باشد. حال نکتهی شگفت اینجاست که گرچه امروزه بسیاری از این اندیشههای سنتی در غرب زندهاند و به حیات خود ادامه میدهند، حق ابنسینا بهعنوان اصلیترین ابداعکننده این نظریه که غذا میتواند دارو و دارو میتواند غذای جسم باشد و تأثیر این دو میتواند مکمل و پیوسته یکدیگر گردد، به درستی ادا نشده است. سه. بهتر است که چند جملهای هم از خدمات ابنسینا به علوم دیگر بگوییم، علومی به غیر از پزشکی، نظامهای فلسفهی علم، کیهانشناسی و تاریخ طبیعی. کتاب شفا تنها نخستین کتابی نیست که در آن، سه حوزه تاریخ طبیعی ـ بدانگونه که بعداً شناخته شدند ـ با یکدیگر بهگونهای نظاممند برخورد کنند، بلکه این کتاب عمیقترین و گستردهترین مباحث و بررسیها را درباره زمینشناسی و قلمرو مواد معدنی، نسبت به هر اثر کلاسیک اسلامی دیگری، دارا میباشد. ابنسینا گذشته از تحلیل ساختمان شهابسنگ ((meteor، به بررسی شکلگیری سنگهای رسوبی و نقش زلزلهها در پیدایش کوهها میپردازد. او آشکارا آگاهی خود را از امکان تبدیل شدن دریاها به خشکی و بالعکس نشان داده بود و بنابراین قادر بود تفسیری درست از کشف فسیلها در بالای کوهها ارائه کند. او با توجّه کردن به شکلگیری فلزات، در حالیکه امکان تبدیل کیمیاگرانه را رد میکند، نظریهی گوگرد-جیوهی جابری [جابر بن حیان] را که در ترکیب با نظریات کانیشناسی ارسطو و تئوفراسطوس است، میپذیرد. آثار او و آثار دانشمندان مسلمانی که دنبالهرو راه او بودند، در روزگاری که اهمیت سمبولیک و معنوی کیمیا به فراموشی سپرده شده بود، نقش فوقالعاده مهمی در پیشرفت نظریههای مربوط به شیمی که از جهاننگری معتقد به کیمیا ناشی شده بود، داشت؛ این نکته را میبایست خاطرنشان کرد که گرچه ابنسینا تلفیقی از آراء و اندیشههای مرتبط با سرشتِ احوال مواد معدنی و فلزی ابداع کرد، اما تبدیل کیمیاگری به شیمی پیشتر از و بهدست محمد بن زکریای رازی (از۲۵۰ تا ۳۱۳ ھ./ ۸۵۴ تا ۹۲۵ م.) انجام شده بود. (۱۱) بههرجهت خدمات ابنسینا به جنبههای مختلف زمینشناسی و کانیشناسی در تاریخ این علوم جایگاه بسیار ارزندهای دارد. چهبسا از منظر آخرین پیشرفتهای علم جدید، مهمترین خدمت علمی ابنسینا، جدای از حوزهی پزشکی، در حوزهی علم دینامیک و مطالعهی حرکتِ پرتابی ( (projectile motionاست. ارسطو مسئله حرکت پرتابی در مقابل حرکت طبیعی را مطرح کرد و برای شرح آن نظریههایی ارائه کرد که پیش از ظهور اسلام توسط جان فیلیپونوس (John Philoponos) نقد شده بود. ابنسینا کاملاً از دیدگاههای ارسطو دربارهی این مسئله آگاه بود و در این موضوع، مثل فیلیپونوس، منتقدِ استگرایی (Stagirite) بود. ابنسینا نظریهی میل را بسط داد که بر اساس آن هر وقت یک جسم علیرغم حرکتِ طبیعی خود در حرکت پرتابی قرار بگیرد، در درونش «میل» ایجاد میشود تا آن را به جایگاه و حرکت طبیعیاش بازگردانَد و این امر موجب میشود که تا تمام شدن میل، حرکت ادامه یابد. دیدگاه ابنسینا هم به دیدگاه ابنهیثم که از اندازهی حرکت (momentum) سخن میگفت و هم به نظریات ابنباجه