شعر و ادبیات پایداری

تأمل و تحقیق در حوزة شعر و ادبیات پایداری و تبیین ابعاد گوناگون دفاع مقدس ملت ایران با بهره‌گیری از زبان گویای هنر (به‌خصوص ادبیات) یکی از ضرورتهای انکارناپذیری است که متأسفانه تا به امروز آن‌گونه که درخور این این ر‌ُخداد عظیم تاریخی است، مورد توجه جد‌ّی‌‌ِ هنرمندان و اصحاب قلم قرار نگرفته است.‏ آثاری که توسط شاعران و نویسندگان پایداری (چه در زمان وقوع حادثة جنگ و چه بعد از آن) خلق شده است، حجم کمی نیست، ولی در اینکه این آثار تا چه حد توانسته در ابهام‌زدایی از این واقعه، رفع شبهات، روایت و ثبت حماسه‌‌ها، و به تصویرکشیدن و ماندگاری این ر‌ُخداد شگفت تاریخی موفق باشد، جای بحث و تأمل فراوان دارد! اهتمام جد‌ّی در پرداختن به شعر و ادبیات پایداری، ارائة تعریفی دقیق و قابل استناد، تبیین مؤلفه‌های آن، و کالبد‌شکافی و آسیب‌شناسی این‌گونة ادبی، یکی از ضرورتهایی است که بی‌اعتنایی به آن می‌تواند تبعات جبران‌ناپذیری برای نسل امروز و فردای انقلاب به همراه داشته باشد. اگر امروز ما با بهره‌گیری از ابزار هنری و زبان گویای هنر (به‌خصوص شعر و داستان) در صدد به تصویرکشیدن حماسه‌های جنگ و ثبت لحظه‌های ماندگار دفاع مقدس نباشیم، بدون شک بخش عمده‌ای از هوی‍ّت مل‍ّی و تاریخی خویش را به دست فراموشی سپرده‌ایم. از همین رو بر اصحاب قلم فرض است که از این پس با دغدغه‌ای جد‌ّی‌تر به این مهم اهتمام ورزند تا حقانی‍ّت دفاع هشت سالة ملت ایران در ذهن نسل پرسشگر آینده مورد تردید و انکار قرار نگیرد. 1- دبیات پایداری، جلوه‌ای حماسی از هنر و ادبیات موعود است ما به‌عنوان یک انسان مسلمان که بهره‌ای از هنر داریم، چشم به آیندة موعود دوخته‌ایم. آینده‌‌ای که خورشید مهدوی‍ّت در آسمان جهان می‌درخشد و مستضعفان به وراثت زمین برگزیده می‌شوند. بنابراین "هنر و ادبیات" ما باید از هم‌اکنون چشم به افق این آیندة موعود بدوزد و هنرمندان ما برای رسیدن به قاف کمال چنین آیندة روشنی، کمر هم‍ّت ببندند. از این منظر، می‌توان گفت که "هنر و ادبیات پایداری"، جلوه‌ای حماسی از هنر و ادبیات موعود است. فلسفه هشت سال دفاع مقدس ملت سربلند ما نیز چیزی جز زدن م‍ُهر تأیید بر روی این ادعای روشن نبود، که ما با اقتدا به سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع)، نه ظلم می‌کنیم و نه زیر بار ظلم می‌رویم، و راز و رمز پایداری و استقامت درخشان "عاشورا مردان" این مرز و بوم نیز در طول این هشت فصل عشق، ایمان و اعتقاد راسخ به حقانی‍ّت این راه نورانی بود.‏ ما ایستادیم تا به مستضعفان جهان ج‍ُرأت و شهامت "نه" گفتن به قدرتهای استکباری و شیطانی را بیاموزیم. ما ایستادیم تا به انسان بیاموزیم که "آزادی" گوهر نایابی است که تنها با ایثار جان به دست می‌آید. ما ایستادیم و در کوره‌های جنگ آبدیده شده‌ایم تا فرزندان ما در فردای تاریخ آزاد و سربلند زندگی کنند و با شبچراغ ایمان، خیمه‌های کفر و ظلمت و پلشتی را در سراسر گیتی به آتش بکشند:‏ "تو چرا می‌جنگی؟" پسرم می‌پرسد: من تفنگم در مشت کوله‌بارم در پشت بند پوتینم را محکم می‌بندم مادرم آب و‌آیینه و قرآن در دست روشنی در دل من می‌بارد پسرم بار دگر می‌پرسد: " تو چرا می‌جنگی؟" با تمام دل خود می‌گویم: "تا چراغ از تو نگیرد دشمن" محمدرضا عبدالملکیان و بدین‌گونه بود که فصل جدیدی در ادبیات معاصر به نام "ادبیات مقاومت و پایداری" گشوده شد. 2 ‏‏ - رسالت بزرگ اصحاب قلم مبادا خویشتن را واگذاریم امام خویش را تنها گذاریم ز خون هر شهیدی لاله‌ای رست مبادا روی لاله پا گذاریم قیصر امین‌پور هر چند سخن گفتن از ا‌ُسوه‌های عشق و ایثار و شهادت، و ا‌ُسطوره‌های جوانمردی و هم‍ّت، سخن گفتن از مردان سبزی که در "هشت فصل عشق"، بر وجب به وجب خاک این مرز و بوم، م‍ُهر "کربلا" زدند و هم‌اکنون نیز یاد و خاطرة سبزشان همچون نسیم بهشت بر مشام جان ما دلشدگان غریب می‌وزد، کار حسرت نصیب خزان‌زده‌ای همچون من (که از قافلة سرخ شهادت جا مانده‌‌ام) نیست، ولی از آنجا که حفظ آثار و ارزشهای هشت سال دفاع مقدس، وظیفه‌ای است که بر دوش یکایک ما سنگینی می‌کند، رسالت بزرگ همة "اصحاب قلم" در شرایط حس‍ّاس کنونی، تلاش در مسیر تحق‍ّق این آرمان بزرگ و مقدس است، زیرا آنچه م‍ُسل‍ّم است با حفظ این میراث ارزشمند، از هویت اسلامی و انسانی یک ملت آرمان‌گرا و اصیل پاسداری کرده‌ایم و غافل شدن از این رسالت تاریخی، بر باد دادن میراث عظیمی از حماسه و ایثار و جانبازی است که می‌تواند همچون مشعلی فروزان، فرا‌روی نسل آینده قرار گیرد و عبرت‌آموز باشد. ‏ البته از هیچ‌کس در عرصة "ادبیات دفاع مقدس" انتظار "شق‌القمر" نمی‌توان داشت. ولی این انتظار که هر یک از ما به ح‍ُکم تکلیف و در حد بضاعت و توانایی خویش، به قدمی و قلمی میدان‌دار این عرصه باشیم، انتظار بزرگی نیست، چرا که اولین شرط برای گام برداشتن در این راه، عشق و ارادت و خلوص است و قدم دو‍‌ّم "توکل" و سپردن کار به حضرت کریم: در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آن است که مجنون باشی 3- ادبیات مقاومت و پایداری، ریشه در کربلا و عاشورا دارد ادبیات مقاومت و پایداری، برآمده از جوهره و ذات فرهنگ شیعی است. در اسلام، حضرت اباعبدالله الحسین(ع)، نماد مقاومت و پایداری در مقابل ظلم و کفر و شرک و باطل است. عاشورا و کربلا نیز ا‌ُسطوره‌ای است برای همة عصرها و نسلها. بنابراین، ادبیات پایداری نیز، باید ریشه در کربلا و عاشورا داشته باشد. به همین خاطر معتقدم که اگر ما در تاریخ انقلاب اسلامی جنگی هم نداشتیم، باز هم شاعران با الهام از حماسة کربلا و جانبازی امام‌حسین(ع) و یارانش در روز عاشورا، همین‌گونه شعر می‌سرودند که در طول هشت سال دفاع مقدس و پس از آن سروده‌اند.‏ زیرا شاعر انقلاب، شاعری دردآگاه، رسالت‌مدار و آرمان‌گراست. ادبیات انقلاب نیز، شجرة طیبه‌ای است که ریشه در آسمانها دارد. الهامی و "وحی‌گونه" است. حاصل سیر و سلوکی عارفانه و کشف و شهودی عاشقانه است. ادبیات پایداری نیز (که شاخه‌ای پربار از ادبیات انقلاب است) آیینة تجل‍ّی حقیقت و سرچشمة بصیرت است. شعر پایداری، شعری است با دو بال "عدالت و آزادی" و پاسدار کرامتهای انسانی است. شعر مقاومت و پایداری، محصول پیوند اندیشه و تفکر، با تصویر و تخیل است. ولی در بند تخیل نیست. زیباست، ولی زیبامدار نیست. شاعران پایداری، زیبایی را در خدمت تعهد می‌خواهند. از همین‌رو، حماسة "دفاع مقدس"، در سرعت بخشیدن به جریان حماسه‌سرایی و آرمان‌گرایی در ادبیات ما، نقش عظیمی داشته است، که غیرقابل انکار است. البته عده‌ای "شعارزدگی" ادبیات دفاع مقدس را دستاویز و بهانه‌ای قرار داده‌اند که بر روی همة این آثار ادبی، خط بطلان بکشند، که البته این ح‍ُکم خالی از غرض نیست؛ چرا که شاعران ما در زمینة ادبیات دفاع مقدس، آثار ارزنده‌ای خلق کرده‌اند که در طول تاریخ ادبی ما، کم‌نظیر و گاهی نادر است. با این حال قضاوت در این مورد با آیندگان است و شاید الآن برای قضاوت، کمی زود باشد: صافی دل چیست؟ از "تمیز" گذشتن آینه با زشت و خوب کار ندارد 4- تأثیرپذیری ادبیات پایداری از شعر و ادبیات جهان نمی‌توان بر این واقعیت چشم پوشید که ما در عصر انفجار اطلاعات، یا به تعبیری دیگر در عصر ارتباطات و رسانه‌‌ها زندگی می‌کنیم. عصر ماهواره، اینترنت، کامپیوتر، تکنولوژی و ... .زندگی در چنن عصری اقتضا می‌کند که ما با خودآگاهی کامل درصدد ایجاد یک تعامل فرهنگی سازنده با جهان باشیم تا بتوانیم ضمن بهره‌گیری از دستاوردهای فرهنگی سایر ملل، هویت اسلامی و انسانی خویش را نیز حفظ کنیم و اگر هم با جهان داد و ستدی داریم، این داد و ستد، به‌صورت متقابل و پایاپای باشد، تا در این معاملة فرهنگی، مغبون واقع نشویم.‏ از این منظر، بحث تأثیر‌پذیری ادبیات پایداری ایران از ادبیات جهان را در سه سرفصل می‌توانیم مورد بررسی قرار دهیم: 1ـ تأثیرپذیری از ادبیات نهضتهای آزادی‌بخش اسلامی: فلسطین، لبنان، سوریه، مصر، عراق، افغانستان و ... 2ـ تأثیرپذیری از ادبیات مقاومت آمریکای لاتین 3ـ تأثیرپذیری از ادبیات ترجمه تأثیرپذیری شاعران ما از این سه جریان از دو زاویه قابل تأمل و بررسی است: الف ـ تأثیرپذیری به اعتبار قرابت اعتقادی و ارزشی ب ـ تأثیرپذیری فیزیکی و شکلی (ف‍ُرمی)‏ تأثیرپذیری شاعران ما از ادبیات نهضتهای آزادی‌بخش اسلامی و ادبیات آمریکای لاتین، حداقل از دو زاویة ارزشی و اعتقادی، یک تأثیرپذیری مثبت و سازنده است. ولی از نظر فیزیکی و شکلی قابل دفاع نیست، زیرا بر منطق روشنی استوار نیست.‏ در حوزة تأثیرپذیری ارزشی و محتوایی، آوردن نمونه‌ای از ادبیات پایداری جهان خالی از لطف نیست. نمونة زیر اثری است از شاعر نام‌آور شیلیایی "پابلو نرودا" که در ستایش یک انقلابی مبارز سروده شده، با این توضیح که انقلابی مورد ستایش او می‌تواند متعلق به هر کشوری باشد: من او را شناختم سالها با او سر کردم با ذات زرین و سنگی او در پاراگوئه پدر و مادر خویش را ترک گفت پسرانش، عموزاده‌‌هایش نو دامادهایش خانه‌اش، مرغان و کتابهای نیمه‌باز را گزمگان گرفتندش و آن‌قدر زدندش تا خون بالا آورد در سرزمین فرانسه در دانمارک در اسپانیا در ایتالیا (آیینه، ص 170) بعد از مطالعة شعر بالا، جهت بررسی تطبیقی ادبیات پایداری ایران و جهان، به آوردن فرازی از یک شعر زنده‌یاد "تیمور ترنج" می‌پردازم. تأمل در این شعر میزان تأثیرپذیری شاعران ما را از ادبیات پایداری جهان تا حدودی نشان می‌دهد: ایلچیان شمشیرهای خون‌چکان را صیقل می‌دهند و یاسای چنگیزی را تکرار می‌کنند در پستوی تاریک دختران مهتاب رخساره‌هایشان را در خسوفی تاریک انکار می‌کنند بر دروازه‌های خونین‌شهر ایلچیان سربداران را بر دار می‌کنند. (خاک، خون، حماسه، تیمور ترنج‌، ص 32) در این شعر، رگه‌هایی از تأثیرپذیری شکلی (ف‍ُرمی) از ادبیات ترجمه دیده می‌شود. در مورد ادبیات ترجمه (ترجمة آزاد) من بر این باورم که اگر این کار با دقت نظر، حساسی‍ّت و وسواس لازم صورت نگیرد، آثار تخریبی آن بیشتر از آثار سازندة آن است. شاید باور نکنید که آثار بسیاری از سپیدسرایان جوان (به علت بیگانگی با گنجینة ادبیات هزار سالة پارسی ) رونوشتی مغشوش، آشفته و ضعیف از روی همین آثار ترجمه است. در واقع نوعی کلیشه‌برداری و گرته‌برداری از آثار ترجمة ادبیات است.‏ بسیاری از ترجمه‌هایی که این روزها در بعضی از مطبوعات به چاپ می‌رسد، ترجمه‌هایی بی‌هویت و ناقص‌الخلقه است. مترجمان جوان باید توجه داشته باشند که هر اثری ارزش ترجمه کردن را ندارد، برای ترجمه، باید دست به انتخاب زد و اولویت را به ترجمة آثار مشاهیر ادبیات جهان داد، نه هر اثر سست و ضعیفی. بحث ترجمه در ادبیات، بحث بسیار حس‍ّاس و ظریفی است و بر خ‍ُبرگان و اهل فن تکلیف است که در این وادی خطرخیز، چراغ راه مترجمان جوان باشند. دامنه شعر پایداری گسترده است در ابتدا با اصطلاح شعر جنگ روبرو بودیم و کم‌کم ترکیباتی نظیر شعر مقاومت، شعر پایداری و ادبیات دفاع مقدس پدید آمد، و این یکسونگری باعث شده‌ است جریان‌های مختلف با حذف شعر شاعران جریان مخالف به ادبیات دفاع مقدس لطمه بزند و در این شرایط امکان بررسی همه جانبه و قضاوت منصفانه از مخاطب علاقه‌مند به شعر دفاع مقدس گرفته‌ است. برای رسیدن به نگاهی علمی و دقیق باید زمینه‌های شکل‌گیری شعر دفاع مقدس شناسایی شوند و لازمه رسیدن به چنین نگاهی این است که دست از تقسیم‌بندی‌های رایج جناحی برداریم و فارغ از این مناسبات به شعر بپردازیم. بی‌اعتنایی بسیاری از شاعران که در شعر استخوان‌ خرد کرده بودند، باعث شد شاعران جوانی که به عنوان رزمنده به جبهه جنگ رفته بودند، خود دست به کار شوند. امروز با فاصله‌گرفتن از سال‌های جنگ این فرصت فراهم شده که نگاهی دقیق‌تر به شعر دفاع مقدس داشته باشیم . ما الان از این تابلو فاصله گرفته‌ایم و می‌توانیم جزئیات و حقایق را بهتر ببینیم و بگوییم. الان می‌توانیم تلخی‌های جنگ را هم بگوییم. بر خلاف بسیاری از افرادی که فکر می‌کنند ذکر این تلخی‌ها از قداست دفاع ما می‌کاهد، باید بدانیم که اتفاقا دفاع ما مقدس است، چرا که به رغم این همه تلخی و سختی به راه خود ادامه داد و تا رسیدن به هدف متوقف نشد. مهم‌ترین نتیجه‌ای که می‌توان به آن رسید این است که آنچه مقدس است دفاع ماست و نه شعر دفاع مقدس، چرا که اگر بخواهیم به شعر دفاع مقدس هم قداست ببخشیم آن وقت نمی‌توانیم آن را نقد کنیم و آسیب‌هایش را بشناسیم و کمک کنیم که این نوع شعر با پویایی و تازگی و بی‌آنکه به دام کلیشه‌های رایج بیفتد، به راه خود ادامه دهد. ادبیات پایداری محمدرضا سنگری اشاره: عنوان ادبیات پایداری معمولاً به آثاری اطلاق می‌شود که تحت تأثیر شرایطی چون اختناق و استبداد داخلی، نبود آزادیهای فردی و اجتماعی، قانون‌گریزی و قانون‌ستیزی با پایگاههای قدرت، غصب قدرت و سرزمین و سرمایه‌های ملی و فردی و... شکل می‌گیرند. بنابراین جان‌مایة این آثار با بیداد داخلی یا