تأثير اختلاف لهجههاى قبايل عربى در اختلاف قرائات و رسم الخط مصحف
تأثير اختلاف لهجههاى قبايل عربى در اختلاف قرائات و رسم الخط مصحف
0 Vote
79 View
يعقوب جعفري
درست است كه حديث معروف (سبعة احرف) مربوط به قرائتهاى هفتگانه يا دهگانه يا چهارگانه نيست بلكه اين حديث در نظر كسانى كه آن را صحيح مىدانند،(1) بيشتر مربوط به اختلاف لهجههايى است كه در عصر نزول قرآن ميان قبايل عرب بوده است، ولى همين اختلاف قرائتها ميان قاريان هفتگانه يا بيشتر، گاهى از اختلاف لهجههاى قبايل عرب ناشى شده و مثلاً يك قارى كه از يك قبيله خاص بوده، لهجه آن قبيله را معيار قرار داده است. همچنين گاهى اختلاف لهجه باعث اختلاف در رسم الخط مصحف گرديده است. اينك براى هر كدام از اين دو مورد نمونهاى را ذكر مىكنيم.
الف ـ حركه يا سكون در وسط كلمه
در مورد بسيارى از كلمات قرآنى كه وسط آنها متحرك به ضمه و كسره است ميان بعضى از قاريان معروف اختلاف نظر وجود دارد. برخى از آنها اينگونه كلمات را با حركه (ضمه يا كسره) مىخوانند و برخى ديگر با سكون مىخوانند البته كلماتى كه وسط آنها حركه فتحه دارد كمتر مورد اختلاف قرار گرفته و معمولاً آن را با فتحه خواندهاند.
با بررسى لهجههاى گوناگون قبايل عربى، مشخص شد كه قبيله مهم بنى تميم هميشه كلمات را تخفيف مىدهند و وسط آن را ساكن مىخوانند ولى در مقابل آنها قريش و اهل حجاز تخفيف نمىدهند و با حركه مىخوانند. اختلاف قرائات در اينگونه كلمات از همين جا ناشى شده است.
ابن جنى گفته است: حجازيها عين الفعل كلمه را با كسره و ضمه و فتحه مىخوانند ولى تميميها آن را با سكون مىخوانند و مثلاً بنى تميم «كلِمة» را «كِلْمه» تلفظ مىكنند.(2) و نيز همو مىگويد: لهجه تميميها چنين است كه «رُسُل» را «رُسْل» و «حُبُك» را «حُبْك» و «عُمُد» را «عُمْد» مىخوانند.(3)
همچنين سيبويه نيز به اين مطلب اشاره مىكند و تخفيف وسط كلمه را به قبيله بكر بن وائل و بنىتميم نسبت مىدهد.(4)
ابن منظور مىگويد: جمع «فراش» «فُرُش» است ولى بنى تميم آن را با سكون وسط مىخوانند.(5)
اين مطلب درباره مضموم العين و مكسور العين مسلم است ولى درباره مفتوح العين جاى ترديد و بحث است سيبويه معتقد است كه اين تسكين براى تخفيف است و فقط در مضموم و مكسور مىآيد و در مفتوح نمىآيد چون فتحه خودش خفيف است.(6) ولى ابن جنى مفتوح العين را هم اضافه مىكند و آن را به بنىتميم نسبت مىدهد مانند كلمه «لُبَد» كه بنى تميم آن را ساكن العين خواندهاند.(7)
1 ـ اين حديث هر چند كه از نظر اهل سنت معتبر است و در صحيح بخارى ج 6، ص 100 و صحيح مسلم، ج 2، ص 202 و كتابهاى حديثى ديگر آمده ولى از نظر ائمه شيعه مردود است. رجوع شود به: اصول كافى ج 2، ص 630(چاپ دارالكتب الاسلاميه)
2 ـ المحتسب، ج 1، ص 85
3 ـ الخصائص، ج 1، ص 56
4 ـ الكتاب، ج 4 ص 113
5 ـ لسان العرب، ج 10، ص 224 ماده فرش.
6 ـ الكتاب، ج 4، ص 115.
