علوم طبيعی و رياضی در دورهی اسلامی
علوم طبيعی و رياضی در دورهی اسلامی
0 Vote
56 View
نويسنده: دکتر ذبيح الله صفا ايرانيان علاوه بر پزشکی و داروسازی در ديگر علوم طبيعی نيز فعاليت و آثار سودمندی داشته اند. از اين ميان به علم المعادن (زمين شناسی) و علم الحيوان (جانور شناسی) و علم الحشايش (گياه شناسی) و علم الکيميا (شيمی) توجه زيادتری مینمودند و اين توجه علاوه بر آن که به ذات علوم مذکور صورت میگرفت، برای به دست آوردن يا شناختن داروها و در حقيقت برای تکميل اطلاعات در علم صيدله (داروشناسی) نيز بوده است. کار ابوريحان بيرونی خوارزمی (متوفی به سال 440 هجری ) در کتاب الجماهر فی معرفه الجواهر بيشتر متوجه تحقيق در خواص و توصيف طبيعی هر يک از اجسام و حتی شناسانيدن وزن مخصوص آنها بوده است. اوزان مخصوصی که ابوريحان برای عناصر مختلف داده با آنچه امروز میشناسند تفاوت عمدهايی ندارند. در علم جانورشناسی شناسی و گياه شناسی استفاده طبی بيشتر صورت میپذيرفت. از جمله مهمترين کتابها درباره جانورشناسی کتاب طبايع الحيوان و خواصها و منافع اعضائها از عبيدالله بن جبرائيل ( از آل بختيشوع )بوده است که به سا ل450 در گذشته است. در اينجا نبايد يک تأليف قابل توجه را در اطلاعات مختلف علوم طبيعی از نظر دور داشت و آن قراضه طبيعيات از ابوسعيد محمد بن محمد الغانمی است. اين کتاب فارسی به روش پرسش و پاسخ درباره مسائل طبيعی در چهار فصل و فصل دوم در مسائل نباتی و فصل سوم در مسائل معدنی و فصل چهارم در مسائل نوادر. يک کتاب ديگر بنام رساله الشبکه به فارسی در دست داريم از ابوحاتم مظفر بن اسمعيل اسفزاری (متوفی پيش از سال 515 هجری) رياضی دان و دانشمند بزرگ آخر قرن پنجم و آغاز قرن ششم هجری که نمايندهی ناطقی از ميل ايرانيان به تحقيق درباره مسائل جديد علمی است. اين کتاب را اسفزاری درباره جوهری که صورت آن مانند شبکهايی مجوف بود (شی اسفنجی) نوشته و در آغاز آن شرحی از آن جسم داده است، اين جسم را از ميان اجسام نباتی بيرون آورده بودند و بصورت استوانهايی بوده و تجاويف مدور و مستطيل داشته است. در علم کيميا ( شيمی ) ايرانيان از اواسط قرن دوم هجری شروع به کار کردند. در تاريخ علوم عدهايی از رسائل را در علم کيميا به يک شخص افسانهايی به نام جابر بن حيان نسبت دادهاند و گويا اين رسائل منسوب به او را اخوان الصفا (جمعيت سری علمی قرن چهارم) نوشته باشند. به هر حال علم کيميا در اوايل کار منحصر بوده است به اطلاعاتی که مسلمين از راه ترجمهی کتب يونان به دست میآوردند و کار دقيقی در آن صورت نمی گرفت تا در اواخر قرن سوم بوسيله ابوبکر محمد بن زکريای رازی (متوفی به سال 313 هجری) فيلسوف و پزشک و طبيعی دان بزرگ ايران کار اساسی و دقيقی دربارهی آن شروع شد. تحقيقات و مطالعات و تجارب رازی درعلم کيميا به حدی علمی و دقيق است که بايد او را بزرگتر از همه کسانی دانست که در تمدن اسلامی در اين باب کار کرده اند. کتابهايی که ابوريحان بيرونی در رسالهی فهرست کتابهای محمد بن زکريای رازی در علم کيميا به اين دانشمند نسبت داده بسيار است. از آن جمله است المدخل التعليمی علل المعادن، اثبات الصناعه، کتاب الحجر، کتاب التدبير، کتاب الاکسير و غيره. نگاهی به عناوين همين چند رساله در رسالات کيمياوی خود مورد توجه قرار داده بود. از نتايج تجارب وتحقيقات رازی در علم کيميا کشف جوهر گوگرد، زيت الزاج و الکل ( الکحل ) است. AWT