تجاوز بیرونی در همة حوزه‌های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و ایستادگی در برابر جریانهای ضد آزادی است. صرف‌نظر از ویژگیهای کلی این نوع ادبیات، آن‌چه وجه ممیزة آن از سایر مقوله‌های ادبی است، در پیام و مضمون آن نهفته است. بدین معنا که آثاری از این دست اغلب آیینة دردها و مظلومیتهای مردمی هستند که قربانی نظامهای استبدادی شده‌اند. این آثار ضمن القای امید به آینده و نوید دادن پیروزی موعود؛ دعوت به مبارزه و ایستادگی در برابر ظلم و ستم، ستایش آزادی و آزادگی، ارج نهادن به سرزمین مألوف و شهیدان و جان‌باختگان وطن را در بطن خود دارند. یکی از دغدغه‌های اصلی نویسندگان و شاعران این نوع ادبیات، بی‌هویتی نسلی است که رفاه غربت، آنها را از درد و رنج ملت خویش غافل کرده است. از این روست که می‌کوشند با طرح نمادهای اسطوره‌ای ملی و تاریخی، عرق وطن‌دوستی و دفاع از آب و خاک و تلاش برای رسیدن به وضع مطلوب (به جای تن دادن به وضع موجود) را در افراد ایجاد کنند. نخستین و بایسته‌ترین گام در بحث و تحلیل هر مقوله‌ای، شناخت جغرافیایی آن موضوع و ترسیم مرزهای آن است. بی‌گمان برای بسیاری از موضوعات، فراخنا و گستره‌ای بی‌مرز می‌توان قائل شد و این شیوه‌ای است که در حوزة علوم انسانی متداول‌تر است و البته جز گره‌افکنی در کار و ایجاد ابهام و سردرگمی ره‌آوردی ندارد. ادبیات مقاومت یا پایداری نیز مصون از این خطرگاه نیست. می‌توان دامنة ادبیات پایداری را به هر نوع ایستادگی و رویارویی انسان که در قالب شعر و نثر ظهور و بروز می‌یابد گسترش داد. در این صورت سروده‌های نخستین انسان در ستیز با عناصر طبیعت و عوامل مرموز مؤثر در سرنوشت، نوشته‌ها و سروده‌هایی که ستیز انسان با خویش و خواهشهای شکننده و اسارت‌آفرین را باز می‌گویند و همة آثاری که به جنگهای تاریخ ملتها برمی‌گردند در قلمرو ادبیات پایداری قرار می‌گیرند. اما این شیوة تحلیل و تبیین و اعتقاد به چنین میدان فراخ و بی‌مرزی نه علمی است و نه منطقی. از نظرگاه علمی، ادبیات پایداری به مجموعه آثاری اطلاق می‌شود که از زشتیها و پلشتیهای بیداد داخلی یا تجاوزگر بیرونی، در همة حوزه‌های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی؛ با زبانی هنری (ادیبانه) سخن می‌گوید. برخی از این آثار، "پیش از رخ نمودن فاجعه، برخی در میان جنگ یا پس از گذشت زمان ـ به نگارش "تاریخ" آن می‌پردازند" (شکری، ص 11ـ10). کاربرد عنوان "ادبیات پایداری" بسیار جوان است و عمدتاً به سروده‌ها، نمایشنامه‌ها، داستانهای کوتاه و بلند، قطعات ادبی، طنزها، حسب حالها، نامه‌ها و آثاری گفته می‌شود که در همین سده، نوشته و آفریده شده‌اند و روح ستیز با جریانهای ضد آزادی و ایستادگی در مقابل آنها را نشان می‌دهند و متضمن رهایی و رشد و بالندگی جامعه‌های انسانی هستند. ویژگیهای کلی ادبیات مقاومت بین ادبیات مقاومت با دیگر حوزه‌های ادبیات، گذشته از بیان هنرمندانه، ویژگیهای مشترک زیر به چشم می‌خورد: 1ـ بهره‌گیری از نماد آنچه این نوع ادبیات را به استفاده از نماد ناگزیر کرده است، نه فقط حاکمیت فضای اختناق، تهدید و ارعاب، که زیبایی، ایجاز و قدرت در رساندن مراد و مقصود بوده است. 2ـ چهره انسانی عام داشتن نمونه‌های شاخص و برجستة ادب پایداری هرچند نمودها و نمادهای قومی، منطقه‌ای و ملی را در خویش دارند، اما به دلیل آنکه زبان وجدان عام بشری هستند، همة انسانها در هر زمان و مکان می‌توانند با آنها ارتباط درونی بیابند. به دیگر زبان ادبیات پایداری، فرازمانی و فرامکانی است و هرکس در همه گاه و همه‌جا می‌تواند در آیینة آن آثار خود را بیابد یا چهرة سیاه زشت‌کاران و اندوه نشسته بر چهرة دردمندان و شکوه ایستادن و ستیز با بیدادگریها را در آنها تماشا کند. 3ـ مشترکات ادبی، زبانی، فکری آثار ماندگار و موفق ادب پایداری همچون آثار بزرگ ادبی در حوزه‌های دیگر، می‌توانند در قالب سبکهای گوناگون تجلی یافته، از نظرگاه و ساختهای گوناگون ادبی، زبانی و فکری تحلیل و ارزیابی شوند. این آثار از زیباییهای لفظی و معنوی سرشارند، از نظرگاه زبانی قابل تحلیل و تأمل‌اند و از نظرگاه فکری و اندیشگی، مضامین بلند و اصیل انسانی در آنها متجلی است. شاخصهای ادبیات مقاومت گذشته از وجوه مشترک با دیگر مقوله‌های ادبی، وجوه بارز و متمایزی در ادبیات مقاومت دیده می‌شود که برخی از آنها عبارتند از: 1ـ ترسیم چهرة رنج کشیده و مظلوم مردم مردم، قربانیان نخستین نظامهای بیدادگر و استثمارپیشه‌اند. فقر، فساد، سرگردانی، مرگ و حتی جنایت محصول استبداد و بیداد است. ادب پایداری آیینة دردها، رنجمویه‌ها، شروه‌ها و مرثیه‌های مردم است؛ مردمی که گدازه‌های درون را در خاکستر نگاهشان فریاد می‌کنند و شاعر، شعرش را تفسیر این دردها می‌سازد: فلاتی بی‌باران با علف‌چرهای قحطی‌زده‌اش و گله‌ای پراکنده که در جست‌وجوی خاربنی دندان‌گیر بر خاکِ پوکِ سرخ سوخته‌اش پوزه می‌مالد و چوپان‌بچه‌ای بی‌لبخند که با نی‌لبکش چهار ترانة غمگین را پی‌درپی می‌نوازد مرگی ساده و پردرد در طبیعت زیبا و فقیر این است سهم ما از تمامی بولیوی! (در فکی، ص 39) ‏ 2ـ دعوت به مبارزه ادب مقاومت، پرخاشگر و تندخو و بی‌پرواست و دعوت‌کننده به قیام، ایستادگی و ایثار؛ دعوتی که گاه به صورت فریاد اعتراض است و گاه در چهرة نبرد مسلحانه: فریادهای وطن را بر گیتارهایتان بنوازید تا ترانه‌های ناخوانده چون خونی جوان در رگها بجوشد و عشق چون زیباترین دختر بومی در حلقة آزادی و بهار دست بیفشاند آرزوهای سوخته در حنجره‌هاتان تازه می‌شود. و سرودهاتان زحمتکشان را رویین‌تن می‌کند میراث تازیانه‌خوردگان را ـ هرچه هست ـ بر گیتارهایتان بنوازید زخمه‌هاتان پرواز کبوترانی خون‌رنگ و آوایتان جرعه‌ای خوش برای عطشناک گلوی وطن است عصیانهای وطن را بی‌آنکه نفس تازه کنید بر گیتارهایتان بنوازید (پیشین، ص 98-97) ‏ 3ـ بیان جنایتها و بیدادگریهادر نظامهای مستبد و بیدادگر، شکنجه و تازیانه و زندان، خفه کردن فریادها در گلو، تبعید و ترور، قانون است. "جواد جمیل" شاعر عراقی در شعری با عنوان "ترور" می‌گوید: ...صدای تق‌تق قدمهایشان بلند بود صدایشان طعم مرگ می‌داد. و چشمهایشان چون چشمان وحوشی بود که شب جنگ آن را پوشانده باشد ـ کیستند؟ ـ "اسم لازم نیست آمده‌ایم تا چیزهایی را بشناسی." و آرامش شب با صدای تیری لرزید و ریسمان باریکی از خون خاموشانه پیچید ... بر جسد زرد یک تکه ورق پیدا کردیم "تروریستها نصّ قانون برایشان اجرا شد." (جمیل، ص 78) و "جبرا ابراهیم جبرا" شاعری از سرزمین فلسطین در مجموعه شعر "در بیابانهای تبعید" از تبعید و خیانت می‌گوید: بهارهای پیاپی را در بیابانهای تبعید می‌گذرانیم. با عشق خود چه کنیم درحالی‌که چشمانمان پر از خاک و شبنم یخ‌زده است؟ (بدوی، ص 524) ‏ 4ـ توصیف و ستایش جان‌باختگان و شهیدان مبارزان راه آزادی و ایثارگرانی که هستی خود را به میدان نبرد آورده‌اند و در شکنجه‌گاه یا میدان مبارزه جان باختند، نماد عظمت و افتخار و الگوی فداکاری هستند: ای قهرمانان! این خون شماست در قلب من که چون شهابها فرو افتاد و عشق مرا انگیخت کدام پیکر با این خون تطهیر نمی‌یابد. (بخشی از شعر "شیپور شهیدان" از سن‍ّیه ـ صالح شاعر مشهور سوری، در کتاب خاکستر تمدنها، ص 18) و "حمید المختار" شاعر فلسطینی، در توصیف شکوهمندی شهادت شهیدان می‌گوید: وقتی او را به چوبة اعدام بستند و به سویش آتش گشودند همگی در خون تپیدند اما او هنوز بر پای ایستاده بود. (بخشی از شعر "حمید المختار"، ترجمة محمدرضا ترکی، اطلاعات، 11/12/1371) "آله خاندروگازه‌لا" شاعر و ترانه‌پرداز السالوادوری در سوگ "ویکتورخارا" ـ آوازخوان مقتول شیلی ـ می گوید: او را در پرسه‌های بی‌پایان کولی‌وارش درمی‌یابیم که ترن‍ّم زنگدارش چون ناقوس شبانگاهی خواب مسموم قاره را آشفته می‌کند او میراث بومیان پابرهنه فرزند بی‌بدیل خلق لاتین ویکتور خاراست (درفکی، 103ـ102) ‏ 5ـ القای امید به آینده و پیروزی موعود شاعر و نویسنده از پس ابرهای تیرة یأس و سرخوردگی که آسمان چشمان مردم تحت ستم و جور را فراگرفته است، به روشنایی افق فردا نظر دارند و می‌کوشند با نوید دادن شکست بی‌تردید ستم و پیروزی عدالت، بارقة امید را در قلبها روشن نگه دارند. این رسالت در آثار منظوم و منثور شاعران و نویسندگان دینی با بهره‌گیری از وعده‌های قرآنی صورت می‌گیرد و البته سایر شاعران و نویسندگان نیز به شیوه‌های دیگر می‌کوشند مردم را به پیروزی نهایی حق بر باطل امیدوار سازند. "عدنان الضائغ" شاعر تبعیدی عراقی می‌گوید: کتابهای تاریخ را ورق می‌زنم انگشتانم به خون آلوده می‌شوند هرگاه فصلی از سرگذشت خودکامه‌ای به اتمام رساندم نگهبانان به سوی فهرست سوقم دادند تا در آن‌جا از ترس بلرزم ای ژنرالها ای ژنرالها با رؤیاهایمان چه‌ها که نکردید؟! با این‌همه چکمه از گردنهایمان می‌گذرید درحالی‌که ما هنوز برای خورشید دست می‌تکانیم (اطلاعات، 20/3/1376، ترجمة محمد امین). ‏ 6ـ ستایش آزادی و آزادگی آزادی، آرمان آزادی‌خواهان است. ستیز با زندان، بند و اختناق و نیز آرزوی روزهایی که خورشید آزادی از پشت ابرهای تیرة بیداد بدمد، فضای شعر پایداری را پر کرده است. آزادی در ادبیات پایداری، فرشته است، پیامبر است، نسیم و سبزه و درخت و بهار است و شاعر هماره در جست‌وجوی آن، تا آن حد که در آرزوی یافتنش، مرگ را به جان می‌خرد و توصیه می‌کند پس از مرگ، جسدش را در صحرا (نماد رهایی و گستردگی) بیفکنند. و هرگز در قبر (به دلیل شباهت آن به زندان) قرار ندهند. "احمد الصافی النجفی" (1984ـ1977) شاعر عراقی در شعری با عنوان "آزادی جاودان" می‌گوید: پس از مرگم مرا در صحرا افکنید، چه خوش است زندگی و مرگ من در صحرا در قبر حبسم مکنید چون که از زندان، حتی پس از مرگ بیزارم وقتی بدنم خورش کرکسها و شیرهای در‌ّنده شود، اجزای پیکرم را خواهم دید که با من در هر سو در سیر و سیاحتند چه سفر بی‌نظیری است چنین سفری بعد از مرگ که من در زندگی نیز به شوق آن جان می‌دادم (بدوی، ص 143). 7ـ ستایش سرزمین خود شاعران و نویسندگان ـ به‌ویژه آوارگان و تبعیدیان ـ در یادکرد سرزمین خود، به ستایش گذشته‌ها، مبارزات، مردم و حتی مظاهر دیار خود می‌پردازند. در شعر شاعران فلسطین این ویژگی با اندوهی بزرگ و گاه پرخاش به دشمن، بیش از شاعران دیگر سرزمینها دیده می‌شود: یافا، فردا موقع درو به نزد تو برمی‌گردیم همراه پرستو و بهار و با دوستانی که از تبعیدگاه و زندانها برمی‌گردند. در موقع چاشتگاه با چکاوکها و مادران اینجا پناهگاه شمارة بیست است هنوز حال ما خوب است و خانواده و دوستان آواره از زاغه‌های دور به خویشان سلام می‌رسانند "جبرا ابراهیم جبرا" شاعری از ناصرة فلسطین، خطاب به سرزمین خویش، از یادهای کودکی و خاطرات پیش از غصب کشورش سخن می‌گوید: ای سرزمین ما، ای جایی که جوانی‌مان در تو مانند رؤیایی، در سایة درختهای پرتقال و میان درختهای بادام مزرعه‌ها گذشت ما را به یاد بیاور، اینک که میان خارهای بیابانها و کوههای سنگلاخ سرگردانیم (پیشین، ص 524) 8ـ طرح بی‌هویتی جامعه و تبعیدیان دوری از وطن و آوارگی، زیستن در غربت، به‌ویژه برای نسلی که در غربت متولد می‌شود، زمینه‌ساز فراموشی سرزمین، کم‌رنگ شدن حساسیتهای ملی و گاه فراموشی و تأثیرپذیری از فرهنگ بیگانه است. یکی از دغدغه‌های نویسندگان و شاعران، بی‌هویتی نسلی است که در غربت زیسته و امکانات غربت و تمت‍ّع گرفتن از آنها رنج مردمش را از یادش برده است و می‌کوشد با پناه بردن به توجیهات گونه‌گون، خود را به آنچه "هست" راضی نگه دارد. "عبدالوهاب البیاتی" شاعر عراقی می‌گوید: این روز هرگز از برای من نبود در بسته بود! این روز هرگز از برای من نبود بی‌حاصل خواهم بود! چاره‌ای نیست؛ همیشه در ناکجاآباد خواهم ماند. نه چهره‌ای دارم و نه تاریخی، از ناکجاآبادم (پیشین، ص 491) و شاعره مشهور بلغارستان بلاگادیمیتروا در شعر "بذرهای زمستان" می‌گوید: تبعید ترجمان بینوای خود بودن زبان بیگانه، حضور تو را انکار می‌کند آسان‌تر خواهی یافت کر و لال بودن را (اطلاعات، ص 28/9/1374) 9ـ طرح نمادهای اسطوره‌ای ملی و تاریخی هرگاه سخن از ملت و سرزمین به میان می‌آید، اسطوره‌ها و نمادهای ملی نیز مطرح می‌شوند. "شاعران مصر فقط به اسطوره‌های عربی که در میراث عربی قدیم وجود دارد، به‌خصوص به داستانهای الف لیله و لیله ـ هزار و یک شب ـ توجه دارند ولی شاعران دیگر عرب به اساطیر کهن عربی اکتفا نمی‌کنند، بلکه اسطوره‌های ملل قدیم جهان را نیز در شعرشان می‌آورند. اسطوره‌ها و نمادها پل پیود گذشته و امروزند: نیاکان من آنان‌اند که سنگ اهرام را برافراشتند و گلدستة اسلام را ساختند و ما در روزگار پرافتخارمان آشتی را پایه‌گذاری می‌کنیم. سوگند به اهرام و اسلام و آشتی که تو را خواهم کشت با همة شرنگهایی که تلخ‌زار روزگار به من چشاند در خون تو شنا خواهم کرد (شکری، ص 446) زمینه‌ها، عوامل پیدایی و رواج ادب مقاومت سرشت انسان، بدی را برنمی‌تابد، از این‌رو ناسازگاری خود را با بیداد و ناروا به اشکال مختلفی چون: اعتراض، پرخاش، ستیزه‌گری، رویارویی و مقابله نشان می‌دهد. اما آن‌هنگام که روح عناد با مظاهر زشتی و شر در کالبد کلمات دمیده می‌شود، ادب مقاومت جان می‌گیرد. به دیگر سخن، ادب مقاومت، تجلی ستیز با بدی و بیداد با سلاح "کلمه" است. بر این اساس از دیرباز انسان با این سلاح ب‍ُر‌ّا و کارآ به میدان آمده و پیروزیهای درخشانی را نیز رقم زده است. طنز، هجو (حتی هزل)، حبسیه‌ها، نمایش‌نامه‌ها، داستانها، سروده‌های روشنفکرانه و معترضانه همه و همه در این حوزه قرار می‌گیرند. برخی زمینه‌های پیدایی ادب مقاومت را در عوامل زیر باید جست‌وجو کرد: 1ـ اختناق و استبداد داخلی و سلب آزادیهای فردی و اجتماعی.