7 ـ المحتسب، ج 1، ص 85
(1)
به نظر مىرسد كه بنى تميم كلماتى را كه مفتوح العين هستند گاهى با فتحه مىخوانند و گاهى با سكون و سخن هر دو نفر درست است. شاهد ما بر اين نظر سخنى است كه صاحب تاج العروس آورده است و آن اينكه در كلمه «جُمُعه» اصل بر تخفيف است ولى حجازيهاى آن را ثقيل كردهاند(يعنى با ضمه وسط خواندهاند) و تخفيف اين كلمه را بدينگونه نقل مىكند كه بنى تميم آن را «جُمَعه» با فتحه وسط خواندهاند.(1)
بنا بر اين همانگونه كه بنى تميم «لُبَد» را با سكون خواندهاند «جمعه» را با فتحه خواندهاند و هر دو براى تخفيف است كه ميان آنها مرسوم بوده ولى حجازيها اينگونه كلمات را تخفيف نمىدهند.
سكون وسط در شعرهاى شعراى بنى تميم نيز آمده شاعر تميمى مالك بن نويره گفته:
فاقررت عينى حين ظلّوا كانّهم |
ببطن الاياد خُشْب اُثْل مسنّد |
در قرائات قرآنى حضور اين لهجه را مشاهده مىكنيم و چنانكه خواهيم ديد در بسيارى از كلمات اين اختلاف لهجهها باعث اختلاف قرائتها شده است و مثلاً عمرو بن علاء يكى از قاريان معروف از قبيله بنى تميم است كه نوعا كلمات را ساكن الوسط خوانده است و اين شايد بدانجهت است كه قبائل بدوى دوست دارند كه كلمات را سريع تلفظ كنند و اين سبب شده كه عين الفعل كلمه را ساكن و گاهى با فتحه كه اخف حركات است بخوانند.
اكنون نمونههايى از واژههاى قرآنى را كه در حركه يا سكون حرف وسط آنها ميان قاريان اختلاف وجود دارد مىآوريم و يادآور مىشويم كه اين ناشى از اختلاف لهجه ميان بنى تميم و حجازيهاست و به طورى كه گفتيم عمر و بن علاء تميمى نوعا كلمات را با سكون وسط خوانده است. اينكه نمونهها:
1.وتركهم فى ظلمات لايبصرون(بقره / 17) مشهور «ظُلُمات» با ضمه لام خواندهاند ولى حسن وابوالسمال و اعمش «ظُلْمات» با سكون لام خواندهاند.(2)
2.وارنا مناسكنا(بقره / 128) مشهور «ارِنا» با كسره راء خواندهاند ولى ابن كثير و ابوعمر و يعقوب و ابن محيصن و مجاهد و قتاده و چند تن ديگر «ارْنا» با سكون راء خواندهاند.(3)
3.ففدية من صيام اوصدقة او نسك(بقره / 196) مشهور «نُسُك» با ضمه سين خوانده ولى حسن و زهرى «نُسْك» با سكون سين خواندهاند.(4)
4.فنظرة الى مسيرة(بقره / 280) مشهور «فنظِرة» با كسره ظاء خوانده ولى مجاهد وقتاده «فنظْرة» با سكون ظاء خواندهاند.(5)
5.غير محلى الصيد وانتم حرم(مائده / 1) مشهور «حُرُم» با ضمه راء خواندهاند ولى حسن و ابراهيم نخعى و يحيى بن وثاب «حُرْم» با سكون راء خواندهاند.(6)
6.ولايجر منكم شنئان قوم(مائده / 2) مشهور «شَنَئان» با فتحه نون خواندهاند ولى ابن عامر و ابوبكر و اسماعيل «شَنْئان» با
1 ـ تاج العروس، ج 20، ص 458، ماده جمع
2 ـ الكشاف، 1/39 و معجم القراءات، 1/3
3 ـ حجة القراءات، 2 114 و النشر فى القراءات العشر 2/222 و مجمع البيان 1/209
4 ـ البحر المحيط 2/76 والكشاف 1/121
5 ـ البحر المحيط: 2/340 و معجم القراءات، 1/218
6 ـ مجمع البيان 2/150 و معجم القراءات، 2/188
(2)
سكون نون خواندهاند.(1)
7.والانف بالانف والاذن بالاذن(مائده / 45) مشهور «اُذُن» با ضمه ذال خواندهاند ولى نافع «اُذْن» با سكون ذال خوانده است.(2)
8.وكلمة اللّه هى العليا(توبه / 40) همه قراء «كَلِمة» با كسره لام خواندهاند ولى گفته شده كه بنى تميم همهجا كلمه را «كِلْمه» با كسره كاف و سكون لام خواندهاند.(3)
9.لبثت فيكم عمرا(يونس / 16) مشهور «عُمُرا» با ضمه ميم خوانده ولى اعمش «عُمْرا» با سكون آن خوانده(4)