و دیگران، افزوده شد و در نهایت کار همه این دانشمندان نقشی انتقادی در آشکار کردن ناتوانی فیزیک ارسطویی در شرح حرکت پرتابی، بازی کرد و زمینه را برای ردیه گالیله بر فیزیک ارسطویی هموار گرداند. شیوهی بیان این فیلسوفان مسلمان را میتوان در گفتگوی پیزان گالیله (Galileo's Pisan Dialogue) یافت. (۱۲) بیشترین اهمیت و اعتبار ابنسینا برای علوم، تا آنجا که به مسلمانان معاصر مربوط میشود، در فلسفه طبیعی او یا به اصطلاح امروزی فلسفهی علم و پزشکی او است. امروز جهان اسلام به گسترش و رشدِ فلسفه طبیعی خود، که ریشهاش در ژرفترین آموزههای وحیانی اسلامی و چهارده قرن حیاتِ میراث فکری اسلامی است، نیاز مبرمی دارد. خدماتِ ابنسینا برای تحقق بخشیدن به این مهم از جایگاهی حیاتی برخوردارند. ابنسینا هنوز هم، پس از گذشت صدها سال، سهم عظیمی در آموزش دادن به ما دارد، نه فقط در زمینه منطق، فلسفه و پزشکی بلکه علاوه بر اینها در مورد خودِ علم، درباره اینکه چگونه میتوان یک دانشمند اسلامی اصیل شد، و بالاخره درباره اینکه چگونه میتوان علوم طبیعی را در طرح یا آرایش کلّی دانش به گونهای با یکدیگر ترکیب کرد که حافظ توحید بوده و مانع فراموش کردن و به حاشیه راندن دانش ذاتِ مطلق ((Absolute[خداوند] بهوسیله دانش محدود و ابترِ موجودِ نسبی (relative[انسان] شود؛ دستیابی به چنین دانشی هدف غایی هستی انسان است. پینوشتها: (۱) ما در کتاب درآمدی بر نظریههای کیهانشناسی (۱۹۹۳)(Nasr, S. H. (1993) an Introduction to Islamic Cosmological Doctrines, The State University of New York Press, Albany) به کیهانشناسی ابنسینا و نگاهش به علوم گوناگون پرداختهایم. این چاپ شامل یک کتابشناسی گستردهای هم از آثاری است که در زبانهای اروپایی در مورد خدمات ابنسینا به علوم مختلف و کیهانشناسی تا سال ۱۹۹۳ منتشر شده است. (۲) بدون داشتن درختی از دانش که ریشه در توحید داشته باشد و شاخههایی که ذاتاً organically)) با یکدیگر و با ریشهی درخت در ارتباط باشند، نمیتوان به میراث فکری اسلامی درست و معتبری دست یافت. نگاه کنید به: Bakar, Osman (1998), Classification of Knowledge in Islam, Islamic Texts Society, Cambridge. (۳) نگاه کنید به: Goichon, A. M., "L'Unite de la pensee avicennienne" in Archives Internationales d'Histoire des Sciences, no. 20-21, 1952, pp. 300 ff. همچنین نگاه کنید به: Nasr (1993), pp. 188 ff. (۴) متأسفانه در سال ۱۹۸۰ در کشور عراق کشته شد؛ محمد باقر صدر یکی از مستعدترین فیلسوفان اسلامی راستین روزگار خود بود. برای دیدن بحث او درباره استقرا نگاه کنید به: الاصول المنطقیة للاستقراء، چاپ بغداد، ۱۹۷۲. (۵) من در تعدادی از آثارم به این موضوع پرداختهام. برای مثال نگاه کنید به مقاله: "Reflection on Methodology in the Islamic Sciences" in Hamdard Islamicus, vol. 3 (1980) no. 3, pp. 3-13. همچنین نگاه کنید به: Bakar, O. (1999), The History and Philosophy of Islamic