‏ ‏ 2ـ استعمار و استثمار قدیم و جدید.‏ ‏ 3ـ غصب قدرت، سرزمین و سرمایه‌های ملی و فردی ‏ 4ـ تجاوز به حریم ارزشهای فردی، دینی، اجتماعی، ملی و تاریخی.‏ ‏ 5ـ قانون‌گریزی و قانون‌ستیزی پایگاههای قدرت.‏ ‏ 6ـ جریانهای دینی (مانند اسلام و مسیحیت و...) و غیردینی و مکتب‌های فکری، نظیر مارکسیسم و...‏ حضور و وجود این عوامل، گرچه همة شام‍ّه‌های قوی اجتماعی و ادبی و هنری را برانگیخت تا به ستیز با بیداد و بدی برخیزد و مردم را نیز ضد آن بشورانند، اما در این میان، نقش نویسندگان و شاعران در شکل‌گیری و رواج مقاومت ـ که رساترین و تأثیرگذارترین شیوة مبارزه با بیداد و بیدادگر است، نمود و بروز چشمگیرتری دارد. بدون شک تحقق این دو ویژگی ـ یعنی رسایی و تأثیرگذاری اثر ـ جز با بهره‌گیری از همة ابعاد ادبی میس‍ّر نخواهد شد و نویسندگان و شاعران با آگاهی به این مسئله و با بهره‌گیری از شعور عمیق خویش، زبان و واژگان خود را انتخاب کرده، اندیشة برتر خویش را به تصویر می‌کشند و این، همان راز و رمز رسایی، تأثیرگذاری و سرانجام مانایی این آثار است. ادبیات پایداری در تاریخ اسلام نخستین سروده‌های پایداری در تاریخ اسلام، قصاید ابوطالب(ع) در ستایش و دفاع از ساحت پیامبر و مسلمانان شکنجه‌دیده است. "هنگامی که ابوطالب(ع) دید کار به سختی کشیده و هر قبیله‌ای از قریش، افراد مسلمان‌شدة خود را شکنجه می‌دهند و از دینشان باز می‌دارند، در میان بنی‌هاشم و بنی‌مطلب بن عبدمناف به‌پاخاست و آنان را به حمایت از رسول خدا و نگهداری وی دعوت کرد. پس همگی جز ابولهب به وی پیوستند و دعوت وی را در حمایت از رسول خدا پذیرفتند و ابوطالب که بدین‌کار شادمان شده بود قصیده‌ای در فضل رسول خدا و مدح آنان گفت که ابیاتی از آن چنین است: اذا اجتمعت یوماً قریشٌ لمفخرٍ فعبد منافٍ سر‌ّها و صمیم‍ُها فان حصل اشراف عبد منافها بنی هاشم اشرافها و قدیمها و ان فخرت یوماً فان محم‍ّداً هوالمصطفی من سر‍‌ّها و کریم‍ُها" (آیتی، ص 100) یعنی: اگر روزی قریش برای مباهات و افتخار گرد آیند، عبد مناف روح و قلب آن است و اگر اشراف عبد مناف را بخواهیم، شرافت و پیشتازی در بنی‌هاشم است. اگر افتخار هاشم را بخواهیم، محمد مصطفی(ص) بزرگ و بزرگوار آنان است. سروده‌های ابوطالب در هنگامة توان‌سوز شعب ابی‌طالب، گواه ایمان و اعتقاد عمیق قلبی او به پیامبر است. نخستین سروده‌ای که در تاریخ اسلام در صحنة نبرد ثبت شده، از آنِ حمزه سیدالشهداست. پیامبر در ناحیة "ابواء" ـ مدفن مادرش آمنه ـ به جنگ دشمنان شتافت ولی آنها گریخته بودند. در هنگام بازگشت، حمزه ـ چابک‌سوار اسلام ـ را مأمور کرد با سی تن سواره که همگی از مهاجران بودند به مقابله با ابوجهل بشتابد. هرچند با وساطت شخصی به نام "مجد بن عمرو حنبی" جنگی درنگرفت، اما حمزه در شعری از اینکه در این جنگ، پرچم فرماندهی را از دست پیامبر دریافت کرده و نخستین فرمانده سپاه مسلمانان شده، این‌گونه سروده است: بامر رسول‌الله اول خافقٍ علیه لواءٌ لم یکن لاح‌َ من قبلی لواءٌ لدیه النصر من ذی کرامهٍ اله‌ٌ عزیزٌ فعله افضل الفعل فلم‍ّا تراءینا انا خوا فعقلوا مطایا و عقلنا مدی غرض الن‍ّبل... (سامی النشار، ص 39ـ38) یعنی: به فرمان رسول خدا نخستین پرچم جهاد به عهدة من سپرده شده درحالی که پیش از من چنین پرچمی به اهتزاز درنیامده بود. پرچمی که پیروزی آن را صاحب فضلی عزیز یعنی خداوندی که حکمش برترین حکمهاست، تضمین کرده است. وقتی دشمنان ما را دیدند، بازنشستند و مرکبها را بستند. ولی ما دامن همت بستیم و آمادة نبرد شدیم. در سرایا و غزوات، شاعرانی چون "حس‍ّان بن ثابت" به ستایش یاران پیامبر و هجو و بدگویی دشمن می‌پرداختند. رجز صحابه‌ای چون "ابودجانه" و شخص علی(ع) (به‌ویژه در جنگ احزاب در مقابل "عمرو بن عبدود") از سروده‌های شکوهمند و رجزگونه‌ای است که اهمیت سروده‌های عصر پیامبر را در صحنه‌های نبرد به خوبی نشان می‌دهد. پیامبر این‌گونه سروده‌ها را می‌ستود و به روایت "ابن‌هشام" وقتی "کعب بن مالک" در پاسخ به قصیدة "عبدالله بن زبعری" شعری به این مضمون سرود که قریش آمد تا "با خداوند ستیزه کند، پیداست کسی که با خداوند ستیزه کند به یقین مغلوب خواهد شد"، رسول خدا به او گفت: "لقد شکرک الله یا کعب علی قولک هذا".(1)‏ سروده‌های عصر پیامبر در تحلیلی کلی و نهایی دارای مضامین زیر است: 1ـ عرفی و تبیین مکتبی که پاسداری از آن حتی به بهای مبارزه کردن تا پای جان، ارزش دارد. 2ـ شناساندن چهرة پیامبر که همچون سخن و سیره و مسائل وحی شده به او، صداقت محض است.‏ ‏ 3ـ ایجاد روحیه در افراد برای جنگ کردن تا پیروزی و امیدوار کردن آنها به فرا رسیدن امداد الهی.‏ ‏ 4ـ ایجاد سستی و فترت در روحیة دشمن.‏ ‏ 5ـ توصیف شهیدان و ارزش شهادت.‏ 6ـ مرثیه و سوگ شهیدان.