IMAGE ديگر از مؤلفان بزرگ کيميا در ايران قاضی ابوالحسن عبدالجبار بن احمد الهمدانی ( متوفی به سال 415) بوده. از آثار او رساله فی علم الکيميا مشهور است. از ابوالحاکم محمد بن عبدالملک الصالحی الخوارزمی الکاثی رسالهايی در دست است به نام عين الصنعه و عون الصناعه که در حدود سال 425 هجری به عربی نوشته بود. کتاب او به زبان فارسی ترجمه شده و اين هر دو متن به انضمام ترجمهی انگليسی چاپ شده است. ابوعلی سينا دانشمند بزرگ قرن پنجم هجری ضمن علوم مختلفی که بدانها توجه داشت به علم کيميا هم متوجه بود و چند رساله در اين صنعت از او باقی مانده است مانند: الاکسير، الکيميا، الدرالمکنون و الصناعه العاليه. در ذيل اين شرح بايد يادآور شويم که اغلب حکماء و دانشمندان معمولا" در آثار بزرگ فلسفی و حکمی خود مبحث خاصی را به بحث درباره کليات علوم طبيعی «حکمت طبيعي» چه به فارسی و چه به عربی اختصاص میدادهاند. رياضيات اهميت ايرانيان در علوم رياضی بی ترديد بسيار زياد است. در دورهی پيش از اسلام بهخصوص در عهد ساسانی رياضی دانان و منجمان ايرانی در فن خود پيشرفتهای قابل توجهی داشته اند که در اين باب پيشتر(مقالهی علم در ايران) بحث کرده ايم و اکنون بهتر آن است که بذکر کارهای مهم ايرانيان دوره اسلامی بپردازيم. در آغاز دورهی بنی عباس همين که منصور دوانيقی متوجه منجمين شد و خواست از وجود آنان در دستگاه خود استفاده کند، به ايرانيان روی آورد و آنان را نزد خود برد. در شمار اين بزرگان اشخاصی مانند ماشاءالله بن اثری از حوزهی مرو و نوبخت از اهواز و ابراهيم بن حبيب الفزاری مترجم کتاب سيد هانتا از هندی به عربی و مؤلف السند (هندالکبير) و نخستين سازنده اصطرلاب در تمدن اسلامی بودهاند. اين رياضی دانان و کسانی که بعد از آنان شروع بکار کردند اهميتشان بيشتر در آن است که فقط مانند يونانيان به جنبه نظری علم رياضی نگاه نکرده اند، بلکه جنبه علمی آن را هم مورد عنايت قرار دادهاند. علاوه بر اين، رياضیدانان ايرانی در دورهی اسلامی به منابع مختلفی در اين علم دسترسی يافتند که از زبانهای يونانی و پهلوی وسريانی و هندی بوسيله مترجمان معروف قرنهای دوم و سوم و چهارم بدست آنان رسيده بود اينست که کارهای آنان در علوم رياضی همواره کاملتر و بهتر از يونانيان و همهی طبقاتی که پيش از آنان تأليفهايی به وجود آوردند، بوده است. بسياری از رياضیدانان ايرانی عهد اسلامی مانند ابومشعر بلخی و محمد بن موسی خوارزمی و ابوريحان بيرونی و خيام نيشابوری و غياث الدين جمشيد کاشانی مسائل جديد مهم و راههای کاملا" تازه در نجوم و رياضيات نشان دادند که پيش از آنان سابقه نداشته است. مهمترين حوزهی علمی که در دوره اسلامی بوسيله رياضی دانان ايرانی ايجاد شد، حوزه بغداد است که چنانکه میدانيم از عهد منصور به بعد مدتها مرکز مهم علوم عقلی در تمدن اسلامی بوده است. نخستين کاری که در اين حوزهی مهم برای رياضيات شروع شد، نقل عده زيادی از کتابهای رياضی از زبانهای يونانی و پهلوی و هندی و سريانی به عربی است. از اين راه همهی کارهای منجمان و رياضیدانان بزرگ ملتهای قديم يونانی و ايرانی و هندی و سريانی به عربی درآمد و مايهی کار برای کسانی شد که میخواستند در علم رياضی کار کنند. از نخستين مترجمان معروف رياضی، تئوفيل رهاوی (Théophile ď Edesse) ، خاندان نوبختی، عمر بن فرخان طبری، ابوالحسن علی بن زياد التميمی، ابو يحيی البطريق، ابراهيم