نشان سحر
نشان سحر
Author :
Publisher :
Publication year :
1388
Publish number :
اول
Publish location :
قم
(0 آرا)
(0 آرا)
نشان سحر
اشعاری درباره ابعاد وجودی امام زمان «عجل الله تعالی فرجه» و ظهور و غیبت ایشان است. در این کتاب سعی شده است احساسات خاص یک شیعه و مومن به ولایت و امامت درباره امام زمان و اهلبیت (علیهم السلام) در قالب شعر بیان گردد. نگارنده (شاعر) در این اشعار پریشان خاطری و اندوه خویش را از دوری امام عصر و آرزوی ظهور و دیدار آن امام منعکس کرده و به گوشه هایی از فضایل و کرامات آن حضرت به ویژه اهتمام ایشان نسبت به شیعیان خویش اشاره نماید عناوین اصلی کتاب شامل: به نام هستی بخش عالم ؛ یا هو؛ حرف اوّل ؛ خامه می سوزد؛ خوشا؛ نمک بر زخم دل ؛ من بر اینم ؛ کوهی از دردم ؛ خطر عشق ؛ شبابی گر نباشد؛ دامن عزّت ؛ بر مدار چرخ ؛ دلِ گرفته ؛ سوی مقصود؛ ساربان آهسته بگذر؛ به غفلت می کشد؛ وامقا شوریده تر؛ نمانده اشک ؛ آهسته سخن گو؛ باده معرفتی ؛ سوی کوهِ بیستون ؛ آتش وادی ایمن ؛ فریاد رسی می رسد؛ داد از تو؛ لفظ معنی ؛ رشته تدبیرها؛ عشق و درویشی ؛ هر قدم ؛ باورم نیست ؛ زد و رفت ؛ نگه آخر تو؛ عزّ نمکدان ؛ خاک نشینان درت ؛ پیام دلبران ؛ ره آورد غم ؛ عشق دیرینه ؛ مرغ بیدارِ چمن ؛ بارِ غم ؛ خواب آشفته ؛ اشارت ز دو ابرو؛ گل صحرایی ؛ خدنگ غصّه ؛ در غم شیرین ؛ کاروان عمر؛ دلدار یکی است ؛ زبان حال ؛ عشق تا آید؛ فریاد نمانده است ؛ با دیده تر آمد؛ همدلان را خبری نیست ؛ به حرف اوّل و آخر؛ رمز کرامات ؛ قامت سرو خمیده است ؛ آتش دل سوختگان ؛ شهر بی صفا؛ منتظر باش ؛ بر این خون نامه ؛ قدم اوّل و صد خار؛ هیچ نبود؛ درمان درد؛ ناله ها دارم ؛ شب تاریک گنه ؛ از خدا می طلبم ؛ به سر سبزی ؛ زندگی قصه درد است ؛ پای در مهلکه ؛ اندرین قول و غزل ؛ بانگ حقّ گفتنِ ما؛ گر تو منصوری ؛ به تار دلنوازی ؛ خزانِ سبزه ها؛ سوز سرما؛ به نهانخانه دل ؛ چشم پر آب من ؛ سراب جوانی ؛ پیام دوست ؛ عالم آرایی ؛ به دادِ ما برس ؛ باور نمی کنم ؛ از چه بود؛ دامن صبر مرا برده ؛ من می نگرم ؛ نیش بی وفایی ؛ طبیب درد منی ؛ لب خاموش ؛ بنام ما تفأل زن ؛ شکوه عشق ؛ فهم از ما نکند؛ قسمت ما شود؛ مهربان یاران ؛ شب ظلمت غم ؛ خاکدان است جهان ؛ دردِ ما را تو دوایی ؛ بدعا دست برآریم ؛ صبر در هجر؛ تبِ عشق ؛ زندان بلا را؛ در کسوت وارسته ؛ این مرکب سرکشیده ؛ به انتظار چه مانم ؛ سوختم خرقه ؛ کفران نکنم ؛ چهره خونین ؛ مرا تا می برد؛ بر حریم تو؛ افسون دل ؛ شمیم یار؛ تنهایی دل ؛ ما را غم او هست ؛ نگاه نگرانِ تو؛ فسانه گشت ؛ در افق نور ترا؛ پرورده دامان محبّت ؛ مرا بخاطر بی صبری ام ؛ با غمِ دل می سازم ؛ گناه آدم ؛ در طلب دل می تپد؛ آشنا دل ؛ من خریدار وفا؛ نوا از نامه دیرین ؛ خوشه خشم ؛ تا چمن سبز است ؛ می سرایم غزل عشق ؛ درمان از تو خواهم ؛ در خانه دل ؛ بحر امید؛ یم عشق ؛ اشک فراوان ؛ خونین پران ؛ در آب محبّت ؛ نام شیدا شده ؛ چشم بد دور؛ فغانِ دل بشکسته ؛ آشیان سوخته را؛ به غم آلوده ؛ به نگاهی دل غمگین ؛ اندر این وادی ؛ شب چراغی دگر؛ هان بسوزیم ؛ ترانه غم ؛ عهد قدیم ؛ گرداب جهان ؛ شراب شوق ؛ وصف شیرین ؛ ویرانه دل ؛ دامن خوبان بگیرم ؛ چو باران گریستم ؛ به هر بلا؛ غروب مهر و وفا؛ دیدم آن مست ؛ من چه کنم ؛ امتحان است ؛ خم بابرو مفکن ؛ بازم آرید خبر؛ باده از عشق ؛ روزگار سرد؛ غم آن آفت جان ؛ سر بدارم بوفا؛ حدیث عشق نگویم ؛ به پاره های دلم ؛ این جهان کوهی شد؛ در بیان هرگز نگنجد؛ گَرد ایامم بشوی ؛ رهرو منزل آخر؛ سر بشیدایی نهادم ؛ وای اگر بی تو؛ شاهدان شهر عشق ؛ بگرد کوی او؛ یار در پرده ؛ تو بمان ؛ لب فرو بستم ؛ صد نکته ؛ منم من ؛ چشم آهو وشی آمد؛ شفق خونین ؛ پیش آی ؛ خوشا؛ از بد و خوب جهان ؛ می روم تا باز جویم ؛ آه سردم ؛ وادی خشک ؛ پر مسوزانم ؛ در کوه جهان ؛ در ستیغ بیستونم ؛ بر مرادم نشد این چرخ ؛ آفرین منزل ما؛ عزیزا؛ مادرم هست ؛ آثار سحر؛ مردن به وفا به ؛ سلسله دوست ؛ نای شکسته ؛ مرهم درد از جانان ؛ خود تو ایمانم بده ؛ عاشق انگشت نما؛ نگه یار؛ یاد بادا؛ شکوَه سوی که برم ؛ باور از چرخ کبود؛ چو به پایان رسد این عمر؛ روی در خاک نیازم ؛ عجب دردی است ؛ به ندامت همه جا؛ کبر شیطان است ؛ در وداع ماه رحمت