‏ ‏ 7ـ هجو دشمنان (چرا که پیامبر به شعرا می‌فرمود: دشمنان را هجو کنید) (امینی، ص 18ـ14)‏ گفتنی است که در عصر پیامبر و ائمه، شعر تنهاترین و اصلی‌ترین رسانه‌ای بوده که به دلیل انس و الفت با جامعه، کارکردی بسیار مؤثر داشته است. اگر پیامبر شعر نمی‌سرود و نمی‌خواند، ولی سایر امامان همگی به شعر می‌پرداختند، چنان‌که در جنگ صفین بخشی از پاسخهای حضرت علی(ع) به نامه‌های معاویه، شعرگونه است. شگفت است که در نبرد سپاه علی(ع) با معاویه، زنی به نام "ا‌ُم سنان" بر بلندی می‌ایستاد و با سروده‌های مهی‍ّج خویش سپاه را به مبارزه تشویق می‌کرد. داستان رویارویی این زن با معاویه در تاریخ آمده است. (اعثم کوفی، ص 522ـ521). زیباترین سروده‌های پایداری در تاریخ اسلام را باید در حماسة شگفت و عظیم عاشورا جست‌وجو کرد. امام عاشورا خود، چه در مسیر آمدن به کربلا و چه در عرصة نبرد، سروده‌هایی دارد که هرچند برخی از آنها متعلق به شاعران بزرگ عرب مانند "یزیدبن مفرغ" است، اما عمدة آنها بدیهه‌سراییهایی هستند که امام به مقتضای حال و اوضاع سروده است. رجزهای امام حسین(ع) در صحنة نبرد، همگی شورانگیز و شکوهمند، حماسی و استوار و سرشار از مفاهیم و مضامین عمیق ایستادگی، پاکبازی و آزادگی است. الموت‌ُ خیر‌ٌ من رکوب العار والعار‌ُ اولی من دخول الن‍ّار "مرگ بهتر از پذیرفتن ننگ است و پذیرفتن ننگ بهتر از قبول آتش" صحابه بزرگوار امام نیز در لحظة رویارویی با دشمن و جانفشانی در میدان، رجز می‌خواندند و سروده‌های آنان (که ترجمان ایمان، خلوص و ازجان‌گذشتگی آنها بود) در میدان طنین می‌افکند. رجزهای کربلا که با رجز امام حسین(ع) و خواندن شعر "فروه بن م‍َس‍َیک" آغاز می‌شود مجموعاً 34 رجز است. این رجزها که کوتاه، کوبنده، ترسیم‌کنندة آرمان مبارزان و سمت و سوی مبارزات و در جهت ستایش از امام و تحقیر دشمنان و در یازده مورد بیانگر تقابل دینی و رویارویی دو مذهب بوده، با نوعی مفاخره ـ رسم رجزخوانی عرب ـ همراه بوده است. گاه نیز نمونه‌هایی از رثا در آنها دیده می‌شود. در رجزها، از حقانیت راهی که مبارزان برگزیده‌اند و بیدادی که در مقابل آنها صف کشیده است. سخن به میان می‌آید. پس از کربلا، هرچند دشمن بر این باور بود که همه‌چیز پایان یافته است، اما گویی این حادثه، خود آغاز راه بود، چنان‌که خطبه‌های شگفت‌آور و ستم‌برانداز زینب(س) و امام سجاد(ع) نمونه‌های درخشان ادب مقاومت در مقابل بیداد به شمار می‌روند. پس از آن نیز سروده‌های "فرزدق" ـ به‌ویژه قصیدة مشهور ایشان در مقابل "هشام بن عبدالملک" ـ سروده‌های شاعرانی چون "داوود بن عباس" یا "داوود سلمی" در سوگ شهیدان فخ، "اشبع بن عمرو سلمی" در رثای حضرت رضا(ع)، مرثیة "دعبل بن علی خزاعی" که در رثای فرزندش احمد سروده و در آن به هجو خلفای عباسی و شهادت حضرت رضا(ع) اشاره کرده است، شعر "علی بن عباس رومی" در شهادت یحیی ـ از نوادگان زیدبن‌علی(ع) ـ و سروده‌های شاعران بزرگ دیگر بارقه‌هایی بود در شب بیداد که چهرة ستمگر را رسوا و حقیقت پنهان را آشکار کرد. در تاریخ شیعه، ادب مقاومت جایگاهی رفیع و گسترده دارد که بررسی آن نیازمند مجالی دیگر است. ادبیات مقاومت در ایران اگر از قرون اولیة حضور اسلام در ایران، در پی یافتن نمونه‌های ادب مقاومت باشیم، اولین نمونه‌ها را در نهضت مشهور شعوبیه می‌یابیم. پس از شکست ایرانیان از اعراب مسلمان، گروهی با پرداخت جزیه و خراج، به آیین پدران خویش و فرهنگ گذشته وفادار ماندند و با پیروی از ادیان کهن ایرانی (زردشتی، مانوی و مزدکی)، آثار نسلهای پیشین را که به خط اوستایی یا پهلوی بود نگه‌داشتند. گروه دیگری که عمدة ایرانیان از آن گروه به شمار می‌آیند به دین اسلام گرویدند و پس از آشنایی با زبان، فرهنگ و تمدن اسلامی و عربی در شئون مختلف حکومت، نفوذ کردند و به موقعیتهای حساس و پستهای کلیدی دست یافتند. متأسفانه فاتحان عرب، به دلیل پیروزیهای چشمگیر و وسعت دامنة فتوحات به دامگاه غرور افتادند و گاه به احیای فرهنگ نژادپرستانه‌ای که پیشتر زیر گامهای بلند اسلام فرو شکسته بود، به تحقیر پرداختند. دیگران که جلوه‌های بارز این تعصب کور و غرور ناروا را در عصر حکومت بنی‌امیه می‌توان یافت. این غرور تا به آنجایی رسید که بعضی از سفها و متعصبان عرب هیچ‌کس از اعاجم را لایق فرمانروایی نمی‌دانستند.(2) ‏ این تحقیرها، با روح اسلام که ارزش را در تقوا، جهاد و علم می‌جوید، مغایر بود. تحقیرشدگان ایرانی که با باورهای دینی و اعتقادی می‌زیستند، بی‌آنکه این دین را رها کنند در مقابل افکار سلطه‌طلبانه و مغرورانة تحقیرگران ایستادند و با بیان مفاخر و آثار نیاکان خویش و تحقیر و پست‌انگاری عرب، به مبارزه با آنان پرداختند. نخستین ایرانی که در عصر اموی و در کشاکش تحقیرهای بنی‌امیه، زبان به بیان افتخارات اجداد خود گشود، "اسماعیل بن یسار" ـ از موالی بنی‌تمیم، شاعر شعوبی عصر "عبدالملک بن مروان" و "هشام بن عبدالملک" ـ است که در سال 101 درگذشت. وی روزی نزد "ابن‌هشام" قصیده‌ای را برخواند که برخی ابیات آن چنین است: اصلی کریم‌ٌ و مجدی لای‍ُقاس‌ُ به و لی لسان‌ٌ کحد‌ّ الس‍ّیف مسمومٍ احمی به مجد اقوامٍ ذوی حسبٍ مِن‌ْ ک‍ُل‌ّ قومٍ تباج الملک معمومٍ... من مثل کسری‌ً و سابور الجنود معاً و الهرمزان لفخرٍ او لتعظیمٍ در این سروده، شاعر، اصل خود را بزرگ و عظمت خود را غیرقابل قیاس و زبانش را شمشیری ب‍ُر‌ّنده دانسته و به پادشاهانی چون کسرا و شاپور و هرمزان بالیده و افتخار کرده است. گفته‌اند این اشعار آن‌چنان خشم هشام را برانگیخت که دستور داد در آبش افکنند و او تا مرز خفگی پیش رفت. پس او را از آب گرفتند و به حجاز فرستادند. "بشاربن‌برد" دیگر شاعر متعصب ایرانی است که سروده‌های او در تحقیر عرب و ستایش ایرانی در جلد سوم "الاغانی" آمده است. بازتاب شعوبی‌گری را در شعر "ابوالقاسم فردوسی" می‌یابیم: ز شیر شتر خوردن و سوسمار عرب را به جایی رسیده‌ست کار که تاج کیانی را کند آرزو تفو بر تو ای چرخ گردون تفو! و از منصفان معاصر که بازتاب شعوبی‌گری را در شعرش می‌یابیم، "ملک‌الشعرای بهار" است که می‌گوید:(آیینه‌وند، 70) اندیشة شعوبی‌گری و مقاومت در مقابل تبعیض‌گرایی و ستمگری بنی‌امیه و بنی‌عباس در ایران نه‌تنها در سروده‌ها که در احادیث برساخته نیز دیده می‌شود. حتی کتابهایی چون "فضائل‌الفرس" اثر "ابوعبیده معمر بن المثنی" "المثالب" اثر "علان الفارسی الشعوبی" و "فضل العجم علی العرب" اثر "سعید بن حمید البختکان" نوشته شد که البته همگی از میان رفته‌اند و تنها قسمتهایی از آنها باقی مانده که در کتابهایی چون "العرب ابن قتیبه"، "البیان و التبیین" جاحظ، "العقد" الفرید ابن عبد رب‍ّه و "عیون‌الاخبار" ابن قتیبه آمده است. (پیشین، ص 73).   دفاع از اهل بیت(ع)؛ چهره‌ای از ادب مقاومت ایرانیان بیش و پیش از اقوام دیگر با اهل بیت آشنا و شیفته و باورمند آنها بوده‌اند. "کسایی مروزی" (شاعر قرن چهارم) در منقبت و ستایش و دفاع از امام علی(ع) می‌گوید: فهم کن گر مؤمنی فضل امیرالمؤمنین فضل حیدر، شیرمردان، مرتضای پاکدین فضل آن‌کس کز پیامبر بگذری فاضل‌تر اوست فضل آن رکن مسلمانی امام المت‍ّقین... سیصد و هفتاد سال از وقت پیغمبر گذشت سیر شد منبر ز نام و خوی سکین و تکین منبری کآلوده گشت از پای مروان و یزید حق صادق کی شناسد وآن زین‌العابدین مرتضی و آل او با ما چه کردند از جفا یا چه خلعت یافتیم از معتصم یا مستعین کآن همه مقتول و مسمومند و مجروح از جهان وین همه میمون و منصورند امیرالفاسقین ای کسایی هیچ مندیش از نواصب وز عدو تا چنین گویی مناقب، دل چرا داری حزین؟ ابیات این قصیده گواه رنج بزرگ او از ستایش سلاطین غزنوی (سک‍ّین) و وصف زیبارویان (تکین) و فراموش شدن نام پیامبر و فرزندانش و غصب منبری است که روزی جایگاه پیامبر بود. رنج و دردهای خاندان پیامبر، خوشگذرانی خلفای عباسی و دشمنی مخالفان، علاوه بر اینکه بیانگر غمهای شاعرند، تصویری از اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قرن چهارم ایران نیز به دست می‌دهند. شاعر بزرگ قرن پنج "ناصرخسرو قبادیانی" از شاخص‌ترین و برجسته‌ترین شاعرانی است که از اهل بیت دفاع می‌کند و فضایل و برتریهای خاندان علی(ع) را برمی‌شمارد: بهار دل دوستدار علی همیشه پر است از نگار علی... از ام‍ّت سزای بزرگی و فخر کسی نیست جز دوستدار علی فردوسی شاعر بزرگ همین عصر، خود را پیرو راه علی(ع) می‌داند و می‌گوید: بر این زادم و هم بر این بگذرم یقین دان که خاکِ پیِ حیدرم و این در دورانی است که اتهام به شیعه بودن، برای کشتن کافی بوده است و به تعبیر "تاریخ بیهقی" انگشت در جهان کرده، قرمطی می‌جستند. حبسیه، نوعی ادب پایداری در ادبیات فارسی، زندان‌سروده‌ها یا حبسی‍ّاتی که گاه توأم با سوز و آه و اندوه و گاه بیانگر شکوه پایداری شاعرند، فراوانند. سروده‌های "مسعود سعد سلمان"، "ناصرخسرو"، "خاقانی"، "ملک‌الشعرا"، "فرخی یزدی" و دیگر شاعران زندانی، آمیزه‌ای از تأث‍ّر، شکایت، انتقاد، سرکشی و پایداری است. شاعران زندانی در ایران دو دسته‌اند: 1ـ آنان‌که به علت مخالفت با حکومت و به جرم اتهامات سیاسی، مورد تعقیب و بازداشت حکومت وقت قرار گرفتند، نظیر "مسعود سعد سلمان"، "فلکی شروانی"، "مجیرالدین بیلقانی"، "ابوالمعانی نصرالله منشی"، "خاقانی"، "ملک‌الشعرا"، "فرخی یزدی"، "موسوی گرمارودی" و... 2ـ سخنورانی که از نظر مذهب و اعتقاد با غالب مردم زمان خود اختلاف داشتند و به بی‌دینی متهم شدند و حکومت وقت برای به دست آوردن دل عوام ـ نه به خاطر ایمان قلبی ـ در صدد آزار و زندان برآمد، نظیر "بابا افضل"، "عین القضاة همدانی"، "فضل‌الله حروفی"، "عمادالدین نسیمی"، "شجاع کاشانی"، "حیاتی کاشانی"، "ابوالقاسم امری" و "محمدباقر خرده‌ای" (ظفری، ص 40)‏ ادب پایداری در عصر مشروطه و معاصر دوره جدید، دورة آشنایی با فرهنگ و ادبیات اروپایی و اثرپذیری از آن است. بارزترین دوران ادب پایداری در ایران تا عصر انقلاب اسلامی، عصر مشروطه است. در این دوره، گونه‌های مختلف ادب چون داستان، طنز، شعر، تصنیف و نمایش‌نامه، عرصة ستیز با بیدادگری حکومت، رخوت‌زدگی جامعه، تبعیض و بی‌عدالتی، جهل و بی‌قانونی و گاه نیز ستیز با مظاهر دینی و شعایر مذهبی است. دو جریان روشنفکری غربی و شرقی در این دوره شکل می‌گیرد و شاعران و نویسندگان با ستایش وطن، گذشته‌های افتخارآمیز، دعوت به مبارزه و تاختن به مظاهر بیداد و تمسخر آنها، در پی آفریدن فضایی تازه هستند. وجود روزنامه‌ها در این دوره امکان ارتباط را ساده‌تر می‌سازد؛ چنان‌که شعر طنزآمیز "نسیم شمال" (سیداشرف الدین گیلانی) که شعری ساده، روان و سرشار از واژگان مردمی است، از طریق روزنامه‌ها به افواه عمومی راه یافت و زمزمة پیر و جوان شد. ای دل غافل بر احوال وطن خون گریه کن خیز ای عاقل، به این دشت و دمن خون گریه کن... ای دریغا دستخوش شد کشور کاووس کی آه و واویلا که عمر مملکت گردید طی جای رطل و جام می، غولان نهادستند پی جای بلبل تکیه زد زاغ و زغن، خون گریه کن (کلیات جاودانه نسیم شمال، ص 429). در این دوره پدیده‌ای نو به نام تصنیف شکل گرفت که در برانگیختن جامعه و طرح مفاسد دربار و حکومت و اختناق و ستم حاکم بسیار مؤثر بود. طنز موفق دهخدا با عنوان "چرند و پرند" و امضای معروف "دخو" و داستانها و کتابهایی چون "کتاب احمد"، "سفینة طالبی"، "شرح زندگانی من"، "مسالک المحسنین"، و... نمونه‌هایی موفق در ادب پایداری این دوره‌اند که در آگاهی و بیداری اجتماعی نقش بسزایی داشتند. در دوران اختناق رضاخانی و حاکمیت پهلوی دوم در همة حوزه‌های ادبی ـ نثر و نظم ـ آثار رسواگرانه و روشنفکرانه فراوان است. اگر ویژگی آثار عصر مشروطه، صراحت در بیان است، شاخص آثار این دوره ـ به‌ویژه در قلمرو شعر ـ بهره‌گیری از نماد در انتقاد از جامعة فقیر، ویران، بیدادزده و لبریز از اختناق و سانسور است. از این روست که مشاهده می‌کنیم داستانها، نمایش‌نامه‌ها و سرودهای این دوره همگی با زبانی نمادین از اوضاع دردناک و تیرة ایران سخن می‌گویند. در کنار آثار روشنفکرانه این دوره که عمدتاً متأثر از اندیشه‌های مارکسیستی یا غربی هستند، نویسندگان و شاعران دینی برجسته‌ای را نیز می‌توان یافت که در حوزة شعر، داستان، نمایش‌نامه، یا سایر گونه‌های ادبی، از فقدان آزادی و عدالت سخن گفته‌اند. در سالهای 56 و 57، این آتش زیر خاکستر کم‌کم جان گرفت و زمینه را برای اندکی صراحت در گفتار فراهم ساخت. همین آتش اشتیاق برای آزادی بیان بود که بعدها به آتشفشانی مبدل شد که پیروزی 22 بهمن 57 را رقم زد، ادب مقاومت را میان مردم کوچه و بازار کشاند و هنگامی که با شور و التهاب انقلابی آنها درآمیخت، به صورت زیباترین، مؤثرترین و رساترین شعارها تجلی یافت... انقلاب اسلامی و ادبیات پایداری ادبیات پایداری در عصر انقلاب اسلامی را به چند دوره می‌توان تقسیم کرد: 1ـ ادبیات پایداری در عصر قیام و حرکت تا پیروزی بهمن 57. 2ـ ادبیات پایداری در دورة هشت سال دفاع مقدس.‏ ‏ 3ـ ادبیات پایداری پس از جنگ هشت ساله.‏ ‏ 4ـ ادبیات پایداری نهضتها و حرکتهای اسلامی، مانند انتفاضه، بوسنی و...