Science, The Islamic Text Society, Cambridge, pp. 13ff و نیز: Iqbal, Muzaffar (2002), Islam and Science, Ashgate, Aldershot. (۶) نگاه کنید به: Smith, Wolfgang (1995), The Quantum Enigma--Finding the Hidden Key, Sherwood Sugden, Peru, IL; و اثر دیگر همین نویسنده: _____________ (2003) The Wisdom of Ancient Cosmology--Contemporary Science in Light of Tradition, The Foundation for Traditional Studies, Oakton, VA. (۷) نگاه کنید به مقاله: Dagli, C., "Mulla Sadra's Epistemology and the Philosophy of Physics" در اثر زیر: Safavi, S. G. (ed., 2002), A Comparative Study on Islamic and Western Philosophy, Salman Azadeh Publications, London, pp. 180-92. (۸) البته در اسلام مکتبهای فلسفه طبیعتِ دیگری هم وجود دارد که از جمله آنهاست: مکتب هرمسی- کیمیاگری Hermetio—alchemical))، مکتب اشراق و مکتب ملاصدرا؛ گذشته از اینکه اصلاً به رویکردها و منظر دانشمندانی همچون ابوریحان بیرونی که برخی از آراء یا تزهای فلسفهی طبیعت ارسطویی را رد کردهاند، نمیپردازیم. نگاه کنید به: ابن سینا و بیرونی، الأسئله و الأجوبه: Ibn Sina and al-Biruni, Al-As'ilah wa'l-Ajwibah (Questions and Answers), ed. Nasr, S. H. and Mohaghegh, M. (1995), International Institute of Islamic Thought and Civilization, Kuala Lumpur; و همچنین نگاه کنید به مقاله: "Ibn Sina--Al-Biruni Correspondence", trans. Berjak, Rafik and Iqbal, Muzaffar in Islam & Science, vol. 1 (June 2003) no. 1, pp. 91-8. ما آخرین نفری خواهیم بود که اهمیت و اعتبار فلاسفه طبیعی دیگر را نادیده میگیریم، اما شایستگی آنها موجبِ کاهش اهمیتِ محوری فلسفهی طبیعتی که ابنسینا در تعدادی از آثارش (بهویژه در کتاب اول طبیعیات با عنوانِ «فن سماع طبیعی» در کتاب شفا) ارائه کرده، نمیشود. (۹) بنابر آنچه که ما در کتاب نصر (۱۹۹۳) به آن پرداختهایم. نگاه کنید به: Nasr, S. H. (1993), pp. 197 ff. (۱۰) این مسئله بیشتر از همه شامل کتاب نخست از اثر نامدار او القانون فی الطب میشود. نگاه کنید به: Avicenna, A Treatise on the Canon of Medicine, Incorporating a Translation of the First Book, trans. by Gruner, O. (1930), Luzac, London; همچنین نگاه کنید به: Shah, M. H. (1966), The General Principles of Avicenna's Canon of Medicine, Navid Clinic, Karachi. (۱۱) نگاه کنید به: "From the Alchemy of Jabir to the Chemistry of Razi" in Nasr, S. H. (2001), Islamic Life and Thought, ABC International Group, Chicago, pp. 120-3. (۱۲) نگاه کنید به: Moody, E. A., "Galileo and Avempace" in Journal of the History of Ideas, vol. XII (1951) no. 2, pp. 163-93; (1951) no. 3, pp. 375-422; و نیز به کتاب من با عنوان علم اسلامی: Nasr, S. H. (1999), Islamic Science--An Illustrated Study, Kazi Publications, Chicago, pp. 139-40.