سلفیه بدعت یا مذهب

سلفیه بدعت یا مذهب

سلفیه بدعت یا مذهب

Publish number :

اول

Publication year :

1387

Number of volumes :

1

Publish location :

مشهد

(0 آرا)

QRCode

(0 آرا)

سلفیه بدعت یا مذهب

یادداشت مترجم سلفیه، سنگی بر راه وحدت اسلامی وحدت اسلامی موضوعی است پراهمیت که عمری به درازای عمر امت دارد. از همان روز که قرآن نام «امت واحد» را بر این امت نهاد و محور این وحدت را هم در شعار «من خدای شمایم» مطرح ساخت و از همان روز که پیامبر صلی الله علیه و اله گروههای پراکنده‏ی مردمی را که بر پرتگاه آتش بودند بر محور خداگرایی گردهم آورد و نام «امت مسلمان» بر آنان گذاشت و همه را بر صراط مستقیم الهی بداشت، نخستین تلاشها برای وحدت امت خودنمایی کرد. گر چه فروغ هدایتگر «امت واحد» در پس ابرهای سنگین و سیاه دسته‏بندیها و جبهه گیریها چهره پنهان کرد و گر چه گاه سلطه‏ی سیاه کسانی که با فرهنگ اسلام بیگانه بودند دیگر بار این امت را به لبه‏ی همان پرتگاهی کشاند که در جاهلیت بر آن بود، اما پیوسته مردانی بزرگ و دوراندیش و دلسوز بوده‏اند که «مصلحت اسلام» را بر مصالح فرقه‏ای برگزیده و همگان را به چنگ زدن به اصول مشترکی که دارند فراخوانده‏اند. این دعوت از همان روز که آغاز شد با واژه‏ی «گذشت» و «آینده نگری» همزاد بود، خواه آن روز که علی علیه‏السلام به رغم یقین به این که او خود محور آسیای خلافت است، نه فقط خاموش نشست و قیامی مسلحانه یا غیر مسلحانه برای احقاق این حق به راه نیانداخت، بلکه در مقام رایزن خلیفه‏ی وقت به خیرخواهی او پرداخت و او را اندرز داد که «محور آسیا باش و عرب را پیرامون این محور بدار» و خواه امروز که دلاور مردانی از شیعه تهمت سنی شدن را به جان می‏خرند و پاکدل مردانی دیگر از اهل سنت به استقبال اتهام شیعه شدن می‏روند تا امت را به وحدت خوانند و جان بر راه احیای امت واحد گذارند. در این میان، به رغم ضرورت «وحدت اسلامی» و به رغم عمر دراز تلاشهایی که در این راه صورت پذیرفته، از همان دیرباز سنگهایی نیز بر این راه نهاده‏اند و هنوز نیز می‏نهند، پاره‏ای به انگیزه‏های نکوهیده و نامقدس و پاره‏ای به انگیزه‏های بظاهر ستوده و مقدس. اشاره‏ای به چند نمونه از این سنگها که هنوز هم بر راه است بیجا نمی‏نماید:الف) زمینه‏ی تاریخی: گر چه تفاوت اجتهادها و عوامل برونی همانند گرویدن غیرمسلمانان به اسلام و برخورد فرهنگ اسلامی با فرهنگهای بیگانه و عواملی دیگر از این دست در گسترش و ریشه‏دار شدن پاره‏ای از اختلافها نقشی بسزا داشته اما بنیان بسیاری از اختلافهای شیعه و سنی، به طور عام و حتی اختلافهای فقهی و کلامی به «سرپوشیده»ای در مدینه باز می‏گردد. آنجا رخدادی تاریخی به وقوع پیوست و هر مذهبی در این باره دیدگاهی خاص در پیش گرفت و در دفاع از آن ادله‏ای آورد که اکنون نه مجال پرداختن به آنها و داوری درباره‏ی آنهاست و نه چنین داوریی در مسیر ایجاد وحدت ضرورت دارد. [ صفحه ۱۴] به هر حال هر چه بود، شد و باور همین جمله راه حل بسیاری از مشکلات است. نمی‏گویم سنی باید دست از خلافت بردارد و یا شیعه از امامت علی علیه‏السلام برگردد، نمی‏گویم هر مذهبی از اصول خود دست بکشد و دیدگاه مذهب دیگر را اختیار کند، نمی‏گویم از حدیث ثابت تمسک به «ثقلین» فاصله گرفته شود. تنها می‏گویم آنچه در آن «سرپوشیده» رخ داده رخدادی است که گذشته و امروز نزاع بر سر آن مشکلی را حل نمی‏کند. البته بگذارید علمای مذاهب و متکلمان مسلمان درباره‏ی این مساله به تبادل آرا و ادله بپردازند. این مسأله‏ای است که با گذشت زمان سیر خود را طی می‏کند، اما طرح مکرر این قضیه بویژه کشاندن این بحث به میان عامه مردم و در این میان میدان دادن به افراطها و تفریطها و راه گشودن برای هر درست و نادرست دقیقا آب به آسیای دیگران ریختن و ریسمان وحدت را سست کردن است. روزی علی علیه‏السلام خطبه‏ی شقشقیه را ایراد کرد و آنچه لازم بود گفت، اما هرگز گفته‏های خود را بدانجا که خواست نرساند و ظاهرا از کسی هم نخواست این گفته‏ها را تکمیل کند. اگر او خود مصلحت اسلام را در آن دید که بیش از این در این مساله سخن نگوید، و اگر او خود به رغم همه‏ی شگفتی و ناباوری، آنجا که اسلام را در خطر دید فرمود: «ترسیدم اگر اسلام و اسلامیان را یاری ندهم در اسلام رخنه‏ای افتد یا تباهیی به بار آید و در این صورت مصیبتی که آشکار می‏شود برای من سخت‏تر از دست دادن زمامداری شما باشد...