چگونه عاشق خدا شویم

چگونه عاشق خدا شویم

چگونه عاشق خدا شویم

Number of volumes :

1

Publisher :

نشر فادی

Publish number :

اول

Publication year :

1402

Publish location :

قم، ایران

(0 آرا)

QRCode

(0 آرا)

چگونه عاشق خدا شویم

چگونه عاشق خدا شویم؟ مقدمه چگونه عاشق خدا شویم؟ هر گونه پاسخی به این پرسش متوقف بر درکی است که ما از خدا داریم. ممکن است تصوری از خدا داشته باشیم که از آن محبت و عشق به خدا به وجود آید، و ممکن است تصوری از او داشته باشیم که عشق و شوری در ما ایجاد نکند، حتی ممکن است درکی که از خدا داشته باشیم که در ما ایجاد نفرت و بیزاری نسبت به او نماید. تصویری که از خدا در عبارات ذیل ارائه می‌شود چه احساسی در شما پدید می‌آورد؟ خدا مانند سلطان قاهر و مقتدری است که در دستی کیسه زر و در دستی دیگر تازیانه دارد و زیردستان را به فرمانبرداری بی‌چون و چرا از خود فرامی‌خواند و آنان را در صورت سرکشی از فرمانش به تازیانه تهدید می‌کند و در صورت فرمانبرداری نوید به زر می‌دهد. به نظر می‌رسد چنین خدایی می‌تواند مردم را فرمانبردار خود کند و آنان را وادار به مدح و تمجید خویش نماید، و به عبارت دیگر مردم از او حساب ببرند؛ اما آیا می‌تواند دلهای آنها را آکنده از محبت نسبت به خود کند؟ چنین رفتاری از سوی هر سلطانی، هیچ محبت و عشقی نسبت به او در دل مردمان سرزمینش ایجاد نمی‌کند. محبت و عشق زاییده نوع شناختی است که محبّ نسبت به ذات محبوب و رفتار محبوب با او و دیگران دارد. صِرف تشویق و ترغیب به فرمانبرداری و تهدید و ترساندن از نافرمانی محبت و عشقی نمی‌آفریند. اگر شناخت انسان از خدا و نحوه تعامل او با انسان به همین گونه باشد نباید انتظار داشت که انسان، دوستدار و عاشق خدا شود. چنین خدایی هر چند ترسناک و اهل معامله است و باید پیوسته از او اطاعت و فرمانبرداری کرد، اما دوست‌ داشتنی نیست. صادقانه و بدون هر گونه ملاحظه‌ای می‌گویم: چگونه می‌توانم کسی را که به شدت از خشم و غضب او می‌ترسم دوست داشته باشم، بلکه به او عشق بورزم و دلباخته او گردم؟ چگونه می‌توانم به کسی عشق بورزم که من را پیوسته از مجازاتهای دردناکش می‌ترساند و من احتمال می‌دهم روزی گرفتار آن مجازاتها شوم و مشمول گذشت و مهربانی او نباشم؟ چنین خدایی را می‌توان اطاعت کرد، بلکه باید اطاعت کرد اما آیا می‌توان او را عاشقانه دوست داشت، و شب و روز در هجران او اشک ریخت و از اعماق جان مشتاق دیدار او بود؟ دیدار کسی که ممکن است من را به خاطر خطاها و گناهان کوچک و بزرگم عذابی دردناک کند! چرا ما انسانها، پدران و بخصوص مادران خود را بسیار دوست می‌داریم؟ مگر نه این است که آنها باگذشت‌ و دلسوزند. آیا هیچ مادر مهربانی را دیده‌اید که به جهت نافرمانی و سرکشی فرزندش، او را در آتش اندازد یا مس گداخته بر سرش ریزد یا اعضای بدن او را قطعه قطعه کند؟ آیا چنین مادری را ـ هر چند حق فراوانی بر گردن فرزند داشته باشد ـ می‌توان عاشقانه دوست داشت؟ چگونه می‌توان باور کرد که خداوند، مهربان‌ترین مهربانان (ارحم الراحمین) است، اما ممکن است با بندگان نافرمانش چنین رفتاری داشته باشد؟ چگونه عاشق خدا شویم؟ آیات فراوانی از قران کریم و روایات بسیاری از معصومان علیهم السلام چنین رفتاری از خداوند را نسبت به بندگان نافرمانش حکایت می‌کنند. در برخی از ادیان دیگر نیز خداوند اینگونه معرفی شده است. آیات بسیاری در کتاب مقدس مسیحیان و یهودیان نیز مومنان را از عذاب خداوند می‌ترساند. جمع کثیری از مومنان به ادیان بزرگ الهی نیز با مطالعه همین بخش از نصوص دینی، چنین شناختی از خداوند دارند و در عین حال به سختی می‌کوشند شیفته و دلباخته خداوند شوند. اما در این راه توفیق چندانی نمی‌یابند و پیوسته خود را برای این بی‌توفیقی یا کم توفیقی سرزنش می‌کنند. بسیاری از واعظان و مبلغان دینی نیز خود چنین برداشتی از خداوند دارند و پیوسته خداوند را به عنوان خالقی که باید از عذاب دردناک او ترسید و هیچگاه نباید خود را ایمن از عقاب او دانست و باید به فضل و رحمت او امیدوار بود و هیچگاه نباید به رحمت و مغفرت او مغرور شد، به ما معرفی می‌کنند. با چنین تعریفی از خداوند نباید از آنها انتظار داشت که بذر محبت در دل عموم مردم بکارند و عشق درو کنند. اگر درون مومنان را با دقت واکاوی کنیم در‌می‌یابیم که آنها غالباً هنگام قرائت ادعیه و مناجات با خدا بیش از آن که عاشقانه با او سخن گویند، به حال و روز خود و بیچارگی و درماندگی خود می‌گریند. گمان نکنید گریه و زاری بسیاری از مومنان در این هنگام از سر عشق و دلدادگی به خداست، بلکه آنها بسان گدایان درمانده‌ای هستند که خود را سخت محتاج فضل و کرم سلطان می‌بییند و در درگاه او به عجز و لابه مشغولند. این خود مقام بلندی در بارگاه الهی است، اما مقام عاشقان نیست. عاشقان خود را و درماندگی خود را نمی‌بینند، بلکه فقط معشوق را می‌بییند و آرزویی جز وصال او ندارند. بگذارید برای روشنتر شدن مشکلی که با خدا داریم مثالی روشن عرض کنم. بسیاری از ما شیعیان به پیامبر اکرم و اهل بیت او علیهم السلام عشق می‌ورزیم. این عشق زائیده شناختی است که ما از آنها داریم. ما آنها را به عنوان انسانهای کامل و بزرگی می‌شناسیم که بسیار مهربان و با گذشت هستند و دنیا و آخرت به داد ما شیعیان می‌رسند و سعادت و نجات ما در هر دو سرا مرهون شفاعت آنها است، بلکه رحمت و مهربانی آنها شامل حال غیر شیعیان، بلکه مخالفانشان نیز می‌شود. برای ما احادیث و داستانهای فراوانی در این زمینه نقل شده که گفتن و شنیدن آنها ـ هر چند تکراری ـ بر عشق و محبت ما می‌افزاید و گرمای آن را در وجود ما زنده نگه می‌دارد. حال اگر اهل بیت علیهم السلام را آنگونه به ما معرفی می‌کردند که خدا را به ما معرفی کرده‌اند آیا باز هم به همین مقدار آنها را دوست می‌داشتیم؟ اگر به ما می‌گفتند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یا امام حسین یا امام رضا علیهما السلام در دنیا یا آخرت مخالفان خود و کسانی را که از فرامین آنها سرپیچی می‌کنند به شدّت مجازات می‌کنند و آتشی بس مخوف و دردناک بر پا می‌کنند و انسانهای نافرمان را در آن می‌سوزانند، آیا باز هم می‌توانستیم چنین عشق و علاقه‌ای به آنها داشته باشیم؟ گمان می‌کنم پاسخ همه ما در قبال چنین پرسشی منفی است. خود را فریب ندهیم چنین عشقی به آنها زائیده چهره بسیار مهربان و باگذشتی است که از آنها در ذهن ما ترسیم شده است. پس چگونه می‌توان توقع داشت که خدا را که پیوسته اینچنین مخوف توصیفش کرده‌ایم لااقل به مانند آنها دوست داشته باشیم؟ در حالی که می‌بایست خدا را بیش از همه موجودات هستی دوست بداریم، بلکه دوستی و عشق ما به دیگران باید در طول عشق و دوستی ما به خدا باشد و دیگران را بخاطر او دوست بداریم. کراراً از برخی مومنان شنیده‌ام که می‌گویند با اهل بیت علیهم السلام راحت‌تر کنار می‌آییم و با آنها بیشتر از خدا حال می‌کنیم و به قول برخی از اولیای خدا: «بازار اهل بیت علیهم السلام گرمتر از بازار خداست». چرا اینگونه است؟ چون شناخت آنها از خدا با شناخت آنها از اهل بیت علیهم السلام فرق دارد. با وجود این آیات و روایات چه معرفتی از خداوند باید داشت که عشق به او در دلهای ما شعله‌ور شود؟ برخی برای حل این مشکل به تاویلات عجیب و غریب آیات و روایات عذاب پرداخته‌اند و کوشیده‌اند ثابت کنند که نهایتاً درد و عذابی در آخرت برای هیچ کس نیست و هر چه هست لذت و خوشی است. این گروه پاسخ صحیحی به پرسش نداده‌اند و معمّا را حلّ نکرده‌اند بلکه در واقع با انکار یکی از ضروریات ادیان الهی، صورت مسئله را پاک کرده‌اند. از این رو توجیهات آنها مورد استقبال عالمان دینی واقع نشده است. هدف از نگارش کتاب چگونه عاشق خدا شویم؟ یافتن پاسخی منطقی و مطابق آموزه‌های قرآنی و روایی برای این پرسش و حلّ این مشکل است تا شاید به فضل الهی توفیق یار گردد و آتش عشق در دل مومنی شعله‌ور شود و شبهه‌ای از انسان حقیقت‌طلبی دور گردد. شناخت ما از خداوند گفتیم که درک و شناخت ما از محبوب، موجب علاقه و عشق ما به او می‌شود. ما هیچگاه موجودی را که نمی‌شناسیم یا به بدی و زشتی می‌شناسیم دوست نداریم. انسان محبّ باید هم درک خوب و زیبایی از ذات محبوب داشته باشد و هم درک خوب و زیبایی از رفتار محبوب با محبّ و دیگران. چگونه می‌توان کسی را که عاری از صفات کمال است دوست داشت؟ موجود نادانِ عاجزِ بدکار و زشت دوست داشتنی نیست. مومنان و موحدان، ذات خداوند را دارای همه صفات کمال می‌دانند. او را دانا و توانای مطلق که عاری از هرگونه جهل و عجز است می‌شناسند. به نظر آنها خداوند همه صفات زیبا را دارد. دعای جوشن کبیر، شمارش بسیاری از صفات زیبای خداوند است. از این رو شناخت آنها از ذات خداوند مستعدّ عشق و علاقه آنها به خداوند است. اما شناخت آنها از رفتار خداوند همیشه زمینه‌ساز عشق و علاقه نیست، بلکه گاهی رفتارهایی از خداوند نسبت به خود یا دیگران می‌بینند یا می‌شنوند که مانع محبت و علاقه آنها به او می‌گردد. پس مشکل در شناختی است که از رفتار خداوند داریم، نه از ذات او. توجه به این نکته لازم است که ما خداوند را دانا و قادر مطلق می‌دانیم؛ یعنی او به همه چیز آگاه است و ناتوان بر کاری نیست. پس هر کاری می‌تواند انجام دهد و ناتوانی و نادانی نمی‌تواند عذر او در نحوه رفتارش با ما باشد. از این رو در رفتار نامناسبش با ما انسانها معذور نیست. همین امر موجب می‌شود که رفتار نامناسب خداوند با ما، توجیه قابل قبولی نداشته باشد. ما و هر آنچه در این دنیا است آفریده خداست و اداره دنیا نیز به دست او است. او قادر مطلق است؛ یعنی می‌تواند به گونه‌ای با ما و دیگر موجودات رفتار کند که همیشه در حال خوشی و لذت باشیم، در حالی که در این دنیا هر چند از خوشی و لذت بهره‌مندیم اما پیوسته از هنگام تولد تا مرگ در کنار خوشی‌ها، گرفتار غم، درد و ناملایمات نیز هستیم. چرا خداوند دنیا را اینگونه آفریده است؟ چرا ما را آزار می‌دهد؟ چگونه می‌توان با این همه آزار و اذیت او را دوست داشت؟ این آزارها در این دنیا تمام نمی‌شود و در آخرت نیز به شکل شدیدتر و وحشتناکتر ادامه دارد. رفتار خشونت‌بار و آزاردهنده خداوند با انسانها مهم‌ترین مانع عشق و علاقه ما به خداوند است. تا این مشکل حلّ نشود زمینه‌های محبت به خداوند شکل نخواهد گرفت. اینک در کتاب چگونه عاشق خدا شویم؟ طیّ دو فصل به بررسی خشونت‌های خداوند در دنیا و آخرت می‌پردازیم.