بن حبيب الفزاری و پسرش محمد، اسحق بن حنين، قسطا بن لوقا البعلبکی، حجاج بن يوسف بن مطر، ثابت بن قره الحرافی و پسرش ابوسعيد سنان، يوحنا القس و هلال بن ابی هلال حمصی را بايد نام برد. نتيجه کار اين مترجمان آن شد که قرن سوم و چهارم در بغداد و چند مرکز از سرزمينهای ايرانی، رياضیدانان آگاه در شاخههای مختلف پيدا شوند و آثار مشهوری بر جای گذارند. با کار ابراهيم و پسرش محمد فزاری آشنايی مسلمانان با علوم رياضی هند و حتی شايد استعمال عددهای هندی آغاز گرديد و زيجهايی بنابر روش هندوان به وجود آمد. با کارهای مترجمانی از قبيل نوبخت و فرزندش ابوسهل خرشاذماه و علی بن زياد تميمی، آشنايی مسلمانان با رياضيات ايرانی تسهيل شد. مترجمانی که کتابهای رياضی يونانيان و اسکندريان را به عربی ترجمه می کردند به همهی رسالههايی که در علوم مختلف نجوم و هيأت و ديگر علوم رياضی وجود داشته توجه نمودند. خوارزمی پسران موسی ازميان رياضیدانان قديم ايران در دوره اسلامی نخست احمد بن عبدالله الحاسب المروزی (متوفی به سال 220) است که از آثارش کتاب الابعاد و الاجرام و کتاب زيج است. بعد از او نوبت به ابوعبدالله محمد بن موسی الخوارزمی معاصر مأمون عباسی می رسد، وفات او را در حدود 232 هجری نوشته اند. وی از بزرگترين علمای رياضی دنيای قديم و کسی است که اثر او در تمدن اسلامی و مراکز علمی اروپا از قرن 12 ميلادی آشکار است. مؤلفان لاتين او را (Alkhorism) ناميدهاند. کتاب حساب او که اصل عربی آن از ميان رفته ولی ترجمهی لاتين آن، که در قرن دوازدهم ميلادی صورت گرفته، در دست است. اين کتاب تاثر عميقی در شناسانيدن حساب هندی مسلمين به دنيای مسيحی داشته است. خوارزمی در تکميل علم جبر و مقابله سهم بزرگی در ميان دانشمندان عالم دارد. کتاب معروف او بنام کتاب المختصر فی حساب الجبر و المقابله است که بوسيله ژرار دوس کرموننسيس (Gérardus Chrèmonensis) – به لاتين ترجمه شده و بعدها به انگليسی نيز نقل يافته و چاپهايی از اصل آن نيز شده است. در اين کتاب خوارزمی راه حل معادلههای درجه اول و دوم و دستور در باب چهار عمل اصلی و جذر و اربعه متناسبه و سطوح اجسام را نشان داده است. اسم «جبر» در زبان اروپايی از همين کتاب محمد بن موسی خوارزمی گرفته شده است و اين کتاب تا قرن 16 به عنوان مبنای علم و جبر و مقابله در اروپا تدريس و تحصيل میشده است. بعد از خوارزمی از ميان علمای بزرگ رياضی بايد اسم ابوالعباس فضل بن حاتم نيريزی (وفات در حدود 309 هجری ) را ياد کرد که شرحی بر کتاب الاصول بطلميوس نوشته که در دست است و اندکی جلوتر از او محمد کثير الفرغانی دربارهی اسطرلاب مطالعههای سودمندی کرده و دو رساله در اين باب و همچنين کتاب او در اصول علم نجوم با ترجمههای لاتين موجود است. از جمله دانشمندان بزرگ ايران در قرن سوم بنی موسی بن شاکر خراسانی يعنی محمد و احمد و حسن پسران موسی (که خود در علم هندسه استاد بود) معروفاند. از ميان آنان محمد کار دقيقی دربارهی مخروطات کرده و کتابی در اين باب تأليف نموده که موجود است. وفاتش به سا ل 259 اتفاق افتاد. در همين اوان ابوعبدالله محمد بن عيسی ماهانی از ماهان (کرمان) بر هندسهی اقليدس و برخی از آثار ارشميدس شرح مینوشته و در علم جبر مطالعههای عميق میکرده است، چنانکه معادلههايی از جبر بهنام او مشهور شده بود. عمربن فرخان الطبری معاصر مأمون علاوه بر شرحی که بر کتاب الاربعه بطلميوس (Onadri