10.اكلها دائم وظلّها(رعد / 35) مشهور «اُكُلُها» با ضمه كاف خوانده ولى نافع و ابن كثير و ابوعمرو «اُكْلُها» با سكون كاف خواندهاند.(5)
11.كما زعمت علينا كسفا(اسراء / 92) نافع و عاصم و ابن عامر «كِسَفا» با فتحه سين و بقيه مانند ابو عمر و حمزه و كسايى و چندين نفر ديگر «كِسْفا» با سكون سين خواندهاند.(6)
12.فابعثوا احدكم بورقكم هذه(كهف / 19) مشهور «بَورِقِكُم» با كسره راء خوانده ولى ابوعمرو و ابوبكر و حمزه و اعمش و چند تن ديگر «بِوَرْقكم» با سكون راء خواندهاند.(7)
13.للصلوة من يوم الجمعه(جمعه / 9) مشهور «جُمُعه» با ضمه ميم خوانده ولى ابن زبير و اعمش «جُمْعه» با سكون ميم خواندهاند.(8)
14.كانّهم خشب مسنّده(منافقون / 4) مشهور «خُشُب» با ضمه شين خوانده ولى ابوعمر و كسايى «خُشْب» با سكون شين خواندهاند.(9)
اين بود نمونههايى از اختلاف قرائات در كلماتى كه حرف وسط آنها متحرك است و بيشتر از اختلاف لهجهها ميان قبيلههايى چون بنى تميم و قريش ناشى شده است. البته غير از اين مورد، موارد ديگرى هم وجود دارد كه اختلاف قرائتها به سبب اختلاف لهجههاست و ما از ذكر آنها خوددارى كرديم.
ب ـ تحقيق يا تسهيل همزه
يكى از موارد اختلاف لهجهها ميان قبائل عربى كه در اختلاف در رسم الخط مصحف شريف تأثير گذاشته، كيفيت خواندن همزه است. بعضى از قبائل مانند بنى تميم همزه را با تحقيق مىخوانند يعنى آن را در هر كجاى كلمه باشد به خوبى ادا مىكنند و از مخرج خود مىخوانند ولى بعضى از قبائل مانند قريش و حجازيها همزه را در غير اول با تسهيل مىخوانند يعنى آن را به خوبى و از مخرج ادا نمىكنند بلكه آن را تابع حركه خود و يا حرف قبلى مىكنند و همزه تبديل به
1 ـ الكشف 1/404 و حجة القراءات، ص 219
2 ـ البحر المحيط 3/494 و معجم القراءات، 2/212 و الكشف 1/419
3 ـ المحتسب، 1/85
4 ـ البحر المحيط 5/133 والكشاف 2/299 و معجم القراءات 3/65
5 ـ النشر 2/216 و معجم القراءات، 3/220
6 ـ الكشف 2/51 و التبيان 6/518 و الكشاف 2/266
7 ـ الكشف 2/57 و البحر المحيط 6/110 و مجمع البيان 6/457
8 ـ البحر المحيط 8/267 و قرطبى 18/97
9 ـ حجة القراءات، ص 709 و الكشف، 2/322
(3)
حركههاى بلند يا حروف لين مىشود.
ابن منظور در باره تحقيق و تسهيل همزه از ابو زيد نقل كرده كه اهل حجاز و هذيل همزه را به شدت ادا نمىكنند و از عيسى بن عمر نقل كرده كه تميمىها به شدت ادا مىكنند و اهل حجاز فقط وقتى كه مجبور باشند به شدت ادا مىكنند.(1)
گفته شده كه روايات دانشمندان عربى اجماع دارد بر اينكه تحقيق همزه از ويژگيهاى لهجه بنى تميم و قيس و اسد و مجاوران آنهاست يعنى اينكه تحقيق همزه از ويژگيهاى اقوام بدوى است كه در وسط جزيرة العرب يا شرق آن زندگى مىكردند ولى تسهيل يعنى ترك همزه در غير اول كلمه از ويژگيهاى لهجه قريش و اهل حجاز است.(2)
اين اختلاف در لهجه باعث اختلاف در رسم الخط مصحف شده است و مصاحفى كه به دستور عثمان در مدينه كتابت شده طبعا مطابق با تسهيل نوشته شده به اين صورت كه همزه را در غير اول كلمه به صورت الف و واو و ياء نوشتهاند و آن را تابع حركه خود همزه و يا حركه ما قبل كردهاند اگر حركه ماقبل فتحه باشد همزه را به صورت الف و اگر كسره باشد به صورت ياء و اگر ضمه باشد به صورت واو نوشتهاند يعنى مطابق با لهجهاى كه خوانده مىشود ولى در مصحف عبداللّه بن مسعود چنين نبوده و همزه در همه جا به صورت اصلى خود يعنى الف نوشته شدهاست.