‏ جز پیامهای برانگیزاننده و پرشور امام خمینی(ره) که آگاهی‌بخش، حرکت‌آفرین و جهت‌دهنده است، شعارهایی که در راهپیماییها بر زبان جاری می‌شود یا به صورت نوشته‌های کوتاه بر دیوارها نقش می‌بندد، نوعی "ادبیات پایداری" است که نظیر آن را در عصر مشروطه نیز می‌توان یافت، با این تفاوت که در سال 57 این شعارها و سروده‌ها، سرشار از مضامین دینی به‌ویژه مضامین فرهنگ عاشوراست. آنچه در این نوشته‌های "خودجوش" دیده می‌شود ظرافت، ایجاز، برانگیزانندگی و طنز شگفتی است که در عمدة شعارها و دیوارنوشته‌ها به چشم می‌آید. سرایندة بسیاری از این شعارها خود مردم هستند، گرچه گاه شاعران و نویسندگان برجسته‌ای نیز در پدید آمدن این نوشته‌ها و سروده‌ها سهم و نقش داشته‌اند، منتها حاکمیت شرایط اختناق و ارعاب مانع از آن می‌شد که نام آنها در کنار سروده‌هایشان مطرح و شناخته شود. در فاصله سالهای 56 و 57 بسیاری از آثار نویسندگان و شاعران که قبلاً فرصت و جرئت چاپ نیافته بود، به چاپ رسید و با استقبال چشمگیر مردم روبه‌رو شد و همین امر برخی ناشران سودجو را به چاپ این‌گونه کتابها تحریض کرد. روزنامه‌ها و نشریات در سال 57 (که فضا برای اندکی تنفس آزاد فراهم شده بود) به بیان ناگفته‌هایی پرداختند که تا پیش از آن امکان طرح آنها نبود. روشنگریها و افشاگریهای آنها در این دوره، نقطة عطفی در تاریخ مطبوعات ما به شمار می‌آید. ویژگیهای ادبیات پایداری بین سالهای 57 تا 59 (آغاز هشت سال دفاع مقدس)، به شرح زیر است: 1ـ ستایش آزادی و آزادگی 2ـ ستایش مجاهدان و ستم‌ستیزان‏ ‏ 3ـ دعوت به وحدت، یکپارچگی و همدلی و پرهیز از تفرقه و گسستگی‏ ‏ 4ـ محکوم کردن استبداد و بیداد داخلی و حامیان آن‏ ‏ 5ـ ستایش جهاد، هجرت، شهادت و پاکبازی‏ ‏ 6ـ مردم‌ستایی به‌ویژه مردم محروم و فداکار‏ ‏ 7ـ محکوم کردن زرپرستی، اشرافیت و روحیة دنیازدگی و ثروت‌اندوزی‏ ‏ 8ـ طرح الگوها و اسوه‌های تاریخی به‌ویژه الگوهایی که در تاریخ اسلام مطرح بوده‌اند، چون: ابوذر، سلمان، مالک‌اشتر و نیز مبارزان معاصر چون: میرزا کوچک خان، سیدجمال اسدآبادی، شریعتی و...‏ ‏ 9ـ بهره‌گیری از اساطیر شاهنامه‌ای و چهره‌های حماسی.‏ ‏ 10ـ استفاده از عناصر حماسی، فرهنگی و ارزشی عاشورا.‏ ‏ 11ـ ستایش چهره‌های تراز اول انقلاب به‌ویژه امام خمینی(ره)، طالقانی و...‏ ‏ 12ـ ایجاد روحیة نشاط و امید به آینده در افراد و ترسیم افقهای پیروزی.‏ ویژگیهای ادبیات پایداری قبل از هشت سال دفاع مقدس 1ـ بهره‌گیری گسترده از قالبهای نو (نیمایی و سپید) در کنار قالب کلاسیک. 2ـ طولانی بودن اشعار به دلیل داشتن زبان روایی (به‌ویژه سروده‌هایی که به شرح رویدادهای انقلاب می‌پرداخت).‏ ‏ 3ـ ب‍ُر‌ّایی و درشتناکی کلمات و مهی‍ّج بودن موسیقی کلام (که برای القای شور انقلابی در افراد قالب بسیار مناسبی بود).‏ ‏ 4ـ گرایش به صراحت در داستانها به جای استفاده از نماد.‏ ‏ 5ـ رشد چشمگیر ادبیات کودکان و داستانهای کودکانه که بسیاری از آنها دارای موضوعات یکسان و حتی پرداخت نزدیک به هم بودند.‏ ‏ 6ـ آغاز سروده‌های نسبتاً موفق برای کودکان و نوجوانان (عمدتاً در قالب چهارپاره).‏ ‏ 7ـ غلبة شعارگونگی بر سایر گونه‌های گفتاری و وفور عناصر عاطفی در متن برای برانگیزاندن مخاطب.‏ ‏ 8ـ حضور عناصر و مضامین دینی به‌ویژه شیعی در نوشته‌ها و سروده‌ها.‏ ویژگی بارز نخستین سروده‌های دفاع مقدس با شروع هشت سال پایداری و ایثار، مطبوعات، رسانه‌ها و تمامی آنچه به صورتهای مختلف در جبهه‌ها نوشته یا سروده می‌شد، حفظ و حمل بار سنگین "پایداری فرهنگی" را عهده‌دار شدند. بر خلاف آنکه برخی تصور می‌کنند در ادبیات این دوره نوعی پرهیز یا ستیز با قالبهای نو (نیمایی و سپید) دیده می‌شود، نخستین سروده‌های این دوره در قالبهای نو سروده شد. با مطالعة دقیق شش ماه آغازین جنگ، آمار سروده‌های نو بیش از سروده‌های کلاسیک سنتی است. ویژگیهای بارز نخستین سروده‌های دفاع مقدس عبارتند از: 1ـ بهره‌گیری گسترده از قالبهای نیمایی. 2ـ انتخاب زبان روایی.‏ ‏ 3ـ طولانی بودن سروده‌ها که تا حدی از زبان روایی تبعیت می‌کرد.‏ ‏ 4ـ غلبه زبان رجز و شعار بر سایر گونه‌های شعری.‏ ‏ 5ـ بهره‌گیری از زبان تصویر و آرایه‌های بدیعی. ‏ 6ـ بهره‌گیری از آیات، روایات و گفته‌های حضرت امام(ره) (یا مضمون هرسه) که نشان از حضور آشکار دو عنصر اساسی ـ اسلام و انقلاب ـ در فرهنگ ادبیات پایداری است.‏ ‏ 7ـ تلفیق نمادهای ملی (مانند کاوه، سیاوش، درفش، البرز، خزر، دیو، اهریمن و...) و نمادهای مذهبی و دینی و نمادهای فرهنگ اسلامی (مانند عاشورا، کربلا، ذوالفقار، بدر و...) با یکدیگر.‏ در سالهای دوم و سوم دفاع مقدس (61ـ60) کم‌کم قالبهای دیگر شعری فرصت ظهور و بروز یافت و در سالهای 61 تا 65 موج رباعی‌سرایی و دوبیتی‌گویی همپای مثنوی و غزل و نوسروده‌ها باعث شد که شاعران درجة اول رباعی‌سرا و دوبیتی‌گو، این دو قالب را رها کنند. در سالهای پایانی هشت سال دفاع مقدس، سروده‌هایی رواج یافت که می‌توان آنها را شعر "تردید و اعتراض" نام نهاد. در این سروده‌ها نوعی دلواپسی و نگرانی خاطر از کم‌رنگ شدن ارزشها، فراموش شدن دستاوردهای عظیم مجاهدت و ایثار، رشد رفاه‌طلبی و عافیت‌گرایی و... به چشم می‌خورد. این ویژگی گاه با طنزی خاص همراه است. "سلمان هراتی" را آغازگر این شیوه باید دانست، شیوه‌ای که بعدها کسانی چون: "سیدحسن حسینی"، "قیصر امین‌پور"، "علیرضا قزوه" و تنی چند از شاعران تا سالهای پس از جنگ نیز آن را ادامه دادند. ادبیات انقلاب، در حوزة نثر ـ به‌ویژه در دهة دوم ـ و در قلمرو شعر ـ به‌ویژه در دهة آغازین ـ دارای عناصری است که شایسته است به‌طور مستقل بررسی شود. گذشت دو دهه از عمر انقلاب، برای بررسی ادبیات انقلاب کافی است. گرچه برخی منتقدان به دلیل نگرش خاص که به انقلاب دارند و عمدتاً از سر ناباوری، برآنند که انقلاب، ادبیات مستقل ندارد و بهترین آنها با این استدلال که هنوز زمان بررسی این نوع ادبیات فرا نرسیده است، این مهم را به آینده موکول می‌کنند، درحالی که همین افراد ادبیات پیش از این دوره را زمانی تحلیل کردند که حتی یک دهه از آن دوره فاصله نگرفته بودند. ادبیات امروز انقلاب نمی‌تواند هویتی مستقل و قابل بررسی نداشته باشد، مگر اینکه باور کنیم انقلاب فقط در شئون سیاسی جامعه روی داده و مثلاً در قلمرو ادبیات هیچ اتفاقی نیفتاده است! و این قولی است که هیچ‌کس بر آن نیست. ادبیات انقلاب در حوزه‌های شعر، داستان (کوتاه و بلند)، طنز ادبی و مطبوعات، همتهایی سترگ می‌طلبد تا دقیق و عمیق و برکنار از افراط و تفریط و به دور از دام‌چاله‌هایی که نگرشهای خاص سیاسی بر سر راه پژوهشگران و منتقدان این حوزه می‌گستراند، آن را تحلیل، مطالعه، نقد و بررسی کنند. هرچند گامهایی در این راه برداشته شده است اما به نظر می‌رسد کلی‌گویی راه به جایی نخواهد برد. لذا شایسته است پژوهشگران با تکیه بر مصادیق روشن و هزاران مجموعه شعر و داستانهای کوتاه و بلند و صدها هزار سند موجود در مطبوعات، دریچة ادبیات امروز را به آفاقی روشن بگشایند و برای آن شناسنامة مستند و مقبولی صادر کنند. http://fajrpoem.farhang.gov.ir