partitum) داشته چند کتاب در هيأت و نجوم نوشته که غالب آنها موجود است مانند رسالهای در احکام نجوم و کتاب جوامع الاسرار و کتاب مدخل القيصرانی در احکام نجوم. از ميان منجمان اين دوره ابوالعنبس الصيمری (از صيمره يعنی مهرگان کدگ- مهرجان قندق قديم) بنابر روش ايرانيان دربارهی علم نجوم و احکام آن کتابی بنام اصل الاصول تأليف نموده بود که نسخهايی از آن در دست است. ابوالعنبس در سال 275 هجری فوت کرد. معاصر او ابومشعر الفلکی جعفر بن محمد بلخی (متوفی به سال 272 هجری ) از جمله بزرگترين رجال علوم رياضی و نجوم در قرن سوم است. از ميان کتابهای متعددش در حدود 12 کتاب اکنون در دست است، مانند: قرانات الکواکب، کتاب الادوار، کتاب الاصل، مقدمه علم نجوم و احکام تحاويل سنی العالم و غيره. رياضیدانان قرن چهارم ابوالوفامحمد بن محمد بوزجانی (328- 387 ) از بوزجان (نيشابور) تحصيلات خود را در خراسان انجام داد. وی از مترجمان مشهور کتب رياضی از يونانی به عربی و از جمله مؤلفان بزرگ عهد خود است و تخصص او بيشتر در نجوم و هندسه و مثلثات و علم جبر و مقابله بوده است. وی علاوه بر تأليفهايی که میکرده بسياری از کتابهای علمای قديم رياضی را شرح نموده بود، مانند آثار ديوفانتوس (Diophantos) و هيپارخس (Hipparchos) و کتاب محمد بن موسی خوارزمی را که هر سه در جبر بوده است. هفت جز از شرح او بر کتاب المجسطی بطلميوس در دست است وعلاوه بر آنها، کتاب الهندسه و کتاب الکامل از تأليفات او موجود است. ابوالفتح محمود بن محمد بن قاسم الاصفهانی از مشاهير مترجمان و رياضیدانان قرن چهارم است. وی ترجمهی کتاب المخروطات، آپولونيوس (Appolonius) را که پيش از او هلال بن هلال حمصی و ثابت بن قره حرانی قسمتهايی از آنان را ترجمه کرده بودند، تکميل نمود و تفسير گرانبهايی بر آن نوشت که ترجمهايی از آن به لاتين و انگليسی موجود است. ابوجعفر خازن خراسانی که در اواسط قرن چهارم هجری درگذشت، تأليفهای متعددی در مسائل نجومی و رياضی داشت و از آن جمله درباره آلات رصد و شرح جزئيات هر يک از آنها و کيفيت استفاده از هريک کتابی تأليف کرده بود. مقالهی دهم از کتاب الاصول اقليدس را نيز تفسير کرده و معادلهی ماهانی را در جبر بوسيله قطع مخروطی حل نموده است. رياضیدان بسيار معروف قرن چهارم، معاصر عضدالدوله ديلمی و پسرش شرف الدوله، ابوسهل حسن پسر رستم کوهی (از کوهستان مازندران) بود. وی در حدود سال 377 هجری، که شرف الدوله رصدخانه خود را تأسيس می کرد، منجم مشهوری بود و در همان رصدخانه به رصد کردن ستارگان پرداخت؛ وپکه (Fr. Woepcke) دانشمند معروف فرانسوی قرن نوزدهم بعضی از آثار او را در مقدمهی کتاب جبر خيام نقل و به فرانسه ترجمه کرده است. وی دربارهی حل معادلههای بالاتر از درجه دوم کار کرده و نيز زياداتی بر کتاب ارشميدس نوشته است. در اينجا ذکر نام يکی از بزرگترين رياضی دانان و منجمان قرن چهارم به نام ابوسعيد احمد بن محمد بن عبدالجليل سگزی (متوفی به سال 414 هجری) لازمست. وی درعصر خود و مدتها بعد از دوره خود در تمدن اسلامی شهرت داشته و از او چندين رساله در ابواب مختلف علم هندسه موجود است. از جمله کتابهای بزرگش يکی تحصيل القوانين الهندسيه، ديگری الجامع الشاهی بنام عضدالدوله ديلمی و ديگر کتاب المدخل در نجوم و ديگر تحصيل القوانين راجع به قوانينی که منجم در استنباط قضايای نجومی به آنها نياز دارد و ديگر کتاب المعانی در