فرّاء مىگويد: در مصحف ابن مسعود همزه همهجا به صورت الف نوشته شده است.(3) به نظر مىرسد كه از قبايل شرقى جزيرة العرب گروههاى بسيارى به كوفه مهاجرت كرده بودند و در محيط كوفه همزه را با تحقيق مىخواندند و لذا مصحف ابن مسعود هم كه در كوفه كتابت شده تابع اين لهجه شده است چون ابن جنى گفته است: اگر تحقيق همزه اراده شود، بايد در همه احوال به صورت الف نوشته شود همانگونه كه در اول كلمه هميشه چه مكسور باشد و چه مضموم يا مفتوح باشد به صورت الف نوشته مىشود مانند: اَخذ و اُخذ و ابراهيم. چون در اول كلمه همه همزه را با تحقيق مىخوانند سپس او اشاره مىكند كه در بعضى از مصاحف (يستهزؤن) را به صورت (يستهزاون) و (شىء) را به صورت (شيأ) ديده است.(4)
همانگونه كه گفتيم در مصحف عثمانى شكل همزه در وسط يا آخر كلمه تابع حركه حرف قبلى و يا حركه خود همزه بوده مانند: يؤمن، يؤتى، يؤفك، تؤثرون و نظير آنها كه با واو نوشته شده و مانند: سألك، بدأكم، لأملان، امرأتان و نظير آنها كه با الف نوشته شده و مانند: جئت، شئت، شئتم، بئس، الذئب و نظير آنها كه با ياء نوشته شده است البته گاهى هم در كتابت همزه حركه خود آن مورد نظر بوده است و به هر حال در غير اول كلمه در مصحف عثمانى در بيشتر موارد همزه به شكل الف و واو و ياء نوشته شده و اين در اثر پيروى از تسهيل همزه است ولى علاوه بر مصحف ابن مسعود كه در آن همه همزهها به صورت الف است، در مواردى از مصحف عثمانى هم همزه مطابق با سليقه تحقيق كنندگان همزه نوشته شده است مانند همان كلمه (يستهزاون) كه در گزارش ابن جنى آمده بود و مانند (لاِءولى) و چند كلمه ديگر.
جالب اينكه گاهى در مصحف عثمانى هر دو روش به كار رفته و همزه مكسوره، هم به صورت الف و هم به صورت حركه در يك كلمه نوشته شده مانند: (افاين) در آيه (افاين متّ فهم الخالدون) (انبياء/ 34) و مانند كلمه (مائة ومائتين) كه هم علامت الف و هم علامت ياء را دارند در حالى كه مطابق با قاعده تحقيق بايد فقط الف باشد و مطابق با قاعده تسهيل بايد فقط ياء باشد. همچنين كلماتى مانند: لااذبحنه(نمل / 21) ولا اوضعوا(توبه / 47) ولا الى اللّه(آل عمران / 158) ولا الى الجحيم(صافات / 37) ولا اقسم(قيامت / 1) رسم الخط مشابهى دارند كه در آنها پس از لام تأكيد الفى در رسم الخط اضافه شده كه بيانگر روش تحقيق همزه است هر چند كه در (لا اقسم) مناسب بود به جاى الف دوم واو مىآمد (لاؤقسم) ولى به هر حال در رسم الخط چنين استثناهايى وجوددارد.
1 ـ لسان العرب، ج 1، ص 36
2 ـ غانم قدورى، رسم المصحف، ص 356
3 ـ معانى القرآن. ج 3، ص 136
4 ـ سرصناعة الاعراب ج 1، ص 46 ـ 47 به نقل: رسم المصحف، ص