احکام نجوم و چند رساله و کتاب ديگر است. معلم عضدالدوله ديلمی بنام ابوالحسين عبدالرحمن بن صوفی الرازی (متوفی به سال 376 هجری) مؤلف کتاب بسيار معروف صورالکواکب است که دربارهی به چهل و هشت صورت از صور فلک البروج نگارش يافته است. اين کتاب بنام الصورالسمائيه و کواکب الثابته نيز مشهور است. اصل عربی آن چاپ شده و ترجمهای فارسی از آن موجود است. عبدالرحمن بن صوفی در علم اصطرلاب نيز کار کرده و رسالهای از او در اين فن موجود است. ابوالحسن کوشيار گيلی (گيلانی) از بزرگترين رياضیدانان و منجمان قرن چهارم و آغاز قرن پنجم است، از آثار او اين کتابها باقيست: کتاب الاصطرلاب، عيون الحقايق در علم احکام نجوم، مجمل الاصول. ابونصر حسن بن علی القمی هم از منجمان بزرگ قرن چهارم و معاصر فخرالدوله ديلمی بوده و کتاب المدخل الی احکام النجوم را در 357 هجری تأليف کرده است. ابوالحسن علی بن احمد نسوی در حدود سال 420 کتابی در علم حساب هندی به پارسی نوشته و همان کتاب را بنام المعنی فی الحساب الهندی به زبان عربی درآورد و علاوه بر آن کتابهای ديگری هم در رياضيات به عربی نوشته که از آن ميان کتاب الاشباع را ويدمن (Wiede Mann ) به آلمانی ترجمه کرده است. ابوريحان محمد بن احمد بيرونی رياضیدان و منجم بسيار بزرگ ايران که بی ترديد يکی از بزرگترين دانشمندان جهان بايد شمرده شود ابوريحان محمدبن احمد بيرونی خوارزمی است که به سال 362 هجری در خوارزم ولادت يافت و به سال 440 در غزنين درگذشت. کتب و آثار او متنوع و دربارهی طبيعيات، جغرافيا، تاريخ، عقايد و آداب نجوم و مسائل ديگر علمی است. از جمله آثار بزرگ او کتاب قانون مسعودی در نجوم و ديگر کتاب الدستور که هر دو به عربی است، کاب التفهيم لاوائل صناعه التنجيم را در حساب و هندسه و نجوم و هيأت نخست به فارسی و سپس به عربی نوشته است، کتاب مقاليد علم الهيأه و کتاب الاستيعاب فی صنعه اصطرلاب در ذکر بهترين طريقهی ساختن اسطرلاب هم از جمله آثار خوب او در رياضی است. در کتاب ماللهند، که ابوريحان آن را دربارهی جغرافيا و عقايد و آرا هندوان نوشته است، اطلاعات خوبی درباره نجوم و هيأت هندی ديده می شود. کتاب الاستخراج الاوتار فی الدائره و کتاب التسطيح و تسطيح الکور هم از جمله آثار او در مسائل رياضی است. کتاب قانون مسعودی او در هيأت و نجوم شامل يازده باب است که هر باب به فصول متعدد تقسيم می شود. اين کتاب دائره المعارف بزرگی از هيأت و نجوم دارد و در آن نسبت به اطلاعات پيشينيان اضافات بسيار موجود است. ابوريحان بيرونی طول و عرض جغرافيايی را به دقت اندازه گرفته و دربارهی اين که آيا زمين به دور محور خود میچرخد بحث کرده و همچنين به حساب و تحقيق به روز و شب شش ماهه قطبی پی برده و نيز وجود قارهايی را در نيمکرهی جنوبی حدس زده است. شيخ الرئيس ابوعلی بن سينا از شيخ الرئيس ابوعلی بن سينا ( متوفی به سال 428 هجری) فيلسوف و طبيب بزرگ هم رسالههای متعدد در علم رياضی موجود است و در اين فن چنان که شاگرد او ابوعبيد جوزجانی گفته است مطالبی تازه و مسائلی نو داشته است. وی بر هر يک از اختصارات هندسه و حساب و موسيقی که در کتاب شفا گنجانيده زياداتی آورده است و در المجسطی ده شکل در اختلاف منظر ايجاد نموده و در علم هيأت در آخر المجسطی مطالبی که پيش از او ديده نشده بود، ذکر کرده و در موسيقی اصولی را که پيشينيان از آن غفلت ورزيده بودند، آورده است. به همين جهات مهمترين آثار او را در ابواب علوم رياضی بايد همان دانست که در کتاب الشفا (جزو سوم شامل حساب، موسيقی، هيأت) میبينيم. با وجود اين، ابوعلی را رسالههای جداگانهايی هم در اصول و فروغ علم رياضی هست، مانند الزاويه يا تحقيق در مبادی علم هندسه، رساله در موسيقی، الفلک و المنازل فی سبب قيام الارض فی وسط السماء و العباد الظاهره للاجرام السماويه. شاگرد ابوعلی يعنی ابوعبيد جوزجانی دنباله کار استاد خود را در تأليف کتاب دانشنامه علايی به زبان فارسی گرفته و کتاب رياضی را که از روی کارهای ديگر شيخ در همين فن به زبان عربی ترتيب داده بود در زبان فارسی تحرير نموده و بر کتاب دانشنامه افزوده است. کار رياضی دانان قرن چهارم و اوايل قرن پنجم را عدهی زيادی از علمای نيمه دوم قرن پنجم و قرن ششم هجری گرفته و با شوق وافری به تأليف کتاب به زبان فارسی و عربی همت گماشتند و از جمله مقدمان آنان يکی بهاءالدين ابوبکر محمدبن ابی بشر الخرقی المروزی است که ملازم اتسز خوارزمشاه بود و تأليفهای متعددی درتاريخ و جغرافيا و علوم رياضی داشت مانند کتاب منتهی الادراک فی تقسيم الافلاک که قسمتی از آنرا نالينو (Mr. Nalino) به چاپ رسانده و کتاب ديگری از او در دست است به نام التبصره فی علم الهياه که مختصری از کتاب مذکور است و ويدمن (Wiede Mann) آلمانی آن را ترجمه کرده است. ابوالفتح عبدالرحمان الخازنی غلام ابو جعفر الخازن مانند مالک خود در علوم رياضی خاصه هيأت و نجوم استاد بود. مهمترين کتاب او زيج سنجری است که نسخی از آن در دست است و کتابی ديگر دارد بنام ميزان الحکمه درباره اوزان. حکيم ابوالفتح عمربن ابراهيم خيام نيشابوری استاد بسيار معروف در علم رياضی حکيم ابوالفتح عمربن ابراهيم خيام نيشابوری است که در ضمن به سبب ساختن رباعیهای فلسفی خويش در زمرهی بزرگترين شاعران ايران هم در آمده است. مهمترين کار او شرکت وی با ابوالعباس لوکری و الخازنی در تنظيم زيج سنجری و نيز اصلاح تقويم شمسی ايرانی در سال 467 و ايجاد تقويم جلالی است که هنوز هم مبنای سال شماری درايران است. علاوه بر اين در همان سال 467 خيام به همکاری ابوالمظفر اسفزاری و ميمون النجيب الواسطی مأمور ايجاد رصدخانهايی به نام ملکشاه سلجوقی (متوفی 485 هجری) گرديد. از آثار خيام در علوم رياضی وعلوم نزديک به آن کتاب و رسالههای ذيل را بايد نام برد: «رساله جبر و مقابله» که مهمترين کتاب رياضی حکيم است. اين کتاب را وپکه به زبان فرانسوی ترجمه کرده و مقدمهی فاضلانهايی در تاريخ علم رياضی در اسلام بر آن نوشته و با متن عربی کتاب مذکور به طبع رسانيده است. خيام در رساله جبر خود از کل کارهايی که تا عهد او در اين باب شده بود، جلوتر رفت. رسالههای ديگری به نام، شرح ما اشکل من مصادرات کتاب اقليدس و رسال فی احتيال المقدار الذهب و الفضه فی جسم مرکب منهما (در بيان دستور ارشميدس و ترازوی او برای تعيين اوزان اشياء با توجه به وزن مخصوص هر يک) و غيره نيز باقی مانده است. علاوه بر اين خيام رسالهايی کوتاه در حل يک مسأله جبری بهوسيله قطوع مخروطی دارد که در آن بيست و يک قسم معادههای جبری را شمرده و از کسانی که پيش از او قسمتی از انواع معادههای جبری را يافته بودند اسم برده است. از سخن خيام معلوم میشود که از بيست و يک قسم معادههای جبری که او برشمرده است، رياضیدانان پيش از او تنها يازده قسم را حل کرده بودند و او ده قسم ديگر را وضع و حل کرده است. عين الزمان قطان مروزی ( وفات465- 548 هجری) که در پزشکی و رياضيات و ادبيات سرآمد زمان خود بود، يک اثر رياضی گرانبها از او باقی است به نام کيهان شناخت در علم هيأت. به عهد او ابوحاتم المظفر الاسفزاری با خيام در ايجاد رصد ملکشاهی همکاری کرد و او نيز در علم هيأت و حيل متبحر بود و تصانيف بسيار در رياضيات داشت، کار مهمش آن بود که ترازوی ارشميدس را که از روی ان تميزغش و عيار امکان دارد بساخت و به خزانه سلطان سنجر داد. ديگر از رياضيون بزرگ ظهير الدين ابوالحامد مسعود مسعودی غزنوی است، وی دو کتاب عمده به نام نکاه التعليم و جهان دانش درباره نجوم نوشت. خواجه نصيرالدين محمد بن حسن طوسی در دوران حمله مغول بزرگترين کسی که توانست سند استادی علوم رياضی را چنانکه در ايران پيش از مغول بود بگيرد و از زوال و انحطاط فوری آن جلوگيری کند، خواجه نصيرالدين محمد بن حسن طوسی است. وی بهمان ميزان که در حکمت اهميت دارد در رياضيات نيز دارای ارزش و اهميت است. بزرگترين کار خواجه نصير نوشتن تحريرات رياضی اوست. رسالهها و کتابهايی که پيش از او از زبانهای ديگر به عربی درآمده بود، اغالب به ترجمهی تحت اللفظ و بعضی از آنها نامفهوم و محتاج اصلاح و تحرير ثانوی بوسيله يک رياضیدان مطلع بود. اين کار را خواجه نصير با مهارت انجام داد و يک دسته از کتابهای رياضی را که برای داشنجويان علوم در مراحل مختلف تحصيل لازم بود، با بيانی روشن و نظمی خاص در دسترس آنان قرار داد، مثل: شرح کتاب الکره والاسطوانه ارشميدس، کتاب تکسيرالدائره از ارشميدس ، کتاب مأخوذات ارشميدس، کتاب مفروضات ارشميدس، کتاب بعدالشمس والقمر از اريسطرخس (Aristarchos de Samos) ، کتاب المطالع از ابسقلاوس (Hypsyklès) ، ترجمهی کتاب الاکر از ثاوذوسيوس ( hèodose de Bithynie) و کتاب المساکن و کتاب الايام و الليالی (Les jours et les nuits از همين مؤلف ، کتاب المعطيات (Les Donnèe) و اختلاف المناظر (Traitè ď Optique) – و کتاب اصول الهندسه (Les Elèments de Geometrie) از اقليدس، کتاب اشکال الکريه ( Les Sphèriques ) راجع به مثلثات کروی از منلاؤس- ( Mènèlaos ď Alexandrie) و المجسطی از بطلميوس و کتاب قطع مخروطات Traitè des sections coniques) ) از آپولونيوس (Apollonius de Pergamon) . زحماتی که محقق طوسی در تنقيح و اصلاح و تحرير آثار رياضیدانان بزرگ دنيای پيش از خود کشيد، علوم رياضی را برای علمای عهد او و کسانی که بعد از او سرگرم مطالعه و تحقيق در ابواب اين علم بودند، علمی سهل الوصول ساخت و آنان را بی آن که دچار موانع گوناگون و مشکلات لاينحل شوند، از زلال حکمت رياضی يونانی سيراب ساخت و به عبارت ديگر خواجه همان کار را در علوم رياضی کرد که ابوعلی سينا پيش از او در حکمت مشاء انجام داد. کار علمی ديگر خواجه نصير آن است که توانست با جلب مساعدت هولاکو نواده چنگيز در مراغه رصدخانهايی ترتيب دهد و آن را تا هنگام وفات خود اداره کند و در آنجا کتابخانه معتبری به وجود آورد که بهخصوص از لحاظ کتابهای رياضی بسيار قابل توجه بود. زيج ايلخانی محصول کار خواجه در اين رصدخانه است. درباره رصدخانه مراغه و مخصوصا" آلات رصدی که در آن مورد استفاده قرار می گرفت متصدی امور رصدخانه يعنی مؤيدالدين اللمشقی (همعصر خواجه نصير طوسی) کتاب سودمندی تأليف نموده که در دست است. خواجه نصيرالدين طوسی به علوم ديگری از قبيل جغرافيا و فلسفه و طب و کلام هم متوجه و درآنها استاد بود(وفاتش در 672 اتفاق افتاد). شاگرد خواجه نصير يعنی علامه قطب الدين محمد بن مسعود شيرازی در عين اطلاع از علوم مختلف، رياضی دان و منجم بزرگی نيز بوده است و مدتی در خدمت سلطان احمد تکودار و ارغون خان ايلخانی بسر می برده است. پايان دوران پيشتازی بعد از مغول علم رياضی ترقی عمدهايی نکرد و تنها دوره رونق آن عهد حکومت الغ بيک تيموری است. وی در سال 824 هجری رصدخانهايی در سمرقند ايجاد کرد که در آنجا به همکاری پنج تن از رياضیدانان بزرگ عصر خويش يعنی صلاح الدين موسی، قاضی زاده رومی، مولانا علی قوشچی، غياث الدين جمشيد کاشانی و معين الدين کاشانی زيج معروف به زيج الغ بيکی يا زيج سلطانی را تأليف نمود. بعد از اين تاريخ ديگر در رياضيات همچنان که در ساير علوم کار اساسی و مهمی انجام نگرفت ولی تعليم علوم رياضی و نجوم و هيأت در مدارس معمول و بر همان روش قديم مستمر بود، در زمان صفويه در اصفهان تدريس و تعليم رياضی نيز ادامه داشت و اساتيدی مانند شيخ بهاءالدين عاملی صاحب خلاصه الحساب و کتابهای ديگر به ظهور رسيدند. از اواسط قرن سيزدهم هجری به بعد يعنی از عهد فتحعليشاه قاجار (1211- 1250 ه.) و پسرش عباس ميرزا نايب السلطنه بر اثر احتياجات جنگی به مهندسين اروپايی تعليمات مهندسی و رياضی جديد اروپايی در ايران متداول و پس از آن در مدرسهی دارالفنون که در عهد ناصرالدين شاه قاجار (1264- 1314 ه. ) تأسيس گرديد به نحو منظمتری تدريس میشد و اکنون همان اصول که مأخوذ از کتب مؤلفان اروپايی است مورد استفاده و تعليم است. يکی از اساتيد رياضی در عصر اخير ميرزا عبدالغفار نجم الدوله معلم دارالفنون و مؤلف کتب متعددی در اين فن است. کاربردی کردن رياضی روی هم، بايد دانست که کار رياضیدانان ايرانی در شاخههای مختلف علم رياضی به پيشرفت و ترقی اين علم در جهان کمک بسيار کرد. بهخصوص در دوره اسلامی علمای مختلفی که در خراسان و اصفهان و فارس يا در حوزه بغداد مشغول کار بودند در تکميل اجزای مختلف علوم رياضی زحمت کشيدند و در ميان مؤلفان بيشماری که در اين فنون ظهور کردند برخی دارای اکتشافات جديد بودند مانند محمدبن موسی خوارزمی و بيرونی و خيام و مانند آنان که پيش از اين ذکر کرديم. مطلب مهمی که بايد دربارهی علوم رياضی در تمدن اسلامی مورد توجه داشت آن است که به سبب احتياج و اعتقاد خلفاء و سلاطين به علم نجوم و پيش گويیهای نجومی و همچنين احتياجات رياضی در مسائل دينی و اداری و مالياتی و اصلاح تقويم و ماند آنها ناگزير عدهای از رياضیدانان و منجمان را در دستگاههای خود نگه میداشتند و از آنان در عمل کارهايی می خواستهاند؛ همين امر باعث شد که رياضيات در اسلام منحصر به جنبهی نظری نماند، بلکه فايدههای عملی هم از آن گرفته شود و شايد به همين علت بود که ايرانيان اصطرلاب را، هم از لحاظ علمی و هم از لحاظ عملی، کاملتر از پيش نمودند و همچنين در کيفيت به کار بردن آلات رصد و ايجاد آلات جديدی که سابقه نداشته است، پيشرفتهای بيشتری از قدمای يونان و هند نمودند. در اينجا بايد به ياد آورد که علمای ايران علوم ديگری را از قبيل علم الحيل، علم جراثقال، علم جغرافيا و يا تأليف کتابهايی را در علوم مختلف متنوع به صورت دائره المعارف و نظاير اين امور هم مورد توجه قرار میدادهاند و اگر ما بيشتر به اصول طبيعی و رياضی در بحث خود اکتفا کردهايم من باب اختصار و فرار از طولانی شدن کلام است. http://www.jazirehdanesh.com